تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی شقاق / شقایق با جایگذاری واج ک با ق به شکاک میرسیم ؛ مانند قِلِق - - > کِلِک یا کَلَک که اشاره به دانستن و اگاهی و راه و روش رسیدن به هدفی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی شقاق / شقایق با جایگذاری واج ک با ق به شکاک میرسیم ؛ مانند قِلِق - - > کِلِک یا کَلَک که اشاره به دانستن و اگاهی و راه و روش رسیدن به هدفی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی شقاق / شقایق با جایگذاری واج ک با ق به شکاک میرسیم ؛ مانند قِلِق - - > کِلِک یا کَلَک که اشاره به دانستن و اگاهی و راه و روش رسیدن به هدفی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی شقاق / شقایق با جایگذاری واج ک با ق به شکاک میرسیم ؛ مانند قِلِق - - > کِلِک یا کَلَک که اشاره به دانستن و اگاهی و راه و روش رسیدن به هدفی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی شقاق با جایگذاری واج ک با ق به شکاک میرسیم ؛ مانند قِلِق - - > کِلِک یا کَلَک که اشاره به دانستن و اگاهی و راه و روش رسیدن به هدفی را دارد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی جَنَم جنم از جنب آمده چراکه در شنبه که شمبه خوانده میشود و در هم که انب بوده میتوان ترکیب آن را دید ؛ خود جنب نیز از ج انب آمده و جِ همان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی جَنَم جنم از جنب آمده چراکه در شنبه که شمبه خوانده میشود و در هم که انب بوده میتوان ترکیب آن را دید ؛ خود جنب نیز از ج انب آمده و جِ همان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی جَنَم جنم از جنب آمده چراکه در شنبه که شمبه خوانده میشود و در هم که انب بوده میتوان ترکیب آن را دید ؛ خود جنب نیز از ج انب آمده و جِ همان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی جَنَم جنم از جنب آمده چراکه در شنبه که شمبه خوانده میشود و در هم که انب بوده میتوان ترکیب آن را دید ؛ خود جنب نیز از ج انب آمده و جِ همان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

تِلِخِن از تِلِ خِن ساخته شده که در آن تِلِ یعنی جمع و انباشته شده مانند تلنبار / تلمبه ( تلنبه ) / تِلِ مو ( جمع کننده مو ) / و . . . خِن / خَن / خ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تِلِخِن از تِلِ خِن ساخته شده که در آن تِلِ یعنی جمع و انباشته شده مانند تلنبار / تلمبه ( تلنبه ) / تِلِ مو ( جمع کننده مو ) / و . . . خِن / خَن / خ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تِلِخِن از تِلِ خِن ساخته شده که در آن تِلِ یعنی جمع و انباشته شده مانند تلنبار / تلمبه ( تلنبه ) / تِلِ مو ( جمع کننده مو ) / و . . . خِن / خَن / خ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تِلِخِن از تِلِ خِن سخته شده که در آن تِلِ یعنی جمع و انباشته شده مانند تلنبار / تلمبه ( تلنبه ) / تِلِ مو ( جمع کننده مو ) / و . . . خِن / خَن / خُ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این ریشه یابی کار راحتی نیست شاید در هر زبان کاربرد و معنای خود را داشته باشد مثلا واژه معنا خود از مین آمده که در مینا / مینیاتور / means و . . . می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این ریشه یابی کار راحتی نیست شاید در هر زبان کاربرد و معنای خود را داشته باشد مثلا واژه معنا خود از مین آمده که در مینا / مینیاتور / means و . . . می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

این ریشه یابی کار راحتی نیست شاید در هر زبان کاربرد و معنای خود را داشته باشد مثلا واژه معنا خود از مین آمده که در مینا / مینیاتور / means و . . . می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه یابی خطر انجام شد ضبط از زپِت امده یعنی از فرو رفتن / از کوچک کردن . . . . . . . . . چه رپتی داره ؟؟؟؟ چون در خطر / خاطره و . . . . به خطور و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه یابی خطر انجام شد ضبط از زپِت امده یعنی از فرو رفتن / از کوچک کردن . . . . . . . . . چه رپتی داره ؟؟؟؟ چون در خطر / خاطره و . . . . به خطور و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

ضبط از زپِت امده یعنی از فرو رفتن / از کوچک کردن . . . . . . . . . چه رپتی داره ؟؟؟؟ چون در خطر / خاطره و . . . . به خطور و فرو رفتن اشاره شده = به ی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضبط از زپِت امده یعنی از فرو رفتن / از کوچک کردن . . . . . . . . . چه رپتی داره ؟؟؟؟ چون در خطر / خاطره و . . . . به خطور و فرو رفتن اشاره شده = به ی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لقمه / لقمان را اگر از یکدیگر بدانیم پرداغ ( متوجه ) میشیم که بن اصلی آن لُق بوده . از آنجا که ق در گذشته بیشتر گ یا ک بوده به لُگ / لُک میرسیم ؛ و چ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدن از بطن - - > پطن - - > پتن - - > پِت - - > پات ( put / pot ) - - > بات - - > باد ( بادی ) body آمده و همه اینها از پِت ریشه گرفته شده پِت یعنی ک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وآژه ست = set از هست و است آمده واج ابتدایی آن زدوده شد و ست ساخته شد . ست به موجودیت و هستی ؛ پدید و شدن اشاره دارد از اینرو مینای تنظیم و جور بودن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قبض گاها برای موارد زیر کاربرد دارد 1 - رسید یا لیستی از صورت حساب = بسط و گسترش که منظور اکسپند یا همان لیست وار میشود 2 - گرفتن و گرفتنی ها قبض ا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٤

خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

implant از im plant ساخته شده . واژه im همان in بوده که در برخی از واژه ها لاتین بکار رفت . plant / plan / plan / flat , . . . . به سطح اشاره دارد . ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...

پیشنهاد
٠

حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه یابی عادت و خو عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه یابی عادت و خو عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه یابی عادت و خو عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه یابی عادت و خو عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه یابی عادت و خو عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاو ( برعکس کوژ ( قوز / قوس ) ) / کاوه / کاوش / کاویدن / cave به قعر و معقر اشاره دارد یعنی از عمق و درون آمده از همینرو به غار در لاتین cave گفتند ی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو دیدگاه کلی وجود دارد 1 - نَفَس از نَپَس آمده و خود نبض هم از نَپَس 2 - نَفَس از نَپَس آمده و نَپَس از نَپ پَس نَپ در زبان پهلوی یعنی بلند شدن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو دیدگاه کلی وجود دارد 1 - نَفَس از نَپَس آمده و خود نبض هم از نَپَس 2 - نَفَس از نَپَس آمده و نَپَس از نَپ پَس نَپ در زبان پهلوی یعنی بلند شدن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو دیدگاه کلی وجود دارد 1 - نَفَس از نَپَس آمده و خود نبض هم از نَپَس 2 - نَفَس از نَپَس آمده و نَپَس از نَپ پَس نَپ در زبان پهلوی یعنی بلند شدن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظفر یعنی از فر آمده ؛ اصل آن زَفَر بوده یعنی شکوهمند / از بخت و شانس ( فر در گذشته یعنی پیروزی / شکوه / والایی / شانس و اقبال و . . . . تبدیل ز - - - ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

دوستان خواهشا مطالب تکراری ننویسید . احساس میکنم . بعد از ریشه یابی حیوان توسط خودم . نفرات بعدی همین صحبت هارو مجددا تکرار کردند . بنده میتونم انتشا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه کسی گفته عقرب عربی ست؟؟؟؟ عقرب ایرانیه و ریشه یابی آن هم انجام شده اما منتشرش نکردم فقط دوست خوبمون ariu یه اشاره ریزی داشتند که بعد ها کامل آنرا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر جیر را از جِر / جَر / چِر / چَر ( چریدن ) / چراییدن و . . . بدانیم یعنی حفره / شکاف و هواخور همانی که دوستی گفتند فریاد و . . . میشود نمونه دیگر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر جیر را از جِر / جَر / چِر / چَر ( چریدن ) / چراییدن و . . . بدانیم یعنی حفره / شکاف و هواخور همانی که دوستی گفتند فریاد و . . . میشود نمونه دیگر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر جیر را از جِر / جَر / چِر / چَر ( چریدن ) / چراییدن و . . . بدانیم یعنی حفره / شکاف و هواخور همانی که دوستی گفتند فریاد و . . . میشود نمونه دیگر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اگر جیر را از جِر / جَر / چِر / چَر ( چریدن ) / چراییدن و . . . بدانیم یعنی حفره / شکاف و هواخور همانی که دوستی گفتند فریاد و . . . میشود نمونه دیگر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یسری از تحلیلا ها واقعا زیبا بود. مثلا پُل را گفتند که پرد بوده - همانطور که آمل آمارد بوده یعنی لام اخر پل واج ارد/رد داشته ازینرو پال ( در پالایید ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان عذر میخوام راجبه اشتباه ریشه یابی اشتباه انجام دادم . ریشه یابی درست اشتباه اینست شکم در گذشته اشکم بوده یعنی از اش کم ساخته شده بود که نهایت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان عذر میخوام راجبه اشتباه ریشه یابی اشتباه انجام دادم . ریشه یابی درست اشتباه اینست شکم در گذشته اشکم بوده یعنی از اش کم ساخته شده بود که نهایت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان عذر میخوام راجبه اشتباه ریشه یابی اشتباه انجام دادم . ریشه یابی درست اشتباه اینست شکم در گذشته اشکم بوده یعنی از اش کم ساخته شده بود که نهایت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان عذر میخوام راجبه اشتباه ریشه یابی اشتباه انجام دادم . ریشه یابی درست اشتباه اینست شکم در گذشته اشکم بوده یعنی از اش کم ساخته شده بود که نهایت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

دوستان عذر میخوام راجبه اشتباه ریشه یابی اشتباه انجام دادم . ریشه یابی درست اشتباه اینست شکم در گذشته اشکم بوده یعنی از اش کم ساخته شده بود که نهایت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

جناب آرش NK بنده قالی که گالی بوده را بررسی کردم ریشه اصلی آن گال / گَل است یعنی عمق / عمیق / کندن / کاشتن / حفره و . . . قال گذاشتن قول دادن و . ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورطه یا ورته با تبدیل واو به ب / پ / ف و تبدیل ت یا ط به دال به اشکال زیر نوشته میشود 1 - برطه / برته / برده 2 - پرطه / پرته / پرده 3 - فرطه / فرته ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه هوکا که پرسوز از زبان فارسی زده شد و در زبان مازندرانی زنده مانده با واژه هوک لاتین همند ( اشتراک ) مینایی دارد. hook در لاتین به میناور ( معن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واقعا اینجا کسی نبود که فرش رو ریشه یابی درست کنه؟؟؟ فَرش از پِرچ و پِرچه آمده یعنی پرز دار = زایده دار ( منظور اینست که سطح آن کاملا صاف صاف نیست ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جناب ایرزاد درود / آیا شما با این نمونه تحلیل هم روبرو شدید ؟؟ با من همراه باشید با ریشه یابی دوام. قوام / مقاومت / قیم / قیامت و . . . از کاربن ق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی نبود قوام رو ریشه یابی کند؟؟؟؟؟؟ قوام / مقاومت / قیم / قیامت و . . . از کاربن ق. و. م آمده قوم یک سه واجی از قُم است و قُم همانیست که در کُم / ک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو نکته در سخن دوستمون باید ازافه کنم 1 - اکبند همان UK BAND بوده که از روی برخی از اجناس وارداتی نوشته شده بود و به بسته بندی و نو بودن آواز شد نه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست به معنای حد و حدود میباشد ؛ استعاره از توان در داس اشاره به قوس دارد در داستان اشاره به کش و قوس دارد دستکم = حد اقل دوستان = حدود و آشنایان داست ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست به معنای حد و حدود میباشد ؛ استعاره از توان دستکم = حد اقل دوستان = حدود و آشنایان داستان = محدوده = موضوع = caption = کاپ = ظرف = ظرفیت و گنجه و ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

