stellar

/ˈstelər//ˈstelə/

معنی: درخشان، شبیه ستاره، اختری، ستاره وار، پر ستاره
معانی دیگر: (نقش هنرپیشه) عمده، اصلی، وابسته به ستاره (یا ستارگان)، ستاره سان، ستاره مانند، اختر وار، ستاره شکل، اختر دیس، (هنرپیشه) عالی، درجه یک، برجسته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, or resembling a star or stars.
مترادف: astral
مشابه: celestial, sidereal

- Stellar brightness is measured on a scale of magnitude.
[ترجمه گوگل] روشنایی ستاره ها بر اساس مقیاس قدر اندازه گیری می شود
[ترجمه ترگمان] درخشندگی Stellar در مقیاس بزرگی اندازه گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: brilliant; outstanding.
مترادف: brilliant, outstanding
مشابه: dazzling, exceptional, magnificent, marvelous, stunning, superior

- This stellar gymnast was expected to win the gold medal.
[ترجمه گوگل] انتظار می رفت این ستاره ژیمناستیک مدال طلا را کسب کند
[ترجمه ترگمان] این gymnast درخشان انتظار می رفت مدال طلا را ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The opera company gave a stellar performance last night.
[ترجمه گوگل] کمپانی اپرا دیشب اجرای درخشانی را اجرا کرد
[ترجمه ترگمان] شرکت اپرا یک نمایش ستاره ای در شب گذشته داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. stellar aberration
ابیراهی ستاره ای

2. stellar role
نقش عمده

3. The crash of the whole solar and stellar systems could only kill you once.
[ترجمه گوگل]سقوط کل منظومه های خورشیدی و ستاره ای فقط یک بار می تواند شما را بکشد
[ترجمه ترگمان]سقوط کل منظومه شمسی فقط یک بار می توانند شما را بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A stellar wind streams outward from the star.
[ترجمه گوگل]باد ستاره ای از ستاره به بیرون می ریزد
[ترجمه ترگمان]نسیم درخشانی که از ستاره به بیرون جاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. McKellen gave a stellar performance .
[ترجمه گوگل]مک‌کلن عملکرد فوق‌العاده‌ای داشت
[ترجمه ترگمان]McKellen به یک عملکرد ستاره ای دست یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The French companies are registering stellar profits.
[ترجمه گوگل]شرکت های فرانسوی در حال ثبت سودهای خیره کننده هستند
[ترجمه ترگمان]شرکت های فرانسوی در حال ثبت سود درخشان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The stellar sphere, owing to its vast distance from earth, needed no epicycles because its movement appeared regular and unchanging.
[ترجمه گوگل]کره ی ستاره ای به دلیل فاصله ی وسیعی که از زمین داشت، به هیچ چرخه ای نیاز نداشت زیرا حرکت آن منظم و بدون تغییر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]کره درخشان، به دلیل فاصله زیاد آن از زمین، به هیچ epicycles نیاز نداشت چون حرکت آن منظم و بی تغییر می نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pastrami offering at Langer's Deli is a stellar example of hot sandwich achievement.
[ترجمه گوگل]ارائه پاسترامی در Langer's Deli نمونه ای درخشان از دستاوردهای ساندویچ داغ است
[ترجمه ترگمان]عرضه pastrami در Deli s یک نمونه درخشان از موفقیت ساندویچی داغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Initially the gravitational self-attraction of the stellar material leads to large internal pressures and temperatures which can ignite thermonuclear burning.
[ترجمه گوگل]در ابتدا، خود جذب گرانشی مواد ستاره ای منجر به فشارها و دماهای داخلی بزرگی می شود که می تواند سوزش حرارتی هسته ای را مشتعل کند
[ترجمه ترگمان]در ابتدا کشش گرانشی ماده ستاره ای منجر به فشار شدید داخلی و دمای شدید می شود که می تواند ignite هسته ای باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lynch and Weisz make a stellar pairing, while every bloke in it is either abusive, a sleazeball or a perv.
[ترجمه گوگل]لینچ و وایز یک جفت ستاره ای ایجاد می کنند، در حالی که هر جوانی که در آن حضور دارد یا توهین آمیز است، یا لوس است یا متجاوز
[ترجمه ترگمان]لینچ و Weisz جفت ستاره های درخشان می کنند، در حالی که همه کسانی که در آن هستند، یا توهین آمیز هستند، یک sleazeball یا a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bacon could argue that Antichrist would invoke stellar influences and magic words having the power to produce physical effects.
[ترجمه گوگل]بیکن می‌تواند استدلال کند که دجال از تأثیرات ستاره‌ای و کلمات جادویی استفاده می‌کند که قدرت ایجاد اثرات فیزیکی را دارند
[ترجمه ترگمان]بیکن می تواند استدلال کند که ضد مسیح می تواند تاثیرات درخشان و کلمات جادویی داشته باشد که قدرت تولید اثرات فیزیکی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If it is because of your stellar performance, perhaps the favoritism indicates that you are a rising star in the organization.
[ترجمه گوگل]اگر به خاطر عملکرد درخشان شماست، شاید این طرفداری نشان دهنده این باشد که شما یک ستاره در حال ظهور در سازمان هستید
[ترجمه ترگمان]اگر به خاطر عملکرد ستاره ای شما باشد، شاید طرفداری نشان می دهد که شما یک ستاره در حال ترقی در سازمان هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their approach is informal and Physics of Stellar Evolution and Cosmology reads like a scientific detective story.
[ترجمه گوگل]رویکرد آنها غیررسمی است و فیزیک تکامل ستاره‌ای و کیهان‌شناسی مانند یک داستان کارآگاهی علمی خوانده می‌شود
[ترجمه ترگمان]رویکرد آن ها غیر رسمی و فیزیک of تکامل و کیهان شناسی است، مانند یک داستان کارآگاهی علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There's a stand-up comedian, and my sources tell me he is about to go stellar.
[ترجمه گوگل]یک استندآپ کمدین وجود دارد، و منابع من به من می گویند که او در شرف پیشرفت است
[ترجمه ترگمان]یک کمدین برجسته وجود دارد، و منابع من به من می گویند که او در شرف رفتن به ستاره ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درخشان (صفت)
ablaze, bright, shining, luminous, shiny, stellar, phosphorescent, refulgent, beaming, starry, beamy, illustrious, luminescent, luminiferous, lucid, fulgent, glittery, luciferous, lightsome

شبیه ستاره (صفت)
stellar, astral, asteroid

اختری (صفت)
stellar

ستاره وار (صفت)
stellar, stelliform

پر ستاره (صفت)
stellar

تخصصی

[ریاضیات] ستاره ای (ستاره)

انگلیسی به انگلیسی

• starlike, of or pertaining to the stars; brilliant, outstanding
stellar is used to describe things connected with stars; a formal word.

پیشنهاد کاربران

stellar debut novel نحستین رمان درخشان
فوق العاده، برای مثال stellar reputation یعنی شهرت فوق العاده
1. relating to the stars → interstellar
2. extremely good
ستاره ای
حرفه ای

بپرس