پیشنهادهای عباس محمدی (٢٠٠)
کیف اصلاح
جا مدادی
چمدان مسافرتی
دوخت ( کوک ) قفلی
صنعت پوشاک
بسیار نزدیک به چیزی
هوشمندانه
مطالب انتقادی که در رسانه ها گفته می شود
به طور مشخص
use a decision tree to represent how different input variables can be used to predict a target value.
در وهله اول
A story circle is a three - act structure that plots out eight different moments of a story or a character's arc.
دست پایین تر ، کم اهمیت تر
sales that have been completed and closed out by a sales representative
بزرگ تر
در حیطه، در حوصله
بهبود یافته، مترقی، پیشرفت کردن، بهتر شدن
تجسم، متصور شدن
از بقای چیزی مطمئن شدن
به یکی از روش های اصلی تولید چرم گفته میشود
چیزی که برای شخصی در اولویت قرار دارد
کیفیت پایینتر، یا از هر لحاظ در جایگاه پایینتری قرار داشتن.
در فاصله ی نزدیک، در نزدیکی، در حوالی ( a very short distance )
کاری که ارزش انجام دادنش را ندارد و منفعتی در آن نیست
ارزش چیزی به مقدار زیادی از بین رفتن یا کاسته شدن مثل سهام شرکت یا پول سرمایه گذاری شده.
هیجان انگیز
حیف و میل کردن پول to waste money by spending more money on something you have already spent money on that is no good
عقاید و تفکرات خود را بیان کردن
قاپیدن، رو هوا زدن
زمانش دست خودته. هر چقدر زمان نیاز است وقت بگذار.
غیر قابل جایگزین
درآمد پس از تعدیل تورم
هتلی که حداقل امکانات و خدمات را با قیمتی کمتر از یک هتل معمولی در منطقه ارائه می کند
مفرح
قابل سنجش
تجزیه و تحلیل همراه با جزئیات
Covering a large set of topics but on a very shallow level پوشش طیف وسیعی از موضوعات
ترسیم کردن
فرصتی را برای نسلی فراهم می کند تا اقدامات مبتنی بر انتخاب را بوجود بیاورند
احیا کردن
بزرگ کردن، به شهرت رساندن
به کار گرفتن، استفاده کردن
ارزش خالص
به کار بردن، استفاده کردن
شرایط را برای کاری مهیا کردن
موفقیت
کمال وجود
کوک زنی
متفاوت از دیگران رفتار کردن
باورنکردنی، فوق العاده
چمدان
آینده نگری
ورد زبان شدن
ارزش خریدن را دارد
سوویشرت
امری ناگهانی و غیر منتظره
امتناع از تغییر و پایبندی به سنت ها
شلوار دوزان
خوش پوش، خوش لباس
سرآغاز، نقطه شروع
دراپ
در اصطلاح نساجی لبه داغ گفته میشود
لباس راحتی یا اوغات فراغت
اتصال حلقه در جهت پود
مادگی
تناسب
شیفته و علاقمندی زیاد
کفش دست دوز
مبتدی
مواد تولید
بخش بندی، طبقه بندی
آستانه تحمل بازار - کشش بازار
چهارخانه
محوریت
تصویر کلی، نمای کلی
تهیه کردن
مد سطح بالا، مد برتر
فعال
صندقچه اسرار
پاکان
استادکاری، پیشه ور
داخل کفش را با دست دوختن
شانه به شانه شدن
فوق العاده، برای مثال stellar reputation یعنی شهرت فوق العاده
با تمام این اوصاف
غصب قدرت
دوره شکوفایی
راه اندازی کردن - رونمایی کردن
طبقه مرفه جامعه
یقه ی نوک تیز کت یا پالتو
تلاش بسیار زیاد
مادگی، سوراخ دکمه، جا دکمه
تعمیر و مرمت کردن
سجاف
دور از ذهن ترین
گسترش یافت
( رنگ و شکل ) جلب توجه کننده
از آن لحظه به بعد
به معنی لباس یا کت و شلوار پیش دوخته است یعنی کت و شلواری که در کارخانه توسط دستگاه تولید می شود و با کلمه bespoke که به معنی سفارشی دوزی است اشتباه ...
کاری را با موفقیت انجام دادن
مهارت و استادکاری
تیر خلاص، کوب مرگ، ضربه ی مرگبار
ازروی حرارت، باحرارت، باشوق، مشتاقانه، ارزومندانه
کرباس، پارچه ی ریز باف و زبر ( معمولا از کتان رنگرزی نشده که در ساختن خیمه و بادبان کشتی و غیره کاربرد دارد ) ، برزنت
فوق العاده، نا متعارف، باورنکردنی
پیدایش، ایجاد، آغاز، شروع
سردرمدار
باز کردن
در رابطه با پول: یعنی خرج کردن پول
مرغوب، اعلاء، قدیمی، ممتاز
ارشد، مرشد، بزرگ، رهبر، مدیر، رئیس، سالار، سرپرست، سردسته، زعیم، سرور
استادکار، اوستا
ابر قدرت، بسیار بزرگ
از همان ابتدا
متخصص استایل
طراح ویترین فروشگاه
طراح صحنه یا فروشگاه
ترقی گرایش
رگال
در عین حال
لبخندی تا بنا گوش
قمارباز قهار
طبقه همکف
فروش بدون واسطه و در محلی به غیر از فروشگاه خرده فروشی
یکی پس از دیگری
هنر اصیل
تا به امروز
اصیل
تمام مویی
شگرف
اقدامات
to do something that will cause something to happen in the future ساختن آینده
نادر، بی تا، تک
در خوشبینانه حالت
گرانقیمت
پر تقاضاترین - مورد توجه
تپه جنگلی
محدودیتی وجود ندارد
پیشی گرفتن - جلو زدن
مواد اولیه
شادابی
باعث شدن، موجب شدن
با جدیت
مورد ارزیابی قرار گرفتن
کمتر از
مسابقه تسلیحاتی
بالا دست
ایرادگیری، خرده گیری، بهانه گیری، مته به خشخاش گذاری
سبک شناسی
محدود تر
گل سر سبد
لوکس
آدم قبل نمیشم
پیرامونی
دور تا دور
تغییر نظر
ملزومات مورد نیاز
بی حد و حصر
بی کران، بی پایان، لایتناهی، نهمار، بیشمار، بی مر
( به صورت ذرات بسیار ریز به قطر چند میکرون درآوردن ) میکرونی کردن
لباس یکسره که در جلو یا پشت زیپ دارد
شناخته شده، معروف شده
بدون طرح یا الگو، ساده
در مرخصی بودن
چیزی که مطابق انتظار ما یا جوری که ما دوست داریم نمیشود و پیش نمیرود.
1. ترک کردن 2. پیشرفت داشتن
پوشِت
شوی لباس
در چله زمستان
نوعی پارچه که از نخ پنبه ای تولید میشود - پارچه پیکه هم بهش گفته میشه
هنر دوست - طرفدار
طبق معمول، قابل انتظار
بدون توجه به
مختص آقایان
رعایت اقدامات احتیاطی
کناره گیری، استعفا
چیزیکه در حراجی فروخته می شود
رو هم تا شدن
phrasal verb with crease خندیدن بسیار زیاد، خنداندن زیاد دیگران
دست به دست شدن چیزی، برای مثال مهارت یا رسمی که نسل به نسل دست به دست شده است
غیر قابل تردید
تحریک آمیز، تحریک کننده
قاپیدن، برای مثال مشتری کسی را قاپیدن
کنار کشیدن
آدم بیکار و تنبل
پذیرفته شده
به وجود آوردن - ایجاد کردن
در صنعت کفش به معنای کفش ورنی است.
استایل یا سبکی که می تواند ارتقا یابد
جیب بقل
( در صنعت چرم ) = دباغی شده
دباغی شده
به روایتی
زیر و بم چیزی را در آوردن
رها نشدن، باز نشدن ( در موقع تا کردن پیراهن، لباس، . . . )
نکته کوچکی
از لحاظ تئوری
انجام دادن she is happy to take care of this for her clients
اجداد