برازین = بسیار زینت دادن برازیدن = بسیار آزیدن در کاربن برازین از بر آزین ( بسیار زیبا ) که به دلیل برچین / برداشت و . . . . صفت فاعلی بخود میگیرد => ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برازین = بر آزین= بسیار زینت دادن ( بر در اینجا نشان اقدام بالا و فوری میباشد ) برازیدن = بر آزیدن = بسیار صاف و راحت ( کنایه از خوب و مناسب ) در ک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برازین = بسیار زینت دادن برازیدن = بسیار آزیدن در کاربن برازین از بر آزین ( بسیار زیبا ) که به دلیل برچین / برداشت و . . . . صفت فاعلی بخود میگیرد => ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شتافت - - > شتاختن = ش تاختن پنافت - - > پناختن با دگرش پ به ب داریم = بنافتن که واژه پناخ / پناف و => ناف از آن بدست می آید بنافتن = بنافت یعن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاهی می اندیشم که چرا در فرهنگستان فارسی جایی برای من نیست واژه قریب از گریب آمده که آنرا در گریبان داریم یعنی بسیار جذب و نزدیک گریب از میخت گ ری ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

واژه پسین برای عصر زیبا نیست یعنی به بعد و گذر از چیزی اشاره شده اما نگفته پس از چی؟؟؟؟ اگر بخواهیم واژه شناسی دقیق از عصر داشته باشیم باید از معاص ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاکتور از فکت آمده ؛ امروزه در برنامه های تلویزیونی فکت را دلیل مینامند ؛ خب چرا دلیل؟؟؟؟ فکت از fact آمده مانند تابع فاکتوریل ( factorial ) که با ف ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در یکی از پست ها آقای باقری یه اشاره تقریبی به گربه داشتند اما ایراداتی هم دارد ؛ ایشان گربه را رباینده طعمه دانستند که حواب تقریبا درست است اما . . ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه های زیادی برای این مورد هست که دوستان آوردند اما اگر بخواهیم برای همه ویچ و مشتقات آن مثال یکدست تری بزنم اینگونه می باشد تعریف = واشَن ( شَن ی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا در زبان های ایرانی به کلیه ، قلوه نیز میگویند؟؟؟ کلیه از کُل آمده در اینجا یعنی تماما = کلا / خب کُل / کِل / کَل/ / کال اشاره به خشکی و جایگاه / ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

چرا در زبان های ایرانی به کلیه ، قلوه نیز میگویند؟؟؟ کلیه از کُل آمده در اینجا یعنی تماما = کلا / خب کُل / کِل / کَل/ / کال اشاره به خشکی و جایگاه / ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستی که نوشتند در زبان لارستانی و جنوب فارس به فلاخن اشکندیر میگویند باید بگویم اشکندیر = اش کند یر = اِش یا همان اَش یعنی بیرون ؛ در اشک = اَش کَ = ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اون کابوک که دوستمان انرا برابر اشیانه دانستند از ریشه کَپ / کاپ = cup امده و در کاپشن / کاپیتان / کافور / کپشن / کف / غار کف / کفن / کفر / کافر / گب ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

اون کابوک که دوستمان انرا برابر اشیانه دانستند از ریشه کَپ / کاپ = cup امده و در کاپشن / کاپیتان / کافور / کپشن / کف / غار کف / کفن / کفر / کافر / گب ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفتر همانطور که دوستان گفتند از دیپ و دب / دبیر / دپ آمده و برابر لاتین آن deep است یعنی عمق دار و حک شده ؛ کاری که در نوشتن انجام میشود حک واژه است ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

آنچه دیگرا ن میگویند سنا = نور ، روشنایی ثنا = حمد و سپاس و نیایش و . . . یسنا را برخی یشنا هم گفتند و گفتند از یشت آمده خب یشت چیست و با چه واژه ا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنچه دیگرا ن میگویند سنا = نور ، روشنایی ثنا = حمد و سپاس و نیایش و . . . یسنا را برخی یشنا هم گفتند و گفتند از یشت آمده خب یشت چیست و با چه واژه ا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

jacket یا جاکت / ژاکت از دو بخش ساخته شده = جا/ژا کت بخش دوم آن که پیداست به کت اشاره دارد یعنی مفاهمی چون بزرگی / دستور / پوشاندن = برابر لاتین با c ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

البته ظرف از واژه ژرف آمده یعنی گود و عمیق و در ظرفیت اشاره به گودی و عمق مطلب دارد تنگ و توان هم که پیشتر گفته بودم نیز همچنان زیباست

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جناب پادپان شما همه چیز را جز این مورد درست گفتید فرهیخته = فر هیختن = فر هیخته / ریخته = از آهیختن آمده یعنی تشکیل شده = کشیدن ( منظور ساختن بوده ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشتر صحبت کرده بودم که واج ث برابر لاتین با th دارد یعنی هر جا ث دیدید بدانید این واژه ایرانیست خب امروز میریم سراغ واژه یابی مبعث / بعثت / بعث در ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اکنون / کنون و . . . . . از چه ساخته شدند؟؟؟ و چرا معنای حالا را میدهند؟؟؟ برای حالا برخی واژه های ایدر / ایدون را نیز پشنهاد میدهند و البته که در گ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

پنجره / پنچر / چریدن / چراییدن / پنداشتن / پند / فن ( fan ) / جر دادن / جار زدن و . . . از امیز پن جره = پنجره ساخته شد پن = هوا و در برخی جاها هوا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطف تا اخر همرا باشید تا معنای قانون را بخوانید حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنج ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بانو = بان و = بان از بن = ریشه و پی واو آخرن بانو هم اشاره به شدت و کثرت دارد => بانو = ریشه دار / خب چرا این چنین مینا میدهد؟؟؟؟؟ ریشه یابی کلمات ه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ بد / بود آمده که بخش اول آن اشاره با کاپ / کپ ( cap ) / بعد ها کف ( به م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ بد / بود آمده که بخش اول آن اشاره با کاپ / کپ ( cap ) / بعد ها کف ( به م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ بد / بود آمده که بخش اول آن اشاره با کاپ / کپ ( cap ) / بعد ها کف ( به م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ بد / بود آمده که بخش اول آن اشاره با کاپ / کپ ( cap ) / بعد ها کف ( به م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ بد / بود آمده که بخش اول آن اشاره با کاپ / کپ ( cap ) / بعد ها کف ( به م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علی باقری٠١:١٩ - ١٣٩٩/٠٥/١٣ جناب باقری شما در این کامنت درست فرمودید که کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علی باقری٠١:١٩ - ١٣٩٩/٠٥/١٣ جناب باقری شما در این کامنت درست فرمودید که کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه خاویار که امروزه بسیار صحبت میشود که خایه وار یا همان تخم وار بوده براستی چرا اینطور معنا میدهد؟؟؟ از چه آمده؟؟ خاویار که در لاتین بدرستی cav ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه خاویار که امروزه بسیار صحبت میشود که خایه وار یا همان تخم وار بوده براستی چرا اینطور معنا میدهد؟؟؟ از چه آمده؟؟ خاویار که در لاتین بدرستی cav ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فانکو آدینات١٩:٥٣ - ١ ٤٠٣/٠١/٢٦ سپهر: این نام در پارسی باستان: سپیثره spişra؛ اوستایی: سپرِزی sperezi؛ سنسکریت: sphar ( گسترده و کمانی ) پارتی و مانو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیمه - - - > خیمه کعبه - - - > جعبه گرگان - - > جرجان نمونه هایی از دگرش واج ک به ج سوال کعبه چیست و چه بوده که به شکل کعبه نوشته شد؟؟؟؟ کعب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیمه - - - > خیمه کعبه - - - > جعبه گرگان - - > جرجان نمونه هایی از دگرش واج ک به ج سوال کعبه چیست و چه بوده که به شکل کعبه نوشته شد؟؟؟؟ کعب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پری - - - > اشاره به بالا و برتر بودن و برابر UP لاتین که بعدها اف / افر ( افراسیاب / افسرده / افسانه و . . ) همگی به بیشتر و بالا تر بودن اشاره دارن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به اینکه به bicycle = دوچرخه گفته میشود پس میتوان motorcycle = پاچرخه گفت. / پاچرخه ها الزاما دارای دو چرخ نیستند و اشاره به هر وسیله ای که پ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه مادر به لاتین = mother گاها به سازندگی اشاره شده است همچون made که از آن برامد. ما در زبان مازندرانی = پهلوی به ema = اِما نوشته میشد و کارب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه مادر به لاتین = mother گاها به سازندگی اشاره شده است همچون made که از آن برامد. ما در زبان مازندرانی = پهلوی به ema = اِما نوشته میشد و کارب ...

