پیشنهادهای Abolfazl Ehsani (١٧٦)
an euphemistic name for brothel نام مودبانه برای فاحشه خانه
از چیزی که برنامه ریزی شده بیشتر [طول کشیدن، ادامه دادن، مصرف کردن ( run over budget ) ، ریختن ( مثلا آب تو لیوان ) ]، تخطی کردن از یه حدی، زیر ...
درمانده کردن Their sneak attaks, will handicap you in the areas of your life that mean the most. این حملات ناگهانی، شما را در حساس ترین موقعیت های ز ...
فلنگ رو بستن جیم شدن به چاک زدن
تلفظ این کلمه ووند هست به معنای آسیب و جراحت و مجروح کردن و اینا، ولی تلفظش به صورت شکل سوم فعل wind، هست وَوْنْد، که یه معنیش، چرخاندن، پیچاندن و ...
To suddenly become unable to control a strong feeling, especially anger طبق این معنی کمبریج، به نظرم ناگهان از کوره در رفتن هم معنی بده.
به زبونی خراسانی ها، میشه گفت تُمبَس، یا گُمبَس
در یکشنری کمبریج، این کلمه به معنای دهان هست که خیلی غیر رسمی معرفی شده، در زبون ما طبسی ها یا خراسانی ها شاید، میشه گواله ترجمه کرد که یه حالت غیر ر ...
یک معنی داره که همتون اشاره کردید که به معنی تقریبا یا کم و بیش هست، که این برا زمانیه که بعد از یک مقداری بیاد، مثلا: I invested $500 or so in stock ...
سوق دادن
Peaceful Example: I'd never seen him so serene.
اگه honest فقط به صورت یک جمله باشه، مثلا میخواین به یکی بفهمونین که راست میگین، آخر جملتون میگین: Honest! یعنی: وجدانا! بخدا راست میگم! خدایی!
conservatory ( Ame ) = conservatoire ( Bre ) = هنرستان ( موسیقی، بازیگری و . . . ) conservatory ( Bre ) = گلخانه
یک میوه بزرگ که معمولا غیر قابل خوردن هست ( کدو حلوایی ) و از پوستش به عنوان لیوان میشه استفاده کرد.
طبق لانگمن: mummy ( Bre ) : مامان mommy ( Ame ) : مامان معنی دیگه mummy میشه مومیایی و فعلش یعنی مومیایی کردن میشه mummify
strongheaded stubborn کله شق - یک دنده
an edible seaweed with thin flat fronds of a reddish - purple and green colour that becomes black when dry جلبک خوراکی
بریانی - کبابی - برشته حرارت از بالا و پایین هست، حالا میتونه تو فر باشه یا روی آتیش. مثل roasted chicken که عکسشم میارم براتون:
به این صورت نوشته میشه: BROCCOLI
1. a container, flatter than a bowl and sometimes with a lid, from which food can be served or which can be used for cooking 2. food prepared in a pa ...
تو دیکشنری های معتبر مختلف مثل لانگمن، کمبریج، کالینز، گشتم ولی ندیدم جایی این کلمه رو به عنوان فعل حساب کنن. یا اسمه و یا صفت.
Have a nice stay: اقامت خوبی داشته باشی
tax free
دقت کنید که تلفظ به صورت فعل و اسم فرق میکند. در نقش اسم به معنی اشک میشه ( تیِر ) در نقش فعل به معنی پاره کرده و در نقش اسم به معنی یک قسمت پاره د ...
صفت: • ورشکسته ( insolvent, broke, financially ruined ) • فاقد هیچ گونه ارزش ( destitute ( of ) ) • درب و داغون ( از لحاظ روحی ) ( wreck ) اسم: • ...
توی قراردادها و اسناد کاری یا روی قطعات تولیدی یا روی کارت های شناسایی، یه قسمت داره به نام Issue Date که به معنی تاریخ صدور هست.
• منظره دیدنی - صحنه تماشایی - نمایش پرشکوه • مضحکه • ( رسمی ) ( منسوخ شده ) spectacles: عینک طبی • خود را مضحکه خاص و عام کردن :make a spectacle of ...
دقت کنید که تلفظ waist و waste، کاملا مشابه همن ولی دو معنای کاملا متفاوت دارن. ( وِیست )
اسم: • آرنج • زانویی ( لوله ) فعل: • با آرنج کنار زدن
any of several chrysanthemums with finely divided often aromatic leaves including ornamentals as well as important sources of insecticides گاو چشم
remedy = put right = If you remedy something that is wrong or harmful, you correct it or improve it اوضاع را درست کردن یا سر و سامان دادن - اصلاح کرد ...
دوستان دقت کنید با اینکه معنی کلمه medicine و drug هر دو به معنی دارو هست ولی از لحاظ مفهومی کاملا با هم فرق دارند. ( البته خیلی از جاها میشه این دوت ...
دوستان دقت کنید با اینکه معنی کلمه medicine و drug هر دو به معنی دارو هست ولی از لحاظ مفهومی کاملا با هم فرق دارند. ( البته خیلی از جاها میشه این دوت ...
druggist یک کلمه امریکن هست و منسوخ شده. امروزه بیشتر از pharmacist استفاده می کنند که به معنای داروفروش یا داروساز هست.
Pitta or pitta bread is a type of bread in the shape of a flat oval. It can be split open and filled with food such as meat and salad
pale brown: قهوه ای کم رنگ
عاقلانه مدبرانه و محتاطانه هوشمندانه منطقی حساب شده * این کلمه رسمی است و با prudent مترادف است. . . . *** سیاست = politics
the distance along a street from where one road crosses it to the place where the next road crosses it, or one part of a street like this, especially ...
intersection و junction هر دو به معنی تقاطع هستند، ولی تفاوت intersection و junction در اینه که: در intersection دو جاده به طور کامل از همدیگه عبور م ...
intersection و junction هر دو به معنی تقاطع هستند، ولی تفاوت intersection و junction در اینه که: در intersection دو جاده به طور کامل از همدیگه عبور م ...
Bypass Beltway ( Ame ) Ring road ( Bre ) جاده کمربندی
1 - خدمتکار - ملازم - همراه 2 - وابسته - مربوطه ( رسمی )
طبق توضیح لانگمن: اگه تو بریتانیا بگین purse منظورتون احتمالا کیف پول زنانه هست، چون اگه اونا بخوان بگن کیف دستی زنانه، میگن handbag. ولی اگه تو آمر ...
چکار به کفش دارین که هی مینویسین تو کامنتا!! آره اگه تو جمله اسمی از shoes برد مثلا: My shoes were so tight میتونین بگین که کفشام خیلی تنگم بودن. مع ...
در shade اون قسمت تاریک برای ما مهمه و اینکه چه کسی جلوی نور رو گرفته اهمیتی نداره. ولی در shadow اون شخص یا شی ای که جلوی نور رو گرفته اهمیت پیدا م ...
1 - cue = a signal showing when it is time to do something 2 - clue = a piece of evidence that helps solve a mystery or a crime; information that som ...
اگه در نوشتار یا به صورت رسمی بخواین بگین که یه چیزی در اختیار شماست یا صاحب اون چیز هستید ( البته بیشتر به صورت فیزیکی ) ، بگید: I'm in possession o ...
مرغ عشق میشه budgerigar یا budgie. ولی parakeet ها یک نوع از طوطین که دم درازی دارند ولی جثشون اندازه همون مرغ عشقه. در اصل budgie ها یک نوع از گونه ...
Beach: به قسمت صاف و شنی ساحل دریا یا دریاچه میگن که مردم برای تفریح میرن اونجا. Coast: زمین های یک کشور که کنار دریا یا اقیانوس قرار دارن. جایی که ...
Beach: به قسمت صاف و شنی ساحل دریا یا دریاچه میگن که مردم برای تفریح میرن اونجا. Coast: زمین های یک کشور که کنار دریا یا اقیانوس قرار دارن. جایی که ...
Beach: به قسمت صاف و شنی ساحل دریا یا دریاچه میگن که مردم برای تفریح میرن اونجا. Coast: زمین های یک کشور که کنار دریا یا اقیانوس قرار دارن. جایی که ...
