calender

/ˈkælɪndər//ˈkælɪndə/

معنی: فشار دهنده، مهره کشیدن، برق انداختن
معانی دیگر: (نساجی) غلتک اطو، (در صاف کردن یا براق کردن پارچه و کاغذ و غیره) نورد، (فلز کاری) غلتک، دستگاه نورد، (از ریشه ی فارسی : قلندر یا کلندر) درویش دوره گرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a machine in which paper or cloth is pressed between rollers to make it smooth or glossy.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: calenders, calendering, calendered
مشتقات: calenderer (n.)
• : تعریف: to press in a calender.

جمله های نمونه

1. The calender is mainly used of c ord. canvas and fabric frictioning. c ord single or double-coating with one time connectively as well as stock sheeting etc.
[ترجمه گوگل]تقویم عمدتاً از c ord استفاده می شود اصطکاک بوم و پارچه ج یا روکش یک یا دو روکش با یک بار اتصال و همچنین ورق استوک و غیره
[ترجمه ترگمان]The عمدتا از c ord استفاده می شود پارچه و پارچه fabric پوشش تک یا دوتایی - پوشش با یک زمان connectively و پوشش های محافظ سهام و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Calender is glazing coater matching equipment.
[ترجمه گوگل]Calender تجهیزات تطبیق پوشش لعاب است
[ترجمه ترگمان]Calender مجهز به تجهیزات تطبیق glazing است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They are coupled with plastics calender for continuously producing PVC file, sheet, leatherette and film biaxial drawing etc.
[ترجمه گوگل]آنها با تقویم پلاستیکی برای تولید مداوم فایل پی وی سی، ورق، چرم و فیلم طراحی دو محوره و غیره همراه هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها همراه با calender پلاستیکی برای تولید مداوم فایل PVC، ورق، leatherette و drawing ساخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Turning over the last page of the calender, the year 2005 will become the history.
[ترجمه گوگل]با ورق زدن آخرین صفحه تقویم، سال 2005 به تاریخ تبدیل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]در صفحه آخر of، سال ۲۰۰۵ به تاریخ تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now what? get a date on the calender for the old dinner and a movie?
[ترجمه گوگل]حالا چی؟ در تقویم برای شام قدیمی و یک فیلم قرار ملاقات بگیرید؟
[ترجمه ترگمان]حالا چی؟ یه قرار گذاشتن روی نقشه برای شام و یه فیلم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. New styles and practical design methods, the Calender and the transmission unit are on the same horizontal load which make it more stable and reliable.
[ترجمه گوگل]سبک های جدید و روش های طراحی عملی، Calender و واحد انتقال بر روی یک بار افقی قرار دارند که آن را پایدارتر و قابل اطمینان تر می کند
[ترجمه ترگمان]سبک های جدید و روش های طراحی عملی، the و واحد انتقال در همان بار افقی قرار دارند که آن را پایدارتر و قابل اطمینان می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Calender is typically a continuous roll, the transportation of the machinery mechanical, electrical control parts.
[ترجمه گوگل]تقویم به طور معمول یک رول پیوسته، حمل و نقل ماشین آلات مکانیکی، قطعات کنترل الکتریکی است
[ترجمه ترگمان]Calender معمولا یک لوله پیوسته، حمل و نقل ماشین آلات مکانیکی، الکتریکی و الکتریکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is an ideal process to apply calender method to produce calcium plastics sheet.
[ترجمه گوگل]این یک فرآیند ایده آل برای استفاده از روش تقویم برای تولید ورق پلاستیک کلسیم است
[ترجمه ترگمان]این یک فرآیند ایده آل برای اعمال روش calender برای تولید ورقه پلاستیک کلسیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. II calender and paper machine or the same speed coater, and threading without slow - down.
[ترجمه گوگل]دستگاه کالندر و کاغذ یا همان سرعت روکش و رزوه کشی بدون کندی
[ترجمه ترگمان]۲)ماشین کاغذ و ماشین کاغذ و یا همان سرعت چرخش، و نخ کردن بدون کم کردن آهسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The timing of events in the systems described below is applicable to the calender of the northern hemisphere.
[ترجمه گوگل]زمان‌بندی رویدادها در سیستم‌هایی که در زیر توضیح داده شده‌اند، برای تقویم نیمکره شمالی قابل استفاده است
[ترجمه ترگمان]زمان بندی وقایع سیستم توصیف شده در زیر برای the نیم کره شمالی قابل اجرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The principle, structure and performance are introduced and compared to those of calender and conventional extruder.
[ترجمه گوگل]اصل، ساختار و عملکرد معرفی شده و با اکسترودرهای معمولی و کالندر مقایسه شده است
[ترجمه ترگمان]اصل، ساختار و عملکرد معرفی شده و در مقایسه با those های calender و extruder مرسوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper recommends a new kind of cold air blowing system used in paper calender machine.
[ترجمه گوگل]این مقاله نوع جدیدی از سیستم دمیدن هوای سرد مورد استفاده در دستگاه تقویم کاغذی را توصیه می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک نوع جدیدی از سیستم دمیدن هوای سرد را توصیه می کند که در دستگاه calender کاغذ مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a protective action to Germany KUSTER soft calender when normal work condition doesn't reach.
[ترجمه گوگل]این یک اقدام محافظتی برای تقویم نرم KUSTER آلمان در مواقعی است که شرایط عادی کار به آن نمی رسد
[ترجمه ترگمان]این یک اقدام حفاظتی برای آلمان KUSTER نرم است هنگامی که شرایط کار عادی به آن نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Calender way can produce PO composite water-proof rolls of material . The formula and process of calender way are introduced. The property of product is introduced.
[ترجمه گوگل]روش Calender می تواند رول های ضد آب کامپوزیت PO از مواد تولید کند فرمول و فرآیند روش تقویم معرفی شده است ویژگی محصول معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]روش Calender می تواند لوله ساختار PO مرکب از مواد را تولید کند فرمول و فرآیند روش calender معرفی می شوند ویژگی محصول معرفی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فشار دهنده (اسم)
calender, restrainer, squeezer

