پیشنهادهای Abolfazl Ehsani (١٧٠)
همکاری کردن، کمک کردن این فعل فرمال هست و معمولا با حرف اضافه with یا in می آید.
we have been flooded with letters to read یه عالمه نامه برای خوندن رو سرمون ریخته
determine تصمیم قطعی گرفتن
assert ادعا کردن
مشهود
continue
به معنای متصل کردن هم می باشد و معمولا با حرف اضافه with یا to می آید.
match
ناسازگاری
potential ( noun ) : پتانسیل، قابلیت، توان، امکان potential ( adjective ) : بالقوه، ممکن، مستعد، احتمالی
مکانی که برای هدفی خاص مورد استفاده قرار میگیرد یا اتفاق مهمی در اون مکان اتفاق می افتد مثل سایت موشکی
excellence برتری
What are the alternative usage of social media استفاده های دیگری که از فضای مجازی می شود کرد، چیست؟
تاسیس کردن start a system
اجرا کردن سفت و سخت قانونی یا موضوعی you have to enforce classroom discipline or there is chaos : مجبوری نظم رو در کلاس اجرا کنی وگرنه هرج و مرج میشه ...
فطرت، بنیه
پی بردن، متوجه شدن، احساس کردن ( با استفاده از قوه ادراک ) تشخیص دادن ( رنگ، بو، مزه، . . . ) برداشت کردن، تلقی کردن ( written )
نفی کردن خنثی کردن منکر شدن
به جهت معینی راهنمایی یا هدایت کردن
گنبدی شکل
خام کردن Don't let him charm you : اجازه نده بهش که تو رو خام کنه. Charming : دلربا
راندن - دور کردن
کاشی کاری شده
Have the stomach for something : دل و جرات و شهامت انجام کاری را داشتن
آبرومندانه
برنجاسف - درمنه - بومادران گیاهی ست دارویی که اسانس آن تا حدی سمی میباشد.
اوج گرفتن - سر به فلک کشیدن - قد علم کردن
سوراخ موش
نا معقول - غیر منطقی - بی ربط
به جا مانده
این کلمه اسم هست نه فعل سرکوفت - سرزنش
borrow میشه قرض گرفتن نه barrow lend میشه قرض دادن barrow یا wheelbarrow هم میشه چرخ دستی یا فرغون معانی دیگه barrow هم میشه توده، پشته، گورپشته
گوش خراش
1yard = 3feet = 36inches = 91. 44centimeters
if you cross your legs, arms or ankles, you put one on top of the other
سرکش - بی پروا - جسور - یاغی - اهل شورش و تمرد - قُد - خیره چشم
شانه نزده و نا مرتب
آفتاب زده
دلسوزانه - از روی دلسوزی و ترحم
پوسیده
برگشتن به یه حالت بدتر - پس روی کردن به
به معنی خفه کردن ماشین هم هست
پف کردن از شدت عصبانیت و رنجش
If you pull up a chair, you move it closer to something or someone and sit on it
intransitive : فعلی که نیاز به مفعول ندارد ( لازم یا ناگذر ) transitive : فعلی که نیاز به مفعول دارد ( متعدی یا گذرا )
بررسی کردن سرسری
1 - از رده خارج کردن 2 - بیرون کشیدن 3 - از زیر زبون کسی، چیزی کشیدن see if you can squeeze more information out of them
لاغر مردنی و نحیف
خمیده - دولا
بر زبان جاری شدن