پیشنهاد
٠

خدمه / خدمت = پیشکار / پیشکش به خدمت رسیدن = به پیشکار رسیدن به خدمت گرفتن = به پیشکار گرفتن به خدمت فرستادن = به پیشکار فرستادن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنجا ک ه شاخات آنرا بیان کردم میتوان در مثال ساد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنجا ک ه شاخات آنرا بیان کردم میتوان در مثال ساد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنجا ک ه شاخات آنرا بیان کردم میتوان در مثال ساد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنجا ک ه شاخات آنرا بیان کردم میتوان در مثال ساد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنجا ک ه شاخات آنرا بیان کردم میتوان در مثال ساد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان مازندرانی کورکاشم به تلاش کورکورانه گفته میشود و از دو بخش کور کاشم ساخته شده = کور یعنی ناموفق و ندیده کاشِم = کاش و کوش =خواست و تلاش => کو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سِک / زِک / سِکا ( سِک کا = از سِک آمده ) / زِکی / زِکات و . . . . همگی به چم و مینه بیرون میباشند . در سِک به چم کوچک و نونهال یعنی تازه بیرون آمد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سِک / زِک / سِکا ( سِک کا = از سِک آمده ) / زِکی / زِکات و . . . . همگی به چم و مینه بیرون میباشند . در سِک به چم کوچک و نونهال یعنی تازه بیرون آمد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آشفته = آ شفته ( شفت در زبان مازندرانی یعنی گیج و پریشان ) => آشیفته = بسیار پریشان آ در زبان های ایرانی در برخی از واژ ها برای شدت بخشیدن بوده شفتال ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشفته = آ شفته ( شفت در زبان مازندرانی یعنی گیج و پریشان ) => آشیفته = بسیار پریشان آ در زبان های ایرانی در برخی از واژ ها برای شدت بخشیدن بوده شفتال ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشفته = آ شفته ( شفت در زبان مازندرانی یعنی گیج و پریشان ) => آشیفته = بسیار پریشان آ در زبان های ایرانی در برخی از واژ ها برای شدت بخشیدن بوده شفتال ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشفته = آ شفته ( شفت در زبان مازندرانی یعنی گیج و پریشان ) => آشیفته = بسیار پریشان آ در زبان های ایرانی در برخی از واژ ها برای شدت بخشیدن بوده شفتال ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید بشه با این الگو به چم و مین این واژه بهتر رسید برای بخش بالایی از سر بهره شد برای بخش پایینی از پا/پی برای پهلو = کناره ( از پرثو و پارت / پ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید بشه با این الگو به چم و مین این واژه بهتر رسید برای بخش بالایی از سر بهره شد برای بخش پایینی از پا/پی برای پهلو = کناره ( از پرثو و پارت / پ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گناه را دوستان گفتند ویناس بوده و همچنین گفتند که گ در گذشته و بوده پسحواهیم داشت گناس = گ ناس گ در زبان امروزی پیشوند بزرگی و ضریب بستن است => گنا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هنگفت از هنگ اُفت ساخته شده البته در زبان مازندرانی به هنگِفت شناخته میشود هنگ = جمع افت هم یعنی فرو رفتن / پایین / دانه و ریز شدن و . . . . . . اف ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیشه در گذشته شیشگ بوده که با تبدیل گ به ه شیشه امروزی شده شیشه با هشیش - هشاشین - اساسین - شیشار ( در زبان مازندرانی یعنی شمشاد ) همریشه میباشد برا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیشه در گذشته شیشگ بوده که با تبدیل گ به ه شیشه امروزی شده شیشه با هشیش - هشاشین - اساسین - شیشار ( در زبان مازندرانی یعنی شمشاد ) همریشه میباشد برا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیشه در گذشته شیشگ بوده که با تبدیل گ به ه شیشه امروزی شده شیشه با هشیش - هشاشین - اساسین - شیشار ( در زبان مازندرانی یعنی شمشاد ) همریشه میباشد برا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بشقاب = بش قاب ( کاپ = ظرف ) cup = cap هر دو در لاتین به گنجایش اشاره دارند / همچنین در زبا مازندرانی به پاشنه پا که U شکل است کاپ میگویند . از همین ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همانطور ک هدوست خوبمون جناب مهدی کشاورز گفتن فرفره علاوه بر موارد گفته شده ایشان میتواند به موارد زیر نیز اشاره داشته باشد 1 - فِر و حرکت مارپیچ و دو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قَم / قُم کَم / کُم خَم / خُم همگی از شاخات یکدیگرند و هر کدام در جای خود برای اشاره به منظوری خاص اَ اِ اُ گرفتند کمیدن یا خمیدن و در آینده نزدیک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قَم / قُم کَم / کُم خَم / خُم همگی از شاخات یکدیگرند و هر کدام در جای خود برای اشاره به منظوری خاص اَ اِ اُ گرفتند کمیدن یا خمیدن و در آینده نزدیک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جاب کشاورز با درود جنابعالی اشاره زیرکانه ای داشتید و باید گفت شکم در پهلوی اِشکم بوده = اِش کم = است کم = جایی که کمانه و قوس دارد قَم / قُم کَم / ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

قَم / قُم کَم / کُم خَم / خُم همگی از شاخات یکدیگرند و هر کدام در جای خود برای اشاره به منظوری خاص اَ اِ اُ گرفتند کمیدن یا خمیدن و در آینده نزدیک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به دوش در جمله های زیر دقت کنید دوش گرفتن= زیر باران و چیزی که می بارد قرار گرفتن دوشیدن= باریدن و چکاندن از چیزی بر دوش کشیدن = به بار کشیدن = کنای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

به دوش در جمله های زیر دقت کنید دوش گرفتن= زیر باران و چیزی که می بارد قرار گرفتن دوشیدن= باریدن و چکاندن از چیزی بر دوش کشیدن = به بار کشیدن = کنای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به دوش در جمله های زیر دقت کنید دوش گرفتن= زیر باران و چیزی که می بارد قرار گرفتن دوشیدن= باریدن و چکاندن از چیزی بر دوش کشیدن = به بار کشیدن = کنای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

به دوش در جمله های زیر دقت کنید دوش گرفتن= زیر باران و چیزی که می بارد قرار گرفتن دوشیدن= باریدن و چکاندن از چیزی بر دوش کشیدن = به بار کشیدن = کنای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایرانیست و از خُل ساخته شده با من همراه باشید به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ایرانیست و از خُل ساخته شده با من همراه باشید به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرانیست و از خُل ساخته شده به من همراه باشید به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسفات هرچند در لاتین نیز باش ( حضور ) دارد اما امیزی از 1 2 میباشد 1 - آس = آسی / آسان/ آسود ( آسودن / آسوده / آسایش و . . ) / آشیانه ( آسیانه ) / آ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به این گونه از اواج ( کلمه ) ها سرواژ / سرنام میگویند islamic republic of iran = i. r. i ؛ یعنی واژ هایی ک ابتدای هر واژه یا نام آمده برای منو و لیس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان و بزرگواران دوستی گفتند هیربد یعنی دانشمند و از هیر = دانش بد ( بُت = بزرگ ) آمده = دانشمند و عالم بزرگ ؛ اینراهم گفتند که از هورا / اهورا و ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آیا واژه شَل و پَل را شنیده اید؟؟ همگی شنیده ایم که میگویند میزنم شل و پلت میکنم / خب این از این . . . شال و پال کردن را چطور آیا آن را شنیده اید ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سام یعنی نظم و مرز / حدود / انضباط و . . . سام علیکم = نظم و حدود و انضباط را برای شما خواستن و نه مرگ و . . . در سرسام = گیجی و آماس و ورم سر ( سا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سام یعنی نظم و مرز / حدود / انضباط و . . . سام علیکم = نظم و حدود و انضباط را برای شما خواستن و نه مرگ و . . . در سرسام = گیجی و آماس و ورم سر ( سا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سام یعنی نظم و مرز / حدود / انضباط و . . . سام علیکم = نظم و حدود و انضباط را برای شما خواستن و نه مرگ و . . . در سرسام = گیجی و آماس و ورم سر ( سا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیاره را گفتم از چه آمده و اشاره به حرکت دارد و سیر بنشن آن است اما کره و کروی از کُر آمده ( برابر لاتین آن core ) یعنی هسته ؛ و چون هسته گرد بوده به ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخاطب = هواربند ( کسی که چیزی را به کسی میگوید و خطابش به اوست ) / سخنگیر هم زیباست ( با سپاس از دوست خوبمون ) طرفدار = هوادار خطاب = هوار خطبه = گا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو نوشته برای تحلیل جالب است 1 - نیزه، نیزل، نیژل، نزال، نازل 2 - دکتر کزازی در مورد واژه ی " نیزه" می نویسد : ( ( نیزه در پهلوی نیزگ nāyīzag بوده ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

فطیر اگر اربی باشد بر سنگ و وزن فعیل باید باشد یعنی بنشن آن ف. ط. ر می بایست باشد و فطر / افطار به بازگشایی ( گشایش / ایجاد / آغاز و . . . ) اشاره دا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

فطیر اگر اربی باشد بر سنگ و وزن فعیل می بوده باشد یعنی بنشن آن ف. ط. ر می بایست باشد و فطر / افطار به بازگشایی ( گشایش / ایجاد / آغاز و . . . ) اشاره ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کودک = که ُ دک = دک و پز کوتاه / دَک را در داکی ( docky ) = اردک / داک ( کانال ) / دکان ( دک کان ) و . . . داریم => کودک = کمتر مدعی / کمتر رشد یافته ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جناب نقدی بنده نیز در طول سالیان دراز در بسیاری از واژه های ایرانی ( و نه فارسی ) موفق به پیدا کردن الگوی ساخته شده زبان های یرانی شدم و در هیچ مورد ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به جناب محسن نقدی کاشتن از ک اِشتن یا آشتن آمده و اشتن و آشتن در استان و آشیانه و است و هست و . . . دیده شده بعد ها از هست هس و هیز و ایز سا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نگر میرسد کورد با کُر = core خور / هور و هسته یکی باشد و در کارره = کارّه ( بچه / کره ) نیز دیده میشود همچنین کور نیز بر همان اساس اضاره به هسته و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مرکز = میانوَر ( میان ور ) = آنچه که از هر ور یا سمت در میانه استکان ( مقرر ) شده است مرکز = مینور ( minor ) = مثل رنجور = رنج دیده شده که برای مینور ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

is = ایز / ایس / هیس / هست / است => ist و هست are = اره > آر که اشاره به هست دارد و نشانه تایید و بودن was = باس / باش / باشد اینها در گذر زمان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

is = ایز / ایس / هیس / هست / است => ist و هست are = اره > آر که اشاره به هست دارد و نشانه تایید و بودن was = باس / باش / باشد اینها در گذر زمان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

is = ایز / ایس / هیس / هست / است => ist و هست are = اره > آر که اشاره به هست دارد و نشانه تایید و بودن was = باس / باش / باشد اینها در گذر زمان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به این گونک از اواج ( کلمه ) ها سرواج /سرواژ میگویند islamic republic of iran = i. r. i ؛ یعنی واج هایی ک ابتدای هر واژه آمده برای منو و لیست که نشا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به این گونک از اواج ( کلمه ) ها سرواج /سرواژ میگویند islamic republic of iran = i. r. i ؛ یعنی واج هایی ک ابتدای هر واژه آمده برای منو و لیست که نشا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه prisma از pri sma ساخته شده که pri اشاره به قبل و گذشته دارد و از همینرو گاها در زبان لاتین برای اشاره به اول بودن و اصلی بودن کاربرد یافته همچو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زین از آذین آمده و در زینت نیز میتوان دگرریخت شده آنرا دیده که به چم آماده سازی میباشد و در باره با زیبایی = آراستن میشود مزین / تزیین / زینت و . . ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آیا بین این واژه ها همدیس و شباهتی نیست؟ هیمه / home حوض / house چوب / wood چقدر دنیای خوش شانسی داریم اینکه حوض دقیقا به چه معنا میباشد خب سخت اس ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در پاسخ به گفته های دوستان خِر خِره را در خرناس داریم و با جستن خرناس به خُر ناس میرسیم / ناس مردم یا صدا بوده که چون های هوی داشتند آنرا بعدهها به ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

این جستار ازآنه بنده نیست ؛ جایی خواندم و درست دیدم اینجا به همندر ( اشتراک ) میگذارم قلب از قلوه آمده و با دگرش واو به به میتوان دید ک قلوه به قلبه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

شمه = تُک ( مانند تُک پا = لحظه ای ) یا یکبار و نمه معرفی میکنند لحظه = تُک ( از تَک و تِک آمده یعنی تنها / پیش رفته و جلو افتاده در تکاور و تکیدن و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

همه انهایی که دوستان گفتند درست اما ریشه یابی کنیم این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

شور / سور / سار / شار و بعد ها شیر ( مایع ) همگی از حرکت و جابجایی آمده اند و گاها به معنای جشن در سور و بزم نیز بکار گرفته شد شهر / شعر / سُر / شُر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوست گرامی جناب تلاقی لغات حتما به بخت و باخت پیگرد کنید تا با ریشه یابی درست آن روبرو شوید

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگیرند ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُرد = هدف / آهنگ ( مقصد ) مانند دامنه و برد ( هدف ) در ریاضی برخی از شهر ها مورد هدف ( آماج برد ) قرار گرفت اجازه بده = بِ هِل ( از کاربن هِلیدن ) ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُرد = هدف / آهنگ ( مقصد ) مانند دامنه و برد ( هدف ) در ریاضی برخی از شهر ها مورد هدف ( آماج برد ) قرار گرفت اجازه بده = بِ هِل ( از کاربن هِلیدن ) ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُرد = هدف / آهنگ ( مقصد ) مانند دامنه و برد ( هدف ) در ریاضی برخی از شهر ها مورد هدف ( آماج برد ) قرار گرفت مُجاز = روابرد ( مُجاز ( روابُرد ) به ا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خطا = تباه / ایراد / کژام / کژامد بُرد =هدف ( باید دید بردش ( هدفش ) از انجام اینکار چیه؟ راستبرد = اهداف درست کجبرد = اهداف غلط جریمه / جرایم/ بلا = ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد خطا = تباه / ایراد / کَجَک خطا کار = تباهکار دچار خ ...

