مداخله

/modAxele/

مترادف مداخله: پادرمیانی، شفاعت، میانجیگری، وساطت، دخالت، دخل وتصرف، دست اندازی، شرکت، مداخلت، مباشرت

برابر پارسی: پادرمیانی، دست اندازی، دست درازی

معنی انگلیسی:
interference, intervention, hands-off

لغت نامه دهخدا

مداخله. [ م ُ خ َ /خ ِ ل َ / ل ِ ] ( از ع ، اِمص ) مداخلت. دخالت در امور دیگران. دست اندازی و مباشرت. ( ناظم الاطباء ). مبادرت و درآمدن در کاری. || دخالت در امور دیگران.دست اندازی به حقوق و امور دیگران. || ( اصطلاح فلسفه ) دو امری که اجزای آن دو در یکدیگر داخل شوند به تمام ، به طوری که هر دو شاغل یک مکان گردند وآن را محال دانسته اند. تداخل. ( فرهنگ علوم عقلی ).

فرهنگ فارسی

داخل شدن درامری یادرکارکسی
( مصدر ) ۱- در امری داخل شدن دخالت کردن در کاری . ۲ - دو امری که اجزای آن دو در یکدیگر داخل شوند بتمام بطوری که هر دو شاغل یک مکان گردند و آنرا محال دانستهاند تداخل جمع : مداخلات .

فرهنگ معین

(مُ خِ لِ ) [ ع . مداخلة ] (مص ل . ) دخالت کردن ، داخل شدن در کاری .

فرهنگ عمید

داخل شدن در امری یا در کار کسی به قصد ایجاد اخلال در آن.

فرهنگستان زبان و ادب

{intervention} [علوم سلامت، علوم سیاسی و روابط بین الملل] [علوم سلامت] فعالیتی عمدی و برنامه ریزی شده و هدفمند در یک سامانه یا فرایند که به از بین بردن پدیده ای نامطلوب یا پیشگیری از آن می انجامد [علوم سیاسی و روابط بین الملل] دخالت یک دولت در امور داخلی یا خارجی د...

دانشنامه عمومی

مداخله ( به فرانسوی: L'intervention ) یا ۱۵ دقیقه جنگ ( به انگلیسی: 15 Minutes of War ) نام فیلمی است به کارگردانی فرد گریووا محصول مشترک فرانسه و بلژیک. این فیلم که در سال ۲۰۱۹ به بازار فرستاده شد بر مبنای واقعیت ساخته شده است. آلبان لنوار، اولگا کوریلنکو، سباستین لالان، داوید مورژیا، میکائل ابیبول و ژوزین بالاسکو در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.
در زبان فارسی مداخله به معنی ورود به عملیات اجرایی موضوع می باشد.
در فوریهٔ ۱۹۷۶ میلادی در جیبوتی که هنوز مستعمرهٔ فرانسه است، تعدادی شورشی اتوبوس مدرسه ای پر از کودکان را می ربایند و در حالی که کوشش می کنند از مرز گذشته و با گروگان ها به سومالی بروند، اتوبوس در میان مرز دو کشور متوقف می شود. فرانسه تعدادی از نیروهای ژه ای ژه ان را به محل گیر کردن اتوبوس می فرستد. پس از سی ساعت که کودکان در دست گروگان ها گرفتار آمده اند، ژه ای ژه ان تصمیم به انجام عملیات می گیرد.
عکس مداخله
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

intermediacy (اسم)
وساطت، شفاعت، میانجی گری، مداخله

interposition (اسم)
وساطت، دخالت، مداخله، میانه گیری

intervention (اسم)
شفاعت، مداخله

intermediation (اسم)
میانجی گری، مداخله

فارسی به عربی

تدخل , وسیط

پیشنهاد کاربران

مُداخِله
اَندَروَندِش ، اَندَروَندی
دَروَندِش ، دَروَندی
مجید علیائی
جواب . فضولی
سلیم
مداخله: واژه ای اربی ست با میانجیگری در فارسی هم برابری دارد.
دخالت کردن
وارد شدن/
مداخله کرد = وارد شد
این واژه عربی است و پارسی آن پَرویس می باشد که از سنسکریت: پْرَویس ساخته شده است

بپرس