lambast


معنی: زخم زبان زدن، تازیانه زدن
معانی دیگر: lambaste تازیانه، شلاق

جمله های نمونه

1. The professor lambasted me for my careless mistake.
[ترجمه رحیمی] استاد من را به بخاطر اشتباهم از روی بی دقتی سرزنش کرد
|
[ترجمه گوگل]استاد مرا به خاطر اشتباه بی احتیاطی من سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]استاد به خاطر اشتباه بی دقتی من رو لو داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Democrats lambasted the President's budget plan for being 'inadequate'.
[ترجمه گوگل]دموکرات ها طرح بودجه رئیس جمهور را به دلیل "ناکافی بودن" مورد انتقاد قرار دادند
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها طرح بودجه رئیس جمهور را برای ناکافی بودن تصویب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Grey took every opportunity to lambast Thompson and his organization.
[ترجمه رحیمی] گری از هر فرصتی برای انتقاد از تامسون و سازمانش استفاده میکرد
|
[ترجمه گوگل]گری از هر فرصتی برای حمله به تامپسون و سازمانش استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]گری هر فرصتی را برای lambast تامپسون و سازمان خود انتخاب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His first novel was well and truly lambasted by the critics.
[ترجمه گوگل]اولین رمان او بسیار خوب و واقعاً مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]نخستین رمان او به خوبی مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He gave vent to his anger and lambasted the shipping manager for not having alerted him that Clarion Call was overdue.
[ترجمه گوگل]او عصبانیت خود را تخلیه کرد و مدیر حمل و نقل را به خاطر اینکه به او هشدار نداده است که کلاریون کال به تاخیر افتاده است سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او خشم خود را ابراز کرد و از مدیر حمل و نقل درخواست کرد که به او هشدار نداده باشد که تماس Clarion دیر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was then she realised that he was lambasting her with the tennis racquet.
[ترجمه گوگل]سپس متوجه شد که او با راکت تنیس به او ضربه می زند
[ترجمه ترگمان]بعد متوجه شد که با راکت تنیس بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Former All Black internationals lambasted the error-prone display, and radio shows were filled with criticism.
[ترجمه گوگل]بازیکنان بین المللی سابق آل بلک از نمایشگر مستعد خطا انتقاد کردند و نمایش های رادیویی مملو از انتقادات بود
[ترجمه ترگمان]همه ورزش کاران سیاه سابق، نمایش مستعد خطا را محکوم کردند و برنامه های رادیویی با انتقاد پر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The lyrics ridicule Gadhafi and lambast him for his treatment of the country in the past four decades.
[ترجمه گوگل]این اشعار قذافی را به سخره می گیرند و او را به خاطر رفتارش با کشور در چهار دهه گذشته مورد سرزنش قرار می دهند
[ترجمه ترگمان]متن ترانه قذافی را مسخره می کند و او را به خاطر رفتار خود در این کشور در چهار دهه گذشته سرزنش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The right may lambast McCain for failing to vote for Bush's tax cuts or for seeking restrictions on guns, but that makes the senator appealing in the eyes of moderates.
[ترجمه گوگل]جناح راست ممکن است مک کین را به خاطر عدم رای دادن به کاهش مالیات بوش یا به دنبال محدودیت برای اسلحه سرزنش کند، اما این امر سناتور را از نظر میانه روها جذاب می کند
[ترجمه ترگمان]این حق ممکن است مک کین را بخاطر عدم رای دادن به کاهش مالیات بوش یا برای دنبال کردن محدودیت در اسلحه، متهم کند، اما این امر باعث می شود سناتور از نظر میانه روها جذاب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Haven't you heard Tae lambast me on Thirsty Thursdays about that?
[ترجمه گوگل]آیا نشنیده ای که ته در این مورد در پنجشنبه های تشنه به من لعنت می زند؟
[ترجمه ترگمان]مگه نشنیدی که Tae راجع به این موضوع راجع به این موضوع با من حرف زده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mitterrand had ambiguous relations with money, the power of which he regularly lambasted.
[ترجمه گوگل]میتران روابط مبهمی با پول داشت که مرتباً از قدرت آن انتقاد می کرد
[ترجمه ترگمان]\"Mitterrand\" روابط مبهمی با پول داشت، قدرتی که به طور مرتب از آن استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Forbes recently spoke in favor of a balanced-budget amendment, but his columns have lambasted the idea.
[ترجمه گوگل]فوربس اخیراً به نفع اصلاحیه بودجه متوازن صحبت کرده است، اما ستون های او این ایده را مورد انتقاد قرار داده اند
[ترجمه ترگمان]مجله فوربس به تازگی به نفع یک متمم بودجه متوازن صحبت کرده است، اما ستون های او این ایده را تایید کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What does, ironically, veer more towards sensationalism, are the attempts by opponents of climate action to lambast such discussions as opportunistic, to try to shut down the dialogue.
[ترجمه گوگل]از قضا، آنچه بیشتر به سمت هیجان گرایی می رود، تلاش های مخالفان اقدامات اقلیمی برای تلقی کردن چنین بحث هایی به عنوان فرصت طلبانه و تلاش برای تعطیل کردن گفتگو است
[ترجمه ترگمان]آنچه که به طور کنایه آمیز بیشتر به سوی sensationalism گرایش دارد، تلاش های مخالفان برای انجام چنین مذاکراتی به عنوان فرصت طلبانه و تلاش برای بستن گفتگو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dunga's first act was to say publicly that no player was bigger than the famous yellow shirt and to lambast what he saw as the effect of inflated egos on the fortunes of the team.
[ترجمه گوگل]اولین اقدام دونگا این بود که علناً گفت که هیچ بازیکنی بزرگتر از پیراهن زرد معروف نیست و آنچه را که به عنوان تأثیر نفس های متورم بر ثروت تیم می دید، به باد انتقاد گرفت
[ترجمه ترگمان]اولین اقدام dunga این بود که در ملا عام اعلام کند که هیچ بازیکنی بزرگ تر از یک پیراهن زرد مشهور نیست و آنچه را که او به عنوان اثر of inflated بر روی دارایی های تیم دید نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Only months ago, the idea that Mr Bush would publicly lambast America's corporate bosses was laughable.
[ترجمه گوگل]فقط ماه‌ها پیش، این ایده که آقای بوش علناً روسای شرکت‌های آمریکایی را مورد انتقاد قرار می‌دهد خنده‌دار بود
[ترجمه ترگمان]تنها چند ماه پیش، این ایده که آقای بوش روسای شرکت های آمریکایی را علنی کند خنده دار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زخم زبان زدن (فعل)
pique, belabor, belabour, rebuke, lambast, lambaste, swinge, tongue-lash

تازیانه زدن (فعل)
flog, whip, lambast, lambaste, stripe, lick, flagellate, scourge, knout, rawhide

انگلیسی به انگلیسی

• beat unmercifully; rebuke strongly, reprimand (also lambaste)

پیشنهاد کاربران

بپرس