پیشنهادهای عارف طاهری (٥٩٨)
ریشه یابی شقاق / شقایق با جایگذاری واج ک با ق به شکاک میرسیم ؛ مانند قِلِق - - > کِلِک یا کَلَک که اشاره به دانستن و اگاهی و راه و روش رسیدن به هدفی ...
ریشه یابی شقاق / شقایق با جایگذاری واج ک با ق به شکاک میرسیم ؛ مانند قِلِق - - > کِلِک یا کَلَک که اشاره به دانستن و اگاهی و راه و روش رسیدن به هدفی ...
ریشه یابی شقاق / شقایق با جایگذاری واج ک با ق به شکاک میرسیم ؛ مانند قِلِق - - > کِلِک یا کَلَک که اشاره به دانستن و اگاهی و راه و روش رسیدن به هدفی ...
ریشه یابی شقاق / شقایق با جایگذاری واج ک با ق به شکاک میرسیم ؛ مانند قِلِق - - > کِلِک یا کَلَک که اشاره به دانستن و اگاهی و راه و روش رسیدن به هدفی ...
ریشه یابی شقاق با جایگذاری واج ک با ق به شکاک میرسیم ؛ مانند قِلِق - - > کِلِک یا کَلَک که اشاره به دانستن و اگاهی و راه و روش رسیدن به هدفی را دارد ...
ریشه یابی جَنَم جنم از جنب آمده چراکه در شنبه که شمبه خوانده میشود و در هم که انب بوده میتوان ترکیب آن را دید ؛ خود جنب نیز از ج انب آمده و جِ همان ...
ریشه یابی جَنَم جنم از جنب آمده چراکه در شنبه که شمبه خوانده میشود و در هم که انب بوده میتوان ترکیب آن را دید ؛ خود جنب نیز از ج انب آمده و جِ همان ...
ریشه یابی جَنَم جنم از جنب آمده چراکه در شنبه که شمبه خوانده میشود و در هم که انب بوده میتوان ترکیب آن را دید ؛ خود جنب نیز از ج انب آمده و جِ همان ...
ریشه یابی جَنَم جنم از جنب آمده چراکه در شنبه که شمبه خوانده میشود و در هم که انب بوده میتوان ترکیب آن را دید ؛ خود جنب نیز از ج انب آمده و جِ همان ...
تِلِخِن از تِلِ خِن ساخته شده که در آن تِلِ یعنی جمع و انباشته شده مانند تلنبار / تلمبه ( تلنبه ) / تِلِ مو ( جمع کننده مو ) / و . . . خِن / خَن / خ ...
تِلِخِن از تِلِ خِن ساخته شده که در آن تِلِ یعنی جمع و انباشته شده مانند تلنبار / تلمبه ( تلنبه ) / تِلِ مو ( جمع کننده مو ) / و . . . خِن / خَن / خ ...
تِلِخِن از تِلِ خِن ساخته شده که در آن تِلِ یعنی جمع و انباشته شده مانند تلنبار / تلمبه ( تلنبه ) / تِلِ مو ( جمع کننده مو ) / و . . . خِن / خَن / خ ...
تِلِخِن از تِلِ خِن سخته شده که در آن تِلِ یعنی جمع و انباشته شده مانند تلنبار / تلمبه ( تلنبه ) / تِلِ مو ( جمع کننده مو ) / و . . . خِن / خَن / خُ ...
این ریشه یابی کار راحتی نیست شاید در هر زبان کاربرد و معنای خود را داشته باشد مثلا واژه معنا خود از مین آمده که در مینا / مینیاتور / means و . . . می ...
این ریشه یابی کار راحتی نیست شاید در هر زبان کاربرد و معنای خود را داشته باشد مثلا واژه معنا خود از مین آمده که در مینا / مینیاتور / means و . . . می ...
این ریشه یابی کار راحتی نیست شاید در هر زبان کاربرد و معنای خود را داشته باشد مثلا واژه معنا خود از مین آمده که در مینا / مینیاتور / means و . . . می ...
ریشه یابی خطر انجام شد ضبط از زپِت امده یعنی از فرو رفتن / از کوچک کردن . . . . . . . . . چه رپتی داره ؟؟؟؟ چون در خطر / خاطره و . . . . به خطور و ...
ریشه یابی خطر انجام شد ضبط از زپِت امده یعنی از فرو رفتن / از کوچک کردن . . . . . . . . . چه رپتی داره ؟؟؟؟ چون در خطر / خاطره و . . . . به خطور و ...
ضبط از زپِت امده یعنی از فرو رفتن / از کوچک کردن . . . . . . . . . چه رپتی داره ؟؟؟؟ چون در خطر / خاطره و . . . . به خطور و فرو رفتن اشاره شده = به ی ...
ضبط از زپِت امده یعنی از فرو رفتن / از کوچک کردن . . . . . . . . . چه رپتی داره ؟؟؟؟ چون در خطر / خاطره و . . . . به خطور و فرو رفتن اشاره شده = به ی ...
لقمه / لقمان را اگر از یکدیگر بدانیم پرداغ ( متوجه ) میشیم که بن اصلی آن لُق بوده . از آنجا که ق در گذشته بیشتر گ یا ک بوده به لُگ / لُک میرسیم ؛ و چ ...
عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...
عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...
عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...
عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...
عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...
عقب از ع قب ساخته شده و میتوانست ا قب نیز نوشته شده باشد عجل از ع جل ساخته شده و میتوانست ا جل نیز نوشته شده باشد . ( اجل = زودهنگام / عجل هم یعنی شت ...
بدن از بطن - - > پطن - - > پتن - - > پِت - - > پات ( put / pot ) - - > بات - - > باد ( بادی ) body آمده و همه اینها از پِت ریشه گرفته شده پِت یعنی ک ...
وآژه ست = set از هست و است آمده واج ابتدایی آن زدوده شد و ست ساخته شد . ست به موجودیت و هستی ؛ پدید و شدن اشاره دارد از اینرو مینای تنظیم و جور بودن ...
قبض گاها برای موارد زیر کاربرد دارد 1 - رسید یا لیستی از صورت حساب = بسط و گسترش که منظور اکسپند یا همان لیست وار میشود 2 - گرفتن و گرفتنی ها قبض ا ...
خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...
خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...
خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...
خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...
خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...
خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...
خیلی درگیر این نقش بودید ریشه یابی نقش انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در ...
implant از im plant ساخته شده . واژه im همان in بوده که در برخی از واژه ها لاتین بکار رفت . plant / plan / plan / flat , . . . . به سطح اشاره دارد . ...
حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...
حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...
حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...
حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...
حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...
حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...
حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...
حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...
حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...
حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...
حیله یک واژه ایرانیست در هِلهِله / هِل / hill / هِلِه یا هیله مازندرانی به مینای آتش بکار رفته است پِل و هِل هر دو به تندی ، غوغا و آتشین اشاره دارند ...
ریشه یابی عادت و خو عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون ب ...
ریشه یابی عادت و خو عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون ب ...
ریشه یابی عادت و خو عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون ب ...
ریشه یابی عادت و خو عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون ب ...
ریشه یابی عادت و خو عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون ب ...
کاو ( برعکس کوژ ( قوز / قوس ) ) / کاوه / کاوش / کاویدن / cave به قعر و معقر اشاره دارد یعنی از عمق و درون آمده از همینرو به غار در لاتین cave گفتند ی ...
دو دیدگاه کلی وجود دارد 1 - نَفَس از نَپَس آمده و خود نبض هم از نَپَس 2 - نَفَس از نَپَس آمده و نَپَس از نَپ پَس نَپ در زبان پهلوی یعنی بلند شدن ...
دو دیدگاه کلی وجود دارد 1 - نَفَس از نَپَس آمده و خود نبض هم از نَپَس 2 - نَفَس از نَپَس آمده و نَپَس از نَپ پَس نَپ در زبان پهلوی یعنی بلند شدن ...
دو دیدگاه کلی وجود دارد 1 - نَفَس از نَپَس آمده و خود نبض هم از نَپَس 2 - نَفَس از نَپَس آمده و نَپَس از نَپ پَس نَپ در زبان پهلوی یعنی بلند شدن ...
ظفر یعنی از فر آمده ؛ اصل آن زَفَر بوده یعنی شکوهمند / از بخت و شانس ( فر در گذشته یعنی پیروزی / شکوه / والایی / شانس و اقبال و . . . . تبدیل ز - - - ...
دوستان خواهشا مطالب تکراری ننویسید . احساس میکنم . بعد از ریشه یابی حیوان توسط خودم . نفرات بعدی همین صحبت هارو مجددا تکرار کردند . بنده میتونم انتشا ...
چه کسی گفته عقرب عربی ست؟؟؟؟ عقرب ایرانیه و ریشه یابی آن هم انجام شده اما منتشرش نکردم فقط دوست خوبمون ariu یه اشاره ریزی داشتند که بعد ها کامل آنرا ...
لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...
لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...
لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...
لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...
لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...
لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...
لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...
لطفا تا انتها با من همراه باشید star= ستاره = از تاری و تاریکی آمده = کم نور ( بر عکس خورشید که پر نور است = خورشید = دارنده نور و ستاره = از تاریکی ...
اگر جیر را از جِر / جَر / چِر / چَر ( چریدن ) / چراییدن و . . . بدانیم یعنی حفره / شکاف و هواخور همانی که دوستی گفتند فریاد و . . . میشود نمونه دیگر ...
اگر جیر را از جِر / جَر / چِر / چَر ( چریدن ) / چراییدن و . . . بدانیم یعنی حفره / شکاف و هواخور همانی که دوستی گفتند فریاد و . . . میشود نمونه دیگر ...
اگر جیر را از جِر / جَر / چِر / چَر ( چریدن ) / چراییدن و . . . بدانیم یعنی حفره / شکاف و هواخور همانی که دوستی گفتند فریاد و . . . میشود نمونه دیگر ...
اگر جیر را از جِر / جَر / چِر / چَر ( چریدن ) / چراییدن و . . . بدانیم یعنی حفره / شکاف و هواخور همانی که دوستی گفتند فریاد و . . . میشود نمونه دیگر ...
یسری از تحلیلا ها واقعا زیبا بود. مثلا پُل را گفتند که پرد بوده - همانطور که آمل آمارد بوده یعنی لام اخر پل واج ارد/رد داشته ازینرو پال ( در پالایید ...
دوستان عذر میخوام راجبه اشتباه ریشه یابی اشتباه انجام دادم . ریشه یابی درست اشتباه اینست شکم در گذشته اشکم بوده یعنی از اش کم ساخته شده بود که نهایت ...
دوستان عذر میخوام راجبه اشتباه ریشه یابی اشتباه انجام دادم . ریشه یابی درست اشتباه اینست شکم در گذشته اشکم بوده یعنی از اش کم ساخته شده بود که نهایت ...
دوستان عذر میخوام راجبه اشتباه ریشه یابی اشتباه انجام دادم . ریشه یابی درست اشتباه اینست شکم در گذشته اشکم بوده یعنی از اش کم ساخته شده بود که نهایت ...
دوستان عذر میخوام راجبه اشتباه ریشه یابی اشتباه انجام دادم . ریشه یابی درست اشتباه اینست شکم در گذشته اشکم بوده یعنی از اش کم ساخته شده بود که نهایت ...
دوستان عذر میخوام راجبه اشتباه ریشه یابی اشتباه انجام دادم . ریشه یابی درست اشتباه اینست شکم در گذشته اشکم بوده یعنی از اش کم ساخته شده بود که نهایت ...
عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...
عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...
عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...
عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...
عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...
عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جو ...
جناب آرش NK بنده قالی که گالی بوده را بررسی کردم ریشه اصلی آن گال / گَل است یعنی عمق / عمیق / کندن / کاشتن / حفره و . . . قال گذاشتن قول دادن و . ...
ورطه یا ورته با تبدیل واو به ب / پ / ف و تبدیل ت یا ط به دال به اشکال زیر نوشته میشود 1 - برطه / برته / برده 2 - پرطه / پرته / پرده 3 - فرطه / فرته ...
واژه هوکا که پرسوز از زبان فارسی زده شد و در زبان مازندرانی زنده مانده با واژه هوک لاتین همند ( اشتراک ) مینایی دارد. hook در لاتین به میناور ( معن ...
واقعا اینجا کسی نبود که فرش رو ریشه یابی درست کنه؟؟؟ فَرش از پِرچ و پِرچه آمده یعنی پرز دار = زایده دار ( منظور اینست که سطح آن کاملا صاف صاف نیست ب ...
جناب ایرزاد درود / آیا شما با این نمونه تحلیل هم روبرو شدید ؟؟ با من همراه باشید با ریشه یابی دوام. قوام / مقاومت / قیم / قیامت و . . . از کاربن ق ...
کسی نبود قوام رو ریشه یابی کند؟؟؟؟؟؟ قوام / مقاومت / قیم / قیامت و . . . از کاربن ق. و. م آمده قوم یک سه واجی از قُم است و قُم همانیست که در کُم / ک ...
مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...
مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...
مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...
مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...
مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...
مضیقه / مضیف => ضیق اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون ) ...
دو نکته در سخن دوستمون باید ازافه کنم 1 - اکبند همان UK BAND بوده که از روی برخی از اجناس وارداتی نوشته شده بود و به بسته بندی و نو بودن آواز شد نه ...
دست به معنای حد و حدود میباشد ؛ استعاره از توان در داس اشاره به قوس دارد در داستان اشاره به کش و قوس دارد دستکم = حد اقل دوستان = حدود و آشنایان داست ...
دست به معنای حد و حدود میباشد ؛ استعاره از توان دستکم = حد اقل دوستان = حدود و آشنایان داستان = محدوده = موضوع = caption = کاپ = ظرف = ظرفیت و گنجه و ...
برازین = بسیار زینت دادن برازیدن = بسیار آزیدن در کاربن برازین از بر آزین ( بسیار زیبا ) که به دلیل برچین / برداشت و . . . . صفت فاعلی بخود میگیرد => ...
برازین = بر آزین= بسیار زینت دادن ( بر در اینجا نشان اقدام بالا و فوری میباشد ) برازیدن = بر آزیدن = بسیار صاف و راحت ( کنایه از خوب و مناسب ) در ک ...
برازین = بسیار زینت دادن برازیدن = بسیار آزیدن در کاربن برازین از بر آزین ( بسیار زیبا ) که به دلیل برچین / برداشت و . . . . صفت فاعلی بخود میگیرد => ...
شتافت - - > شتاختن = ش تاختن پنافت - - > پناختن با دگرش پ به ب داریم = بنافتن که واژه پناخ / پناف و => ناف از آن بدست می آید بنافتن = بنافت یعن ...
گاهی می اندیشم که چرا در فرهنگستان فارسی جایی برای من نیست واژه قریب از گریب آمده که آنرا در گریبان داریم یعنی بسیار جذب و نزدیک گریب از میخت گ ری ...
واژه پسین برای عصر زیبا نیست یعنی به بعد و گذر از چیزی اشاره شده اما نگفته پس از چی؟؟؟؟ اگر بخواهیم واژه شناسی دقیق از عصر داشته باشیم باید از معاص ...
فاکتور از فکت آمده ؛ امروزه در برنامه های تلویزیونی فکت را دلیل مینامند ؛ خب چرا دلیل؟؟؟؟ فکت از fact آمده مانند تابع فاکتوریل ( factorial ) که با ف ...
در یکی از پست ها آقای باقری یه اشاره تقریبی به گربه داشتند اما ایراداتی هم دارد ؛ ایشان گربه را رباینده طعمه دانستند که حواب تقریبا درست است اما . . ...
واژه های زیادی برای این مورد هست که دوستان آوردند اما اگر بخواهیم برای همه ویچ و مشتقات آن مثال یکدست تری بزنم اینگونه می باشد تعریف = واشَن ( شَن ی ...
چرا در زبان های ایرانی به کلیه ، قلوه نیز میگویند؟؟؟ کلیه از کُل آمده در اینجا یعنی تماما = کلا / خب کُل / کِل / کَل/ / کال اشاره به خشکی و جایگاه / ...
چرا در زبان های ایرانی به کلیه ، قلوه نیز میگویند؟؟؟ کلیه از کُل آمده در اینجا یعنی تماما = کلا / خب کُل / کِل / کَل/ / کال اشاره به خشکی و جایگاه / ...
دوستی که نوشتند در زبان لارستانی و جنوب فارس به فلاخن اشکندیر میگویند باید بگویم اشکندیر = اش کند یر = اِش یا همان اَش یعنی بیرون ؛ در اشک = اَش کَ = ...
اون کابوک که دوستمان انرا برابر اشیانه دانستند از ریشه کَپ / کاپ = cup امده و در کاپشن / کاپیتان / کافور / کپشن / کف / غار کف / کفن / کفر / کافر / گب ...
اون کابوک که دوستمان انرا برابر اشیانه دانستند از ریشه کَپ / کاپ = cup امده و در کاپشن / کاپیتان / کافور / کپشن / کف / غار کف / کفن / کفر / کافر / گب ...
دفتر همانطور که دوستان گفتند از دیپ و دب / دبیر / دپ آمده و برابر لاتین آن deep است یعنی عمق دار و حک شده ؛ کاری که در نوشتن انجام میشود حک واژه است ...
آنچه دیگرا ن میگویند سنا = نور ، روشنایی ثنا = حمد و سپاس و نیایش و . . . یسنا را برخی یشنا هم گفتند و گفتند از یشت آمده خب یشت چیست و با چه واژه ا ...
آنچه دیگرا ن میگویند سنا = نور ، روشنایی ثنا = حمد و سپاس و نیایش و . . . یسنا را برخی یشنا هم گفتند و گفتند از یشت آمده خب یشت چیست و با چه واژه ا ...
jacket یا جاکت / ژاکت از دو بخش ساخته شده = جا/ژا کت بخش دوم آن که پیداست به کت اشاره دارد یعنی مفاهمی چون بزرگی / دستور / پوشاندن = برابر لاتین با c ...
البته ظرف از واژه ژرف آمده یعنی گود و عمیق و در ظرفیت اشاره به گودی و عمق مطلب دارد تنگ و توان هم که پیشتر گفته بودم نیز همچنان زیباست
جناب پادپان شما همه چیز را جز این مورد درست گفتید فرهیخته = فر هیختن = فر هیخته / ریخته = از آهیختن آمده یعنی تشکیل شده = کشیدن ( منظور ساختن بوده ...
پیشتر صحبت کرده بودم که واج ث برابر لاتین با th دارد یعنی هر جا ث دیدید بدانید این واژه ایرانیست خب امروز میریم سراغ واژه یابی مبعث / بعثت / بعث در ...
اکنون / کنون و . . . . . از چه ساخته شدند؟؟؟ و چرا معنای حالا را میدهند؟؟؟ برای حالا برخی واژه های ایدر / ایدون را نیز پشنهاد میدهند و البته که در گ ...
پنجره / پنچر / چریدن / چراییدن / پنداشتن / پند / فن ( fan ) / جر دادن / جار زدن و . . . از امیز پن جره = پنجره ساخته شد پن = هوا و در برخی جاها هوا ...
لطف تا اخر همرا باشید تا معنای قانون را بخوانید حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنج ...
بانو = بان و = بان از بن = ریشه و پی واو آخرن بانو هم اشاره به شدت و کثرت دارد => بانو = ریشه دار / خب چرا این چنین مینا میدهد؟؟؟؟؟ ریشه یابی کلمات ه ...
کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ بد / بود آمده که بخش اول آن اشاره با کاپ / کپ ( cap ) / بعد ها کف ( به م ...
کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ بد / بود آمده که بخش اول آن اشاره با کاپ / کپ ( cap ) / بعد ها کف ( به م ...
کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ بد / بود آمده که بخش اول آن اشاره با کاپ / کپ ( cap ) / بعد ها کف ( به م ...
کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ بد / بود آمده که بخش اول آن اشاره با کاپ / کپ ( cap ) / بعد ها کف ( به م ...
کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ بد / بود آمده که بخش اول آن اشاره با کاپ / کپ ( cap ) / بعد ها کف ( به م ...
علی باقری٠١:١٩ - ١٣٩٩/٠٥/١٣ جناب باقری شما در این کامنت درست فرمودید که کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ ...
علی باقری٠١:١٩ - ١٣٩٩/٠٥/١٣ جناب باقری شما در این کامنت درست فرمودید که کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت کپود از کپ ...
واژه خاویار که امروزه بسیار صحبت میشود که خایه وار یا همان تخم وار بوده براستی چرا اینطور معنا میدهد؟؟؟ از چه آمده؟؟ خاویار که در لاتین بدرستی cav ...
واژه خاویار که امروزه بسیار صحبت میشود که خایه وار یا همان تخم وار بوده براستی چرا اینطور معنا میدهد؟؟؟ از چه آمده؟؟ خاویار که در لاتین بدرستی cav ...
فانکو آدینات١٩:٥٣ - ١ ٤٠٣/٠١/٢٦ سپهر: این نام در پارسی باستان: سپیثره spişra؛ اوستایی: سپرِزی sperezi؛ سنسکریت: sphar ( گسترده و کمانی ) پارتی و مانو ...
کیمه - - - > خیمه کعبه - - - > جعبه گرگان - - > جرجان نمونه هایی از دگرش واج ک به ج سوال کعبه چیست و چه بوده که به شکل کعبه نوشته شد؟؟؟؟ کعب ...
کیمه - - - > خیمه کعبه - - - > جعبه گرگان - - > جرجان نمونه هایی از دگرش واج ک به ج سوال کعبه چیست و چه بوده که به شکل کعبه نوشته شد؟؟؟؟ کعب ...
پری - - - > اشاره به بالا و برتر بودن و برابر UP لاتین که بعدها اف / افر ( افراسیاب / افسرده / افسانه و . . ) همگی به بیشتر و بالا تر بودن اشاره دارن ...
با توجه به اینکه به bicycle = دوچرخه گفته میشود پس میتوان motorcycle = پاچرخه گفت. / پاچرخه ها الزاما دارای دو چرخ نیستند و اشاره به هر وسیله ای که پ ...
واژه مادر به لاتین = mother گاها به سازندگی اشاره شده است همچون made که از آن برامد. ما در زبان مازندرانی = پهلوی به ema = اِما نوشته میشد و کارب ...
واژه مادر به لاتین = mother گاها به سازندگی اشاره شده است همچون made که از آن برامد. ما در زبان مازندرانی = پهلوی به ema = اِما نوشته میشد و کارب ...
خدمه / خدمت = پیشکار / پیشکش به خدمت رسیدن = به پیشکار رسیدن به خدمت گرفتن = به پیشکار گرفتن به خدمت فرستادن = به پیشکار فرستادن
حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنجا ک ه شاخات آنرا بیان کردم میتوان در مثال ساد ...
حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنجا ک ه شاخات آنرا بیان کردم میتوان در مثال ساد ...
حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنجا ک ه شاخات آنرا بیان کردم میتوان در مثال ساد ...
حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنجا ک ه شاخات آنرا بیان کردم میتوان در مثال ساد ...
حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد. میناشناسی حکمت ؛ از آنجا ک ه شاخات آنرا بیان کردم میتوان در مثال ساد ...
در زبان مازندرانی کورکاشم به تلاش کورکورانه گفته میشود و از دو بخش کور کاشم ساخته شده = کور یعنی ناموفق و ندیده کاشِم = کاش و کوش =خواست و تلاش => کو ...
سِک / زِک / سِکا ( سِک کا = از سِک آمده ) / زِکی / زِکات و . . . . همگی به چم و مینه بیرون میباشند . در سِک به چم کوچک و نونهال یعنی تازه بیرون آمد ...
سِک / زِک / سِکا ( سِک کا = از سِک آمده ) / زِکی / زِکات و . . . . همگی به چم و مینه بیرون میباشند . در سِک به چم کوچک و نونهال یعنی تازه بیرون آمد ...