پیشنهاد
٠

بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد خطا = تباه / ایراد / کَجَک خطا کار = تباهکار دچار خ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد خطا = تباه / ایراد / کَجَک خطا کار = تباهکار دچار خ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

عارف١٣:٥٢ - ١٤٠٢/٠٢/١١ بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد خطا = تباه / ایراد / کَجَک خ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارژنگ همانیت ک دوستان گفتند مجموعه ارزش ها ( ارژ انگ ) = خصوصیات

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارژنگ همانیت ک دوستان گفتند مجموعه ارزش ها = خصوصیات

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پست های پایین تر گفته دو دوست نظرم را به خود جمع کرد 1 - واژه "غُن" در برخی شهرهای خراسان معنای گِرد و جمع کردن دارد؛ ( رختهایت را غُن کن ) به چم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

گلشن = گل شن بخش اول ان بیشک گل می باشد اما بخش دوم ان شَن چه از شان آمده باشد چه از خن یا خان همگی به جایگاه / مقام و خانه اشاره دارند . چرا مقام بر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلشن = گل شن بخش اول ان بیشک گل می باشد اما بخش دوم ان شَن چه از شان آمده باشد چه از خن یا خان همگی به جایگاه / مقام و خانه اشاره دارند . چرا مقام بر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه یابی قنداق برای درک بهتر مثال زیر را میزنیم و سپس به سراغ ریشه یابی میرویم بچه قنداقی را همه ما شنیدیم ؛ یعنی بچه ای که در قنداق است حال قنداق ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی قنداق برای درک بهتر مثال زیر را میزنیم و سپس به سراغ ریشه یابی میرویم بچه قنداقی را همه ما شنیدیم ؛ یعنی بچه ای که در قنداق است حال قنداق ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سه تا منفی به هر سه دوست بزرگوار دادم . امیدوارم کینه بدل نگیرید باختن از پختن آمده ( بعد ها سپوختن نیز از آن ساخته شد ) پختن در زبان مازندرانی ( ز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به گمان میرسد اریکه از ارگ آمده باشد یعنی مرتبه؛ جایگاه واژه ه معرکه از ارک آمده که در ابتدا ارگ بوده سپس به ارج شفتید ( تبدیل شد ) اورنگ با شیفت و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان میرسد اریکه از ارگ آمده باشد یعنی مرتبه؛ جایگاه واژه ه معرکه از ارک آمده که در ابتدا ارگ بوده سپس به ارج شفتید ( تبدیل شد ) اورنگ با شیفت و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

جناب کشاورز گرامی با سپاس از پندار شما داریوش از دار / دارا یوش یا داری وش ساخته شده که در هر دو نمونه بن و ریشه کار نگهداشته شده چرا که در درویش که ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوست گرامی حمید فرهاد ؛ میپذیرم پذیرفتن آن سخت است اما برای ریشه یابی باید با چند زبان آشنا بود و سپس ریشه یابی رو انجام داد. چشم داشت داشتن را در ف ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معلق = آویز تعلیق = مکث / درنگ ( آونگ میشود صدای بزرگ و از ونگ یا بنگ و بانگ شده ا مروزی آمده یعنی آونگ معلق نمیشود ) معلق در هوا = هواویز / شناور ( ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قابل قبول = آید پذیر غیر قابل قبول = ناید پذیر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجب = شگفت / چه عجبا = شگفتا تعجب = کُپ / شگفت / مات متعجب = واکُپ / وامات / واماند / وابرد ( وابردن = متحیر و متعجب ماندن )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

براستی کسی نبود که چشم را ریشه یابد؟ پیش از رسیدن به چِشم در نخست چاشت را ریشه یابی میکنم تا بطور آهسته دال و درون ریشه یابی آیدپذیرتر باشد ( قابل ق ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

براستی کسی نبود که چشم را ریشه یابد؟ پیش از رسیدن به چِشم در نخست چاشت را ریشه یابی میکنم تا بطور آهسته دال و درون ریشه یابی آیدپذیرتر باشد ( قابل ق ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

براستی کسی نبود که چشم را ریشه یابد؟ پیش از رسیدن به چِشم در نخست چاشت را ریشه یابی میکنم تا بطور آهسته دال و درون ریشه یابی آیدپذیرتر باشد ( قابل ق ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرجام = فر جام = به شکوه و بالایی رسیدن = هر چیزی که به حد اوج و فر و والایی خود رسیده باشد = فرجام آیَد = نتیجه / حاصل / سود ( همسان با عاید عربی = ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باخت با بخت هم ریشه میباشد و بخت نیز با پخت و پختن در پختن جنب و جوش و بیشتر سرخ شدن مدنگر بوده ؛ چیزی که در بخت و شانس بدان اشاره میشود سرخی و فعالی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

باخت با بخت هم ریشه میباشد و بخت نیز با پخت و پختن در پختن جنب و جوش و بیشتر سرخ شدن مدنگر بوده ؛ چیزی که در بخت و شانس بدان اشاره میشود سرخی و فعالی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شخص ایرانیست در زبان مازندرانی به شخص = شِخِدِر میگویند یعنی شخصاً یعنی خود همان فرد = خویشتن ( از خود تنیده ) در زبان فارسی ( نه ایرانی ) برای اشا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان گفتند ابهت از اب بها آمده و در فرتوری هم نشان دادند اب/اف/ فر و . . . . . . از یکدیگرند بلی درست گفتند اما ریشه شناسی درست که چطور از یکدیگرند ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چندین مورد را مثال میزنم ببینید همگی میتواند درست باشد خاور = خاب بر / ور = یعنی از خاب ( خواب ) برامده دوستی ک گفت خاور خ اور یا خ ایوار میباشد بیش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چندین مورد را مثال میزنم ببینید همگی میتواند درست باشد خاور = خاب بر / ور = یعنی از خاب ( خواب ) برامده دوستی ک گفت خاور خ اور یا خ ایوار میباشد بیش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرق = بامداد / خاور مشرق = بامدادان / خاور / خاوران غرب = شامداد / باختر مغرب = شامدادان / باختر / باختران طلوع = پگاه / فروغ / فروز طالع = افروز / ب ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

انتها = پایان / تهین / انتهای مکانی = تهلاک ابتدا = سر / آغاز / سراغاز / ابتدای مکانی = سرلاک بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

آیا سُرسُره یا شُرشُر کردن آب نشان از روان و جاری بودن آن ندارد؟؟؟ اینهمه منفی را با دلیل بیان کنید. . . آیا شیر ( آب ) / شیره به معنای جاری شده نی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه فشاید ( به احتمال بالا ) از حدس آمده و چون با حرف و حدیث همراه است اشاره به ساخته شدن دارد همچون احداث. . . . و پیشتر هم گفته بودم واج هایی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گفته دوستمان این واژه فشاید ( به احتمال بالا ) از حدس آمده و چون با حرف و حدیث همراه است اشاره به ساخته شدن دارد همچون احداث. . . . و پیشتر هم گف ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اثر برابر آنر = honor لاتین و یکی از شاخات ( مشتقات ) هنر است و در هر زبانی به ریخت و دیسی خوانده شد . همچنین هنر را در زبان لاتین به دیس آنر میخوانن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اثر برابر آنر = honor لاتین و یکی از شاخات ( مشتقات ) هنر است و در هر زبانی به ریخت و دیسی خوانده شد . همچنین هنر را در زبان لاتین به دیس آنر میخوانن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حدیث همان گات یا گاث میشود و گاث های زرتشت نیز بسیار زبانزد است گات ریخت دیگری از گفتن است و در زبان مازندرانی به گفته ؛ گاته میگویند هر واژه ای کار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر واژه ای کاربرد خاصی دارد ؛ مثلا دوستان اشاره کردند حادثه میشود اتفاق اتفاق = بهم رسیدن ( چه فکری / چه جسمی = برخورد ) => اتفاق میشود = هم = جمع = ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر واژه ای کاربرد خاصی دارد ؛ مثلا دوستان اشاره کردند حادثه میشود اتفاق اتفاق = بهم رسیدن ( چه فکری / چه جسمی = برخورد ) => اتفاق میشود = هم = جمع = ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به نمیتواند بنگر به . . . . باشد چراکه بنگر از نگریستن آمده و نگریستن از نگار و انگار و انگار یعنی جمع شده و خیال ( همان خیلی میباشد ) که نش ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوتا واژه داریم پِی َک و پِی ک ( در زبان های دیگر ایرانی هم موجود بوده و بدان پِک / بِک نیز گفته میشود ) پِی َک =خبر یا خبرنامه و آگهی و . . . . . ک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوتا واژه داریم پِی َک و پِی ک ( در زبان های دیگر ایرانی هم موجود بوده و بدان پِک / بِک نیز گفته میشود ) پِی َک =خبر یا خبرنامه و آگهی و . . . . . ک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچینین باید گفت که پیک در هنگام شراب خوری به مراقبت و کنترل در هنگام خوردن آن گفته میشود ؛ کاری که در هنگام بو کردن برخی ظروف و غذا انجام میشود و در ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آرمان / پیرس ( پی رس ) ( شاید بهتر باشد برای دلیل و دلایل از پیرس بهره ببریم ) / تیرخور / آماج ( مورد سخن یا چیز دیگری = آماج ) و . . . . ماج / ماچ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیرس = پِی رَس = ریشه رسیدن = دنبال رسیدن => هدف هدفت ( پِیرَسِت ) از این صحبتها چیه ؟ برخی از تلاش های انسانی به هدف ( پیرس/مراد ) مطلوب ( نیک / خوش ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

با اشاره ای که دوستمان داشتند داشتند و بک را به چانه / لب / دهان نامیدند باید گفت بِک مازندرانی و بُک قهستان ( بخش از توابع خراسان ) یکیست با این تفا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با اشاره ای که دوستمان داشتند داشتند و بک را به چانه / لب / دهان نامیدند باید گفت بِک مازندرانی و بُک قهستان ( بخش از توابع خراسان ) یکیست با این تفا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با اشاره ای که دوستمان داشتند داشتند و بک را به چانه / لب / دهان نامیدند باید گفت بِک مازندرانی و بُک قهستان ( بخش از توابع خراسان ) یکیست با این تفا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با اشاره ای که دوستمان داشتند داشتند و بک را به چانه / لب / دهان نامیدند باید گفت بِک مازندرانی و بُک قهستان ( بخش از توابع خراسان ) یکیست با این تفا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در وهله نخست فوران را بررسی میکنیم سپس به سراغ بوران / پوران و . . . . میرویم ریشه یابی فوران و فوریت و . . . . فوران = فور ران = پور ران = پُر ران ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه یابی فوران و فوریت و . . . . فوران = فور ران = پور ران = پُر ران = حد نهایی از هر چیزی حرکت => نهایت حرکت و جابجایی چرا فور از پُر آمده؟؟؟ و ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

دوستان و بزرگوارن دقت فرمایید زبان ها از هم ریشه گرفتند و خواهند گرفت باید درک درستی از شباهت هایی که میفرمایید داشته باشم که چرا چطور و چگونه اینط ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

موتور = دَوید / دِوید ( برگرفته از دویدن ) موتورسیکلت = گرد دوید = گرداوید ( اثر و انرژی دویدن گردیدن = چون همه موتور ها گردیدنی هستند و با این گرد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موتور = دَوید / دِوید ( برگرفته از دویدن ) موتورسیکلت = موتور سیکلت ( سیکل ) = گرد دوید = گرداوید ( اثر و انرژی دویدن گردیدن = چون همه موتور ها گرد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساکن / مسکن / سکونت و . . . . همگی از اسکان آمده اند و اسکان همان استکان است یعنی کانی است و هست شده = کانی سفت و موجود شده نمونه های زیر همگانی بودن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تنظیم = کوک تنظیم کردن / شدن = کوک کردن / شدن منظم = کوکار افراستن که جناب فرتاش گفتن هم واژه بسیار درست و درخوریست = افراستن = اف راستن = اف ( بسیار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاد از پَد آمده ( همانی که ضربه گیر / یا چیزهای مسطح نرم میدانیم ) همچنین در پِتی ( فرو / کوچک ) مازندرانی و پتیاره فارسی نیز بهع چم کسیست که با خود ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جناب ناصر تبریزی اینکه در مثالی ک فرمودید کُل بادام را پوست بادام خواندید همانیست که کل را = خشک / خانه و جای و تماما شناساندم مثلا در کِلو مازندران ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میانوَر / میانجی = واسط ( انکه و انچه که با وسط چیزی یا کسی در کار است ؛ همانند سرویس گران که میان دو چیز کاری را از جایی/چیزی به جایی/چیز دیگر تحویل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میانوَر / میانجی = واسط ( انکه و انچه که با وسط چیزی یا کسی در کار است ؛ همانند سرویس گران که میان دو چیز کاری را از جایی/چیزی به جایی/چیز دیگر تحویل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میانوَر / میانجی = واسط ( انکه و انچه که با وسط چیزی یا کسی در کار است ؛ همانند سرویس گران که میان دو چیز کاری را از جایی/چیزی به جایی/چیز دیگر تحویل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای شالوده که اصلی و بنیادی و پی ریزی شده معنی میدهد نمونه های زیر را داریم . . . شلوار =شَل وار = پایه مانند که در زبان مازندرانی شِلوار خوانده م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای شِل / شُل و گاها شَل چمار زیر انگار ( مفروش ) است . شلگه = شل گاه = شال گاه = شالی گاه = شالیزار شُلگه = جایی که شُل باشد ( میتواند استعاره از ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

روند فرگشت ( تکامل ) آهیختن اینطور بوده هیختن - > برهیخت ( بیرون آمد ) - > برهیز ( بیرون بیا / بکش = که مشابه برخیز میباشد / گویا دگرش واج از ه به خ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

پتادن - > فتادن - > افتادن - > افت ( نشانه کاهش . . . . ) پاتلاق = پات / پِت لاق ( لاک ) => جای فرو رفتن ( به واژه باتلاق رجوع شود. . . . ) ( لاک را ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست است که همه انسان ها خوب نیستند اما در انس و دوستی که از آن انسان ساخته شد و به آدم ها نسبت دادند هم بازهم مثال برابر با گفته های بنده می باشد - ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرناس = خُر ناس ( خُر از خور ( مانند خورشید / خوراک و . . . آمده یعنی منبع یا فرودارنده که در گذشته به ریخت کُر نیز نوشته میشد مانند کوروش / کور ( اس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوست گرامی جناب حمید فرهاد در گفتگو با جنابعالی باید بگوییم واژه human که دانا بدان هستید برابر هومن ایرانی میباشد و هومن یعنی کسی که اندیشه هو یا خو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همانطور ک دوستان گفتند دو معنا برای جول گفته شده 1 - لباس که در زبان مازندرانی به آن جِل میگویند و مشخص است گونه اوایی دیگر از همان جول است که در ز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همانطور ک دوستان گفتند دو معنا برای جول گفته شده 1 - لباس که در زبان مازندرانی به آن جِل میگویند و مشخص است گونه اوایی دیگر از همان جول است که در ز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

همانطور ک دوستان گفتند دو معنا برای جول گفته شده 1 - لباس که در زبان مازندرانی به آن جِل میگویند و مشخص است گونه اوایی دیگر از همان جول است که در ز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - گالی در گذر زمان قالی شده و قالی فرشی ست که اثر و نشانه های هنری پربار و عمیقی دارد یعنی اگر فرشی نقش و نگار آنچنان نداشته باشد به آن قالی نمیگوی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

دوست گرامی ناشتا از نا اشتها آمده و اشتها از اشته / اشت / است / هست / هشت / هسته / استان / آستان و . . . . . که همگی به چمار قرار دادن یا ایستاندن می ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دربار = در بار = اندر ( برابر and لاتین و خاصیت ضریب دادن دارد ) بار ( بَر = ضلع و گوشه / باریک و دالان تور ) => 1 - اندربَر =دربَر = جایی که بَر و ض ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دربار = در بار = اندر ( برابر and لاتین و خاصیت ضریب دادن دارد ) بار ( بَر = ضلع و گوشه / باریک و دالان تور ) => 1 - اندربَر =دربَر = جایی که بَر و ض ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

استرس = دلشوره / شورتاب هیجان / شوق = ذوق / شور مهیج = پُرتاب / پُرشور تهیج =اَنتِریک ( انتر ایک = اندر یک => به چیزی وارد شدن که ناشی از تهیج در خود ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استرس = دلشوره / شورتاب هیجان / شوق = ذوق / شور مهیج = پُرتاب / پُرشور تهیج =اَنتِریک ( انتر ایک = اندر یک => به چیزی وارد شدن که ناشی از تهیج در خود ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استرس = دلشوره / شورتاب هیجان / شوق = ذوق / شور مهیج = پُرتاب / پُرشور تهیج =اَنتِریک ( انتر ایک = اندر یک => به چیزی وارد شدن که ناشی از تهیج در خود ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

استرس = دلشوره / شورتاب هیجان / شوق = ذوق / شور مهیج = پُرتاب / پُرشور تهیج =اَنتِریک ( انتر ایک = اندر یک => به چیزی وارد شدن که ناشی از تهیج در خود ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گذشته به کسی که هیات دولت یا دربار راه میافت درباری گفته میشده و به کسی که کار نگارش را انجام میداد دیوانی ( آنچه که امروز به آن دبیرخانه میشناسیم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گذشته به کسی که هیات دولت یا دربار راه میافت درباری گفته میشده و به کسی که کار نگارش را انجام میداد دیوانی ( آنچه که امروز به آن دبیرخانه میشناسیم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گذشته به کسی که هیات دولت یا دربار راه میافت درباری گفته میشده و به کسی که کار نگارش را انجام میداد دیوانی ( آنچه که امروز به آن دبیرخانه میشناسیم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گذشته به کسی که هیات دولت یا دربار راه میافت درباری گفته میشده و به کسی که کار نگارش را انجام میداد دیوانی ( آنچه که امروز به آن دبیرخانه میشناسیم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گذشته به کسی که هیات دولت یا دربار راه میافت درباری گفته میشده و به کسی که کار نگارش را انجام میداد دیوانی ( آنچه که امروز به آن دبیرخانه میشناسیم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوال ایرانیست و مساله / مسئولیت / مسئول از آن ساخته شدند چرا که در زبان مازندرانی به پیشانی میگوییم سوال => به هر آنچه که پیش ( جلو ) آمده باشد ( به ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوال ایرانیست و مساله / مسئولیت / مسئول از آن ساخته شدند چرا که در زبان مازندرانی به پیشانی میگوییم سوال => به هر آنچه که پیش ( جلو ) آمده باشد ( به ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوال ایرانیست و مساله / مسئولیت / مسئول از آن ساخته شدند چرا که در زبان مازندرانی به پیشانی میگوییم سوال => هر آنچه که پیش آمده باشد ( به فکر و ذهن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آماج را همانطور ک دوستان گفتند از کام و come یعنی آمدن آمده و گاها به چم آرزو و خوشی و گاها در ریخت و اشکال دیگر به چم مورد / هدف و . . . آمده اما ان ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اگر هدف را ایرانی ندانیم آنگاه هدف = پیرس = پِی رس = پی رس ( رسیدن ) => پیرس = آنچه در پی آن و رسیدن به آن هستیم . میتواند به چم نتیجه هم بکار رود . ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دان از دانستن آمده و دانستن یعنی نهادینه شده ( فهمیدن امروزی ) یا جای گرفته در پسوندها ریشه یابی دان این را بدان = این را در خودت قرار بده ( کنایه از ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوست گرامی فرتاش جان بَر از پَر و اَبَر آمده و اَبَر از upper و up بنابراین برگشتن میشود بسیار گردیده که معادل وارونه شده میباشد. وا نشانه برعکس بو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَر از پریدن آمده و با Up یا بالا / والا یکی میباشد . همچنین پَر را در Upper = اَبَر اَبر ( cloud که در اسمان و بالا ها میباشد ) / ابرو = انچه در بال ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اردیبهشت همان ارتَ بهشت بوده که ارتَ با اردَ در اردبیل اردکان و . . . . یکی میباشد یعنی پاک و وهشته که بهشت امروزی نوشته میشود میشود به هِشت = جایگا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمونه برداری هرچند ایرانی میباشد اما بهتر است از واژه های زیباتری برای آن بهره برد همچون سانچین = سان چین = نمونه چیدن از چیزی= نمونه برداری ساندیس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوشیدن به چم حرکت میباشد چراکه کوش و روش که یکی از کوشیدن و دیگری از روشیدن آمده یعنی حرکت مثال آن در کوشش = سعی و تلاش آمده که استعاره از حرکت است و ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوشیدن به چم حرکت میباشد چراکه کوش و روش که یکی از کوشیدن و دیگری از روشیدن آمده یعنی حرکت مثال آن در کوشش = سعی و تلاش آمده که استعاره از حرکت است و ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوشیدن به چم حرکت میباشد چراکه کوش و روش که یکی از کوشیدن و دیگری از روشیدن آمده یعنی حرکت مثال آن در کوشش = سعی و تلاش آمده که استعاره از حرکت است و ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کوشیدن به چم حرکت میباشد چراکه کوش و روش که یکی از کوشیدن و دیگری از روشیدن آمده یعنی حرکت مثال آن در کوشش = سعی و تلاش آمده که استعاره از حرکت است و ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مربی و تربیت از ر. ب. ی آمده و برای آن دو واژه زیر پیشنهاد میشود مربی =اَفوَر = شخصی به والایی رساندن سرو کار دارد. مثل کارور ( اف از اپ / up لاتین / ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منتخب = گلچین انتخاب = چین / گزین البوم = برچین ( اَبَر چین = بسیار چیده و انتخاب شده = برچین ( بَر از اَبَر آمده یعنی بالا مانند ابرمرد و . . . ) / ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر چیزی را هم آوردن یک اصطلاح بسیار کهنه در ایران است و به اقدام به پایان رساندن و بهم رساندن دو یا چند چیز برای پایان بخشیدن و نتیجه دادن گفته میشود ...

