ذکری


معنی انگلیسی:
phallic

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

ذکری. [ ذِ را ] ( ع اِمص ) اسم مصدر از ذکر. تذکیر. یاد. یادآوردن. یادآوری. یادکرد. ( دهار ). یاد کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). تذکار. تذکیر. ذکر. تذکر. || بیان کردن. خلاف نسیان. || قیامت.ساعت. رستخیز. رستاخیز. || توبة. انابة. بازگشت از گناه : و انّی له الذکری. || وعظ. پند. اندرز. عبرت : و ذکری لاولی الالباب. و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: و ذکری مصدر است بمعنی ذکر. ومصدری بر وزن فعلی جز ذکری در زبان عرب نیامده است :مانند این آیات : و ذکری للمؤمنین. و ذکری لاولی الالباب. و اَنّی له الذکری .

ذکری. [ ] ( اِخ ) ابراهیم افندی. از متأخرین شعرای عثمانی است. مولد اوبه سال 1210 هَ. ق. در اوزیجه نزدیک شهر بلگراد صربستان. و او در بوسنه به تحصیل مقدمات علوم پرداخت وسپس به موطن خویش بازگشت. و در آنجا بنام کوچک مشهور است وی بترکی شعر می گفته است و بیت ذیل از اوست :
جوش ایدلدن بیت قلبمده خم صهبای عشق
بر عجب حالت گتوردی نفسمه سودای عشق.
( از قاموس الاعلام ترکی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - تذکیر یاد یاد آوری یاد کرد . ۲ - توبه انابه . ۳ - وعظ پند . ۴ - ( اسم ) قیامت رستاخیز .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ذِکْرِی: یاد من
ریشه کلمه:
ذکر (۲۹۲ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)

دانشنامه عمومی

ذکری (درمیان). ذکری روستایی در دهستان طبس مسینا بخش گزیک شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱۱۶ نفر ( در ۲۶ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس ذکری (درمیان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس