شرعی

/Sar~i/

مترادف شرعی: قانونی، مشروع

متضاد شرعی: عرفی، غیرشرعی

برابر پارسی: کیشی، آیینی

معنی انگلیسی:
lawful, legal, religious, spiritual, canonical

لغت نامه دهخدا

شرعی. [ ش َ عی ی / ش َ ] ( ص نسبی ) منسوب به شرع. ( یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء ). آنچه به شرع نسبت داده شود. ( از اقرب الموارد ) : امور شرعی سرکار فیض آثار متعلق و مختص عالیجاه صدر خاصه است. ( تذکرةالملوک ص 2 ). مجملاً عزل و نصب مباشرین موقوفات... اگر شرعی باشد هیچیک از حکام شرع و صدور را مدخلیتی در آن نیست. ( تذکرةالملوک ص 3 ). || مشروع و حلال و موافق شرع. ( ناظم الاطباء ). مطابق احکام شرع. موافق دین. ( فرهنگ فارسی معین ). آنچه موافق شرع است. ( از اقرب الموارد ). || راست. || شلوار تنگ. ( ناظم الاطباء ).

شرعی. [ ش ِ عی ی ] ( ع اِ ) زه کمان. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). به معنی های شِرعَة. ( منتهی الارب ). رجوع به شرعة شود. || مثل و مانند.( ناظم الاطباء ). مانند چیزی. ج ، شَرع ، و شِرع ، شِرِع. جج ، شِراع. ( آنندراج ). رجوع به شَرع و شرعة شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به شرع مطابق احکام شرع موافق دین .
زه کمان یا مثل و مانند

فرهنگ عمید

ویژگی آنچه مطابق احکام شرع باشد.

مترادف ها

canonical (صفت)
استاندارد، شرعی، متعارفی، قانونی

legal (صفت)
شرعی، قانونی، حقوقی، مشروع

judicial (صفت)
شرعی، قضایی، وابسته بدادگاه

juridical (صفت)
شرعی، قانونی، حقوقی، قضایی، فقهی

judiciary (صفت)
شرعی، قضایی، وابسته بدادگاه

فارسی به عربی

سلطة القضائیة , قانونی , قضائی

پیشنهاد کاربران

شرع متضاد عرف نیست
بلکه در بسیاری از موارد مرجع تشخیص موضوع شرعی، عرف است!

بپرس