شور

/Sur/

مترادف شور: ذوق، شوق، وجد، هیجان، پرنمک، نمکسود، نمکین | رایزنی، کنکاش، کنگاش، مشاوره

برابر پارسی: بررسی، رایزنی، هم اندیشی

معنی انگلیسی:
sensation, emotion, passion, fervour, enthusiasm, anxiety, ecstasy, exaltation, excitement, vigor, vigour, briny, salt, brackish, name of a melody, deliberation, consultation, counsel, chevre, crisis, discussion, expression, extreme, extremity, exuberance, feeling, ferment, fever, high, intensity, intensiveness, paroxysm, pickled, raciness, rage, relish, saline, salty, spirit, stir, thirst, thrill, vehemence, vehemency, verve, vibrancy, vitality, vivacity, zeal, zest, reading

لغت نامه دهخدا

شور. ( ص ) چیز پرنمک. ( رشیدی ). نمکین. ( غیاث اللغات ). چیزی پرنمک. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نمکین و هر چیز که طعم نمک در آن باشد. ( ناظم الاطباء ). طعمی و لذتی باشد معروف. ( برهان ) ( از جهانگیری ). چیزی که در آن مزه نمک بیش از اعتدال باشد. پرنمک. ( حاشیه برهان چ معین ). طعم نمک. مالح. مملوح. نمک سود. با نمکی بیش از حد مطبوع. ( یادداشت مؤلف ) :
کار بوسه چو آب خوردن شور
بخوری بیش تشنه تر گردی.
رودکی.
بیامد پس آنگاه تا شهر بلخ
ز دانش چشیده همه شور و تلخ.
فردوسی.
غم و شادمانی بباید کشید
ز هر شور و تلخی بباید چشید.
فردوسی.
کسی را که دانی تو از تخم تور
که بر خیره کردند این آب شور.
فردوسی.
کنون بیگمان تشنه باشد ستور
بدین ره بود آب یکرویه شور.
فردوسی.
شور است چو دریا بمثل ظاهر تنزیل
تأویل چو لؤلوست سوی مردم دانا.
ناصرخسرو.
چون بیابان سوخته رویش ز اشک شور گرم
چون به تابستان نمکزار بیابان آمده.
خاقانی.
رخ را نمکستان کنم از اشک شور از آنک
چشمم نمک چند ز لب نوشخند او.
خاقانی.
لب تشنه آمدم به لب بحر شور لیک
سیراب بحر عذب صدف وار میروم.
خاقانی.
خوشتر آید ترا کبابی گور
از هزاران چنین گیایی شور.
نظامی.
همه توشه ره ز شیرین و شور
روان کرد بر بیسراکان بور.
نظامی.
ای که اندر چشمه شور است جات
تو چه دانی شط و جیحون و فرات.
مولوی.
- آب شور؛ آب نمکدار :
خورش گور و پوشش هم از چرم گور
گیا خورد گاهی و گاه آب شور.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که ایدر ستور
نیابد مگر چشمه آب شور.
فردوسی.
تشنگی آب شور ننشاند
مخور آن کت از او شکم راند
آب شور است نعمت دنیا
چون برد آب شور استسقا.
سنائی.
خمطریر؛ آب شور. ( منتهی الارب ).
- ماهی شور ؛ سمک مملوح.سمک مالح. ماهی نمک سود. ( یادداشت مؤلف ).
- || یک قسم ماهی خوراکی است که در خلیج فارس صید شود. ( یادداشت مؤلف ).
|| ( اِ ) مزید مؤخر امکنه : کچه قراشور. گوکله شور. بغشور. زرشوران. ( یادداشت مؤلف ). معشور ( مهشور ). بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نمکین، پرنمک، هرچیزی که طعم نمک داشته باشد، آشوب، غوغاوفریاد، فتنه، هیجان و آشفتگی
( مصدر ) شستن شوییدن : شورواشور .
اصطلاح موسیقی

فرهنگ معین

(شَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) مشورت کرد. ۲ - (اِمص . ) مشورت .
۱ - (اِ. ) هیجان . ۲ - غوغا. ۳ - فتنه ، آشوب . ۴ - مخلوط خیار وگل کلم و کرفس و هویج و سبزی را در آب نمک خیساندن . ۵ - (ص . ) پرنمک . ۶ - بدشگون .
(اِمص . ) ورزیدن ، به کار بردن ، عمل کردن . ۲ - (اِفا. ) در ترکیبات به معنی «شورنده » آید: الف - (به کار برنده ، ورزنده ): سلاحشور، سلحشور. ب - زیر و زبر کننده ، برهم زننده : خاکشور.