آشفته = آ شفته ( شفت در زبان مازندرانی یعنی گیج و پریشان ) => آشیفته = بسیار پریشان آ در زبان های ایرانی در برخی از واژ ها برای شدت بخشیدن بوده شفتال ...
آشفته = آ شفته ( شفت در زبان مازندرانی یعنی گیج و پریشان ) => آشیفته = بسیار پریشان آ در زبان های ایرانی در برخی از واژ ها برای شدت بخشیدن بوده شفتال ...
آشفته = آ شفته ( شفت در زبان مازندرانی یعنی گیج و پریشان ) => آشیفته = بسیار پریشان آ در زبان های ایرانی در برخی از واژ ها برای شدت بخشیدن بوده شفتال ...
آشفته = آ شفته ( شفت در زبان مازندرانی یعنی گیج و پریشان ) => آشیفته = بسیار پریشان آ در زبان های ایرانی در برخی از واژ ها برای شدت بخشیدن بوده شفتال ...
آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...
آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...
آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...
آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...
آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...
آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب ) اله = الهه / خدا / فرشته و . . . علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . . ایلیا = علی یا همان ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
شاید بشه با این الگو به چم و مین این واژه بهتر رسید برای بخش بالایی از سر بهره شد برای بخش پایینی از پا/پی برای پهلو = کناره ( از پرثو و پارت / پ ...
شاید بشه با این الگو به چم و مین این واژه بهتر رسید برای بخش بالایی از سر بهره شد برای بخش پایینی از پا/پی برای پهلو = کناره ( از پرثو و پارت / پ ...
گناه را دوستان گفتند ویناس بوده و همچنین گفتند که گ در گذشته و بوده پسحواهیم داشت گناس = گ ناس گ در زبان امروزی پیشوند بزرگی و ضریب بستن است => گنا ...
هنگفت از هنگ اُفت ساخته شده البته در زبان مازندرانی به هنگِفت شناخته میشود هنگ = جمع افت هم یعنی فرو رفتن / پایین / دانه و ریز شدن و . . . . . . اف ...
شیشه در گذشته شیشگ بوده که با تبدیل گ به ه شیشه امروزی شده شیشه با هشیش - هشاشین - اساسین - شیشار ( در زبان مازندرانی یعنی شمشاد ) همریشه میباشد برا ...
شیشه در گذشته شیشگ بوده که با تبدیل گ به ه شیشه امروزی شده شیشه با هشیش - هشاشین - اساسین - شیشار ( در زبان مازندرانی یعنی شمشاد ) همریشه میباشد برا ...
شیشه در گذشته شیشگ بوده که با تبدیل گ به ه شیشه امروزی شده شیشه با هشیش - هشاشین - اساسین - شیشار ( در زبان مازندرانی یعنی شمشاد ) همریشه میباشد برا ...
بشقاب = بش قاب ( کاپ = ظرف ) cup = cap هر دو در لاتین به گنجایش اشاره دارند / همچنین در زبا مازندرانی به پاشنه پا که U شکل است کاپ میگویند . از همین ...
همانطور ک هدوست خوبمون جناب مهدی کشاورز گفتن فرفره علاوه بر موارد گفته شده ایشان میتواند به موارد زیر نیز اشاره داشته باشد 1 - فِر و حرکت مارپیچ و دو ...
قَم / قُم کَم / کُم خَم / خُم همگی از شاخات یکدیگرند و هر کدام در جای خود برای اشاره به منظوری خاص اَ اِ اُ گرفتند کمیدن یا خمیدن و در آینده نزدیک ...
قَم / قُم کَم / کُم خَم / خُم همگی از شاخات یکدیگرند و هر کدام در جای خود برای اشاره به منظوری خاص اَ اِ اُ گرفتند کمیدن یا خمیدن و در آینده نزدیک ...
جاب کشاورز با درود جنابعالی اشاره زیرکانه ای داشتید و باید گفت شکم در پهلوی اِشکم بوده = اِش کم = است کم = جایی که کمانه و قوس دارد قَم / قُم کَم / ...
قَم / قُم کَم / کُم خَم / خُم همگی از شاخات یکدیگرند و هر کدام در جای خود برای اشاره به منظوری خاص اَ اِ اُ گرفتند کمیدن یا خمیدن و در آینده نزدیک ...
به دوش در جمله های زیر دقت کنید دوش گرفتن= زیر باران و چیزی که می بارد قرار گرفتن دوشیدن= باریدن و چکاندن از چیزی بر دوش کشیدن = به بار کشیدن = کنای ...
به دوش در جمله های زیر دقت کنید دوش گرفتن= زیر باران و چیزی که می بارد قرار گرفتن دوشیدن= باریدن و چکاندن از چیزی بر دوش کشیدن = به بار کشیدن = کنای ...
به دوش در جمله های زیر دقت کنید دوش گرفتن= زیر باران و چیزی که می بارد قرار گرفتن دوشیدن= باریدن و چکاندن از چیزی بر دوش کشیدن = به بار کشیدن = کنای ...
به دوش در جمله های زیر دقت کنید دوش گرفتن= زیر باران و چیزی که می بارد قرار گرفتن دوشیدن= باریدن و چکاندن از چیزی بر دوش کشیدن = به بار کشیدن = کنای ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذر ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذر ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذر ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذر ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذر ...
ایرانیست و از خُل ساخته شده با من همراه باشید به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره ...
ایرانیست و از خُل ساخته شده با من همراه باشید به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره ...
ایرانیست و از خُل ساخته شده به من همراه باشید به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...
آسفات هرچند در لاتین نیز باش ( حضور ) دارد اما امیزی از 1 2 میباشد 1 - آس = آسی / آسان/ آسود ( آسودن / آسوده / آسایش و . . ) / آشیانه ( آسیانه ) / آ ...
به این گونه از اواج ( کلمه ) ها سرواژ / سرنام میگویند islamic republic of iran = i. r. i ؛ یعنی واژ هایی ک ابتدای هر واژه یا نام آمده برای منو و لیس ...
دوستان و بزرگواران دوستی گفتند هیربد یعنی دانشمند و از هیر = دانش بد ( بُت = بزرگ ) آمده = دانشمند و عالم بزرگ ؛ اینراهم گفتند که از هورا / اهورا و ...
آیا واژه شَل و پَل را شنیده اید؟؟ همگی شنیده ایم که میگویند میزنم شل و پلت میکنم / خب این از این . . . شال و پال کردن را چطور آیا آن را شنیده اید ...
سام یعنی نظم و مرز / حدود / انضباط و . . . سام علیکم = نظم و حدود و انضباط را برای شما خواستن و نه مرگ و . . . در سرسام = گیجی و آماس و ورم سر ( سا ...
سام یعنی نظم و مرز / حدود / انضباط و . . . سام علیکم = نظم و حدود و انضباط را برای شما خواستن و نه مرگ و . . . در سرسام = گیجی و آماس و ورم سر ( سا ...
سام یعنی نظم و مرز / حدود / انضباط و . . . سام علیکم = نظم و حدود و انضباط را برای شما خواستن و نه مرگ و . . . در سرسام = گیجی و آماس و ورم سر ( سا ...
سیاره را گفتم از چه آمده و اشاره به حرکت دارد و سیر بنشن آن است اما کره و کروی از کُر آمده ( برابر لاتین آن core ) یعنی هسته ؛ و چون هسته گرد بوده به ...
مخاطب = هواربند ( کسی که چیزی را به کسی میگوید و خطابش به اوست ) / سخنگیر هم زیباست ( با سپاس از دوست خوبمون ) طرفدار = هوادار خطاب = هوار خطبه = گا ...
دو نوشته برای تحلیل جالب است 1 - نیزه، نیزل، نیژل، نزال، نازل 2 - دکتر کزازی در مورد واژه ی " نیزه" می نویسد : ( ( نیزه در پهلوی نیزگ nāyīzag بوده ...
فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...
فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...
فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...
فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...
فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...
فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یع ...
فطیر اگر اربی باشد بر سنگ و وزن فعیل باید باشد یعنی بنشن آن ف. ط. ر می بایست باشد و فطر / افطار به بازگشایی ( گشایش / ایجاد / آغاز و . . . ) اشاره دا ...
فطیر اگر اربی باشد بر سنگ و وزن فعیل می بوده باشد یعنی بنشن آن ف. ط. ر می بایست باشد و فطر / افطار به بازگشایی ( گشایش / ایجاد / آغاز و . . . ) اشاره ...
کودک = که ُ دک = دک و پز کوتاه / دَک را در داکی ( docky ) = اردک / داک ( کانال ) / دکان ( دک کان ) و . . . داریم => کودک = کمتر مدعی / کمتر رشد یافته ...
جناب نقدی بنده نیز در طول سالیان دراز در بسیاری از واژه های ایرانی ( و نه فارسی ) موفق به پیدا کردن الگوی ساخته شده زبان های یرانی شدم و در هیچ مورد ...
در پاسخ به جناب محسن نقدی کاشتن از ک اِشتن یا آشتن آمده و اشتن و آشتن در استان و آشیانه و است و هست و . . . دیده شده بعد ها از هست هس و هیز و ایز سا ...
به نگر میرسد کورد با کُر = core خور / هور و هسته یکی باشد و در کارره = کارّه ( بچه / کره ) نیز دیده میشود همچنین کور نیز بر همان اساس اضاره به هسته و ...
مرکز = میانوَر ( میان ور ) = آنچه که از هر ور یا سمت در میانه استکان ( مقرر ) شده است مرکز = مینور ( minor ) = مثل رنجور = رنج دیده شده که برای مینور ...
is = ایز / ایس / هیس / هست / است => ist و هست are = اره > آر که اشاره به هست دارد و نشانه تایید و بودن was = باس / باش / باشد اینها در گذر زمان ...
is = ایز / ایس / هیس / هست / است => ist و هست are = اره > آر که اشاره به هست دارد و نشانه تایید و بودن was = باس / باش / باشد اینها در گذر زمان ...
is = ایز / ایس / هیس / هست / است => ist و هست are = اره > آر که اشاره به هست دارد و نشانه تایید و بودن was = باس / باش / باشد اینها در گذر زمان ...
به این گونک از اواج ( کلمه ) ها سرواج /سرواژ میگویند islamic republic of iran = i. r. i ؛ یعنی واج هایی ک ابتدای هر واژه آمده برای منو و لیست که نشا ...
به این گونک از اواج ( کلمه ) ها سرواج /سرواژ میگویند islamic republic of iran = i. r. i ؛ یعنی واج هایی ک ابتدای هر واژه آمده برای منو و لیست که نشا ...
واژه prisma از pri sma ساخته شده که pri اشاره به قبل و گذشته دارد و از همینرو گاها در زبان لاتین برای اشاره به اول بودن و اصلی بودن کاربرد یافته همچو ...
زین از آذین آمده و در زینت نیز میتوان دگرریخت شده آنرا دیده که به چم آماده سازی میباشد و در باره با زیبایی = آراستن میشود مزین / تزیین / زینت و . . ...
آیا بین این واژه ها همدیس و شباهتی نیست؟ هیمه / home حوض / house چوب / wood چقدر دنیای خوش شانسی داریم اینکه حوض دقیقا به چه معنا میباشد خب سخت اس ...
در پاسخ به گفته های دوستان خِر خِره را در خرناس داریم و با جستن خرناس به خُر ناس میرسیم / ناس مردم یا صدا بوده که چون های هوی داشتند آنرا بعدهها به ...
این جستار ازآنه بنده نیست ؛ جایی خواندم و درست دیدم اینجا به همندر ( اشتراک ) میگذارم قلب از قلوه آمده و با دگرش واو به به میتوان دید ک قلوه به قلبه ...
شمه = تُک ( مانند تُک پا = لحظه ای ) یا یکبار و نمه معرفی میکنند لحظه = تُک ( از تَک و تِک آمده یعنی تنها / پیش رفته و جلو افتاده در تکاور و تکیدن و ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
همه انهایی که دوستان گفتند درست اما ریشه یابی کنیم این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم ...
شور / سور / سار / شار و بعد ها شیر ( مایع ) همگی از حرکت و جابجایی آمده اند و گاها به معنای جشن در سور و بزم نیز بکار گرفته شد شهر / شعر / سُر / شُر ...
دوست گرامی جناب تلاقی لغات حتما به بخت و باخت پیگرد کنید تا با ریشه یابی درست آن روبرو شوید
لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگیرند ...
بُرد = هدف / آهنگ ( مقصد ) مانند دامنه و برد ( هدف ) در ریاضی برخی از شهر ها مورد هدف ( آماج برد ) قرار گرفت اجازه بده = بِ هِل ( از کاربن هِلیدن ) ...
بُرد = هدف / آهنگ ( مقصد ) مانند دامنه و برد ( هدف ) در ریاضی برخی از شهر ها مورد هدف ( آماج برد ) قرار گرفت اجازه بده = بِ هِل ( از کاربن هِلیدن ) ...
بُرد = هدف / آهنگ ( مقصد ) مانند دامنه و برد ( هدف ) در ریاضی برخی از شهر ها مورد هدف ( آماج برد ) قرار گرفت مُجاز = روابرد ( مُجاز ( روابُرد ) به ا ...
خطا = تباه / ایراد / کژام / کژامد بُرد =هدف ( باید دید بردش ( هدفش ) از انجام اینکار چیه؟ راستبرد = اهداف درست کجبرد = اهداف غلط جریمه / جرایم/ بلا = ...
بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد خطا = تباه / ایراد / کَجَک خطا کار = تباهکار دچار خ ...
بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد خطا = تباه / ایراد / کَجَک خطا کار = تباهکار دچار خ ...
بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد خطا = تباه / ایراد / کَجَک خطا کار = تباهکار دچار خ ...
عارف١٣:٥٢ - ١٤٠٢/٠٢/١١ بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد خطا = تباه / ایراد / کَجَک خ ...
ارژنگ همانیت ک دوستان گفتند مجموعه ارزش ها ( ارژ انگ ) = خصوصیات
ارژنگ همانیت ک دوستان گفتند مجموعه ارزش ها = خصوصیات
در پست های پایین تر گفته دو دوست نظرم را به خود جمع کرد 1 - واژه "غُن" در برخی شهرهای خراسان معنای گِرد و جمع کردن دارد؛ ( رختهایت را غُن کن ) به چم ...
گلشن = گل شن بخش اول ان بیشک گل می باشد اما بخش دوم ان شَن چه از شان آمده باشد چه از خن یا خان همگی به جایگاه / مقام و خانه اشاره دارند . چرا مقام بر ...
گلشن = گل شن بخش اول ان بیشک گل می باشد اما بخش دوم ان شَن چه از شان آمده باشد چه از خن یا خان همگی به جایگاه / مقام و خانه اشاره دارند . چرا مقام بر ...
لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگ ...
لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگ ...
لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگ ...
لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگ ...
لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگ ...
کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...
کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...
کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...
کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...
کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...
کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...
کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...
کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز ...
ریشه یابی قنداق برای درک بهتر مثال زیر را میزنیم و سپس به سراغ ریشه یابی میرویم بچه قنداقی را همه ما شنیدیم ؛ یعنی بچه ای که در قنداق است حال قنداق ...
ریشه یابی قنداق برای درک بهتر مثال زیر را میزنیم و سپس به سراغ ریشه یابی میرویم بچه قنداقی را همه ما شنیدیم ؛ یعنی بچه ای که در قنداق است حال قنداق ...
سه تا منفی به هر سه دوست بزرگوار دادم . امیدوارم کینه بدل نگیرید باختن از پختن آمده ( بعد ها سپوختن نیز از آن ساخته شد ) پختن در زبان مازندرانی ( ز ...
به گمان میرسد اریکه از ارگ آمده باشد یعنی مرتبه؛ جایگاه واژه ه معرکه از ارک آمده که در ابتدا ارگ بوده سپس به ارج شفتید ( تبدیل شد ) اورنگ با شیفت و ...
به گمان میرسد اریکه از ارگ آمده باشد یعنی مرتبه؛ جایگاه واژه ه معرکه از ارک آمده که در ابتدا ارگ بوده سپس به ارج شفتید ( تبدیل شد ) اورنگ با شیفت و ...
جناب کشاورز گرامی با سپاس از پندار شما داریوش از دار / دارا یوش یا داری وش ساخته شده که در هر دو نمونه بن و ریشه کار نگهداشته شده چرا که در درویش که ...
دوست گرامی حمید فرهاد ؛ میپذیرم پذیرفتن آن سخت است اما برای ریشه یابی باید با چند زبان آشنا بود و سپس ریشه یابی رو انجام داد. چشم داشت داشتن را در ف ...
معلق = آویز تعلیق = مکث / درنگ ( آونگ میشود صدای بزرگ و از ونگ یا بنگ و بانگ شده ا مروزی آمده یعنی آونگ معلق نمیشود ) معلق در هوا = هواویز / شناور ( ...
قابل قبول = آید پذیر غیر قابل قبول = ناید پذیر
عجب = شگفت / چه عجبا = شگفتا تعجب = کُپ / شگفت / مات متعجب = واکُپ / وامات / واماند / وابرد ( وابردن = متحیر و متعجب ماندن )
براستی کسی نبود که چشم را ریشه یابد؟ پیش از رسیدن به چِشم در نخست چاشت را ریشه یابی میکنم تا بطور آهسته دال و درون ریشه یابی آیدپذیرتر باشد ( قابل ق ...
براستی کسی نبود که چشم را ریشه یابد؟ پیش از رسیدن به چِشم در نخست چاشت را ریشه یابی میکنم تا بطور آهسته دال و درون ریشه یابی آیدپذیرتر باشد ( قابل ق ...
براستی کسی نبود که چشم را ریشه یابد؟ پیش از رسیدن به چِشم در نخست چاشت را ریشه یابی میکنم تا بطور آهسته دال و درون ریشه یابی آیدپذیرتر باشد ( قابل ق ...
فرجام = فر جام = به شکوه و بالایی رسیدن = هر چیزی که به حد اوج و فر و والایی خود رسیده باشد = فرجام آیَد = نتیجه / حاصل / سود ( همسان با عاید عربی = ...
باخت با بخت هم ریشه میباشد و بخت نیز با پخت و پختن در پختن جنب و جوش و بیشتر سرخ شدن مدنگر بوده ؛ چیزی که در بخت و شانس بدان اشاره میشود سرخی و فعالی ...
باخت با بخت هم ریشه میباشد و بخت نیز با پخت و پختن در پختن جنب و جوش و بیشتر سرخ شدن مدنگر بوده ؛ چیزی که در بخت و شانس بدان اشاره میشود سرخی و فعالی ...
شخص ایرانیست در زبان مازندرانی به شخص = شِخِدِر میگویند یعنی شخصاً یعنی خود همان فرد = خویشتن ( از خود تنیده ) در زبان فارسی ( نه ایرانی ) برای اشا ...
دوستان گفتند ابهت از اب بها آمده و در فرتوری هم نشان دادند اب/اف/ فر و . . . . . . از یکدیگرند بلی درست گفتند اما ریشه شناسی درست که چطور از یکدیگرند ...
چندین مورد را مثال میزنم ببینید همگی میتواند درست باشد خاور = خاب بر / ور = یعنی از خاب ( خواب ) برامده دوستی ک گفت خاور خ اور یا خ ایوار میباشد بیش ...
چندین مورد را مثال میزنم ببینید همگی میتواند درست باشد خاور = خاب بر / ور = یعنی از خاب ( خواب ) برامده دوستی ک گفت خاور خ اور یا خ ایوار میباشد بیش ...
شرق = بامداد / خاور مشرق = بامدادان / خاور / خاوران غرب = شامداد / باختر مغرب = شامدادان / باختر / باختران طلوع = پگاه / فروغ / فروز طالع = افروز / ب ...
انتها = پایان / تهین / انتهای مکانی = تهلاک ابتدا = سر / آغاز / سراغاز / ابتدای مکانی = سرلاک بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / ...
بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...
بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...
بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...
بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...
بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...
بدعت =نوآوری اختراع = نواور بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل / بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچا ...
آیا سُرسُره یا شُرشُر کردن آب نشان از روان و جاری بودن آن ندارد؟؟؟ اینهمه منفی را با دلیل بیان کنید. . . آیا شیر ( آب ) / شیره به معنای جاری شده نی ...
این واژه فشاید ( به احتمال بالا ) از حدس آمده و چون با حرف و حدیث همراه است اشاره به ساخته شدن دارد همچون احداث. . . . و پیشتر هم گفته بودم واج هایی ...
به گفته دوستمان این واژه فشاید ( به احتمال بالا ) از حدس آمده و چون با حرف و حدیث همراه است اشاره به ساخته شدن دارد همچون احداث. . . . و پیشتر هم گف ...
اثر برابر آنر = honor لاتین و یکی از شاخات ( مشتقات ) هنر است و در هر زبانی به ریخت و دیسی خوانده شد . همچنین هنر را در زبان لاتین به دیس آنر میخوانن ...
اثر برابر آنر = honor لاتین و یکی از شاخات ( مشتقات ) هنر است و در هر زبانی به ریخت و دیسی خوانده شد . همچنین هنر را در زبان لاتین به دیس آنر میخوانن ...
حدیث همان گات یا گاث میشود و گاث های زرتشت نیز بسیار زبانزد است گات ریخت دیگری از گفتن است و در زبان مازندرانی به گفته ؛ گاته میگویند هر واژه ای کار ...
هر واژه ای کاربرد خاصی دارد ؛ مثلا دوستان اشاره کردند حادثه میشود اتفاق اتفاق = بهم رسیدن ( چه فکری / چه جسمی = برخورد ) => اتفاق میشود = هم = جمع = ...
هر واژه ای کاربرد خاصی دارد ؛ مثلا دوستان اشاره کردند حادثه میشود اتفاق اتفاق = بهم رسیدن ( چه فکری / چه جسمی = برخورد ) => اتفاق میشود = هم = جمع = ...
رجوع شود به نمیتواند بنگر به . . . . باشد چراکه بنگر از نگریستن آمده و نگریستن از نگار و انگار و انگار یعنی جمع شده و خیال ( همان خیلی میباشد ) که نش ...
دوتا واژه داریم پِی َک و پِی ک ( در زبان های دیگر ایرانی هم موجود بوده و بدان پِک / بِک نیز گفته میشود ) پِی َک =خبر یا خبرنامه و آگهی و . . . . . ک ...
دوتا واژه داریم پِی َک و پِی ک ( در زبان های دیگر ایرانی هم موجود بوده و بدان پِک / بِک نیز گفته میشود ) پِی َک =خبر یا خبرنامه و آگهی و . . . . . ک ...
همچینین باید گفت که پیک در هنگام شراب خوری به مراقبت و کنترل در هنگام خوردن آن گفته میشود ؛ کاری که در هنگام بو کردن برخی ظروف و غذا انجام میشود و در ...
آرمان / پیرس ( پی رس ) ( شاید بهتر باشد برای دلیل و دلایل از پیرس بهره ببریم ) / تیرخور / آماج ( مورد سخن یا چیز دیگری = آماج ) و . . . . ماج / ماچ ...
پیرس = پِی رَس = ریشه رسیدن = دنبال رسیدن => هدف هدفت ( پِیرَسِت ) از این صحبتها چیه ؟ برخی از تلاش های انسانی به هدف ( پیرس/مراد ) مطلوب ( نیک / خوش ...
با اشاره ای که دوستمان داشتند داشتند و بک را به چانه / لب / دهان نامیدند باید گفت بِک مازندرانی و بُک قهستان ( بخش از توابع خراسان ) یکیست با این تفا ...
با اشاره ای که دوستمان داشتند داشتند و بک را به چانه / لب / دهان نامیدند باید گفت بِک مازندرانی و بُک قهستان ( بخش از توابع خراسان ) یکیست با این تفا ...
