پرسشها با دستهبندی (زبان فارسی => زبان فارسی => شعر)
منظور حافظ از "یک دوست که با او غمِ دل بتوان گفت" ی قصهٔ آن شمع چگل بتوان گفت نی حالِ دلِ سوختهدل بتوان گفت غم در دلِ تنگِ من از آن است که نیست یک دوست که با او غمِ دل بتوان گفت
معنای شهر زیر از" دهلوی " هر چشمه به بحر همعنان ست اینجا هر خاربنی ثمرفشان ست اینجا از حاصل مرز و بوم بنگاله مپرس نی خامه و هیمه خیزران ست اینجا
منظور" وحشی" در بیت زیر از. " کنجی گزینیم ". چیه ؟ دلا برخیز تا کنجی نشینیم ز ابنای زمان کنجی گزینیم عجب دوری و ناخوش روزگاریست نه بر مردم نه بر دور اعتباریست
آرایه های ادبی بکار رفته در این بیت از خاقانی چیه ؟ "در پیش خیال تو خیال است تنم پیوند خیال با خیالی است مرا"
منظور عطار از کسی که انبیا و اولیا محتاج او هستند کیست ؟ آنکه آمد نه فلک معراج او انبیاء و اولیاء محتاج او
نکته اخلاقی مورد نظر شاعر چیه ؟ گر بر سر نفس خود امیری، مردی بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتادهای بگیری، مردی
"دلفکارت" یعنی چی؟؟ نپرسی حال یار دلفکارت که هجران چون کند با روزگارت
منظور از کلمه ی "جاه" در بیت من جاه دوست دارم کآزاده زادهام آزادگان به جان نفروشند جاه را
فلسفه گرفتن فال حافظ در شب یلدا چیه ؟
شاعر در بیت "آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه گفت: در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست" بر چه موضوعی تاکیده کرده ؟