تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

an euphemistic name for brothel نام مودبانه برای فاحشه خانه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از چیزی که برنامه ریزی شده بیشتر [طول کشیدن، ادامه دادن، مصرف کردن ( run over budget ) ، ریختن ( مثلا آب تو لیوان ) ]، تخطی کردن از یه حدی، زیر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درمانده کردن Their sneak attaks, will handicap you in the areas of your life that mean the most. این حملات ناگهانی، شما را در حساس ترین موقعیت های ز ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلنگ رو بستن جیم شدن به چاک زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تلفظ این کلمه ووند هست به معنای آسیب و جراحت و مجروح کردن و اینا، ولی تلفظش به صورت شکل سوم فعل wind، هست وَوْنْد، که یه معنیش، چرخاندن، پیچاندن و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

To suddenly become unable to control a strong feeling, especially anger طبق این معنی کمبریج، به نظرم ناگهان از کوره در رفتن هم معنی بده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به زبونی خراسانی ها، میشه گفت تُمبَس، یا گُمبَس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در یکشنری کمبریج، این کلمه به معنای دهان هست که خیلی غیر رسمی معرفی شده، در زبون ما طبسی ها یا خراسانی ها شاید، میشه گواله ترجمه کرد که یه حالت غیر ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک معنی داره که همتون اشاره کردید که به معنی تقریبا یا کم و بیش هست، که این برا زمانیه که بعد از یک مقداری بیاد، مثلا: I invested $500 or so in stock ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوق دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Peaceful Example: I'd never seen him so serene.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگه honest فقط به صورت یک جمله باشه، مثلا میخواین به یکی بفهمونین که راست میگین، آخر جملتون میگین: Honest! یعنی: وجدانا! بخدا راست میگم! خدایی!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

conservatory ( Ame ) = conservatoire ( Bre ) = هنرستان ( موسیقی، بازیگری و . . . ) conservatory ( Bre ) = گلخانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک میوه بزرگ که معمولا غیر قابل خوردن هست ( کدو حلوایی ) و از پوستش به عنوان لیوان میشه استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

طبق لانگمن: mummy ( Bre ) : مامان mommy ( Ame ) : مامان معنی دیگه mummy میشه مومیایی و فعلش یعنی مومیایی کردن میشه mummify

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

strongheaded stubborn کله شق - یک دنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

an edible seaweed with thin flat fronds of a reddish - purple and green colour that becomes black when dry جلبک خوراکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بریانی - کبابی - برشته حرارت از بالا و پایین هست، حالا میتونه تو فر باشه یا روی آتیش. مثل roasted chicken که عکسشم میارم براتون:

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به این صورت نوشته میشه: BROCCOLI

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. a container, flatter than a bowl and sometimes with a lid, from which food can be served or which can be used for cooking 2. food prepared in a pa ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تو دیکشنری های معتبر مختلف مثل لانگمن، کمبریج، کالینز، گشتم ولی ندیدم جایی این کلمه رو به عنوان فعل حساب کنن. یا اسمه و یا صفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Have a nice stay: اقامت خوبی داشته باشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

tax free

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دقت کنید که تلفظ به صورت فعل و اسم فرق میکند. در نقش اسم به معنی اشک میشه ( تیِر ) در نقش فعل به معنی پاره کرده و در نقش اسم به معنی یک قسمت پاره د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

صفت: • ورشکسته ( insolvent, broke, financially ruined ) • فاقد هیچ گونه ارزش ( destitute ( of ) ) • درب و داغون ( از لحاظ روحی ) ( wreck ) اسم: • ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

توی قراردادها و اسناد کاری یا روی قطعات تولیدی یا روی کارت های شناسایی، یه قسمت داره به نام Issue Date که به معنی تاریخ صدور هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

• منظره دیدنی - صحنه تماشایی - نمایش پرشکوه • مضحکه • ( رسمی ) ( منسوخ شده ) spectacles: عینک طبی • خود را مضحکه خاص و عام کردن :make a spectacle of ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دقت کنید که تلفظ waist و waste، کاملا مشابه همن ولی دو معنای کاملا متفاوت دارن. ( وِیست )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسم: • آرنج • زانویی ( لوله ) فعل: • با آرنج کنار زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

any of several chrysanthemums with finely divided often aromatic leaves including ornamentals as well as important sources of insecticides گاو چشم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

remedy = put right = If you remedy something that is wrong or harmful, you correct it or improve it اوضاع را درست کردن یا سر و سامان دادن - اصلاح کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دوستان دقت کنید با اینکه معنی کلمه medicine و drug هر دو به معنی دارو هست ولی از لحاظ مفهومی کاملا با هم فرق دارند. ( البته خیلی از جاها میشه این دوت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دوستان دقت کنید با اینکه معنی کلمه medicine و drug هر دو به معنی دارو هست ولی از لحاظ مفهومی کاملا با هم فرق دارند. ( البته خیلی از جاها میشه این دوت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

druggist یک کلمه امریکن هست و منسوخ شده. امروزه بیشتر از pharmacist استفاده می کنند که به معنای داروفروش یا داروساز هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Pitta or pitta bread is a type of bread in the shape of a flat oval. It can be split open and filled with food such as meat and salad

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

pale brown: قهوه ای کم رنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عاقلانه مدبرانه و محتاطانه هوشمندانه منطقی حساب شده * این کلمه رسمی است و با prudent مترادف است. . . . *** سیاست = politics

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

the distance along a street from where one road crosses it to the place where the next road crosses it, or one part of a street like this, especially ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

intersection و junction هر دو به معنی تقاطع هستند، ولی تفاوت intersection و junction در اینه که: در intersection دو جاده به طور کامل از همدیگه عبور م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

intersection و junction هر دو به معنی تقاطع هستند، ولی تفاوت intersection و junction در اینه که: در intersection دو جاده به طور کامل از همدیگه عبور م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Bypass Beltway ( Ame ) Ring road ( Bre ) جاده کمربندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - خدمتکار - ملازم - همراه 2 - وابسته - مربوطه ( رسمی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

طبق توضیح لانگمن: اگه تو بریتانیا بگین purse منظورتون احتمالا کیف پول زنانه هست، چون اگه اونا بخوان بگن کیف دستی زنانه، میگن handbag. ولی اگه تو آمر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

چکار به کفش دارین که هی مینویسین تو کامنتا!! آره اگه تو جمله اسمی از shoes برد مثلا: My shoes were so tight میتونین بگین که کفشام خیلی تنگم بودن. مع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در shade اون قسمت تاریک برای ما مهمه و اینکه چه کسی جلوی نور رو گرفته اهمیتی نداره. ولی در shadow اون شخص یا شی ای که جلوی نور رو گرفته اهمیت پیدا م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - cue = a signal showing when it is time to do something 2 - clue = a piece of evidence that helps solve a mystery or a crime; information that som ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اگه در نوشتار یا به صورت رسمی بخواین بگین که یه چیزی در اختیار شماست یا صاحب اون چیز هستید ( البته بیشتر به صورت فیزیکی ) ، بگید: I'm in possession o ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرغ عشق میشه budgerigar یا budgie. ولی parakeet ها یک نوع از طوطین که دم درازی دارند ولی جثشون اندازه همون مرغ عشقه. در اصل budgie ها یک نوع از گونه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Beach: به قسمت صاف و شنی ساحل دریا یا دریاچه میگن که مردم برای تفریح میرن اونجا. Coast: زمین های یک کشور که کنار دریا یا اقیانوس قرار دارن. جایی که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

Beach: به قسمت صاف و شنی ساحل دریا یا دریاچه میگن که مردم برای تفریح میرن اونجا. Coast: زمین های یک کشور که کنار دریا یا اقیانوس قرار دارن. جایی که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Beach: به قسمت صاف و شنی ساحل دریا یا دریاچه میگن که مردم برای تفریح میرن اونجا. Coast: زمین های یک کشور که کنار دریا یا اقیانوس قرار دارن. جایی که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کلمه couch از کلمه فرانسوی coucher به معنای به رختخواب رفتن یا دراز کشیدن گرفته شده و در قدیم به معنی مبلی بوده که دسته نداشته و بیشتر برای استراحت ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بانو - خانم این کلمه رسمی هست و بیشتر در انگلیسی بریتانیایی استفاده میشود و در آمریکا این یک کلمه منسوخ شده به حساب میاد و بیشتر از ma'am استفاده می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 - خرچنگ ( قابل شمارش ) 2 - گوشت خرچنگ ( غیر قابل شمارش ) 3 - پرتی ( نقشه برداری ) 4 - آدم ترشرو - کج خلق ( American English informal ) 5 - برج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"Puffin chicks are known as “pufflings به جوجه پافین ها میگن پافلینگ. پافین یک نوع پرنده ای است که طوطی دریایی اطلس هم بهش میگن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

stalactites hang from the ceiling of a cave. stalagmites grow from the floor of a cave.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Leap is to jump or spring a long way, to a great height, or with great force

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. As a verb: to press ( cloth, rubber, paper, etc. ) between rollers or plates in order to smooth and glaze or to thin into sheets پرس کردن پارچه، ل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

If you say that something is going down the drain, you mean that it is being destroyed or wasted. [informal] به فنا رفتن For Example: Well, there's ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک مجموعه از مهره های گرد چوبی، شیشه ای، پلاستیکی و . . . که به وسیله یک نخ یا سیم به هم وصل میشوند و به عنوان زیورآلات استفاده میشوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تو آمریکا به pants میگن شلوار و تو بریتانیا به pants میگن زیرشلواری. ( لانگمن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

to push something somewhere using a lot of force, until it can move no further For example: He jammed the boxes into the back of the car چپاندن - چ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کله پا شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

His broken leg was encased in plaster: پای شکسته اش، گچ گرفته شد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

صافی چای صاف کن : tea strainer

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

کار درست هم میشه گفت، مثلا: He is on the ball : کارش درسته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دوستان اون etc هست که به معنای "و غیره" هست نه ect!!!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

unusually quiet and possibly unhappy ( for a person )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

صرفا برای مو کاربرد نداره مثل dyed eggs که به معنی تخم مرغ رنگ شدس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

as a verb: 1. to fight in a disorderly manner: دعوا کردن های کوچک و بی اهمیت و بی سر و ته مثل دعواهای بچه ها 2. to move by shuffling: راه رفتن سریع ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Someone can be said to be consumed by/with a feeling if that feeling is extremely strong تمام وجود کسی را فرا گرفتن / فکر و ذهن فرد را مشغول کردن مثا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

The sound of airplane drew Mariam outside صدای هواپیما مریم را به بیرون کشید ( صدای هواپیما باعث شد مریم بره بیرون )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Herat had once been the cradle of persian culture, the home of writers, painters, and Sufis "A Thousand Splendid Suns by Khaled Hosseini" cradle در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

از لحاظ تلفظ: حالت اسم این کلمه با استرس گذاشتن روی حرف اول تلفظ می شود اما حالت فعل این کلمه با استرس گذاشتن روی حرف دوم تلفظ می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

the onset of dementia شروع زوال عقل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

نفوذ کردن - جا افتادن و متوجه شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

A Milk Run is a delivery method used to transport mixed loads from various suppliers to one customer. Instead of each supplier sending a truck every ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

process فرآیند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تحمیل کردن چیزی به کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

یه سریالی هست به همین نام که جهان ما تبدیل به دو جهان موازی شده و همان آدم ها با همان ژن و دی ان اِی ولی با رفتاری کمی متفاوت که به خاطر تصمیمات جزئی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پاسخگوی نیازها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

The replenishment lead time represents the total period of time which is required to procure or manufacture an item زمان مورد نیاز برای تولید مجدد یک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

take derivative of Y with respect to X: از Y نسبت به X مشتق بگیرید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

لباس موج سواری - لباس غواصی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

دوستان با کمال احترام کسانی که گفتند موج سواری اشتباه گفتند! موج سواری میشه surfing نه surf! surf as a noun: خیزاب کنار دریا - کفی که بر روی امواج در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

طبق لانگمن: اسم: 1 - شن کش - چنگک 2 - ( مرد ) عیاش و هرزه 3 - شیار - شکاف - زاویه فعل: 1 - جمع آوری کردن - با شن کش جمع آوری کردن ( برگ ) - خاک را نر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

این کلمه با illusion مترادف است ولی با یه تفاوت کوچک که delusion جدی تر و خطرناک تر است. خلاصه تفاوت این دو کلمه را که در یک سایتی خواندم در زیر می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

crag به تخته سنگ های بزرگ و غول پیکر گفته میشه که برای کوهنوردی مناسب اند و این نوع سنگ ها همه جا میتونن باشن، تو کوه ها یا دریاها یا جاهای دیگه. ول ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

فعل: بلوف زدن - گول زدن اسم: 1 - بلوف - چاخان 2 - cliff = bluff = پرتگاه - تخته سنگ ( بلند و پر شیب معمولا کنار دریا ) صفت: بلوف زن - آدم لاف زن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

واژه stilt به پایه های فلزی یا چوبی گفته می شود که ساختمان را روی آن سوار می کنند تا در ارتفاعی بالاتر از سطح زمین قرار گیرد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چادری که با پوست حیوانات درست میشه و صحرانشینان یا عشایر از آن استفاده میکنند خیمه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

1 - برس - فرچه 2 - قلم مو 3 - بوته زار 4 - مسواک زدن 5 - ( به طور سطحی و ملایم ) لمس کردن - برخورد کردن 6 - کنار زدن 7 - برس زدن ( مو )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

1 - پلاستیک - لاستیک - پلاستیکی - لاستیکی 2 - مداد پاک کن - تخته پاک کن 3 - ( AmE ) عامیانه: کاندوم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

hurricane: big storm in Atlantic ocean typhoon: big storm in pacific ocean

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کرم ابریشم - کرم پیله ساز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خارج کردن یا تخلیه کردن چیزی After cooking the meat, drain off the excess fat بعد از پخت گوشت، چربی اضافی رو خارج کن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گرمکن ورزشی و راحتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

a piece of clothing with long sleeves that is worn over your clothes to protect them or to keep you warm

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

a piece of clothing like a long loose coat that you wear inside the house, usually over night clothes

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Clothes is a plural noun and has no singular form در معنی نیاز نیست بگیم لباس ها یا پوشیدنی ها چون هم در حالت مفرد و هم در حالت جمع میتوان این کلمه ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

این کلمه در آمریکا و انگلیس همان معنی ای را می دهد که آقای منصوری اشاره کردند. ولی در استرالیا، از این کلمه برای دمپایی های بندانگشتی یا همان flip - ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

1. خوردن - نوشیدن - مصرف کردن 2. شریک شدن - سهیم شدن - در کاری شرکت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

mess up

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

new arrival: بچه نو رسیده، تازه به دنیا آمده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1. to get up from sitting, lying, or kneeling; rise: He arose from his chair when she entered the room. 2. to awaken; wake up: He arose at sunrise t ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

صفت: مناسب - درخور OPP: inappropriate فعل: appropriate = misappropriate = embezzle: تصاحب کردن - بالا کشیدن - به جیب زدن - اختلاس کردن appropriate s ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤٢

بِرار 😂😂

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

If you gain insight or an insight into a complex situation or problem, you gain an accurate and deep understanding of it EX: The project would give s ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

evident

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تقسیم کردن؛ تقسیم کردنی که بر پایه نارضایتی باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

حد مجاز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

این فعل باید به صورت فعل گذرا معنی بشود یعنی نیاز به مفعول داشته باشد؛ بنابراین این فعل ها: غرق شدن - غوطه ور شدن - فرو رفتن باید به این شکل ترجمه شو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

products or prices that are competitive are cheaper than others but still of good quality مقرون به صرفه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

competent یک صفته در حالی که صلاحیت یک اسمه. به این شکل ترجمه می شه: دارای صلاحیت - ذی صلاح - شایسته - قابل قبول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

a plane or other vehicle that can fly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

solid career: شغل ثابت و مطمئن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

point of view

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

the Ministry of Foreign Affairs وزارت امور خارجه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

آوانتاژ ( در فوتبال ) : هنگامی که روی بازیکنی خطا می شود، اگر توپ بعد از خطا به هم تیمی کسی که خطا روش شده برسه و موقعیت خوبی برای تیم باشه، داور به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تصویب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

good enough

پیشنهاد
١١

مدیریت منابع سازمانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در ترجمه تخصصی به معنای واحد ( تولیدی یا صنعتی ) است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

مقطعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

She snapped her eyes toward Mariam او یه دفعه و ناگهانی، چشم هاشو به طرف مریم کرد. ( رو به مریم کرد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ظاهرا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بر زبان جاری شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خمیده - دولا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

لاغر مردنی و نحیف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

1 - از رده خارج کردن 2 - بیرون کشیدن 3 - از زیر زبون کسی، چیزی کشیدن see if you can squeeze more information out of them

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

بررسی کردن سرسری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

intransitive : فعلی که نیاز به مفعول ندارد ( لازم یا ناگذر ) transitive : فعلی که نیاز به مفعول دارد ( متعدی یا گذرا )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

If you pull up a chair, you move it closer to something or someone and sit on it

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

پف کردن از شدت عصبانیت و رنجش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به معنی خفه کردن ماشین هم هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

برگشتن به یه حالت بدتر - پس روی کردن به

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

پوسیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

دلسوزانه - از روی دلسوزی و ترحم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آفتاب زده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

شانه نزده و نا مرتب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

سرکش - بی پروا - جسور - یاغی - اهل شورش و تمرد - قُد - خیره چشم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

if you cross your legs, arms or ankles, you put one on top of the other

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

1yard = 3feet = 36inches = 91. 44centimeters

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

گوش خراش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

borrow میشه قرض گرفتن نه barrow lend میشه قرض دادن barrow یا wheelbarrow هم میشه چرخ دستی یا فرغون معانی دیگه barrow هم میشه توده، پشته، گورپشته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

این کلمه اسم هست نه فعل سرکوفت - سرزنش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

به جا مانده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

نا معقول - غیر منطقی - بی ربط

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سوراخ موش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

اوج گرفتن - سر به فلک کشیدن - قد علم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

برنجاسف - درمنه - بومادران گیاهی ست دارویی که اسانس آن تا حدی سمی میباشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

آبرومندانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

Have the stomach for something : دل و جرات و شهامت انجام کاری را داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کاشی کاری شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

راندن - دور کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

خام کردن Don't let him charm you : اجازه نده بهش که تو رو خام کنه. Charming : دلربا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

گنبدی شکل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

به جهت معینی راهنمایی یا هدایت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

نفی کردن خنثی کردن منکر شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

پی بردن، متوجه شدن، احساس کردن ( با استفاده از قوه ادراک ) تشخیص دادن ( رنگ، بو، مزه، . . . ) برداشت کردن، تلقی کردن ( written )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

فطرت، بنیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

اجرا کردن سفت و سخت قانونی یا موضوعی you have to enforce classroom discipline or there is chaos : مجبوری نظم رو در کلاس اجرا کنی وگرنه هرج و مرج میشه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

تاسیس کردن start a system

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

What are the alternative usage of social media استفاده های دیگری که از فضای مجازی می شود کرد، چیست؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

excellence برتری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مکانی که برای هدفی خاص مورد استفاده قرار میگیرد یا اتفاق مهمی در اون مکان اتفاق می افتد مثل سایت موشکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

potential ( noun ) : پتانسیل، قابلیت، توان، امکان potential ( adjective ) : بالقوه، ممکن، مستعد، احتمالی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

ناسازگاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

match

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به معنای متصل کردن هم می باشد و معمولا با حرف اضافه with یا to می آید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

continue

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

مشهود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

assert ادعا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

determine تصمیم قطعی گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

we have been flooded with letters to read یه عالمه نامه برای خوندن رو سرمون ریخته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

همکاری کردن، کمک کردن این فعل فرمال هست و معمولا با حرف اضافه with یا in می آید.