مهره کشیدن (فعل)
calender

برق انداختن (فعل)
gloss, calender, simonize

تخصصی

[خودرو] دستگاهی که لاستیک را به صورت ورق در می آورد
[شیمی] 1- غلتک، اطو، (در صاف کردن یا براق کردن پارچه و کاغذ و غیره ) نورد، (فلز کارى ) غلتک، دستگاه نورد 2- (با دستگاه نورد)نورد کردن، غلتک زدن
[کامپیوتر] تقویم - نگاه کنید به gregorian calendar: gulian calendar
[نساجی] اتو کردن - ماشینی غلتکی جهت اتو - صاف و براق کردن پارچه
[پلیمر] ورقه ساز، کلندر(دستگاه شکل دهنده ورقهای پلیمری)

انگلیسی به انگلیسی

• press or smooth a material by running it through a calender
machine with two rotating cylinders that presses cloth or paper to give it a smooth surface; machine used to cover fabric with rubber

پیشنهاد کاربران

1. As a verb: to press ( cloth, rubber, paper, etc. ) between rollers or plates in order to smooth and glaze or to thin into sheets
پرس کردن پارچه، لاستیک، کاغذ و . . . بین دوتا صفحه یا غلتک به منظور برق اندازی و صاف کردن چیزی یا ورقه کردن آن
...
[مشاهده متن کامل]

2. As a noun:
I. a machine for calendering something
or
a machine in which paper or cloth is glazed or smoothed by passing between rollers
غلتک - غلتک اتو - ماشین مهره کشی
II. Calender=Qalandar= a member of a mendicant order of dervishes in Turkey, Iran, and India
درویش

منابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/calender• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/calender
این کلمه اصلا به معنی تقویم نیست، به معنی غلتک است.
Calendar:تقویم
Calender:غلتک
تقویم

بپرس