پیشنهاد
٠

سر چیزی را هم آوردن یک اصطلاح بسیار کهنه در ایران است و به اقدام به پایان رساندن و بهم رساندن دو یا چند چیز برای پایان بخشیدن و نتیجه دادن گفته میشود ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر چیزی را هم آوردن یک اصطلاح بسیار کهنه در ایران است و به اقدام به پایان رساندن و بهم رساندن دو یا چند چیز برای پایان بخشیدن و نتیجه دادن گفته میشود ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر چیزی را هم آوردن یک اصطلاح بسیار کهنه در ایران است و به اقدام به پایان رساندن و بهم رساندن دو یا چند چیز برای پایان بخشیدن و نتیجه دادن گفته میشود ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر چیزی را هم آوردن یک اصطلاح بسیار کهنه در ایران است و به اقدام به پایان رساندن و بهم رساندن دو یا چند چیز برای پایان بخشیدن و نتیجه دادن گفته میشود ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توجیه از وجه آمده و توضیح آنرا دوستان دادند اما برابر وجه ؛ روی می شود که از روییدن آمده ( یعنی صورت ؛ سمت ) که بعد ها از روییدن ؛ رویش ( صورت یافته ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توجیه از وجه آمده و توضیح آنرا دوستان دادند اما برابر وجه ؛ روی می شود که از روییدن آمده ( یعنی صورت ؛ سمت ) که بعد ها از روییدن ؛ رویش ( صورت یافته ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

توجیه از وجه آمده و توضیح آنرا دوستان دادند اما برابر وجه ؛ روی می شود که از روییدن آمده ( یعنی صورت ؛ سمت ) که بعد ها از روییدن ؛ رویش ( صورت یافته ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فقط میتوانم بگویم شهد با انگبین / شیره / شیرابه / نوش یکی میباشد ریشه شناسی انگبین = انگ ( همان هنگ و به چمار جمع می باشد = ایضاً فشرده اینجا کار ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فقط میتوانم بگویم شهد با انگبین / شیره / شیرابه / نوش یکی میباشد ریشه شناسی انگبین = انگ ( همان هنگ و به چمار جمع می باشد = ایضاً فشرده اینجا کار ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر اینکه fe منفی ساز باشد که آنگاه shemale بما میفهماند ma ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تِر در تِرکانش از ترکیدن آمده و به سرفه بزرگ و همراه با صدای ترکیدن گفته میشود. تراکنش / تَرابری / تَراریخته و تَردست به چم دور است پس داریم ترابر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تِر در تِرکانش از ترکیدن آمده و به سرفه بزرگ و همراه با صدای ترکیدن گفته میشود. تراکنش / تَرابری / تَراریخته و تَردست به چم دور است پس داریم ترابر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به دوستی که گفتند سیاره از ساری آمده یعنی گردان بگذارید بهتر این موضوع رو باز کنم واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / شیر ( شیر آب ) / ساری و . . . . . . همگی از شار و سار آمده اند و شار و سار یعنی جاری و متحر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به دوستی که گفتند سیاره از ساری آمده یعنی گردان بگذارید بهتر این موضوع رو باز کنم واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

در پاسخ به دوستی که گفتند سیاره از ساری آمده یعنی گردان بگذارید بهتر این موضوع رو باز کنم واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نبرد از نورد و نوردیدن آمده همچنین واژه وردنه ( ابزاری برای پخش و پهن کردن و بار آوردن خمیر به . . . . ) وردن بوده که امروزه به بردن تبدیل شده / میتو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نبرد از نورد و نوردیدن آمده همچنین واژه وردنه ( ابزاری برای پخش و پهن کردن و بار آوردن خمیر به . . . . ) وردن بوده که امروزه به بردن تبدیل شده / میتو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نبرد از نورد و نوردیدن آمده همچنین واژه وردنه ( ابزاری برای پخش و پهن کردن و بار آوردن خمیر به . . . . ) وردن بوده که امروزه به بردن تبدیل شده / میتو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امان از اَ مان ساخته شده و در برخی از گویش و زبان های ایرانی آمان نیز خوانده میشود که میشود بسیار ماندنی ( چیزی که محفوظ است = اطمینان ) از بنواژ ( ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

تارک از تار آمده و به چم تار کوچک است و تاریخ که تاریک بوده و پس از آن مورخ از ریشه های ساخت یافته اربی میباشد . تار به هر چیز ناپیدا و کمپیدا گوین ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خراب = تباه / کژکل ( در کژ و کله یا کجکُل = کلا کج و ناقص ) / رِقِد ( خراب در زبان مازندرانی ) / ویران مخرب = گژدار / تبهود ( تباه هود = خود تباهی ) ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کژکُل یا کجکُل که در کج و کُلِ آنرا میبینیم به چم کاملا و کلا کج و ناقص می باشد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جریب چمار بسیار دارد برای نمونه 1 - واحد اندازه گیری 2 - گریب بوده که جریب شده و امالش ( منظورش ) چیزی همسان به یقه / هر چیز محصور یا گردی می باشد/ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

همانطور که دوست خوبمون فرکیانی گفتند قلب نمیتواند اربی باشد و از نشانه های دیگر ان اینست چطور برای کل عضو و اندام انسانی و حیوانی ایرانیان نامی داشتن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چال / چول / گودال / سوراخ / سوگال ( سو گال = نوری که از چاله می آید )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دفع = پاد مانند پادزهر مدافع = استپاد تدافع = گارد ( برگرفته از گاردن و گرد ایرانی یعنی حصار زدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وثیقه = گرو امانت = گروپاس = گرو پاس = چیزی را بصورت گرو و موقتا پیش کسی امانت ( پاس ) گذاشتن / سپرد موثق = گروباد = گرو باد = گرو باشد = انچه که گر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وثیقه = گرو امانت = گروپاس = گرو پاس = چیزی را بصورت گرو و موقتا پیش کسی امانت ( پاس ) گذاشتن موثق = گروباد = گرو باد = گرو باشد = انچه که گرو یافته ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اگر فل لنگ باشد یعنی تند پا و تیز پا فلنگش در رفت = تیز پایی و سرعتش را از دست داد فلنگ رو بست در رفت = اشاره به تندی و تیزی جهت فرار هم میتواند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لَوَرد = لِه وَرد = از امیخت این دو واژه لورد ساخته شده و به چمار کاملا صاف و له شده می باشد و در زبان مازندرانی نیز به چم ته نشین شدن است و گاها برا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لَوَرد = لِه وَرد = از امیخت این دو واژه لورد ساخته شده و به چمار کاملا صاف و له شده می باشد وَرد را در وردنه میبینیم که یک لاب ( وسیله ) غلطکوار برا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اینم از ریشه یابی پریروز امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خراسانی در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اینم از ریشه یابی پریروز / پریشب امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اینم از ریشه یابی پریروز امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خراسانی در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوست عزیزمون عمجنده واژه های زیادی رو پیشنهاد دادند اما برخی از آنها همچون گلو برای این منظور نادرست است چرا که گلو از گال آمده و گال به هر چیز حفره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دوست عزیزمون عمجنده واژه های زیادی رو پیشنهاد دادند اما برخی از آنها همچون گلو برای این منظور نادرست است چرا که گلو از گال آمده و گال به هر چیز حفره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اگر گارد را نگهبان یا محافظ بدانیم آنگاه گاردن که اسم خاص و مکان می باشد میشود جایی که نگهبان دارد اگر گاردن را اسم مکان و خاص بدانیم یعنی باغ آنگاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اگر گارد را نگهبان یا محافظ بدانیم آنگاه گاردن که اسم خاص و مکان می باشد میشود جایی که نگهبان دارد اگر گاردن را اسم مکان و خاص بدانیم یعنی باغ آنگاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه پِت در پتیاره فارسی پِتی ( فرو کردن ) مازندرانی پِت کله ( کله فرو رفته یا همان جغد ) و . . . . همگی به چم فرو رفتن است و برابر فرانسوی آن نیز ام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه من بر سر او هو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه من بر سر او هو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افشان = اف شان ( مقام / جایگاه ) همانند افشین = که میشود والا مقام پس افشان میشود همان افشین یعنی والا مقام / به بالا و . . . موهای افشان = موهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افشا = اپشا = اپ شای = بسیار شای شده و شای را در شایگان / شاید / شایان / شایسته / شایعه / شایع و. . . . میبینیم و شای به چمه مورد توجه می باشد پس افش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سازو برگ به چند چون و حواشی هر چیزی اشاره دارد ساز و برگها ( اماد ) رو فراهم کرد آماد = تدارک امادگر = تدارکاتچی امادگران = تدارکاتچیان خوار و بار هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ایرانیست و از خُل ساخته شده با من همراه باشید به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میدان شهر = جایی خاصی از شهر بوده که باید ویژگی خاصی داشته که به ان نام نامیده شده میدان بی شک به گرد بودن آن نیست بلکه به جایی گفته می شده که میتوان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کده را در دهکده و میکده میبینیم که میتواند از ریشه های زیر آمده باشد فرضیه یک : کَده - > کَد - > کَت ( مانند کَت و کول که نشان بزرگی می باشد ) - > ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منطقه مرزی = هنگ مرزی / بوم مرزی مناطق = هنگستان حد و محدود = قد و قوار => محدوده = قواره اراضی = بوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمال یا از آ مال آمده یعنی مال بسیار = ارزو / هدف مانند آوار = آ وار = بسیار واران شده ( گاها آ در ابتدای برخی از واژه ها نشانه بسیار می باشد ) یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمال یا از آ مال آمده یعنی مال بسیار = ارزو / هدف مانند آوار = آ وار = بسیار واران شده ( گاها آ در ابتدای برخی از واژه ها نشانه بسیار می باشد ) یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوار به چمار سبک و کوچک است و خار یا تیغ گل و گیاهان نیز از آن آمده یعنی کوچک و بار یا وسیله خرید امروزی از سنگینی و گرانی آمده ( چرا که بار از باران ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دشخیم = دُش خیم ریشه یابی دُش با تُش/ توش / توشه / تشک / و گاها دشک ( همان تشک ) یکی می باشد و در جایی به ضربه اشاره دارد و در جایی به کسب تجربه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واه ای داریم به نام دشپرورد که پیشنهاد دادم ساده تر و ریزتر شود به روش زیر آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واه ای داریم به نام دشپرورد که پیشنهاد دادم ساده تر و ریزتر شود به روش زیر آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مان ...

پیشنهاد
٠

دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...

پیشنهاد
٠

دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...

پیشنهاد
٠

دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...