با اشاره ای که دوستمان داشتند داشتند و بک را به چانه / لب / دهان نامیدند باید گفت بِک مازندرانی و بُک قهستان ( بخش از توابع خراسان ) یکیست با این تفا ...
با اشاره ای که دوستمان داشتند داشتند و بک را به چانه / لب / دهان نامیدند باید گفت بِک مازندرانی و بُک قهستان ( بخش از توابع خراسان ) یکیست با این تفا ...
در وهله نخست فوران را بررسی میکنیم سپس به سراغ بوران / پوران و . . . . میرویم ریشه یابی فوران و فوریت و . . . . فوران = فور ران = پور ران = پُر ران ...
ریشه یابی فوران و فوریت و . . . . فوران = فور ران = پور ران = پُر ران = حد نهایی از هر چیزی حرکت => نهایت حرکت و جابجایی چرا فور از پُر آمده؟؟؟ و ...
دوستان و بزرگوارن دقت فرمایید زبان ها از هم ریشه گرفتند و خواهند گرفت باید درک درستی از شباهت هایی که میفرمایید داشته باشم که چرا چطور و چگونه اینط ...
موتور = دَوید / دِوید ( برگرفته از دویدن ) موتورسیکلت = گرد دوید = گرداوید ( اثر و انرژی دویدن گردیدن = چون همه موتور ها گردیدنی هستند و با این گرد ...
موتور = دَوید / دِوید ( برگرفته از دویدن ) موتورسیکلت = موتور سیکلت ( سیکل ) = گرد دوید = گرداوید ( اثر و انرژی دویدن گردیدن = چون همه موتور ها گرد ...
ساکن / مسکن / سکونت و . . . . همگی از اسکان آمده اند و اسکان همان استکان است یعنی کانی است و هست شده = کانی سفت و موجود شده نمونه های زیر همگانی بودن ...
تنظیم = کوک تنظیم کردن / شدن = کوک کردن / شدن منظم = کوکار افراستن که جناب فرتاش گفتن هم واژه بسیار درست و درخوریست = افراستن = اف راستن = اف ( بسیار ...
پاد از پَد آمده ( همانی که ضربه گیر / یا چیزهای مسطح نرم میدانیم ) همچنین در پِتی ( فرو / کوچک ) مازندرانی و پتیاره فارسی نیز بهع چم کسیست که با خود ...
جناب ناصر تبریزی اینکه در مثالی ک فرمودید کُل بادام را پوست بادام خواندید همانیست که کل را = خشک / خانه و جای و تماما شناساندم مثلا در کِلو مازندران ...
میانوَر / میانجی = واسط ( انکه و انچه که با وسط چیزی یا کسی در کار است ؛ همانند سرویس گران که میان دو چیز کاری را از جایی/چیزی به جایی/چیز دیگر تحویل ...
میانوَر / میانجی = واسط ( انکه و انچه که با وسط چیزی یا کسی در کار است ؛ همانند سرویس گران که میان دو چیز کاری را از جایی/چیزی به جایی/چیز دیگر تحویل ...
میانوَر / میانجی = واسط ( انکه و انچه که با وسط چیزی یا کسی در کار است ؛ همانند سرویس گران که میان دو چیز کاری را از جایی/چیزی به جایی/چیز دیگر تحویل ...
برای شالوده که اصلی و بنیادی و پی ریزی شده معنی میدهد نمونه های زیر را داریم . . . شلوار =شَل وار = پایه مانند که در زبان مازندرانی شِلوار خوانده م ...
برای شِل / شُل و گاها شَل چمار زیر انگار ( مفروش ) است . شلگه = شل گاه = شال گاه = شالی گاه = شالیزار شُلگه = جایی که شُل باشد ( میتواند استعاره از ...
روند فرگشت ( تکامل ) آهیختن اینطور بوده هیختن - > برهیخت ( بیرون آمد ) - > برهیز ( بیرون بیا / بکش = که مشابه برخیز میباشد / گویا دگرش واج از ه به خ ...
پتادن - > فتادن - > افتادن - > افت ( نشانه کاهش . . . . ) پاتلاق = پات / پِت لاق ( لاک ) => جای فرو رفتن ( به واژه باتلاق رجوع شود. . . . ) ( لاک را ...
درست است که همه انسان ها خوب نیستند اما در انس و دوستی که از آن انسان ساخته شد و به آدم ها نسبت دادند هم بازهم مثال برابر با گفته های بنده می باشد - ...
خرناس = خُر ناس ( خُر از خور ( مانند خورشید / خوراک و . . . آمده یعنی منبع یا فرودارنده که در گذشته به ریخت کُر نیز نوشته میشد مانند کوروش / کور ( اس ...
دوست گرامی جناب حمید فرهاد در گفتگو با جنابعالی باید بگوییم واژه human که دانا بدان هستید برابر هومن ایرانی میباشد و هومن یعنی کسی که اندیشه هو یا خو ...
همانطور ک دوستان گفتند دو معنا برای جول گفته شده 1 - لباس که در زبان مازندرانی به آن جِل میگویند و مشخص است گونه اوایی دیگر از همان جول است که در ز ...
همانطور ک دوستان گفتند دو معنا برای جول گفته شده 1 - لباس که در زبان مازندرانی به آن جِل میگویند و مشخص است گونه اوایی دیگر از همان جول است که در ز ...
همانطور ک دوستان گفتند دو معنا برای جول گفته شده 1 - لباس که در زبان مازندرانی به آن جِل میگویند و مشخص است گونه اوایی دیگر از همان جول است که در ز ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...
1 - گالی در گذر زمان قالی شده و قالی فرشی ست که اثر و نشانه های هنری پربار و عمیقی دارد یعنی اگر فرشی نقش و نگار آنچنان نداشته باشد به آن قالی نمیگوی ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذ ...
دوست گرامی ناشتا از نا اشتها آمده و اشتها از اشته / اشت / است / هست / هشت / هسته / استان / آستان و . . . . . که همگی به چمار قرار دادن یا ایستاندن می ...
دربار = در بار = اندر ( برابر and لاتین و خاصیت ضریب دادن دارد ) بار ( بَر = ضلع و گوشه / باریک و دالان تور ) => 1 - اندربَر =دربَر = جایی که بَر و ض ...
دربار = در بار = اندر ( برابر and لاتین و خاصیت ضریب دادن دارد ) بار ( بَر = ضلع و گوشه / باریک و دالان تور ) => 1 - اندربَر =دربَر = جایی که بَر و ض ...
استرس = دلشوره / شورتاب هیجان / شوق = ذوق / شور مهیج = پُرتاب / پُرشور تهیج =اَنتِریک ( انتر ایک = اندر یک => به چیزی وارد شدن که ناشی از تهیج در خود ...
استرس = دلشوره / شورتاب هیجان / شوق = ذوق / شور مهیج = پُرتاب / پُرشور تهیج =اَنتِریک ( انتر ایک = اندر یک => به چیزی وارد شدن که ناشی از تهیج در خود ...
استرس = دلشوره / شورتاب هیجان / شوق = ذوق / شور مهیج = پُرتاب / پُرشور تهیج =اَنتِریک ( انتر ایک = اندر یک => به چیزی وارد شدن که ناشی از تهیج در خود ...
استرس = دلشوره / شورتاب هیجان / شوق = ذوق / شور مهیج = پُرتاب / پُرشور تهیج =اَنتِریک ( انتر ایک = اندر یک => به چیزی وارد شدن که ناشی از تهیج در خود ...
در گذشته به کسی که هیات دولت یا دربار راه میافت درباری گفته میشده و به کسی که کار نگارش را انجام میداد دیوانی ( آنچه که امروز به آن دبیرخانه میشناسیم ...
در گذشته به کسی که هیات دولت یا دربار راه میافت درباری گفته میشده و به کسی که کار نگارش را انجام میداد دیوانی ( آنچه که امروز به آن دبیرخانه میشناسیم ...
در گذشته به کسی که هیات دولت یا دربار راه میافت درباری گفته میشده و به کسی که کار نگارش را انجام میداد دیوانی ( آنچه که امروز به آن دبیرخانه میشناسیم ...
در گذشته به کسی که هیات دولت یا دربار راه میافت درباری گفته میشده و به کسی که کار نگارش را انجام میداد دیوانی ( آنچه که امروز به آن دبیرخانه میشناسیم ...
در گذشته به کسی که هیات دولت یا دربار راه میافت درباری گفته میشده و به کسی که کار نگارش را انجام میداد دیوانی ( آنچه که امروز به آن دبیرخانه میشناسیم ...
سوال ایرانیست و مساله / مسئولیت / مسئول از آن ساخته شدند چرا که در زبان مازندرانی به پیشانی میگوییم سوال => به هر آنچه که پیش ( جلو ) آمده باشد ( به ...
سوال ایرانیست و مساله / مسئولیت / مسئول از آن ساخته شدند چرا که در زبان مازندرانی به پیشانی میگوییم سوال => به هر آنچه که پیش ( جلو ) آمده باشد ( به ...
سوال ایرانیست و مساله / مسئولیت / مسئول از آن ساخته شدند چرا که در زبان مازندرانی به پیشانی میگوییم سوال => هر آنچه که پیش آمده باشد ( به فکر و ذهن ...
آماج را همانطور ک دوستان گفتند از کام و come یعنی آمدن آمده و گاها به چم آرزو و خوشی و گاها در ریخت و اشکال دیگر به چم مورد / هدف و . . . آمده اما ان ...
اگر هدف را ایرانی ندانیم آنگاه هدف = پیرس = پِی رس = پی رس ( رسیدن ) => پیرس = آنچه در پی آن و رسیدن به آن هستیم . میتواند به چم نتیجه هم بکار رود . ...
بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده ش ...
دان از دانستن آمده و دانستن یعنی نهادینه شده ( فهمیدن امروزی ) یا جای گرفته در پسوندها ریشه یابی دان این را بدان = این را در خودت قرار بده ( کنایه از ...
دوست گرامی فرتاش جان بَر از پَر و اَبَر آمده و اَبَر از upper و up بنابراین برگشتن میشود بسیار گردیده که معادل وارونه شده میباشد. وا نشانه برعکس بو ...
پَر از پریدن آمده و با Up یا بالا / والا یکی میباشد . همچنین پَر را در Upper = اَبَر اَبر ( cloud که در اسمان و بالا ها میباشد ) / ابرو = انچه در بال ...
اردیبهشت همان ارتَ بهشت بوده که ارتَ با اردَ در اردبیل اردکان و . . . . یکی میباشد یعنی پاک و وهشته که بهشت امروزی نوشته میشود میشود به هِشت = جایگا ...
نمونه برداری هرچند ایرانی میباشد اما بهتر است از واژه های زیباتری برای آن بهره برد همچون سانچین = سان چین = نمونه چیدن از چیزی= نمونه برداری ساندیس ...
کوشیدن به چم حرکت میباشد چراکه کوش و روش که یکی از کوشیدن و دیگری از روشیدن آمده یعنی حرکت مثال آن در کوشش = سعی و تلاش آمده که استعاره از حرکت است و ...
کوشیدن به چم حرکت میباشد چراکه کوش و روش که یکی از کوشیدن و دیگری از روشیدن آمده یعنی حرکت مثال آن در کوشش = سعی و تلاش آمده که استعاره از حرکت است و ...
کوشیدن به چم حرکت میباشد چراکه کوش و روش که یکی از کوشیدن و دیگری از روشیدن آمده یعنی حرکت مثال آن در کوشش = سعی و تلاش آمده که استعاره از حرکت است و ...
کوشیدن به چم حرکت میباشد چراکه کوش و روش که یکی از کوشیدن و دیگری از روشیدن آمده یعنی حرکت مثال آن در کوشش = سعی و تلاش آمده که استعاره از حرکت است و ...
مربی و تربیت از ر. ب. ی آمده و برای آن دو واژه زیر پیشنهاد میشود مربی =اَفوَر = شخصی به والایی رساندن سرو کار دارد. مثل کارور ( اف از اپ / up لاتین / ...
منتخب = گلچین انتخاب = چین / گزین البوم = برچین ( اَبَر چین = بسیار چیده و انتخاب شده = برچین ( بَر از اَبَر آمده یعنی بالا مانند ابرمرد و . . . ) / ...
سر چیزی را هم آوردن یک اصطلاح بسیار کهنه در ایران است و به اقدام به پایان رساندن و بهم رساندن دو یا چند چیز برای پایان بخشیدن و نتیجه دادن گفته میشود ...
سر چیزی را هم آوردن یک اصطلاح بسیار کهنه در ایران است و به اقدام به پایان رساندن و بهم رساندن دو یا چند چیز برای پایان بخشیدن و نتیجه دادن گفته میشود ...
سر چیزی را هم آوردن یک اصطلاح بسیار کهنه در ایران است و به اقدام به پایان رساندن و بهم رساندن دو یا چند چیز برای پایان بخشیدن و نتیجه دادن گفته میشود ...
سر چیزی را هم آوردن یک اصطلاح بسیار کهنه در ایران است و به اقدام به پایان رساندن و بهم رساندن دو یا چند چیز برای پایان بخشیدن و نتیجه دادن گفته میشود ...
سر چیزی را هم آوردن یک اصطلاح بسیار کهنه در ایران است و به اقدام به پایان رساندن و بهم رساندن دو یا چند چیز برای پایان بخشیدن و نتیجه دادن گفته میشود ...
توجیه از وجه آمده و توضیح آنرا دوستان دادند اما برابر وجه ؛ روی می شود که از روییدن آمده ( یعنی صورت ؛ سمت ) که بعد ها از روییدن ؛ رویش ( صورت یافته ...
توجیه از وجه آمده و توضیح آنرا دوستان دادند اما برابر وجه ؛ روی می شود که از روییدن آمده ( یعنی صورت ؛ سمت ) که بعد ها از روییدن ؛ رویش ( صورت یافته ...
توجیه از وجه آمده و توضیح آنرا دوستان دادند اما برابر وجه ؛ روی می شود که از روییدن آمده ( یعنی صورت ؛ سمت ) که بعد ها از روییدن ؛ رویش ( صورت یافته ...
فقط میتوانم بگویم شهد با انگبین / شیره / شیرابه / نوش یکی میباشد ریشه شناسی انگبین = انگ ( همان هنگ و به چمار جمع می باشد = ایضاً فشرده اینجا کار ...
فقط میتوانم بگویم شهد با انگبین / شیره / شیرابه / نوش یکی میباشد ریشه شناسی انگبین = انگ ( همان هنگ و به چمار جمع می باشد = ایضاً فشرده اینجا کار ...
در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...
در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر اینکه fe منفی ساز باشد که آنگاه shemale بما میفهماند ma ...
در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...
در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...
در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...
تِر در تِرکانش از ترکیدن آمده و به سرفه بزرگ و همراه با صدای ترکیدن گفته میشود. تراکنش / تَرابری / تَراریخته و تَردست به چم دور است پس داریم ترابر ...
تِر در تِرکانش از ترکیدن آمده و به سرفه بزرگ و همراه با صدای ترکیدن گفته میشود. تراکنش / تَرابری / تَراریخته و تَردست به چم دور است پس داریم ترابر ...
در پاسخ به دوستی که گفتند سیاره از ساری آمده یعنی گردان بگذارید بهتر این موضوع رو باز کنم واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / ...
واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / شیر ( شیر آب ) / ساری و . . . . . . همگی از شار و سار آمده اند و شار و سار یعنی جاری و متحر ...
در پاسخ به دوستی که گفتند سیاره از ساری آمده یعنی گردان بگذارید بهتر این موضوع رو باز کنم واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / ...
در پاسخ به دوستی که گفتند سیاره از ساری آمده یعنی گردان بگذارید بهتر این موضوع رو باز کنم واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / ...
نبرد از نورد و نوردیدن آمده همچنین واژه وردنه ( ابزاری برای پخش و پهن کردن و بار آوردن خمیر به . . . . ) وردن بوده که امروزه به بردن تبدیل شده / میتو ...
نبرد از نورد و نوردیدن آمده همچنین واژه وردنه ( ابزاری برای پخش و پهن کردن و بار آوردن خمیر به . . . . ) وردن بوده که امروزه به بردن تبدیل شده / میتو ...
نبرد از نورد و نوردیدن آمده همچنین واژه وردنه ( ابزاری برای پخش و پهن کردن و بار آوردن خمیر به . . . . ) وردن بوده که امروزه به بردن تبدیل شده / میتو ...
امان از اَ مان ساخته شده و در برخی از گویش و زبان های ایرانی آمان نیز خوانده میشود که میشود بسیار ماندنی ( چیزی که محفوظ است = اطمینان ) از بنواژ ( ...
تارک از تار آمده و به چم تار کوچک است و تاریخ که تاریک بوده و پس از آن مورخ از ریشه های ساخت یافته اربی میباشد . تار به هر چیز ناپیدا و کمپیدا گوین ...
خراب = تباه / کژکل ( در کژ و کله یا کجکُل = کلا کج و ناقص ) / رِقِد ( خراب در زبان مازندرانی ) / ویران مخرب = گژدار / تبهود ( تباه هود = خود تباهی ) ...
کژکُل یا کجکُل که در کج و کُلِ آنرا میبینیم به چم کاملا و کلا کج و ناقص می باشد.
دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...
دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...
دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...
دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...
جریب چمار بسیار دارد برای نمونه 1 - واحد اندازه گیری 2 - گریب بوده که جریب شده و امالش ( منظورش ) چیزی همسان به یقه / هر چیز محصور یا گردی می باشد/ ...
همانطور که دوست خوبمون فرکیانی گفتند قلب نمیتواند اربی باشد و از نشانه های دیگر ان اینست چطور برای کل عضو و اندام انسانی و حیوانی ایرانیان نامی داشتن ...
چال / چول / گودال / سوراخ / سوگال ( سو گال = نوری که از چاله می آید )
دفع = پاد مانند پادزهر مدافع = استپاد تدافع = گارد ( برگرفته از گاردن و گرد ایرانی یعنی حصار زدن )
وثیقه = گرو امانت = گروپاس = گرو پاس = چیزی را بصورت گرو و موقتا پیش کسی امانت ( پاس ) گذاشتن / سپرد موثق = گروباد = گرو باد = گرو باشد = انچه که گر ...
وثیقه = گرو امانت = گروپاس = گرو پاس = چیزی را بصورت گرو و موقتا پیش کسی امانت ( پاس ) گذاشتن موثق = گروباد = گرو باد = گرو باشد = انچه که گرو یافته ...
اگر فل لنگ باشد یعنی تند پا و تیز پا فلنگش در رفت = تیز پایی و سرعتش را از دست داد فلنگ رو بست در رفت = اشاره به تندی و تیزی جهت فرار هم میتواند ...
لَوَرد = لِه وَرد = از امیخت این دو واژه لورد ساخته شده و به چمار کاملا صاف و له شده می باشد و در زبان مازندرانی نیز به چم ته نشین شدن است و گاها برا ...
لَوَرد = لِه وَرد = از امیخت این دو واژه لورد ساخته شده و به چمار کاملا صاف و له شده می باشد وَرد را در وردنه میبینیم که یک لاب ( وسیله ) غلطکوار برا ...
اینم از ریشه یابی پریروز امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خراسانی در ...
اینم از ریشه یابی پریروز / پریشب امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خر ...
اینم از ریشه یابی پریروز امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خراسانی در ...
دوست عزیزمون عمجنده واژه های زیادی رو پیشنهاد دادند اما برخی از آنها همچون گلو برای این منظور نادرست است چرا که گلو از گال آمده و گال به هر چیز حفره ...
دوست عزیزمون عمجنده واژه های زیادی رو پیشنهاد دادند اما برخی از آنها همچون گلو برای این منظور نادرست است چرا که گلو از گال آمده و گال به هر چیز حفره ...
اگر گارد را نگهبان یا محافظ بدانیم آنگاه گاردن که اسم خاص و مکان می باشد میشود جایی که نگهبان دارد اگر گاردن را اسم مکان و خاص بدانیم یعنی باغ آنگاه ...
اگر گارد را نگهبان یا محافظ بدانیم آنگاه گاردن که اسم خاص و مکان می باشد میشود جایی که نگهبان دارد اگر گاردن را اسم مکان و خاص بدانیم یعنی باغ آنگاه ...
واژه پِت در پتیاره فارسی پِتی ( فرو کردن ) مازندرانی پِت کله ( کله فرو رفته یا همان جغد ) و . . . . همگی به چم فرو رفتن است و برابر فرانسوی آن نیز ام ...
مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه من بر سر او هو ...
مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه من بر سر او هو ...
افشان = اف شان ( مقام / جایگاه ) همانند افشین = که میشود والا مقام پس افشان میشود همان افشین یعنی والا مقام / به بالا و . . . موهای افشان = موهای ...
افشا = اپشا = اپ شای = بسیار شای شده و شای را در شایگان / شاید / شایان / شایسته / شایعه / شایع و. . . . میبینیم و شای به چمه مورد توجه می باشد پس افش ...
سازو برگ به چند چون و حواشی هر چیزی اشاره دارد ساز و برگها ( اماد ) رو فراهم کرد آماد = تدارک امادگر = تدارکاتچی امادگران = تدارکاتچیان خوار و بار هم ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...
ایرانیست و از خُل ساخته شده با من همراه باشید به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...
سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...
میدان شهر = جایی خاصی از شهر بوده که باید ویژگی خاصی داشته که به ان نام نامیده شده میدان بی شک به گرد بودن آن نیست بلکه به جایی گفته می شده که میتوان ...
کده را در دهکده و میکده میبینیم که میتواند از ریشه های زیر آمده باشد فرضیه یک : کَده - > کَد - > کَت ( مانند کَت و کول که نشان بزرگی می باشد ) - > ک ...
منطقه مرزی = هنگ مرزی / بوم مرزی مناطق = هنگستان حد و محدود = قد و قوار => محدوده = قواره اراضی = بوم
آمال یا از آ مال آمده یعنی مال بسیار = ارزو / هدف مانند آوار = آ وار = بسیار واران شده ( گاها آ در ابتدای برخی از واژه ها نشانه بسیار می باشد ) یا ...
آمال یا از آ مال آمده یعنی مال بسیار = ارزو / هدف مانند آوار = آ وار = بسیار واران شده ( گاها آ در ابتدای برخی از واژه ها نشانه بسیار می باشد ) یا ...
خوار به چمار سبک و کوچک است و خار یا تیغ گل و گیاهان نیز از آن آمده یعنی کوچک و بار یا وسیله خرید امروزی از سنگینی و گرانی آمده ( چرا که بار از باران ...
دشخیم = دُش خیم ریشه یابی دُش با تُش/ توش / توشه / تشک / و گاها دشک ( همان تشک ) یکی می باشد و در جایی به ضربه اشاره دارد و در جایی به کسب تجربه ...
واه ای داریم به نام دشپرورد که پیشنهاد دادم ساده تر و ریزتر شود به روش زیر آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مان ...
واه ای داریم به نام دشپرورد که پیشنهاد دادم ساده تر و ریزتر شود به روش زیر آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مان ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
برای اثبات گفته هام دوبارهخ باز نشر میدم واژه های کوچک و کودک نمونه های دیگر ی از همدیسی با بخشی از کتک می باشند پس پیداست که ک گاها به ریخت کو در ا ...
واژه های خاکستر الگوی کاری ما باید باشد و از آنجا که پاک به چم کاملا عاری می باشد از اینرو داریم پاکستر = کاملا عاری شده واژه مازندرانی کِلِر برابر ...
واژه های خاکستر الگوی کاری ما باید باشد و از آنجا که پاک به چم کاملا عاری می باشد از اینرو داریم پاکستر = کاملا عاری شده واژه مازندرانی کِلِر برابر ...
تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...
تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...
تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...
خلط = اختوف مخلوط = درهم / قاطی / قروقاط / آمیخت / میخت ( همسان با مکیس ) . . . . اختلاط = ریخت / ریخته گری و . . . دو تن با هم اختلاط کردند = دو ...
مخلوط =درهم / قروقاط / قاطی / میخت / میخ ( از در هم آمیختن و بن ماضی آن میخ ( چیزی که دو یا چند چیز را با هم نگه میدارد و مخلوط میکند ) واژه میکس هم ...
کاربر ایرزاد در پرگار راجبه پر همه چی رو درست گفتی اما گار را اشتباه گفتی که با من همراه باشید از آنجا که بحث از پردیس هم به میان آوردی همه ما میدان ...
سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...
سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...
سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...
تمایل = گرایش / قوس متمایل = قوسار
به پژوهش در حوزه ( پهنه ) هوش مصنوعی ، ارتقا ( آلاشت / بالابرد ) امنیت سامانه ها و محصولات ( فرکامات ) شرکت و خدمات تاکید ( سفارش ، هایش ) نمودم.
برای حق واژه یاب/هود را پیشنهاد داده بودم و برای حقیقت فریاب / فرهود ( به واژه حقیقت بروید ) هدهد را پرنده راستگو میشناسیم و هدا یا خدا از بن همان ر ...
برای حق واژه یاب/هود را پیشنهاد داده بودم و برای حقیقت فریاب / فرهود ( به واژه حقیقت بروید ) هدهد را پرنده راستگو میشناسیم و هدا یا خدا از بن همان ر ...
فانکو آدینات ١٠:١٩ - ١٤٠٢/١٠/١٣ ( برگرفته از ایشان ) آتش: در سنسکریت آصره Aśra و آصره Aśara ( نابود کننده ) ؛ در اوستایی: آثره Aşra، آتَر Atar و آت ...
فانکو آدینات ١٠:١٩ - ١٤٠٢/١٠/١٣ ( برگرفته از ایشان ) آتش: در سنسکریت آصره Aśra و آصره Aśara ( نابود کننده ) ؛ در اوستایی: آثره Aşra، آتَر Atar و آت ...
بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...
بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...
بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...
بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...
قدرت = تاب ( از ریشه تب یا تپ به چم تپیدن تپاندن / ضربان / ضربه و . . . . که بعدها برای بیماری تب به چم برامدگی هم بکار رفت همچون تپه ؛ در برخی از جا ...
واژه تود از توده به معنای جمع شده می باشد برابر aggregate یا همان تجمیع از همینرو به تراکم / تجمیع تومور گفته میشود ایرانی آن تود میشود. انگ به معن ...
meditation از media یا همان رسانه آمده یعنی به چیزی یا کسی رسیدن پس باید دنبال ارتباط / پیوست یا رساندن و . . . . باشیم . از اینرو واژه های زیر پیشنه ...
مثبت = هاچ منفی = ناچ ( منفیش کن = ناچش کن ) منها = کمز منفی 2 منهای مثبت 3 = ناچ 2 کَمَز هاچ3 / منفی 2 از مثبت 3 منها | منفی شه = ناچ 2 از هاچ 3 کَ ...
نفی = ناچ منفی = نای مثبت = های ( هنوز هم به نشانه تایید و نشانه مثبت در برخی از اهالی ایران بکار میرود ) ثبت = درج / ماچ ( به هم رساندن دو چیز ) بر ...
شارع / شرعی / شرور / اشرار و . . . . . . . همگی از سُر / شِر / شار / سار و . . . . . . آمدند و به چم جاری شده و روان شدن است همانطور که در شعر ( شِر ...
بلغور = بل غور غور / غار / گور / کور همه از یک ریشه هستند و در غار ( از درون کوه ) گور ( از درون خاک یا تن ) کور ( از درون تاریکی ) غور ( از عمق ...
پِلغوره یا پِلغور هرچند در زبان مازندرانی برجای مانده اما ریشه یکسان با سایر زبان های ایرانی دارد و همچم با فوران است و فوران از فور ران آمده ( به سر ...
در واژه شناسی دهخدا آمده فلنگ را بستن و در رفتن از پالهنگ رو بستن آمده و چون اسب سواران برای سوار شدن بر اسب از آن استفاده میکردند آهسته به فلنگ درام ...
پَل در پَلِشت ( پَل اِشت ) با پَلید ( پَل ید ) همسان است که در یکی با پسوند اِشت ( قرار ) و در دیگری با ید جور و جمع شده است . . . . همچنین در فلفل ...
برابر دلکاب/دلکاپ به چمه پارا در پا گذاشتن است که در فنون کشتی و کنگفو نیز کاربرد دارد. . . .
این واژه بسیار سان به رکاب و رکب زدن ( کلک زدن ) دارد برخی از جاها به آن دکلاب هم گفته میشود که پیداست به دله کاب اشاره دارد = پا داخل گذاشتن = پاچک ...
بهترین واژه ادبی برای مزاحم واژه کارپیچ است = کسی که باعث پیچش و گره در کار میشود. کارپیچ = مزاحم ( سربار ) پاپیچ = تقلا / پیگیر / اصرار سرپیچ = ن ...
گداختن از گ داختن ساخته شده به معنای بسیار داخته شده = بسیار توجه شده / بسیار مشغول شده ( ذوب و آتشین شدن از نشانه های توجه و مشغولیت بسیار و همچنین ...
انداختن / پرداختن / گداختن سه واژه ایست که در آن از داخت استفاده شده با بررسی های بعمل آمده میتوان اینطور آنها را واکاوی کرد. . . انداختن = اند داخ ...
قبول = پذیرفت / پسند تقبل = خودسپ / خودسپاری / خودبار / خودباری اقبال = بخت / پیشان قبل = گذشته /پیش
خدا / فردا / پیدا / یلدا سه واژه کهن هستند که همگی به دا ختم میشوند اما دا چیست؟ دا با day لاتین و دی ایرانی به معنی روز و روشنایی یکی میباشد . در گ ...
کاش به چم خواست و آرزو می باشد. از اینرو کاشانه = خواستگاه بیشه/ویشه = خاستگاه انبوه wish = آرزو ایش همچون ایشالله ( بخواست خدا و با کلمه انشالله فرق ...
اپارتمان از پارت و پارچ و پاره آمده و در پرت / پارت ( قوم دور افتاده خراسانی ) نیز دیده میشود. پارتیشن / پارتیزان و . . . . ریخت های دیگری از آن می ب ...
به گذر زمان یافتم هیز همان ترس و عمل دوری کردن است که در پرهیز ( پر هیز = بسیار ترسیده و دوری کرده ) میتوان آنرا مشاهده کرد. بنابر همین واژه میتوان ...
به گذر زمان یافتم هیز همان ترس و عمل دوری کردن است که در پرهیز ( پر هیز = بسیار ترسیده و دوری کرده ) میتوان آنرا مشاهده کرد. بنابر همین واژه میتوان ...
بر آهیخت = بیرون کشید = خارج کرد استخراج = آهیخت مخرج = برهیخته ( به کنار رسیده ) مانند فرهیخته = ابرهیخته = ابر هیخته = کسی که به والایی می رسد. و. ...
موازی = همرَج ( هم رج ( صاف و در یک خط بودن ) ) / همراستا متقاطع رو هم دوستمون گفتند = هَمرَس
ظرفیت و توان آنرا ندارم = تُنگ و توان آنرا ندارم ظرفیت و تحمل برخی افراد بالاست = تُنگ و تاب برخی از افراد بالاست.
نمودن / نَمیدن / نمود / وانمود/ نمودار / نَمور ( رطوبت امروزی ) / نماز / نَم /نما / نمایش /نام ( name ) / نامه و/ شهرت و . . . . . . . همگی نشان از آ ...
من به فلان چیز یا حد قانع شدم = من به فلان چیز یا حد پسند ( پس = pass اند = and ) شدم چیزی را بسیار از خود پس دادن ( عبور و گذر دادن ) واژه and یه وا ...
تقبل = خودسِپ ( چیزی را به خود سپردن = خودسپار ی ) خودسِپ بسیار مان به accept است و بار آوایی یکسانی با آن دارد و هر دو چم پذیرش را میدهند. در قبو ...
یکی دیگر از واژه هایی که در آن لاک بکار رفته بجز لاکپشت ( لاک پشت = مکان پشت ) واژه روستاه است که در گذشته روستاق نوشته میشد و پیداست که روستاق همان ...
دوستان گرامی دقت کنین امانویل پتی در زبان فرانسوی میشود امانویل کوچک پتی کردن در زبان مازندرانی میشود به زور چیزی رو فرو کردن به جغد میگوییم پت کله ...
واژه دلکَن و البته واژه کند دل ( کندل ) هم بسیار زیبا و هم آوای کنسل است و میتوان به جای همه نمونه سان ها بکار برد. من از او منصرف شدم => من از او د ...
در زبان ایرانی به مقام و جایگاه = شان می گفتند اینکه میگوییم در شان شما نیست یعنی در جایگاه و مقام شما نیست پس مقام = شان / جایگاه مقامات و رییسان = ...
سه تا واژه داریم که باید جایگزین بشه ( رییس / ریاست / رییسان ) رییس =افسر = اف سر ( بالا سر = بالا سری ) رییسان = افسران / سران ریاست = افسریت / ا ...
بُک را در چابک و سَبُک داریم و گویا چابک شابک بوده ( شاب = شاپ بک ) که به چم سبک گام است و سبک = س بُک = از بُک آمده => بُک هم چه باشد بع چم سبکی می ...
شلنگ از شِل یا شُل لَنگ ( لانگ ) آمده و به چم دراز شل می باشد واژه لینگ یا پا هم به دلیل دراز بودن به لینگ نامیده شده شلنگ = دازه شل شده
جریب = کوه یا تپه مانند هزار جریب = هزار تپه یا کوه همچنین در زبان باستان ایرانی به هنگ ( مجموعه ) مازندران جریب میگفتند. جریب = هکتار جریب اربی شد ...
حاضر/ غیاب = باش / نباش = آماده / هست / نیست حضور = پدید محضر / خدمت = باشِست ( باش اِست ) = قرار حضور / آستان / درگاه /محفل / . . . .
خجسته همان خوش اِسته بوده یعنی آنچه خوشی در آن قرار گرفته - در رابطه با اِست و اُست و اِشت و اَست پیشتر صحبت کرده بودم اما چکیده وار بگویم همه آنها د ...
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...
تاشیدن در اینجا به معنای ساختن است همچنان در زبان مازندرانی به کسی که خودش را خوب ساخته و پرداخته کرده باشد ( خُب شِرِ بتاشی ِن ) میگویند پس تاشیدن ه ...
شک را اگر ایرانی بدانیم حتما = بیشک / بیگمان حتما = چرا که نه حتما = صد ( این اقا صد مشکل داره ) ( بطور حتم/قطع = بطور صد ) حتما = صد در صد
شک را اگر ایرانی بدانیم حتما = بیشک / بیگمان حتما = چرا که نه حتما = صد ( این اقا صد مشکل داره ) ( بطور حتم/قطع = بطور صد ) حتما = صد در صد
مربی و تربیت از ر. ب. ی آمده و برای آن دو واژه زیر پیشنهاد میشود مربی =اَفوَر = شخصی به والایی رساندن سرو کار دارد. مثل کارور ( اف از اپ / up لاتین ...
واژه تشخیص / مشخص و بن آن شخص ریشه ایرانی دارد . پیگشت شخص را بنگرید. . . . . اما بهترین واژه برای تشخیص پِیبُرد میباشد که دوستمان اشاره کردند. . . ...
آشکار : علنی آشکارا : علناً / علنی پیدا : روشن / معلوم ( پی دا = دنبال روز و روشنایی => معلوم ) شیدا :روشن / معلوم ( شید دا = نور روز و روشنایی => م ...
از رد پا واژه رج پا را هم داریم به چم نشان و اثر پا و خود واژه رج در زبان مازندرانی به معنای نظم و سامان دهی و خط بکار رفته ( این دیوار رج نیست = این ...
در پاسخ به دوست گرامی که به درستی خواهان واژه بهتری برای مصداق بودند . . . . برای حق واژه یاب/هود را پیشنهاد داده بودم و برای حقیقت فریاب / فرهود ( ...
دمار = لحظات دم /آندم / وهله = لحظه
باش به چم حاضر و حضور است و در باشندگان = حاضرین و باشگاه = مکان حضارین نیز دیده شده است و نمیتواند چم امکان/حتم و . . . را دهد به چم حاضر می باشد و ...
با جستاری که من انجام دادم برخی از واژه هایی که در زبان فارسی و نه سایر زبان های ایرانی با واج خ شروع میشود اشاره به خود ( self ) دارد . . . . خدا ...
واژه پیراهن یا پیرهن از دو بخش پیر یا پیرا هن / آهن ساخته شده که اگر آنرا تن بدانیم که اصل داستان ساده می شود اما بپردازیم به پِیِ داستان. . . واژه ...
دنده / دندان / دند و برابر لاتین آن DENT ( همان دند ایرانی ) به هر چیز پله کانی دند گفته می شود و از انجایی که دندان ها بریخت پله کانی و با دندونه در ...
افشین از افشیدن امده و افشان نیز از همان است / همچنین مَثَل افشان و پریشان را نیز از گذشته داریم که با مَدِ اینکه اف و پری هر دو از ریشه آپ ( بالا و ...
در پاسخ به علی باقری: به گرد اندرش ، خیمه زاندازه بیش/پس پشت ، پیلان و بالاش پیش این شعر به چمه این است که فضای گرد اندرونی خیمه بزرگ است / از پشت ...
شَر با واژه های سُر / شعر ( شِر ) / شُرشُر / سُرسُره / سار ( جاری ) / شار ( جاری ) / شریان ( راه های مواصلاتی ) و . . . . از یک ریشه میباشد و در همه ...
هَرَس = ه رَس = ه رَست = ه ( واج دستوری که به و و ب چرخیده و تبدیل شده ) رَست ( راستی و درستی ) => راست و ریس کردن = اصلاح گونه های زیادی از رَست سا ...
اگر آنرا خُرسند بدانیم = خُر سند یا خُرس َند که برای خُر می شود گلو و سَند را ؟؟؟؟؟ و اگر آنرا خُرس َند بدانیم برای َند میشوند ضریب یا شدت بیشتر داد ...
تیسا = این واژه از تاس/ طاس / کاس / کوس / / کوزه / کاسیان ( نام تباری که به کاسه گری مشغول بودند ) و . . . . آمده و در همه اینها چمار و معنای صاف را ...
ماست بورانی = ماستی که ساده نباشد و ترکیب شده باشد. بور در چهره = یعنی چهره ترکیبی داشتن از رنگ ها ( رنگ زرد یا سرخ در سفیدی ) برف و بوران = برف و ...
واژه رود ( در رودخانه ) به چم خانه چیزیست که از آن عبور میکند پس رودخانه همان مسیر است و رود = سیر یا گذر و در زبان لاتین به مسیر روت = route میگویند ...
مرکز = میانوَر ( میان ور ) = آنچه که از هر ور یا سمت در میانه استکان ( مقرر ) شده است مرکز = مینور ( minor ) = مثل رنجور = رنج دیده شده که برای مینور ...
نتیجه = فرجام/ثمر فر جام محصول/حاصل = فرکام فر کام ( کام و گاها آم = آنچه انسان در ارزوی آن است ) محصولات = فرکامات ( مامور = آنچه از بالا آمده با ...
نتیجه = فرجام/ثمر فر جام محصول/حاصل = فرکام فر کام ( کام و گاها آم = آنچه انسان در ارزوی آن است ) محصولات = فرکامات ( مامور = آنچه از بالا آمده با ...
با سپاس از کامران به نظر من ایشون درست میگن از آنجایی که بیشتر واژه های فارسی با مازندرانی ( پهلوی کهن ) یکسان است ؛ هنوز هم در زبان مازندرانی به کس ...
دانلود یا download = برکش downloader = برکشگر upload = پرکش = پر کش بَر به چم نزدیک کش = بهتر است ورکش بگوییم پَر به چم بالا کش کشیدن همان لود لاتین ...
فوق العاده = فوق عاده = ابرعاد ( اگر عادی را ایرانی بدانیم و متعادل / تعادل / معتدل و . . . . را ریشه های ساخت یافته از عادی بدانیم چرا که اگر عاد را ...
گاله - > گال - > گول چاله - > چال - > چول - > جول ( جولایی =اهل عمق نگری ) گلوله ( گول لوله ) / گالی کش ( گال کش ) دوگوله ( دو گوله ) با نگاه به ...
جیز و ولز = حرص و طمع جیز دادن = حرص دادن و ولز ( velez ) = طمع از گذشته این دو واژه با هم بکار میرفته حرص خوردن = فشار خوردن حرص دادن = جیز دادن ...
حرف به چم کناره و پهلو می باشد از اینرو به تحریف دستکاری و منحرف سازی یا انحراف گویند در حرف زدن چون امکان اشتباه و خطا وجود دارد بدان حرف گویند از ه ...
طبل تغییر یافته تبل و برگرفته از تب یا تپ ایرانی / لاتین است و در tap به چم ضربه و تپنده و توپ ( چیزی که برامده باشد ) تب ( التهاب یا برامدگی ناشی از ...
جیر در زبان مازندرانی به چمار کسی که بسیار قبراق و سالم است و کم مریض میشود نیز گفته میشود.
با سپاس از هومن تال با tall لاتین و طول عربی یکی می باشد و به چم بالا و بلند و بزرگ است که در هر زبان کاربرد خودرا دارد اما اگر تِل باشد و تِلار بوده ...
سیب در زبان مازندرانی به چم فشار است و آ سیب که در آن آ نشان زیادی می باشد پس آسیب = فشار زیاد آشفته = آ شفته = بسیار ( رنگ پریده / تغییر کرده ) که ب ...
افشا = اپشا = اپ شای = بسیار شای شده و شای را در شایگان / شاید / شایان / شایسته / شایعه / شایع و. . . . میبینیم و شای به چمه مورد توجه می باشد پس افش ...
افشا = اپشا = اپ شای = بسیار شای شده و شای را در شایگان / شاید / شایان / شایسته / شایعه / شایع و. . . . میبینیم و شای به چمه مورد توجه می باشد پس افش ...
ایش / ویش ( wish لاتین ) که در ایشالله ( ایش الله ) / اندیشه ( اند ایشه ) /خویش ( خ ویش یا خ ایش = خیش ) میبینیم به چمار دعا و خواستن است و حتی همین ...
ایش / ویش ( wish لاتین ) که در ایشالله ( ایش الله ) / اندیشه ( اند ایشه ) /خویش ( خ ویش یا خ ایش = خیش ) میبینیم به چمار دعا و خواستن است و حتی همین ...
خانه = کانه = کان = کند => خانه = مکان استقرار ( سفت و کانی شده یا کنده شده ) لانه = لند = سرزمین و جایگاه شانه = شان و احترام و بزرگی آشیان = آسیان ...
خانه = کانه = کان = کند => خانه = مکان استقرار ( سفت و کانی شده یا کنده شده ) لانه = لند = سرزمین و جایگاه شانه = شان و احترام و بزرگی آشیان = آسیان ...
خانه = کانه = کان = کند => خانه = مکان استقرار ( سفت و کانی شده یا کنده شده ) لانه = لند = سرزمین و جایگاه شانه = شان و احترام و بزرگی آشیان = آسیان ...
با سپاس از دو بزرگوار آقایان آریابد و عیوض صحرا شاندیز را میتوان چند چیز دانست 1: شاهان دژ ( که گفته شده ) 2 : شاه اندیش 3: شاه اند دیس ( طرح یا شاه ...
همانطور که دوستان گفتند برابر نظر می شود =نگر / دیده / چشم / دیدگاه/برداشت از واژه قوار را هم میتوان بهره برد از نظر برخی افراد = از قوار / دید / ...
زنگار = ز انگ آر = از انگ آر = انچه از انگ ( انگ/هنگ = جمع ) شدن چیزی بدست آید. هنگ / انگ/ انج / هنج ( هنجار = قانون یا جامعه ( جمع ) = همگی نشان از ...
افسوسانه کسی به چم درست آن اشاره نکرد افرازیدن = افر ازیدن ( به اشتباه گمان میکنند باید اف رازیدن باشد اما اینگونه نیست ) افر آزیدن => ( افر = آپر ...
جورپلاس موبایل
تقابل= همرو / هماورد ( من رو با فلانی همرو ( تقابل ) کرد ) / تقابل دو تیم = هماورد دو تیم مقابل=روبرو / جلو / روپیش ( فلان چیز رو مقابل ( روپیش/روبرو ...
گوناگون = مختلف گیناگین = انواع دوراگون = اختلاف
اولویت = بریّت متولی = سریّت
قسط = اِستپار ( اِست پار ) چیزی که چند پاره شده باشد ) در اِستکان ( است کان= کانی شده ) / اِستار ( است تار= تار شده ) و . . . . میبینیم => استپار = چ ...
تقابل= همرو / هماورد ( من رو با فلانی همرو ( تقابل ) کرد ) / تقابل دو تیم = هماورد دو تیم مقابل=روبرو / جلو / روپیش ( فلان چیز رو مقابل ( روپیش/روبرو ...
شاید از شای آمده و شای در شایگان نیز بهره برده شده است اما شای به چه چمی می باشد شای به چم مورد توجه است ( ندید گرفته نشود و بحساب آید ) و در شایگان ...
شرکت = همباش ( با هم حضور داشتن ) شراکت = همبازیک / همباشیک اشتراک = همند ( چیزی که در هم اند شده = اند نشان زیادی/ ضرب و. . . در زبان فارسی و لاتین ...
درمان / فرمان دو نمونه از این واژه سازی های زبان ایرانی هستند که از کارواژه ماندن ریشه گرفته شده است در مان = اندر ماندن = ضریب زندگی = بیشتر زنده ما ...
هم داخت خوبه هم ور ور در پیشوند ها و پسوند ها به چم مشغول می باشد پیشه ور = مشغول به کار ورداشت = مشغول به نگهداری ( برداشتن ) هنرور= مشغول به هنر ...
برای حل واژه مذ ( moz ) و گداز را داریم که یکی در مذاب = اب حل شده و دیگری در گداختن ( خوب بهم رساندن = تقابل / قابل / توجه ) میبینیم واژه اخته همان ...
بکنار از اینکه خطر از کجا بوده یا هست از واژه گزیدن بن گز را داریم که گزند = گز اند = گزند ساخته شده پس بن آن گز است که به چم خطر می باشد مراقب باش گ ...
واژه هشتنبه چم وارد شدن / اجازه گرفتن و . . . است و خود واژه اشت که هیخته شده هشت ) hesht ( است = ورودی و هست و باش و . . می باشد به واژه بهشت رجوع ش ...
خان / کان / کون / کین / کینگ / خانه / کانی همگی به چم سفت شده و استقرار می باشد که در خان استقرار یافته در کان = سنگ سفت شده ( هر چیز سفتی مستقر شده ...
گویا درستش شیپ بوده چرا که در واژه شیپور نیز شیپ را میبینیم و شیپ همان صدایی ست که بصورت یکنواخت و کشیده بانگ زند .
میدان شهر = جایی خاصی از شهر بوده که باید ویژگی خاصی داشته که به ان نام نامیده شده میدان بی شک به گرد بودن آن نیست بلکه به جایی گفته می شده که میتوا ...
همانطور که گفتم باتلاق = بات لاق = که یکی اسم مکان عمومی و دیگری ویژگی آن است . میپردازیم به بن ریشه یابی. باتلاق = بات لاق = پات لاک / لاک / لاق بخ ...
یکی از واحد های فشار در زبان لاتین بار می باشد و همچنین در زبان ایرانی نیز بکار می رود - همانطور که پیشتر گفتم چون واران یا باران امروزی از بالا به پ ...
با سپاس از دوستان باتلاق = پاتلاق = پات / پت لاق / لاخ / لاک پات پیوندی با پا ندارد چرا که اگر لاق را مکان بدانیم انگاه می شود جای پا پس لاق اسم مک ...