فرکانس

/ferekAns/

برابر پارسی: بسامد

معنی انگلیسی:
frequency

لغت نامه دهخدا

فرکانس. [ فْرِ / ف ِ رِ ] ( فرانسوی ، اِ ) درحرکت موجی ، تعداد ارتعاشات در واحد زمان است. مقدارعددی آن برابر است با سرعت انتشار موج مستقیم بر طول موج. برحسب ارتعاش در ثانیه ، یا سیکل در ثانیه ، یاهرتز سنجیده می شود. || فراوانی. بسامد.

فرهنگ فارسی

تکرارا، تواتر، وفوردراصطلاح فیزیک:حرکت ورفت و آمدمتوالی، بسامد
( اسم ) عده ارتعاش در ثانیه حرکت و رفت و آمد متوالی بسامد .

فرهنگ معین

(فِ رِ نْ ) [ فر. ] (اِ. ) تکرار، تواتر، وفور، در اصطلاح فیزیک : حرکت و رفت و آمد متوالی ، بسامد.

فرهنگ عمید

تکرار، بسامد.

دانشنامه آزاد فارسی

جدول کلمات

بسامد

مترادف ها

frequency (اسم)
تناوب، تکرار، فرکانس، بسامد

frequence (اسم)
تناوب، تکرار، فرکانس، بسامد

modulation (اسم)
نوسان، تلفیق، فرکانس، زیر و بم، نوسان صدا، سوار سازی

فارسی به عربی

تردد , تعدیل

پیشنهاد کاربران

فرکانس در واقع تعداد ارتعاش صوت در ثانیه را می سنجد.
فرکانس یعنی جایگاه و سطحی که در ان قرار دارید
فرکانس
فَرازکاست ، فَرازشیب ، فَرازفُرود، فَرازکاهند ، زِبَرزیر ،
ژُروژیر ( ژُر = بالا ، ژیر= پایین : سمنانی ) ، ژُراژیر
بسامد
تواتر
امواج صوتی
برود و برگردد

بپرس