پیشنهاد
٠

دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای اثبات گفته هام دوبارهخ باز نشر میدم واژه های کوچک و کودک نمونه های دیگر ی از همدیسی با بخشی از کتک می باشند پس پیداست که ک گاها به ریخت کو در ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه های خاکستر الگوی کاری ما باید باشد و از آنجا که پاک به چم کاملا عاری می باشد از اینرو داریم پاکستر = کاملا عاری شده واژه مازندرانی کِلِر برابر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه های خاکستر الگوی کاری ما باید باشد و از آنجا که پاک به چم کاملا عاری می باشد از اینرو داریم پاکستر = کاملا عاری شده واژه مازندرانی کِلِر برابر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خلط = اختوف مخلوط = درهم / قاطی / قروقاط / آمیخت / میخت ( همسان با مکیس ) . . . . اختلاط = ریخت / ریخته گری و . . . دو تن با هم اختلاط کردند = دو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخلوط =درهم / قروقاط / قاطی / میخت / میخ ( از در هم آمیختن و بن ماضی آن میخ ( چیزی که دو یا چند چیز را با هم نگه میدارد و مخلوط میکند ) واژه میکس هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاربر ایرزاد در پرگار راجبه پر همه چی رو درست گفتی اما گار را اشتباه گفتی که با من همراه باشید از آنجا که بحث از پردیس هم به میان آوردی همه ما میدان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمایل = گرایش / قوس متمایل = قوسار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به پژوهش در حوزه ( پهنه ) هوش مصنوعی ، ارتقا ( آلاشت / بالابرد ) امنیت سامانه ها و محصولات ( فرکامات ) شرکت و خدمات تاکید ( سفارش ، هایش ) نمودم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برای حق واژه یاب/هود را پیشنهاد داده بودم و برای حقیقت فریاب / فرهود ( به واژه حقیقت بروید ) هدهد را پرنده راستگو میشناسیم و هدا یا خدا از بن همان ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برای حق واژه یاب/هود را پیشنهاد داده بودم و برای حقیقت فریاب / فرهود ( به واژه حقیقت بروید ) هدهد را پرنده راستگو میشناسیم و هدا یا خدا از بن همان ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فانکو آدینات ١٠:١٩ - ١٤٠٢/١٠/١٣ ( برگرفته از ایشان ) آتش: در سنسکریت آصره Aśra و آصره Aśara ( نابود کننده ) ؛ در اوستایی: آثره Aşra، آتَر Atar و آت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فانکو آدینات ١٠:١٩ - ١٤٠٢/١٠/١٣ ( برگرفته از ایشان ) آتش: در سنسکریت آصره Aśra و آصره Aśara ( نابود کننده ) ؛ در اوستایی: آثره Aşra، آتَر Atar و آت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرت = تاب ( از ریشه تب یا تپ به چم تپیدن تپاندن / ضربان / ضربه و . . . . که بعدها برای بیماری تب به چم برامدگی هم بکار رفت همچون تپه ؛ در برخی از جا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه تود از توده به معنای جمع شده می باشد برابر aggregate یا همان تجمیع از همینرو به تراکم / تجمیع تومور گفته میشود ایرانی آن تود میشود. انگ به معن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

meditation از media یا همان رسانه آمده یعنی به چیزی یا کسی رسیدن پس باید دنبال ارتباط / پیوست یا رساندن و . . . . باشیم . از اینرو واژه های زیر پیشنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثبت = هاچ منفی = ناچ ( منفیش کن = ناچش کن ) منها = کمز منفی 2 منهای مثبت 3 = ناچ 2 کَمَز هاچ3 / منفی 2 از مثبت 3 منها | منفی شه = ناچ 2 از هاچ 3 کَ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نفی = ناچ منفی = نای مثبت = های ( هنوز هم به نشانه تایید و نشانه مثبت در برخی از اهالی ایران بکار میرود ) ثبت = درج / ماچ ( به هم رساندن دو چیز ) بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شارع / شرعی / شرور / اشرار و . . . . . . . همگی از سُر / شِر / شار / سار و . . . . . . آمدند و به چم جاری شده و روان شدن است همانطور که در شعر ( شِر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلغور = بل غور غور / غار / گور / کور همه از یک ریشه هستند و در غار ( از درون کوه ) گور ( از درون خاک یا تن ) کور ( از درون تاریکی ) غور ( از عمق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پِلغوره یا پِلغور هرچند در زبان مازندرانی برجای مانده اما ریشه یکسان با سایر زبان های ایرانی دارد و همچم با فوران است و فوران از فور ران آمده ( به سر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در واژه شناسی دهخدا آمده فلنگ را بستن و در رفتن از پالهنگ رو بستن آمده و چون اسب سواران برای سوار شدن بر اسب از آن استفاده میکردند آهسته به فلنگ درام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَل در پَلِشت ( پَل اِشت ) با پَلید ( پَل ید ) همسان است که در یکی با پسوند اِشت ( قرار ) و در دیگری با ید جور و جمع شده است . . . . همچنین در فلفل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر دلکاب/دلکاپ به چمه پارا در پا گذاشتن است که در فنون کشتی و کنگفو نیز کاربرد دارد. . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه بسیار سان به رکاب و رکب زدن ( کلک زدن ) دارد برخی از جاها به آن دکلاب هم گفته میشود که پیداست به دله کاب اشاره دارد = پا داخل گذاشتن = پاچک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بهترین واژه ادبی برای مزاحم واژه کارپیچ است = کسی که باعث پیچش و گره در کار میشود. کارپیچ = مزاحم ( سربار ) پاپیچ = تقلا / پیگیر / اصرار سرپیچ = ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گداختن از گ داختن ساخته شده به معنای بسیار داخته شده = بسیار توجه شده / بسیار مشغول شده ( ذوب و آتشین شدن از نشانه های توجه و مشغولیت بسیار و همچنین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انداختن / پرداختن / گداختن سه واژه ایست که در آن از داخت استفاده شده با بررسی های بعمل آمده میتوان اینطور آنها را واکاوی کرد. . . انداختن = اند داخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قبول = پذیرفت / پسند تقبل = خودسپ / خودسپاری / خودبار / خودباری اقبال = بخت / پیشان قبل = گذشته /پیش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خدا / فردا / پیدا / یلدا سه واژه کهن هستند که همگی به دا ختم میشوند اما دا چیست؟ دا با day لاتین و دی ایرانی به معنی روز و روشنایی یکی میباشد . در گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاش به چم خواست و آرزو می باشد. از اینرو کاشانه = خواستگاه بیشه/ویشه = خاستگاه انبوه wish = آرزو ایش همچون ایشالله ( بخواست خدا و با کلمه انشالله فرق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اپارتمان از پارت و پارچ و پاره آمده و در پرت / پارت ( قوم دور افتاده خراسانی ) نیز دیده میشود. پارتیشن / پارتیزان و . . . . ریخت های دیگری از آن می ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گذر زمان یافتم هیز همان ترس و عمل دوری کردن است که در پرهیز ( پر هیز = بسیار ترسیده و دوری کرده ) میتوان آنرا مشاهده کرد. بنابر همین واژه میتوان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به گذر زمان یافتم هیز همان ترس و عمل دوری کردن است که در پرهیز ( پر هیز = بسیار ترسیده و دوری کرده ) میتوان آنرا مشاهده کرد. بنابر همین واژه میتوان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بر آهیخت = بیرون کشید = خارج کرد استخراج = آهیخت مخرج = برهیخته ( به کنار رسیده ) مانند فرهیخته = ابرهیخته = ابر هیخته = کسی که به والایی می رسد. و. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موازی = همرَج ( هم رج ( صاف و در یک خط بودن ) ) / همراستا متقاطع رو هم دوستمون گفتند = هَمرَس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظرفیت و توان آنرا ندارم = تُنگ و توان آنرا ندارم ظرفیت و تحمل برخی افراد بالاست = تُنگ و تاب برخی از افراد بالاست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمودن / نَمیدن / نمود / وانمود/ نمودار / نَمور ( رطوبت امروزی ) / نماز / نَم /نما / نمایش /نام ( name ) / نامه و/ شهرت و . . . . . . . همگی نشان از آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

من به فلان چیز یا حد قانع شدم = من به فلان چیز یا حد پسند ( پس = pass اند = and ) شدم چیزی را بسیار از خود پس دادن ( عبور و گذر دادن ) واژه and یه وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقبل = خودسِپ ( چیزی را به خود سپردن = خودسپار ی ) خودسِپ بسیار مان به accept است و بار آوایی یکسانی با آن دارد و هر دو چم پذیرش را میدهند. در قبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی دیگر از واژه هایی که در آن لاک بکار رفته بجز لاکپشت ( لاک پشت = مکان پشت ) واژه روستاه است که در گذشته روستاق نوشته میشد و پیداست که روستاق همان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستان گرامی دقت کنین امانویل پتی در زبان فرانسوی میشود امانویل کوچک پتی کردن در زبان مازندرانی میشود به زور چیزی رو فرو کردن به جغد میگوییم پت کله ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه دلکَن و البته واژه کند دل ( کندل ) هم بسیار زیبا و هم آوای کنسل است و میتوان به جای همه نمونه سان ها بکار برد. من از او منصرف شدم => من از او د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبان ایرانی به مقام و جایگاه = شان می گفتند اینکه میگوییم در شان شما نیست یعنی در جایگاه و مقام شما نیست پس مقام = شان / جایگاه مقامات و رییسان = ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سه تا واژه داریم که باید جایگزین بشه ( رییس / ریاست / رییسان ) رییس =افسر = اف سر ( بالا سر = بالا سری ) رییسان = افسران / سران ریاست = افسریت / ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُک را در چابک و سَبُک داریم و گویا چابک شابک بوده ( شاب = شاپ بک ) که به چم سبک گام است و سبک = س بُک = از بُک آمده => بُک هم چه باشد بع چم سبکی می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شلنگ از شِل یا شُل لَنگ ( لانگ ) آمده و به چم دراز شل می باشد واژه لینگ یا پا هم به دلیل دراز بودن به لینگ نامیده شده شلنگ = دازه شل شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جریب = کوه یا تپه مانند هزار جریب = هزار تپه یا کوه همچنین در زبان باستان ایرانی به هنگ ( مجموعه ) مازندران جریب میگفتند. جریب = هکتار جریب اربی شد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاضر/ غیاب = باش / نباش = آماده / هست / نیست حضور = پدید محضر / خدمت = باشِست ( باش اِست ) = قرار حضور / آستان / درگاه /محفل / . . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خجسته همان خوش اِسته بوده یعنی آنچه خوشی در آن قرار گرفته - در رابطه با اِست و اُست و اِشت و اَست پیشتر صحبت کرده بودم اما چکیده وار بگویم همه آنها د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تاشیدن در اینجا به معنای ساختن است همچنان در زبان مازندرانی به کسی که خودش را خوب ساخته و پرداخته کرده باشد ( خُب شِرِ بتاشی ِن ) میگویند پس تاشیدن ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شک را اگر ایرانی بدانیم حتما = بیشک / بیگمان حتما = چرا که نه حتما = صد ( این اقا صد مشکل داره ) ( بطور حتم/قطع = بطور صد ) حتما = صد در صد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شک را اگر ایرانی بدانیم حتما = بیشک / بیگمان حتما = چرا که نه حتما = صد ( این اقا صد مشکل داره ) ( بطور حتم/قطع = بطور صد ) حتما = صد در صد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مربی و تربیت از ر. ب. ی آمده و برای آن دو واژه زیر پیشنهاد میشود مربی =اَفوَر = شخصی به والایی رساندن سرو کار دارد. مثل کارور ( اف از اپ / up لاتین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

واژه تشخیص / مشخص و بن آن شخص ریشه ایرانی دارد . پیگشت شخص را بنگرید. . . . . اما بهترین واژه برای تشخیص پِیبُرد میباشد که دوستمان اشاره کردند. . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آشکار : علنی آشکارا : علناً / علنی پیدا : روشن / معلوم ( پی دا = دنبال روز و روشنایی => معلوم ) شیدا :روشن / معلوم ( شید دا = نور روز و روشنایی => م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از رد پا واژه رج پا را هم داریم به چم نشان و اثر پا و خود واژه رج در زبان مازندرانی به معنای نظم و سامان دهی و خط بکار رفته ( این دیوار رج نیست = این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در پاسخ به دوست گرامی که به درستی خواهان واژه بهتری برای مصداق بودند . . . . برای حق واژه یاب/هود را پیشنهاد داده بودم و برای حقیقت فریاب / فرهود ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دمار = لحظات دم /آندم / وهله = لحظه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باش به چم حاضر و حضور است و در باشندگان = حاضرین و باشگاه = مکان حضارین نیز دیده شده است و نمیتواند چم امکان/حتم و . . . را دهد به چم حاضر می باشد و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با جستاری که من انجام دادم برخی از واژه هایی که در زبان فارسی و نه سایر زبان های ایرانی با واج خ شروع میشود اشاره به خود ( self ) دارد . . . . خدا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه پیراهن یا پیرهن از دو بخش پیر یا پیرا هن / آهن ساخته شده که اگر آنرا تن بدانیم که اصل داستان ساده می شود اما بپردازیم به پِیِ داستان. . . واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دنده / دندان / دند و برابر لاتین آن DENT ( همان دند ایرانی ) به هر چیز پله کانی دند گفته می شود و از انجایی که دندان ها بریخت پله کانی و با دندونه در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