فرهنگ عمید

مشورت، کنکاش.
* شور کردن: (مصدر لازم ) مشورت کردن، کنکاش کردن، رای زدن.
نمکین، پرنمک، ویژگی هر چیزی که طعم نمک داشته باشد.
۱. آشوب، غوغا، فریاد.
۲. فتنه.
۳. هیجان، آشفتگی.
* شور و غوغا:
۱. آشوب و غوغا، فریاد و فغان.
۲. هیجان و آشفتگی، هیاهو.
از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی.

فرهنگستان زبان و ادب

{brined} [علوم و فنّاوری غذا] مادۀ غذایی که برای حفظ یا ایجاد طعم در آب نمک نگهداری می شود

گویش مازنی

/shoor/ گونه ای علف که در کنار دریا روید - شور پرنمک ۳اضطراب درونی و دلهره

واژه نامه بختیاریکا

( شور * ) تار وپود قالی
( شِوِر ) آویزان
درّه
( شِوِر ) کشیده؛ دراز؛ بلند
بُرََّوِه؛ سور
لا

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أُجَاجٌ: آب شور متمایل به تلخی - آبی که شوریش زیاد باشد
تکرار در قرآن: ۴(بار)

دانشنامه عمومی

شور (ترانه سامانتا سنگ). «شور» ( به انگلیسی: Emotion ) ترانه ای سرودهٔ بَری و رابین گیب است که اولین بار در سال ۱۹۷۷ توسط سامانتا سنگ اجرا شد. بی جیز هم نسخهٔ خودشان از این قطعه را ضبط کرده اند که در آلبوم آهنگ های عاشقانه ( ۱۹۹۴ ) و یک آلبوم برگزیدهٔ آثار در سال ۲۰۰۱ منتشر شده است. همان سال دستینیز چایلد نسخهٔ دیگری از «شور» را ضبط کردند که به یک موفقیت بین المللی بدل شد.
در نسخهٔ اصلی «شور»، خود بَری گیب با فالستوی همیشگی اش، آواز سامانتا سنگ را همراهی می کند. این تنها ترانهٔ موفق سامانتا سنگ بود که در زمان انتشارش در ایالات متحده تا ردهٔ سوم بیلبورد هات ۱۰۰ صعود کرد.
راب شفیلد در رولینگ استون «شور» را «یک آهنگ عالی که هرگز از مُد نمی افتد» توصیف کرده است. [ ۲]
عکس شور (ترانه سامانتا سنگ)

شور (دهانه). شور یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۴ دهانه اقماری دارد. [ ۱]
عکس شور (دهانه)

شور (سیب و سوران). شور، روستایی در دهستان پسکوه بخش پسکوه شهرستان سیب و سوران در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱۳۲ نفر ( ۳۲ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس شور (سیب و سوران)

شور (فیلم ۱۹۷۷). شور ( لهستانی: Pasja ) یک فیلم درام تاریخی لهستانی به کارگردانی استانیسواف روژه ویچ است که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد. [ ۱]
پیوتر گارلیتسکی در نقش ادوارد دمبوفسکی
زبیگنیف زاپاشیه ویچ در نقش یان تیسوفسکی
وویچیخ آلابورسکی
هنریک ماخالیتسا
میه چیسواف خرینیه ویچ
ادموند فتینگ
میه چیسواف وُیت
آنا دیمنا
بوگوسواف لیندا
توماش زالیفسکی
مارچین ترونسکی
• آرکادیوش بازاک
عکس شور (فیلم ۱۹۷۷)

شور (فیلم ۱۹۸۲). شور ( انگلیسی: Passion ) فیلمی تجربی به کارگردانی ژان - لوک گدار محصول سال ۱۹۸۲ است.
عکس شور (فیلم ۱۹۸۲)

شور (گیاه). شور ( نام علمی: Salsola soda ) نام یک گونه از سرده علف شور است.
عکس شور (گیاه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

شور (خوراک). نام عام مخلوط در آب نمک نهادۀ شماری از میوه ها و سبزی ها و ادویه ها که برای تحریک اشتها به همراه غذای اصلی صرف می شود. مهم ترین اقلامی که می توان جداجدا یا با مخلوط آن ها شور درست کرد، عبارت اند از خیار، خیار چنبر، فلفل سبز، هویج، کلم پیچ سفید و قرمز، گل کلم، کلم قُمری، سیب زمینی ترشی، گوجه فرنگی کال، بادنجان، زال زالک، چغالۀ بادام، و کرفس. معروف ترین نوع شور، خیار شور است. از برگ مو نیز شور درست می کنند.

شور (گیاهان). گیاهان متعلق به جنس Salsola از تیرۀ چغندر. این گیاهان، یک ساله یا چندساله، با ساقه و شاخه هایی غیر بندبند، گل های نرماده، و کاسه ای پنج دندانه ای هستند که هنگام رسیدن میوه به بال عرضی اطراف آن تبدیل می شود. گیاهان شور در فصل پاییز زیبایی خاصی به مناطق بیابانی می دهند. از خاکستر برخی از گونه های این جنس، که دارای مواد قلیایی فراوان اند، به جای سود استفاده می کنند. حدود ۴۰ گونه از این جنس در مناطق بیابانی و شور ایران می روید.

