جابر

/jAber/

مترادف جابر: بیدادگر، جبار، زورگو، ستمگر، ظالم، قهار، شکسته بند

متضاد جابر: عادل، دادگر

برابر پارسی: ستمکار، بیدادگر، زورگو

معنی انگلیسی:
oppressive, despotic, oppressor, despot, extortioner, [adj.] oppressive, coercive, [n.] oppressor, tyrannical

فرهنگ اسم ها

اسم: جابر (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: jāber) (فارسی: جابر) (انگلیسی: jaber)
معنی: شکسته بند، جبار، از نام ها و صفات پروردگار، ستمگر، ستمکار، ( در لاتین ) Jeber یا jabir، ( اَعلام ) ) نام ابن حیان ازدی کوفی شیمیدان مسلمان ساکن کوفه معروف به جابر ابن حیان [قرن هجری]، ) جابر انصاری ابن سفیان، معروف به جابر ابن انصاری، صحابی پیامبر اسلام ( ص )، ساکن مدینه، که حدیثهایی از او نقل شده است، [قرن اول هجری]، ( در اعلام ) نام ابن حیان ازدی کوفی کیمیاگر معروف به جابر ابن حیان ( قرن دوم هـق )، ( در اعلام ) جابر انصاری بن سفیان از صحابه، تسکین دهنده، آرامش بخش، تسلی دهنده، از نامهای حضرت حق، نام شیمیدانی معروف و شاگرد امام جعفر صادق ( ع )
برچسب ها: اسم، اسم با ج، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

جابر. [ ب ِ ] ( ع ص ) شکسته بند. || ستمگر. ستمکار. ( منتهی الارب ).

جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) مردی است که رحی جابر بدو منسوب است. ( مراصد الاطلاع ).

جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن ابخر النخعی ، والصبیانی و کوفی نیز گفته میشود. طوسی او را در رجال شیعه آورده و علی بن حکم گفته است : که عابد و ثقه بوده است. وی از جعفرالصادق روایت کند. ( لسان المیزان ج 2 ص 86 ).

جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن علی التنوخی القضاعی الشافعی.از اهل حلب است. فاضل و شاعر بود و متصدی نیابت قضاشده و ادیب و کثیرالنظم است و متهم به فساد عقیده بوده است. در 942 هَ. ق. درگذشت. ( الاعلام ج 1 ص 174 ).

جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن ابی سبرة اسدی ، صحابی است. حاکم و بیهقی و ابن مندة از طریق ابن عجلان از موسی بن السائب از سالم بن ابی الجعد از جابربن ابی سبرة روایت میکند. ( الاصابة ص 220 ). قاموس الاعلام ترکی چنین آرد: جابربن ابی سبرة اسدی یکی از صحابه بود سپس در کوفه سکونت کرد. بعضی از احادیث شریفه از وی نقل نموده اند. رجوع به الاستیعاب شود.

جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن ابی صعصعه عمروبن زیدبن عوف بن مبدول بن عمروبن غنم بن مازن بن النجار انصاری مازنی است. ابن القداح او را در نسب الانصار ذکر کرده و گفته است : قیس بن ابی صعصعه از اولاد عوف بن مبدول در عقبه و غزوه بدر حاضر بود و برادرش جابربن ابی صعصعه در غزوه احد و غزوات دیگر حضور داشته و در غزوه موته شهید شده است. و ابن سعد و ابن شاهین نیز درباره وی چنین گفته اند. ( الاصابة ص 225 ). وقاموس الاعلام آرد: جابربن ابی صعصعه یکی از صحابه است و از قبیله مازن بن نجار بود و سه برادر موسوم به قیس ، حارث ، کلاب داشته است. و رجوع به الاستیعاب شود.

جابر. [ب ِ ] ( اِخ ) ابن ازرق الغاضری. او از طریق نصربن علقمه از برادرش محفوظ از عبدالرحمان بن عائذ از ابی راشدجبرانی روایت کند. ( الاصابة ص 220 ). و قاموس الاعلام آرد: جابربن ازرق الغاضری ، یکی از اصحاب نبوی است بعدها در حمص سکونت گزیده. یک حدیث از وی نقل کرده اند.

جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن اسامة الجهنی. کنیه اش ابوسعاد است.ابن یونس گفته است : که بمصر شد و همانجا مرد. ( حسن المحاضرة فی احوال المصر والقاهره ص 83 ). در قاموس الاعلام چنین آرد: جابربن اسامة ابوسعاد الجهنی یکی از صحابه است و در زمره حجازیان مذکور شده و یک حدیث ازوی نقل نموده اند. رجوع به الاستیعاب و الاصابه شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

انصاری بن سفیان صحابی استوی از بنی زریق خزرجی است و پس از اسلام آوردن با پدر و برادرش با دو کشتی بحبشه هجرت کرد و هر سه در زمان خلافت عمر در گذشتند .
شکسته بند، کسی که عضوشکسته راجامی اندازد، و، معالجه میکند، گردنکش، ستمکار
( اسم ) ۱- شکسته بند. ۲- ستمگر ستمکار جبار. جمع : جابرون جابرین .
جابر بن حیان

فرهنگ معین

(بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) سمتگر، ستمکار.

فرهنگ عمید

۱. گردنکش، ستمکار.
۲. [قدیمی] کسی که عضو شکسته را جا می اندازد و معالجه می کند، شکسته بند.
۳. [قدیمی] جبران کننده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جابر (ابهام زدایی). جابر ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • جابر بن حارث سلمانی، از شهیدان کربلا• جابر بن یزید جعفی، فقیه، مفسر، محدّث، و از اصحاب نامدار امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام)• جابر بن سمره، صحابی پیامبراکرم• جابر بن عبداللّه انصاری، صحابی و از مُکْثِرینِ حدیث• جابر بن حجاج تیمی، غلام عامر بن نهشل تیمی از بنی تیم الله ثعلبه• جابر بن حیّان، دانشمندی پرتلاش و پراثر در سده دوم• جابر بن زید، از فقهای تابعین و محدّثان اباضی• جابر بن افلح، منجم و ریاضیدان مشهور اندلسی در قرن ششم• جابر بن عروه غفاری، صحابی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و از شهدای کربلا در منابع متأخر
...

دانشنامه عمومی

جابر، روستایی در دهستان کلم بخش مرکزی شهرستان بدره در استان ایلام ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱۲۸ نفر ( ۳۳ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس جابر
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

violent (صفت)
تند، سخت، قوی، شدید، قاهرانه، جابر، قاهر

فارسی به عربی

عنیف

پیشنهاد کاربران

مجبور کننده
جابر یعنی، جبران کننده استوار ومقتدر
مشتی بامرام، راننده نیسان
راستگو. صبور. تودار. و. قوی.
پر درد
به معنی خشمگین
ارامش دهنده
جابر
پیوند دهنده
آرامش بخش، تسکین دهنده، التیام بخش، جبران کننده. . .
ج :جهان بین
ا: آزاد
ب: بزرگ
ر: راستگو
ترمیم کننده ی کاستی ها و شکستگی ها
اِصلاح کننده، عظمت، بلند
مسلط، طغیانگر ، برخاسته
خشن، تندخو
مسلط
بدبخت. خدازده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس