افشا
/~efSA/
مترادف افشا: آشکار، ابراز، اعتراف، برملا، علنی، فاش، لو
متضاد افشا: اخفا
برابر پارسی: آشکار کردن، لو دادن، رو کردن، نمایان کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
ماخوذ از تازی آشکار کردگی فاش کردگی .
فرهنگ عمید
۲. پراکنده ساختن.
۳. فاش شدن.
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پرده از روی چیزی برگرفتن ؛ آشکار ساختن. فاش نمودن. برملا ساختن :
این سفره ز پشت بار برگیر
وین پرده ز روی کار برگیر.
نظامی.
با وی از هیچ لابه درنگرفت
پرده از روی کار برنگرفت.
نظامی.
... [مشاهده متن کامل]
چون پرده ز راز برگرفتم
بدرود که راه درگرفتم.
نظامی.
سعدی به خفیه خون جگر خورد بارها
این بار پرده از سر اسرار برگرفت.
سعدی.
همی گدازم و می سازم و شکیبائیست
که پرده از سر اسرار برنمی گیرد.
سعدی.
این سفره ز پشت بار برگیر
وین پرده ز روی کار برگیر.
نظامی.
با وی از هیچ لابه درنگرفت
پرده از روی کار برنگرفت.
نظامی.
... [مشاهده متن کامل]
چون پرده ز راز برگرفتم
بدرود که راه درگرفتم.
نظامی.
سعدی به خفیه خون جگر خورد بارها
این بار پرده از سر اسرار برگرفت.
سعدی.
همی گدازم و می سازم و شکیبائیست
که پرده از سر اسرار برنمی گیرد.
سعدی.
واژه ای با ریشه عربی است که هم معنی لودادن، روکردن یا آشکارسازی است.