شور (موسیقی). نام یکی از دستگاه های موسیقی ایران. همچنین آوازی که هنگام رقص و سماع برآید. در موسیقی کهن قبل از اسلام مجموعه ای به این نام موجود نیست. واژۀ شورک یکی از ۵۲ مقام معمول در مصر، لبنان، و سوریه محسوب می شود. شور شبیه مقام فریژیَن از مقام های کهن یونانی است که در موسیقی کلیسایی کاربرد دارد. شور را مادرِ دستگاه نیز می نامند؛ زیرا آوازهای ابوعطا، بیات ترک، افشاری، و دشتی از آن منشعب می شود و نیز از طریق عشاق و اوج از همایون و اصفهان به شور وارد می شوند؛ همچنین دستگاهی است که به محض شنیدن در شنونده تأثیر می گذارد. دستگاه شور دارای گوشه های متعددی است که در روایت استادان گوناگون تاحدی متفاوت است؛ مثلاً دستگاه شور در ردیف موسی معروفی ۷۰ گوشه، در ردیف میرزا عبدالله ۳۲ گوشه و در ردیف آوازی محمود کریمی پانزده گوشه دارد. این دستگاه مبنای بیشتر موسیقی های محلی و ایلات به شمار می رود، به خصوص مردم نواحی شمال ایران، کردستان، و خراسان بیشتر به این دستگاه علاقه مندند و آهنگ های خود را در گام این دستگاه اجرا می کنند. منظور از گام، یک دور کامل از نت ها در فاصله اکتاو چهارم یا پنجمِ درست است که روی برخی درجه های آن مقام یا گوشه خاصی بنا می شود و با مفهوم اروپایی گام متفاوت است. یگانه تغییر مقام مهم شور، رفتن به شور درجۀ چهارم بالاتر از شور اول است، در واقع مانند آن است که بخواهیم شور جدیدی از درجۀ چهارم شور اولی بنوازیم. استاد وزیری دربارۀ شور نوشته است: «شور آوازی است که با ذوق مشرقی ها موافق و سهل و پسند عمومی است. زیرا پرده های آن خیلی با هم فرق ندارند. به اصطلاح قدیم از ملایمات درجۀ اول است و اغلب نغمات بکر طوایف و ایلات در زمینۀ این دستگاه است». انتهای اغلب گوشه های شور طرز خاصی برای خاتمه دارد که به آن «فرود بال کبوتر» می گویند. اگر دوری از نت ها را در محدودۀ یک اکتاو برای شور از پایۀ نت la در نظر بگیریم، ملاحظه می کنیم که درجۀ اول شاهد شور (la) درجۀ دوم یعنی نت SCP نت شروع و ایست آواز ابوعطا و نت do، درجۀ سوم شور شاهد بیات ترک و re یا درجۀ چهارم شاهد افشاری و نیز ابوعطا، و نت mi که درجۀ پنجم است شاهد دشتی و کرد بیات است. فواصل نت ها در یک دُور هشت تایی از پایۀ la است. دوم نیم بزرگ، دوم نیم بزرگ، دوم بزرگ، دوم بزرگ، دوم کوچک، دوم بزرگ، و دوم بزرگ. اسامی گوشه های شور عبارت اند از درآمد، کرشمه، رُهّاب، پنجه کردی (نغمه در ردیف میرزا عبدالله) ملانازی، زیرکش سلمک، سلمک، گلریز، صفا، مجلس افروز، بزرگ، کوچک، قَجَر، خارا، چهار تیکه (چهارگوشه)، شهناز، قرچه، رضوی، حسینی، دوبیتی، عُزّال، گرایلی، عاشق کُش، گرایلی شستی، هَشْتَری، و رنگ شهرآشوب، ضرب اصول. البته همان گونه که پیشتر آمد موسی معروفی ۷۰ گوشه برای شور آورده که برخی از آن ها تکراری است؛ مانند درآمد اول و دوم و سوم و چهارم یا زیرکش سلمک قسم دیگر یا نوع دیگر یا گرایلی و گرایلی شَسْتی و گرایلی شَسْتی نوع دیگر. همچنین در ردیف موسی معروفی کُردِ بیات جزو گوشه های شور است. در صورتی که در ردیف میرزا عبدالله کرد بیات مانند دشتی، آوازی مستقل است. در بین اسامی گوشه های شور فقط نام دو گوشۀ حسینی و شهناز در موسیقی قدیم و در دوره های قدیم به چشم می خورد. اوج شور را عُزّال و یا حسینی می توان فرض کرد که در واقع مانند درآمد شورند و در اکتاو بالاتر اجرا می شوند؛ مانند مغلوب یا منصوری در چهارگاه. امروز اغلب نوازندگان و یا خوانندگان در هنگام اجرای شور همۀ گوشه های آن را نمی نوازند و بیشتر گوشه های درآمد، کرشمه، رُهّاب، شهناز، قرچه، رضوی، و بزرگ را می نوازند. در برخی اجراها نیز به شور چهارم بالاتر مُدگردی نمی کنند و تمام اجرای خود را روی قسمت اول متمرکز می کنند. ردیف شور برای تار و سه تار دو قسمت شده است: ۱. شور بالادسته ۲. شور پایین دسته و نوازندگان سازهای دیگر می گویند ۱. شور قسمت اول ۲. شور قسمت دوم.

جدول کلمات

پرنمک

مترادف ها

deliberation (اسم)
مشورت، تامل، اندیشه، خیال، غور، شور، بررسی، سنجش

emotion (اسم)
تلاطم، شور، هیجانی، هیجانات

excitement (اسم)
تحریک، هیجان، غلیان، شور، تهییج

frenzy (اسم)
اشفتن، هیجان، دیوانگی، شور، شوریدگی، دیوانگی انی

passion (اسم)
عشق، شور، هوای نفس، اشتیاق و علاقه شدید، هوی، احساسات تند و شدید، تعصب شدید، احساسات شدید، اغراض نفسانی

rapture (اسم)
ربایش، حیرت، جذبه، شور، خلسه، شعف و خلسه روحانی، حالت جذب و انجذاب، وجد روحانی، از خود بیخودی

