implanted

جمله های نمونه

1. he implanted in them the idea that humans are all equal
او این انگاره را به آنها تلقین کرد که انسان ها همه برابرند.

2. a diamond implanted in a gold ring
الماسی که در انگشتر طلا کار گذاشته شده است

3. Two days later, they implanted the fertilized eggs back inside me.
[ترجمه گوگل]دو روز بعد، آنها تخمک های بارور شده را دوباره داخل من کاشتند
[ترجمه ترگمان]دو روز بعد، آن ها تخم بارور را در درونم کاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They first implanted capsules into the animals' brains.
[ترجمه گوگل]آنها ابتدا کپسول هایی را در مغز حیوانات کاشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها اولین محموله را به مغز حیوانات وارد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A deep sense of patriotism had been implanted in him by his father.
[ترجمه گوگل]حس عمیق میهن پرستی توسط پدرش در او کاشته شده بود
[ترجمه ترگمان]پدرش با حس وطن پرستی شدید در او کاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Prejudices can easily become implanted in the mind.
[ترجمه گوگل]تعصبات می توانند به راحتی در ذهن کاشته شوند
[ترجمه ترگمان]Prejudices می توانند به راحتی در ذهن کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pregnancy begins when the fertilized egg is implanted in the wall of the uterus.
[ترجمه گوگل]بارداری زمانی آغاز می شود که تخمک بارور شده در دیواره رحم کاشته شود
[ترجمه ترگمان]بارداری زمانی شروع می شود که تخم بارور شده در دیواره رحم قرار داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two or three embryos are implanted into the woman's body.
[ترجمه گوگل]دو یا سه جنین در بدن زن کاشته می شود
[ترجمه ترگمان]دو یا سه جنین در بدن زن قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He implanted some very strange attitudes in his children.
[ترجمه گوگل]او نگرش های بسیار عجیبی را در فرزندانش کاشت
[ترجمه ترگمان]او نگرش های بسیار عجیبی را در فرزندانش به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The speech implanted a dangerous prejudice in their minds.
[ترجمه گوگل]این سخنرانی تعصب خطرناکی را در ذهن آنها کاشته بود
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی یک تعصب خطرناک در ذهنشان ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the embryos which are implanted after screening have not been genetically modified in any way.
[ترجمه گوگل]برای جنین هایی که پس از غربالگری کاشته می شوند به هیچ وجه از نظر ژنتیکی اصلاح نشده اند
[ترجمه ترگمان]برای the که پس از غربالگری کاشته می شوند، به طور ژنتیکی اصلاح نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It seems therefore that implanted metal despite a potential to induce fibrosis or inflammation, has not been responsible for malignancy.
[ترجمه گوگل]بنابراین به نظر می رسد که فلز کاشته شده علیرغم پتانسیل ایجاد فیبروز یا التهاب، مسئول بدخیمی نبوده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین به نظر می رسد که این فلز با وجود پتانسیل ایجاد fibrosis یا التهاب، مسئول malignancy نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. None were double-blinded except for a study evaluating implanted disulfiram, and few monitored compliance with the medication.
[ترجمه گوگل]هیچ‌کدام به‌جز مطالعه‌ای که دی سولفیرام کاشته‌شده را ارزیابی می‌کرد، دو سو کور نشدند، و تعداد کمی از آنها انطباق با دارو را کنترل کردند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها دو برابر کور نبودند مگر برای مطالعه در مورد ارزیابی disulfiram، و تعداد کمی از مطاوعت کنترل شده با دارو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Be honest about any prejudices that might be implanted in your mind.
[ترجمه گوگل]در مورد هرگونه پیش داوری که ممکن است در ذهن شما کاشته شود صادق باشید
[ترجمه ترگمان]در مورد هرگونه پیش داوری ها که ممکن است در ذهن شما قرار بگیرند صادق باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The probe can be easily implanted in muscle, liver, kidneys etc and even intravenously, without affecting blood pressure.
[ترجمه گوگل]پروب را می توان به راحتی در ماهیچه ها، کبد، کلیه ها و غیره و حتی به صورت داخل وریدی، بدون تاثیر بر فشار خون، کاشت
[ترجمه ترگمان]این کاوشگر را می توان به راحتی در ماهیچه، کبد، کلیه ها و حتی داخل وریدی کاشت بدون اینکه فشار خون را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• firmly established, embedded, planted; grafted, inserted (medicine)

پیشنهاد کاربران

تعبیه شده
نشان داده شده
نشانده شده
جای گذاری شده
کار گذاشته شده
کاشته شده

بپرس