⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
Abolfazl Ehsani
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
enterprise resource management
مدیریت منابع سازمانی
١٣٩٩/١٠/٢١
0
|
0
2
plant
در ترجمه تخصصی به معنای واحد (تولیدی یا صنعتی) است.
١٣٩٩/١٠/١٩
4
|
1
3
intermittent
مقطعی
١٣٩٩/١٠/١٩
6
|
0
4
snap
She snapped her eyes toward Mariam
او یه دفعه و ناگهانی، چشم هاشو به طرف مریم کرد.(رو به مریم کرد)
١٣٩٩/٠٨/٠٥
8
|
0
5
in appearance
ظاهرا
١٣٩٩/٠٨/٠٥
2
|
0
6
roll off the tongue
بر زبان جاری شدن
١٣٩٩/٠٨/٠٥
2
|
0
7
stooping
خمیده - دولا
١٣٩٩/٠٧/٣٠
4
|
0
8
gaunt
لاغر مردنی و نحیف
١٣٩٩/٠٧/٣٠
13
|
0
9
squeeze out
1- از رده خارج کردن
2- بیرون کشیدن
3- از زیر زبون کسی، چیزی کشیدن
see if you can squeeze more information out of them
١٣٩٩/٠٧/٣٠
6
|
0
10
look over
بررسی کردن سرسری
١٣٩٩/٠٧/٣٠
6
|
0
11
intransitive
intransitive : فعلی که نیاز به مفعول ندارد (لازم یا ناگذر)
transitive : فعلی که نیاز به مفعول دارد (متعدی یا گذرا)
١٣٩٩/٠٧/٢٩
21
|
0
12
pull up
If you pull up a chair, you move it closer to something or someone and sit on it
١٣٩٩/٠٧/٢٩
10
|
0
13
huff
پف کردن از شدت عصبانیت و رنجش
١٣٩٩/٠٧/٢٩
8
|
0
14
flood
به معنی خفه کردن ماشین هم هست
١٣٩٩/٠٧/٢٩
17
|
0
15
lapse into
برگشتن به یه حالت بدتر - پس روی کردن به
١٣٩٩/٠٧/٢٨
13
|
0
16
rotting
پوسیده
١٣٩٩/٠٧/٢٨
10
|
0
17
pityingly
دلسوزانه - از روی دلسوزی و ترحم
١٣٩٩/٠٧/٢٨
6
|
0
18
sunlit
آفتاب زده
١٣٩٩/٠٧/٢٨
8
|
0
19
uncombed
شانه نزده و نا مرتب
١٣٩٩/٠٧/٢٨
6
|
0
20
defiant
سرکش - بی پروا - جسور - یاغی - اهل شورش و تمرد - قُد - خیره چشم
١٣٩٩/٠٧/٢٨
10
|
0
21
cross
if you cross your legs, arms or ankles, you put one on top of the other
١٣٩٩/٠٧/٢٨
10
|
0
22
yard
1yard = 3feet = 36inches = 91.44centimeters
١٣٩٩/٠٧/٢٧
10
|
0
23
squeaky
گوش خراش
١٣٩٩/٠٧/٢٧
6
|
0
24
barrow
borrow میشه قرض گرفتن نه barrow
lend میشه قرض دادن
barrow یا wheelbarrow هم میشه چرخ دستی یا فرغون
معانی دیگه barrow هم میشه توده، پشته، گور ...
١٣٩٩/٠٧/٢٧
10
|
0
25
recrimination
این کلمه اسم هست نه فعل
سرکوفت - سرزنش
١٣٩٩/٠٧/٢٦
10
|
1
26
lingering
به جا مانده
١٣٩٩/٠٧/٢٦
17
|
0
27
incoherent
نا معقول - غیر منطقی - بی ربط
١٣٩٩/٠٧/٢٥
8
|
0
28
rathole
سوراخ موش
١٣٩٩/٠٧/٢٤
8
|
0
29
soar
اوج گرفتن - سر به فلک کشیدن - قد علم کردن
١٣٩٩/٠٧/٢٤
8
|
0
30
mugwort
برنجاسف - درمنه - بومادران
گیاهی ست دارویی که اسانس آن تا حدی سمی میباشد.
١٣٩٩/٠٧/٢٢
8
|
0
31
Face saving
آبرومندانه
١٣٩٩/٠٧/٢١
8
|
0
32
Stomach
Have the stomach for something : دل و جرات و شهامت انجام کاری را داشتن
١٣٩٩/٠٧/٢١
13
|
0
33
Tiled
کاشی کاری شده
١٣٩٩/٠٧/٢١
10
|
0
34
ward off
راندن - دور کردن
١٣٩٩/٠٧/٢٠
15
|
0
35
Charm
خام کردن
Don't let him charm you : اجازه نده بهش که تو رو خام کنه.
Charming : دلربا
١٣٩٩/٠٧/١٨
17
|
1
36
Vaulted
گنبدی شکل
١٣٩٩/٠٧/١٨
10
|
0
37
orient
به جهت معینی راهنمایی یا هدایت کردن
١٣٩٩/٠٦/٣١
13
|
0
38
negate
نفی کردن
خنثی کردن
منکر شدن
١٣٩٩/٠٦/٢٧
17
|
0
39
perceive
پی بردن، متوجه شدن، احساس کردن (با استفاده از قوه ادراک)
تشخیص دادن (رنگ، بو، مزه، ...)
برداشت کردن، تلقی کردن (written)
١٣٩٩/٠٦/٢٦
21
|
0
40
constitution
فطرت، بنیه
١٣٩٩/٠٦/٢٦
21
|
0
41
enforce
اجرا کردن سفت و سخت قانونی یا موضوعی
you have to enforce classroom discipline or there is chaos : مجبوری نظم رو در کلاس اجرا کنی وگرنه هرج و مرج م ...
١٣٩٩/٠٦/٢٣
25
|
0
42
institute
تاسیس کردن
start a system
١٣٩٩/٠٦/٢٣
21
|
1
43
alternative
What are the alternative usage of social media
استفاده های دیگری که از فضای مجازی می شود کرد، چیست؟
١٣٩٩/٠٦/٢٢
34
|
1
44
distinction
excellence
برتری
١٣٩٩/٠٦/٢٢
15
|
0
45
site
مکانی که برای هدفی خاص مورد استفاده قرار میگیرد یا اتفاق مهمی در اون مکان اتفاق می افتد مثل سایت موشکی
١٣٩٩/٠٦/٢٠
23
|
1
46
potential
potential (noun) : پتانسیل، قابلیت، توان، امکان
potential (adjective) : بالقوه،ممکن، مستعد، احتمالی
١٣٩٩/٠٦/٢٠
34
|
0
47
conflict
ناسازگاری
١٣٩٩/٠٦/١٦
19
|
1
48
correspond
match
١٣٩٩/٠٦/١٥
21
|
0
49
link
به معنای متصل کردن هم می باشد و معمولا با حرف اضافه with یا to می آید.
١٣٩٩/٠٦/١٤
15
|
0
50
sustain
continue
١٣٩٩/٠٦/١٣
27
|
0
1
2
<