کلمه couch از کلمه فرانسوی coucher به معنای به رختخواب رفتن یا دراز کشیدن گرفته شده و در قدیم به معنی مبلی بوده که دسته نداشته و بیشتر برای استراحت ک ...
بانو - خانم این کلمه رسمی هست و بیشتر در انگلیسی بریتانیایی استفاده میشود و در آمریکا این یک کلمه منسوخ شده به حساب میاد و بیشتر از ma'am استفاده می ...
1 - خرچنگ ( قابل شمارش ) 2 - گوشت خرچنگ ( غیر قابل شمارش ) 3 - پرتی ( نقشه برداری ) 4 - آدم ترشرو - کج خلق ( American English informal ) 5 - برج ...
"Puffin chicks are known as “pufflings به جوجه پافین ها میگن پافلینگ. پافین یک نوع پرنده ای است که طوطی دریایی اطلس هم بهش میگن.
stalactites hang from the ceiling of a cave. stalagmites grow from the floor of a cave.
Leap is to jump or spring a long way, to a great height, or with great force
1. As a verb: to press ( cloth, rubber, paper, etc. ) between rollers or plates in order to smooth and glaze or to thin into sheets پرس کردن پارچه، ل ...
If you say that something is going down the drain, you mean that it is being destroyed or wasted. [informal] به فنا رفتن For Example: Well, there's ...
یک مجموعه از مهره های گرد چوبی، شیشه ای، پلاستیکی و . . . که به وسیله یک نخ یا سیم به هم وصل میشوند و به عنوان زیورآلات استفاده میشوند.
تو آمریکا به pants میگن شلوار و تو بریتانیا به pants میگن زیرشلواری. ( لانگمن )
to push something somewhere using a lot of force, until it can move no further For example: He jammed the boxes into the back of the car چپاندن - چ ...
کله پا شدن
His broken leg was encased in plaster: پای شکسته اش، گچ گرفته شد.
صافی چای صاف کن : tea strainer
کار درست هم میشه گفت، مثلا: He is on the ball : کارش درسته
دوستان اون etc هست که به معنای "و غیره" هست نه ect!!!
unusually quiet and possibly unhappy ( for a person )
صرفا برای مو کاربرد نداره مثل dyed eggs که به معنی تخم مرغ رنگ شدس
as a verb: 1. to fight in a disorderly manner: دعوا کردن های کوچک و بی اهمیت و بی سر و ته مثل دعواهای بچه ها 2. to move by shuffling: راه رفتن سریع ب ...
Someone can be said to be consumed by/with a feeling if that feeling is extremely strong تمام وجود کسی را فرا گرفتن / فکر و ذهن فرد را مشغول کردن مثا ...
The sound of airplane drew Mariam outside صدای هواپیما مریم را به بیرون کشید ( صدای هواپیما باعث شد مریم بره بیرون )
Herat had once been the cradle of persian culture, the home of writers, painters, and Sufis "A Thousand Splendid Suns by Khaled Hosseini" cradle در ...
از لحاظ تلفظ: حالت اسم این کلمه با استرس گذاشتن روی حرف اول تلفظ می شود اما حالت فعل این کلمه با استرس گذاشتن روی حرف دوم تلفظ می شود
the onset of dementia شروع زوال عقل
نفوذ کردن - جا افتادن و متوجه شدن
A Milk Run is a delivery method used to transport mixed loads from various suppliers to one customer. Instead of each supplier sending a truck every ...
process فرآیند
تحمیل کردن چیزی به کسی
یه سریالی هست به همین نام که جهان ما تبدیل به دو جهان موازی شده و همان آدم ها با همان ژن و دی ان اِی ولی با رفتاری کمی متفاوت که به خاطر تصمیمات جزئی ...
پاسخگوی نیازها
The replenishment lead time represents the total period of time which is required to procure or manufacture an item زمان مورد نیاز برای تولید مجدد یک ...
take derivative of Y with respect to X: از Y نسبت به X مشتق بگیرید
لباس موج سواری - لباس غواصی
دوستان با کمال احترام کسانی که گفتند موج سواری اشتباه گفتند! موج سواری میشه surfing نه surf! surf as a noun: خیزاب کنار دریا - کفی که بر روی امواج در ...
