alarmed


معنی: مضطرب، پرالتهاب

جمله های نمونه

1. Environmentalists are alarmed by the dramatic increase in pollution.
[ترجمه گوگل]محیط بانان از افزایش چشمگیر آلودگی نگران هستند
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست از افزایش چشمگیر آلودگی هراس دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Alarmed at the first sound, we hit the dirt.
[ترجمه گوگل]با صدای اول زنگ خطر زدیم به خاک
[ترجمه ترگمان]از شنیدن اولین صدا، گیج شدم و به گرد و خاک برخورد کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She began to grow alarmed when she realized how late it was.
[ترجمه گوگل]وقتی فهمید که چقدر دیر شده، شروع به ترسیدن کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی متوجه شد که چقدر دیر شده است، کم کم نگران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We could not see what had alarmed him.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانستیم ببینیم چه چیزی او را نگران کرده بود
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانستیم چیزی را که او را ترسانده بود ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was alarmed to discover that his car was gone.
[ترجمه گوگل]وقتی متوجه شد که ماشینش از بین رفته است، نگران شد
[ترجمه ترگمان]کم کم متوجه شد که اتومبیل او از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The noise of thunder alarmed one all night.
[ترجمه گوگل]صدای رعد و برق یک نفر را تمام شب نگران کرد
[ترجمه ترگمان]تمام شب صدای رعد به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was alarmed by his violent outburst.
[ترجمه گوگل]او از طغیان خشونت آمیز او نگران شد
[ترجمه ترگمان]از فوران خشم او یکه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government is not unduly alarmed by these figures.
[ترجمه گوگل]دولت بی جهت از این ارقام نگران نیست
[ترجمه ترگمان]دولت به طور بی جهت از این ارقام وحشت ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I was a bit alarmed at/by how much weight she'd lost.
[ترجمه گوگل]من از این که چقدر وزن کم کرده بود، کمی نگران بودم
[ترجمه ترگمان]من از اینکه چقدر وزن کم کرده بودم کمی ترسیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was slightly alarmed by what Susan told me.
[ترجمه گوگل]از چیزی که سوزان به من گفت کمی نگران شدم
[ترجمه ترگمان]از چیزی که سوزان به من گفت کمی نگران شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Last October the bank balked, alarmed that a $24m profit had turned into a $20m deficit.
[ترجمه گوگل]اکتبر گذشته، بانک از این که سود 24 میلیون دلاری به کسری 20 میلیون دلاری تبدیل شده، نگران شد
[ترجمه ترگمان]این بانک در ماه اکتبر گذشته از این موضوع طفره رفت و هشدار داد که یک میلیون دلار سود به کسری ۲۰ میلیون دلاری تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many voters were alarmed by the President'snew stridency.
[ترجمه گوگل]بسیاری از رای دهندگان از اقدام جدید رئیس جمهور نگران شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از رای دهندگان توسط رئیس جمهور snew stridency مورد تهدید قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm rather alarmed that you're planning to leave the company.
[ترجمه گوگل]من نسبتاً نگرانم که شما قصد ترک شرکت را دارید
[ترجمه ترگمان]من کمی نگرانم که شما قصد دارید شرکت را ترک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His intensity and the ferocity of his feelings alarmed me.
[ترجمه گوگل]شدت و خشونت احساساتش مرا نگران کرد
[ترجمه ترگمان]شدت و شدت احساسات او مرا نگران کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't be alarmed - it's just his way.
[ترجمه فاطمه] نگران نباش فقط راهش همینه
|
[ترجمه گوگل]نگران نباشید - این فقط راه اوست
[ترجمه ترگمان]نگران نباش - فقط راهش همینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مضطرب (صفت)
uneasy, confounded, agitated, fretted, disturbed, alarmed, worried, restless, care-worn, harassed, vexatious, pothered

پر التهاب (صفت)
alarmed

انگلیسی به انگلیسی

• if someone is alarmed, they feel fear or anxiety that something unpleasant or dangerous might happen.

پیشنهاد کاربران

( دلواپس ) anxious and afraid
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : alarm
اسم ( noun ) : alarm
صفت ( adjective ) : alarming / alarmed
قید ( adverb ) : alarmingly
مضطرب
نگران، دلواپس
وحشت زده هم معنی میده
مثلا
I'm not alarmed 😱
من وحشت زده نیستم
نگران و ترسیده

بپرس