sensation (اسم)
تاثیر، ظاهر، احساس، شور، حس

craze (اسم)
ترک، دیوانگی، شوق، شکاف، شور

phrensy (اسم)
دیوانگی، شور

briny (صفت)
شور، نمکین، مثل اب دریا

saline (صفت)
شور، نمکین، نمک دار

salty (صفت)
شور، نمکین، نمکی

فارسی به عربی

احساس , اخدود , تشاور , حماس , عاطفة , مالح , هوس

پیشنهاد کاربران

مشورت ، رایزنی، گفتگو
زبان شور ( şor ) یکی از زبان های ترکی تبار است که توسط ۲٬۸۰۰ نفر در منطقه ای به نام کوه شور، در استان کمروو در جنوب غرب سیبری در جمهوری روسیه صحبت می شود. اگر چه که جمعیت همهٔ شورها در این منطقه بالای
...
[مشاهده متن کامل]
۱۲٬۰۰۰ نفر است. در حال حاضر، همهٔ شورها به زبان شور سخن نمی گویند، زیرا که این زبان دچار کاهش گویشور از سال های ۱۹۳۰ تا ۱۹۹۰ شده است.

کردی جنوبی: سوّر sur
شور=تلخ
مخالف این دو کلمه=شیرین
#شور
به چم و معنی نمکین
ایران باستان : *solH. سُوَلا
پارسی میانه : sol سُول
پهلوی: SOR سور
پارسی نو : شور
این واژه از راه زیر وارد زبان انگلیسی شده است
...
[مشاهده متن کامل]

هند و ایرانی: *s�h₂ls. سِهلس
لاتین: sāl. سِل
آلمانی کهن: *saltą. سالتا
انگلسی: salt نمک
این واژه هنوز در پاره و برخی از گویش های کردی به نمک solin. سولین میگویند
برگرفته از نبیگ ( کتاب ) پهلوی رویه ی ( صفحه ) ۷۵ و ۲۰۳
@iranaryan

واژه ( شور ) در زبان پارسی به چمِ ( نمکین ) با واژگانِ ( سور/سورَگ ( سورَک ) ) در زبانِ پارسی میانه - پهلوی به چمِ ( نمکین/نمک ) از یک بُن و ریشه است. همچنین واژگان ( شور ) ، ( سور ) ، ( سورَک ) با واژه ( salt ) در زبانِ انگلیسی از یک ریشه می باشند که در میانِ آنها، دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) رُخ داده است.
...
[مشاهده متن کامل]

چنانکه در رویه یِ 75 و 203 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) آمده است:

شورشور
شور
شور یک واژه پارسی سره است که از دو سو خوانده و معنی میدهد، یعنی خود را معنی میکند.
شور 🔄 روش
هر چه شور بخورد روش میشود.
همچنان!!
شور = شه، ور
شه = خوب
ور = در/دروازه
...
[مشاهده متن کامل]

فکر خود را به واژه نیکی بگیرید.
شور = دروازه خوبی.
کردار نیک. !!
روز شمار. !!
شور = به خوبی آغاز کردن، سنجیده پیش رفتن.
شور = نام و نشان.
شور به نیکی بخور تا نام نیک کمایی نمایی.
مرد نمیرد به مرگ، مرگ ازو نام جست
نام چون جاوید شد مردنش آسان کجاست
استاد خیل الله خلیلی
شور = دروازه خوبی
آرام باش وگر شور میخوری باید و باید سنجیده آغاز نمایی.
هیچ چیز پنهان نمی ماند.
شور 🔄 روش
رستاخیز
روز شمار
کردار ما Karma

شور ( Şor ) :در زبان ترکی یعنی پر نمک، نام نوعی پنیر
احساس
ذوق، شوق، وجد، هیجان، پرنمک، نمکسود، نمکین، ملیح | رایزنی، کنکاش، کنگاش، مشاوره
شور : شورش ، فتنه
آن شور بنشاندند: آتش آن فتنه را خاموش کردند.
"و خواست که شوری بزرگ بپای شود ، سواران سوی عامَّه تاختند و آن شور بنشاندند. "
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۴.
هیجان ، وجد
کاربرد در جمله :
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت / فتنه انگیز جهان نرگس جادوی تو بود
( حافظ ) 👨🏻‍🔬👨🏻‍🔬
ذوق
در زبان لری به شل و ول، ، شور
Shever می گویند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس