imaginary

/ˌɪˈmædʒəˌneri//ɪˈmædʒɪnəri/

معنی: خیالی، وهمی، تصوری، موهوم، پنداری، انگاشتی
معانی دیگر: انگارشی، اندیش دیسی، تخیلی، غیرواقعی، (ریاضی) موهومی، انگاری، مجازی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: existing only in the imagination.
مترادف: chimerical, fanciful, illusory, insubstantial, make-believe, mythical, notional, unreal, visionary
متضاد: actual, concrete, real
مشابه: airy, fabled, fantastic, fictional, fictitious, made-up, phantom, romantic, shadowy, whimsical

- imaginary pursuers
[ترجمه گوگل] تعقیب کنندگان خیالی
[ترجمه ترگمان] تعقیب کننده ها خیالی،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. imaginary axis
محور مجازی

2. an imaginary journey to the depths of the sea
سفر خیالی به اعماق دریاها

3. his imaginary enemies appeared in his dreams
دشمنان خیالی او به خوابش می آمدند.

4. all of your fears are imaginary
همه ی ترس های شما خیالی است.

5. the child was a dreamer and played with imaginary playmates
بچه خیال باف بود و با همبازی های خیالی بازی می کرد.

6. a miserable hypochondriac whose interests are bounded by his own imaginary ailments
خود بیمار انگار بیچاره ای که علایق او محدود به بیماری های خیالی خودش است

7. As she listened, she played an imaginary piano on her knees.
[ترجمه گوگل]در حین گوش دادن، روی زانوهایش پیانویی خیالی می نواخت
[ترجمه ترگمان]همچنان که گوش می داد، یک پیانوی خیالی روی زانو نواخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My little daughter has an imaginary friend.
[ترجمه گوگل]دختر کوچک من یک دوست خیالی دارد
[ترجمه ترگمان]دختر کوچولوی من یه دوست خیالی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He told a story about an imaginary land.
[ترجمه گوگل]او داستانی درباره سرزمینی خیالی تعریف کرد
[ترجمه ترگمان] اون یه داستان درباره یه سرزمین خیالی تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As a child I had an imaginary friend called Polly.
[ترجمه گوگل]در کودکی دوستی خیالی داشتم به نام پولی
[ترجمه ترگمان]به عنوان یه بچه یه دوست خیالی به اسم \"پولی\" داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He became convinced that his illness was purely imaginary: that made it none the better.
[ترجمه گوگل]او متقاعد شد که بیماری او کاملاً تخیلی است: این باعث می شود که هیچ کدام بهتر نشود
[ترجمه ترگمان]یقین داشت که بیماری او کام لا تخیلی است؛ و این امر به هیچ وجه بهتر از آن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She enjoys creating imaginary worlds for children.
[ترجمه گوگل]او از خلق دنیاهای خیالی برای کودکان لذت می برد
[ترجمه ترگمان]او از ایجاد جهان های خیالی برای کودکان لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The characters in this book are purely imaginary.
[ترجمه گوگل]شخصیت های این کتاب کاملاً تخیلی هستند
[ترجمه ترگمان]شخصیت های این کتاب فقط خیالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lots of children have imaginary friends.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان دوستان خیالی دارند
[ترجمه ترگمان] خیلی از بچه ها دوستای خیالی دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We must listen to their problems, real or imaginary.
[ترجمه گوگل]ما باید به مشکلات آنها، واقعی یا خیالی گوش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به مشکلات اونا، واقعی یا خیالی گوش بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. All the characters in this book are imaginary.
[ترجمه گوگل]همه شخصیت های این کتاب تخیلی هستند
[ترجمه ترگمان]تمام شخصیت های این کتاب خیالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیالی (صفت)
valetudinarian, air-built, imaginary, fanciful, fictitious, fancied, fantastic, unrealistic, chimerical, unreal, dreamy, visionary, thoughtful, pensive, hypochondriac, spleeny, insubstantial, contemplative, meditative, romantic, cloud-built, fantastical, spectral, ideational

وهمی (صفت)
imaginary, unrealistic, unreal, bizarre, gothic, illusory, uncanny, illusive, ideational, vagarious

تصوری (صفت)
imaginary, unrealistic, unreal, romantic, imaginable, imaginal, conceptual, shandy, suppositious, shandygaff

موهوم (صفت)
imaginary, fictitious, delusive, superstitious

پنداری (صفت)
imaginary

انگاشتی (صفت)
imaginary

تخصصی

[برق و الکترونیک] موهومی، انگاری
[ریاضیات] موهومی

انگلیسی به انگلیسی

• fanciful, created by the imagination, imagined
something that is imaginary exists only in your mind.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : imagine
✅️ اسم ( noun ) : imagination / image
✅️ صفت ( adjective ) : imaginative / imaginable / imaginary
✅️ قید ( adverb ) : imaginatively
به عنوان اسم: مخیله
خیالگون
fancied
اوهامی _خیالی
فرضی
خیالین
در مهندسی پلمیر یعنی مدول برشی اتلاف ( قسمت ویسکوز پلیمر )

بپرس