طبق لانگمن: اسم: 1 - شن کش - چنگک 2 - ( مرد ) عیاش و هرزه 3 - شیار - شکاف - زاویه فعل: 1 - جمع آوری کردن - با شن کش جمع آوری کردن ( برگ ) - خاک را نر ...
این کلمه با illusion مترادف است ولی با یه تفاوت کوچک که delusion جدی تر و خطرناک تر است. خلاصه تفاوت این دو کلمه را که در یک سایتی خواندم در زیر می ...
crag به تخته سنگ های بزرگ و غول پیکر گفته میشه که برای کوهنوردی مناسب اند و این نوع سنگ ها همه جا میتونن باشن، تو کوه ها یا دریاها یا جاهای دیگه. ول ...
فعل: بلوف زدن - گول زدن اسم: 1 - بلوف - چاخان 2 - cliff = bluff = پرتگاه - تخته سنگ ( بلند و پر شیب معمولا کنار دریا ) صفت: بلوف زن - آدم لاف زن
واژه stilt به پایه های فلزی یا چوبی گفته می شود که ساختمان را روی آن سوار می کنند تا در ارتفاعی بالاتر از سطح زمین قرار گیرد.
چادری که با پوست حیوانات درست میشه و صحرانشینان یا عشایر از آن استفاده میکنند خیمه
1 - برس - فرچه 2 - قلم مو 3 - بوته زار 4 - مسواک زدن 5 - ( به طور سطحی و ملایم ) لمس کردن - برخورد کردن 6 - کنار زدن 7 - برس زدن ( مو )
1 - پلاستیک - لاستیک - پلاستیکی - لاستیکی 2 - مداد پاک کن - تخته پاک کن 3 - ( AmE ) عامیانه: کاندوم
hurricane: big storm in Atlantic ocean typhoon: big storm in pacific ocean
کرم ابریشم - کرم پیله ساز
خارج کردن یا تخلیه کردن چیزی After cooking the meat, drain off the excess fat بعد از پخت گوشت، چربی اضافی رو خارج کن.
گرمکن ورزشی و راحتی
a piece of clothing with long sleeves that is worn over your clothes to protect them or to keep you warm
a piece of clothing like a long loose coat that you wear inside the house, usually over night clothes
Clothes is a plural noun and has no singular form در معنی نیاز نیست بگیم لباس ها یا پوشیدنی ها چون هم در حالت مفرد و هم در حالت جمع میتوان این کلمه ر ...
این کلمه در آمریکا و انگلیس همان معنی ای را می دهد که آقای منصوری اشاره کردند. ولی در استرالیا، از این کلمه برای دمپایی های بندانگشتی یا همان flip - ...
1. خوردن - نوشیدن - مصرف کردن 2. شریک شدن - سهیم شدن - در کاری شرکت کردن
mess up
new arrival: بچه نو رسیده، تازه به دنیا آمده
1. to get up from sitting, lying, or kneeling; rise: He arose from his chair when she entered the room. 2. to awaken; wake up: He arose at sunrise t ...
صفت: مناسب - درخور OPP: inappropriate فعل: appropriate = misappropriate = embezzle: تصاحب کردن - بالا کشیدن - به جیب زدن - اختلاس کردن appropriate s ...
بِرار 😂😂
If you gain insight or an insight into a complex situation or problem, you gain an accurate and deep understanding of it EX: The project would give s ...
evident
تقسیم کردن؛ تقسیم کردنی که بر پایه نارضایتی باشد.
حد مجاز
این فعل باید به صورت فعل گذرا معنی بشود یعنی نیاز به مفعول داشته باشد؛ بنابراین این فعل ها: غرق شدن - غوطه ور شدن - فرو رفتن باید به این شکل ترجمه شو ...
products or prices that are competitive are cheaper than others but still of good quality مقرون به صرفه
competent یک صفته در حالی که صلاحیت یک اسمه. به این شکل ترجمه می شه: دارای صلاحیت - ذی صلاح - شایسته - قابل قبول
a plane or other vehicle that can fly
solid career: شغل ثابت و مطمئن
point of view
the Ministry of Foreign Affairs وزارت امور خارجه
آوانتاژ ( در فوتبال ) : هنگامی که روی بازیکنی خطا می شود، اگر توپ بعد از خطا به هم تیمی کسی که خطا روش شده برسه و موقعیت خوبی برای تیم باشه، داور به ...