افشین از افشیدن امده و افشان نیز از همان است / همچنین مَثَل افشان و پریشان را نیز از گذشته داریم که با مَدِ اینکه اف و پری هر دو از ریشه آپ ( بالا و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به علی باقری: به گرد اندرش ، خیمه زاندازه بیش/پس پشت ، پیلان و بالاش پیش این شعر به چمه این است که فضای گرد اندرونی خیمه بزرگ است / از پشت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شَر با واژه های سُر / شعر ( شِر ) / شُرشُر / سُرسُره / سار ( جاری ) / شار ( جاری ) / شریان ( راه های مواصلاتی ) و . . . . از یک ریشه میباشد و در همه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هَرَس = ه رَس = ه رَست = ه ( واج دستوری که به و و ب چرخیده و تبدیل شده ) رَست ( راستی و درستی ) => راست و ریس کردن = اصلاح گونه های زیادی از رَست سا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر آنرا خُرسند بدانیم = خُر سند یا خُرس َند که برای خُر می شود گلو و سَند را ؟؟؟؟؟ و اگر آنرا خُرس َند بدانیم برای َند میشوند ضریب یا شدت بیشتر داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیسا = این واژه از تاس/ طاس / کاس / کوس / / کوزه / کاسیان ( نام تباری که به کاسه گری مشغول بودند ) و . . . . آمده و در همه اینها چمار و معنای صاف را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماست بورانی = ماستی که ساده نباشد و ترکیب شده باشد. بور در چهره = یعنی چهره ترکیبی داشتن از رنگ ها ( رنگ زرد یا سرخ در سفیدی ) برف و بوران = برف و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

واژه رود ( در رودخانه ) به چم خانه چیزیست که از آن عبور میکند پس رودخانه همان مسیر است و رود = سیر یا گذر و در زبان لاتین به مسیر روت = route میگویند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرکز = میانوَر ( میان ور ) = آنچه که از هر ور یا سمت در میانه استکان ( مقرر ) شده است مرکز = مینور ( minor ) = مثل رنجور = رنج دیده شده که برای مینور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نتیجه = فرجام/ثمر فر جام محصول/حاصل = فرکام فر کام ( کام و گاها آم = آنچه انسان در ارزوی آن است ) محصولات = فرکامات ( مامور = آنچه از بالا آمده با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نتیجه = فرجام/ثمر فر جام محصول/حاصل = فرکام فر کام ( کام و گاها آم = آنچه انسان در ارزوی آن است ) محصولات = فرکامات ( مامور = آنچه از بالا آمده با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با سپاس از کامران به نظر من ایشون درست میگن از آنجایی که بیشتر واژه های فارسی با مازندرانی ( پهلوی کهن ) یکسان است ؛ هنوز هم در زبان مازندرانی به کس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانلود یا download = برکش downloader = برکشگر upload = پرکش = پر کش بَر به چم نزدیک کش = بهتر است ورکش بگوییم پَر به چم بالا کش کشیدن همان لود لاتین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فوق العاده = فوق عاده = ابرعاد ( اگر عادی را ایرانی بدانیم و متعادل / تعادل / معتدل و . . . . را ریشه های ساخت یافته از عادی بدانیم چرا که اگر عاد را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاله - > گال - > گول چاله - > چال - > چول - > جول ( جولایی =اهل عمق نگری ) گلوله ( گول لوله ) / گالی کش ( گال کش ) دوگوله ( دو گوله ) با نگاه به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیز و ولز = حرص و طمع جیز دادن = حرص دادن و ولز ( velez ) = طمع از گذشته این دو واژه با هم بکار میرفته حرص خوردن = فشار خوردن حرص دادن = جیز دادن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حرف به چم کناره و پهلو می باشد از اینرو به تحریف دستکاری و منحرف سازی یا انحراف گویند در حرف زدن چون امکان اشتباه و خطا وجود دارد بدان حرف گویند از ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طبل تغییر یافته تبل و برگرفته از تب یا تپ ایرانی / لاتین است و در tap به چم ضربه و تپنده و توپ ( چیزی که برامده باشد ) تب ( التهاب یا برامدگی ناشی از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیر در زبان مازندرانی به چمار کسی که بسیار قبراق و سالم است و کم مریض میشود نیز گفته میشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

با سپاس از هومن تال با tall لاتین و طول عربی یکی می باشد و به چم بالا و بلند و بزرگ است که در هر زبان کاربرد خودرا دارد اما اگر تِل باشد و تِلار بوده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیب در زبان مازندرانی به چم فشار است و آ سیب که در آن آ نشان زیادی می باشد پس آسیب = فشار زیاد آشفته = آ شفته = بسیار ( رنگ پریده / تغییر کرده ) که ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افشا = اپشا = اپ شای = بسیار شای شده و شای را در شایگان / شاید / شایان / شایسته / شایعه / شایع و. . . . میبینیم و شای به چمه مورد توجه می باشد پس افش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افشا = اپشا = اپ شای = بسیار شای شده و شای را در شایگان / شاید / شایان / شایسته / شایعه / شایع و. . . . میبینیم و شای به چمه مورد توجه می باشد پس افش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایش / ویش ( wish لاتین ) که در ایشالله ( ایش الله ) / اندیشه ( اند ایشه ) /خویش ( خ ویش یا خ ایش = خیش ) میبینیم به چمار دعا و خواستن است و حتی همین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ایش / ویش ( wish لاتین ) که در ایشالله ( ایش الله ) / اندیشه ( اند ایشه ) /خویش ( خ ویش یا خ ایش = خیش ) میبینیم به چمار دعا و خواستن است و حتی همین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خانه = کانه = کان = کند => خانه = مکان استقرار ( سفت و کانی شده یا کنده شده ) لانه = لند = سرزمین و جایگاه شانه = شان و احترام و بزرگی آشیان = آسیان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه = کانه = کان = کند => خانه = مکان استقرار ( سفت و کانی شده یا کنده شده ) لانه = لند = سرزمین و جایگاه شانه = شان و احترام و بزرگی آشیان = آسیان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خانه = کانه = کان = کند => خانه = مکان استقرار ( سفت و کانی شده یا کنده شده ) لانه = لند = سرزمین و جایگاه شانه = شان و احترام و بزرگی آشیان = آسیان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با سپاس از دو بزرگوار آقایان آریابد و عیوض صحرا شاندیز را میتوان چند چیز دانست 1: شاهان دژ ( که گفته شده ) 2 : شاه اندیش 3: شاه اند دیس ( طرح یا شاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همانطور که دوستان گفتند برابر نظر می شود =نگر / دیده / چشم / دیدگاه/برداشت از واژه قوار را هم میتوان بهره برد از نظر برخی افراد = از قوار / دید / ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

زنگار = ز انگ آر = از انگ آر = انچه از انگ ( انگ/هنگ = جمع ) شدن چیزی بدست آید. هنگ / انگ/ انج / هنج ( هنجار = قانون یا جامعه ( جمع ) = همگی نشان از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

افسوسانه کسی به چم درست آن اشاره نکرد افرازیدن = افر ازیدن ( به اشتباه گمان میکنند باید اف رازیدن باشد اما اینگونه نیست ) افر آزیدن => ( افر = آپر ...

پیشنهاد
٠

جورپلاس موبایل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تقابل= همرو / هماورد ( من رو با فلانی همرو ( تقابل ) کرد ) / تقابل دو تیم = هماورد دو تیم مقابل=روبرو / جلو / روپیش ( فلان چیز رو مقابل ( روپیش/روبرو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گوناگون = مختلف گیناگین = انواع دوراگون = اختلاف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اولویت = بریّت متولی = سریّت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قسط = اِستپار ( اِست پار ) چیزی که چند پاره شده باشد ) در اِستکان ( است کان= کانی شده ) / اِستار ( است تار= تار شده ) و . . . . میبینیم => استپار = چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقابل= همرو / هماورد ( من رو با فلانی همرو ( تقابل ) کرد ) / تقابل دو تیم = هماورد دو تیم مقابل=روبرو / جلو / روپیش ( فلان چیز رو مقابل ( روپیش/روبرو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شاید از شای آمده و شای در شایگان نیز بهره برده شده است اما شای به چه چمی می باشد شای به چم مورد توجه است ( ندید گرفته نشود و بحساب آید ) و در شایگان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شرکت = همباش ( با هم حضور داشتن ) شراکت = همبازیک / همباشیک اشتراک = همند ( چیزی که در هم اند شده = اند نشان زیادی/ ضرب و. . . در زبان فارسی و لاتین ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

درمان / فرمان دو نمونه از این واژه سازی های زبان ایرانی هستند که از کارواژه ماندن ریشه گرفته شده است در مان = اندر ماندن = ضریب زندگی = بیشتر زنده ما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

هم داخت خوبه هم ور ور در پیشوند ها و پسوند ها به چم مشغول می باشد پیشه ور = مشغول به کار ورداشت = مشغول به نگهداری ( برداشتن ) هنرور= مشغول به هنر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

برای حل واژه مذ ( moz ) و گداز را داریم که یکی در مذاب = اب حل شده و دیگری در گداختن ( خوب بهم رساندن = تقابل / قابل / توجه ) میبینیم واژه اخته همان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

بکنار از اینکه خطر از کجا بوده یا هست از واژه گزیدن بن گز را داریم که گزند = گز اند = گزند ساخته شده پس بن آن گز است که به چم خطر می باشد مراقب باش گ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه هشتنبه چم وارد شدن / اجازه گرفتن و . . . است و خود واژه اشت که هیخته شده هشت ) hesht ( است = ورودی و هست و باش و . . می باشد به واژه بهشت رجوع ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خان / کان / کون / کین / کینگ / خانه / کانی همگی به چم سفت شده و استقرار می باشد که در خان استقرار یافته در کان = سنگ سفت شده ( هر چیز سفتی مستقر شده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گویا درستش شیپ بوده چرا که در واژه شیپور نیز شیپ را میبینیم و شیپ همان صدایی ست که بصورت یکنواخت و کشیده بانگ زند .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

میدان شهر = جایی خاصی از شهر بوده که باید ویژگی خاصی داشته که به ان نام نامیده شده میدان بی شک به گرد بودن آن نیست بلکه به جایی گفته می شده که میتوا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

همانطور که گفتم باتلاق = بات لاق = که یکی اسم مکان عمومی و دیگری ویژگی آن است . میپردازیم به بن ریشه یابی. باتلاق = بات لاق = پات لاک / لاک / لاق بخ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی از واحد های فشار در زبان لاتین بار می باشد و همچنین در زبان ایرانی نیز بکار می رود - همانطور که پیشتر گفتم چون واران یا باران امروزی از بالا به پ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

با سپاس از دوستان باتلاق = پاتلاق = پات / پت لاق / لاخ / لاک پات پیوندی با پا ندارد چرا که اگر لاق را مکان بدانیم انگاه می شود جای پا پس لاق اسم مک ...