recrimination

/rɪˌkrɪməˈneɪʃn̩//rɪˌkrɪmɪˈneɪʃn̩/

معنی: اتهام متقابل، تهمت متقابل
معانی دیگر: اتهام متقابل، تهمت متقابل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an accusation made in response to being accused by another, or the act of countering one accusation with another.

- The peace talks deteriorated into anger and recrimination, with each side blaming the other for having done nothing to stop the violence.
[ترجمه گوگل] گفتگوهای صلح به خشم و سرزنش بدتر شد و هر یک از طرفین طرف دیگر را به دلیل انجام هیچ کاری برای توقف خشونت سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان] مذاکرات صلح به خشم و عصبانیت تبدیل شده است و هر طرف دیگری را سرزنش می کند که هیچ کاری برای متوقف کردن خشونت انجام نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Instead, there was the dreary return to mutual recrimination.
[ترجمه گوگل]در عوض، بازگشت وحشتناکی به سرزنش متقابل وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در عوض، بازگشت غم انگیزی به تهمت متقابل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This means that runs of mutual recrimination are nipped in the bud.
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که اتهامات متقابل در جوانی متوقف می شود
[ترجمه ترگمان]این بدان معنی است که دویدن از اتهامات متقابل در نطفه خفه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Let's not indulge in recrimination.
[ترجمه گوگل]بیایید در سرزنش قرار نگیریم
[ترجمه ترگمان]اجازه نده به تهمت زدن ادامه بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Was this a recrimination, or a taunt?
[ترجمه گوگل]آیا این یک سرزنش بود یا تمسخر؟
[ترجمه ترگمان]این تهمت و طعنه بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What avails recrimination over matters wholly past recall?
[ترجمه گوگل]چه فایده ای برای اتهام زنی در مورد مسائلی که کاملاً در گذشته به خاطر آورده شده است؟
[ترجمه ترگمان]به یاد آوردن چیزی که همیشه در حال رخ دادن است، یعنی چه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mutual recrimination passed between them : they parted in anger, and were never reconciled.
[ترجمه گوگل]نکوهش متقابل بین آنها گذشت: آنها با عصبانیت از هم جدا شدند و هرگز آشتی نکردند
[ترجمه ترگمان]متقابل دو جانبه بین آن ها رد و بدل شد؛ از شدت خشم از هم جدا شدند و دیگر آشتی نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As recrimination swirls around him, squabbles over his future are dragging on.
[ترجمه گوگل]همانطور که اتهامات در اطراف او می چرخد، کشمکش ها بر سر آینده اش ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]به این سو و آن سو می چرخد و دور و بر او می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I still want to run from risk and recrimination, but I keep my feet firmly planted.
[ترجمه گوگل]من هنوز می خواهم از خطر و اتهام فرار کنم، اما پاهایم را محکم نگه می دارم
[ترجمه ترگمان]من هنوز می خواهم از ریسک و تهمت فرار کنم، اما پاهایم را محکم روی زمین نگه می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He allowed his son to escape recrimination for his involvement in the assassination attempt.
[ترجمه گوگل]او به پسرش اجازه داد تا از اتهام دست داشتن در تلاش برای ترور فرار کند
[ترجمه ترگمان]او به پسرش اجازه داد تا به خاطر دخالت در این اقدام ترور، از اتهامات فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The war sweeps up everyone in hatred and recrimination.
[ترجمه گوگل]جنگ همه را در نفرت و سرزنش فرو می برد
[ترجمه ترگمان]جنگ با نفرت و تهمت همه را نابود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He submitted a letter of resignation free of recrimination or argument.
[ترجمه گوگل]او یک نامه استعفای بدون اتهام یا استدلال ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]نامه استعفای خود را بدون ایراد اتهام و پرخاش تسلیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They rang down the curtain on recrimination.
[ترجمه گوگل]آنها پرده را از سرزنش پایین کشیدند
[ترجمه ترگمان]به تهمت زدن پرده را زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Review and recrimination will come later.
[ترجمه گوگل]بررسی و انتقاد بعدا خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]به مرور و recrimination بعدی ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The peace talks broke down and ended in bitter mutual recrimination.
[ترجمه گوگل]گفت‌وگوهای صلح شکست خورد و با انتقادات شدید متقابل به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]مذاکرات صلح به پایان رسید و به اتهامات تلخ و تلخ پایان یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We spent the rest of the evening in mutual recrimination.
[ترجمه گوگل]بقیه شب را در سرزنش متقابل گذراندیم
[ترجمه ترگمان]بقیه شب را به تهمت متقابل گذراندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتهام متقابل (اسم)
recrimination

تهمت متقابل (اسم)
recrimination

انگلیسی به انگلیسی

• act of making a countercharge against an accuser
recriminations are accusations that two people or groups make about each other.

پیشنهاد کاربران

گله و شکایت
اتهام زنی و ایراد گرفتن
سرزنش و بازخواست
این کلمه اسم هست نه فعل
سرکوفت - سرزنش
سرکوفت زدن
شکایت کردن
انگشت اتهام دراز کردن
نالیدن از دست کسی
سرزنش کردن

بپرس