تصویب کردن
good enough
مدیریت منابع سازمانی
در ترجمه تخصصی به معنای واحد ( تولیدی یا صنعتی ) است.
مقطعی
She snapped her eyes toward Mariam او یه دفعه و ناگهانی، چشم هاشو به طرف مریم کرد. ( رو به مریم کرد )
ظاهرا
بر زبان جاری شدن
خمیده - دولا
لاغر مردنی و نحیف
1 - از رده خارج کردن 2 - بیرون کشیدن 3 - از زیر زبون کسی، چیزی کشیدن see if you can squeeze more information out of them
بررسی کردن سرسری
intransitive : فعلی که نیاز به مفعول ندارد ( لازم یا ناگذر ) transitive : فعلی که نیاز به مفعول دارد ( متعدی یا گذرا )
If you pull up a chair, you move it closer to something or someone and sit on it
پف کردن از شدت عصبانیت و رنجش
به معنی خفه کردن ماشین هم هست
برگشتن به یه حالت بدتر - پس روی کردن به
پوسیده
دلسوزانه - از روی دلسوزی و ترحم
آفتاب زده
شانه نزده و نا مرتب
سرکش - بی پروا - جسور - یاغی - اهل شورش و تمرد - قُد - خیره چشم
if you cross your legs, arms or ankles, you put one on top of the other
1yard = 3feet = 36inches = 91. 44centimeters
گوش خراش
borrow میشه قرض گرفتن نه barrow lend میشه قرض دادن barrow یا wheelbarrow هم میشه چرخ دستی یا فرغون معانی دیگه barrow هم میشه توده، پشته، گورپشته
این کلمه اسم هست نه فعل سرکوفت - سرزنش
به جا مانده
نا معقول - غیر منطقی - بی ربط
سوراخ موش
اوج گرفتن - سر به فلک کشیدن - قد علم کردن
برنجاسف - درمنه - بومادران گیاهی ست دارویی که اسانس آن تا حدی سمی میباشد.
آبرومندانه
Have the stomach for something : دل و جرات و شهامت انجام کاری را داشتن
کاشی کاری شده
راندن - دور کردن
خام کردن Don't let him charm you : اجازه نده بهش که تو رو خام کنه. Charming : دلربا
گنبدی شکل
به جهت معینی راهنمایی یا هدایت کردن
نفی کردن خنثی کردن منکر شدن
پی بردن، متوجه شدن، احساس کردن ( با استفاده از قوه ادراک ) تشخیص دادن ( رنگ، بو، مزه، . . . ) برداشت کردن، تلقی کردن ( written )
فطرت، بنیه
اجرا کردن سفت و سخت قانونی یا موضوعی you have to enforce classroom discipline or there is chaos : مجبوری نظم رو در کلاس اجرا کنی وگرنه هرج و مرج میشه ...
تاسیس کردن start a system
What are the alternative usage of social media استفاده های دیگری که از فضای مجازی می شود کرد، چیست؟
excellence برتری
مکانی که برای هدفی خاص مورد استفاده قرار میگیرد یا اتفاق مهمی در اون مکان اتفاق می افتد مثل سایت موشکی
potential ( noun ) : پتانسیل، قابلیت، توان، امکان potential ( adjective ) : بالقوه، ممکن، مستعد، احتمالی
ناسازگاری
match
به معنای متصل کردن هم می باشد و معمولا با حرف اضافه with یا to می آید.
continue
مشهود
assert ادعا کردن
determine تصمیم قطعی گرفتن
we have been flooded with letters to read یه عالمه نامه برای خوندن رو سرمون ریخته
همکاری کردن، کمک کردن این فعل فرمال هست و معمولا با حرف اضافه with یا in می آید.