پیشنهادهای R@ha (١٤٦)
To be read لیستی از کتابایی که طرف میخواد به مرور بخونتشون
نگاه سریع انداختن به چیزی We're going to have a shufti to see if it's solid. I'll take a shufti while i'm at it. Can i have a shufti at your papers?
لرزیدن /تکان دادن
برای کسی استفاده میشه که احمق دیوونه یا غیرمنطقی بنظر بیاد
پذیرا نبودن
عبارتی که در دادگاه به کار میره با این مفهوم که حکم از طرف دادگاه صادر شده.
به طور کلی برنامه درسی معنی دقیق تر: فرآیند شناسایی و سازماندهی مطالب آموزشی که در یک مبحث دنبال خواهد شد و فهرستی از اهداف یادگیری برای هر موضوع.
دیکته صحیح کلمه: Contrary
اگر برای یه شخص این واژه استفاده بشه میتونه �معنی� محو شدن یا �مفهوم�همون اصطلاح اب شده رفته تو زمین رو، بده ?And Mr. Crouch evaporated, did he
به بریده روزنامه یا مجله میگن press cutting برای مثال میتونه یه عکس یا پاراگراف باشه.
بی میل به چشم پوشی و صرف نظر کردن not willing to give up easily. "He was very reluctant to forgo the chance of concerning peeves. "
man who knows of the world and how it works. Usually this kind of person is confident and wise.
تو اصطلاح عامیانه معنیه کسی که از لحاظ عاطفی سرد هست رو هم میده. مثلا دوستی که موقعی که نیاز به حمایت عاطفی دارین نادیدتون میگیره.
شیطنت امیز
Burn something lightly and superficially To remove the hair usually by passing rapidly over a flame ( کز خوردن بخشی از مو )
To search for something widely: Unlike Dobby, she had obviously not foraged for clothes.
( especially a vehicle ) to slide along a surface so that you have no control
غارت شده
گفتن چیزی که به نحوی سوزاننده ، کوبنده و یا همراه با تلخی
کسی که برای جلب لطف و رضایت یه فردی بیش از حد بهش احترام بزاره طوری که ازار دهنده بشه یا دیگه صادقانه بنظر نرسه ( به نوعی پاچه خواری کردن یا تملق کس ...
مجبور کردن کسی به انجام کاری که دوست نداره
ضربه ( به خصوص روی باسن )
فریب دادن/نیرنگ/گول زدن این حرکت معمولا در مسابقات یا دعوا اتفاق میوفته وقتی بازیکن میخواد به حریفش کلک بزنه و از میدون به درش کنه Synonyms: Trick, ...
ضربه محکم
According to Apparition, this happens when a wizard mind isn't focused. It basically means that while one part of you may teleported، you may left y ...
حرکت کردن به اطراف بدون عجله یا نگرانی سلانه سلانه راه رفتن/پرسه زنی *معمولا با along و around میاد He could be seen pottering around the flower bed ...
Windows boarded پنجره های تخته کوبی شده
کلیپر ها کلاهبرداران کوچکی هستند که با دستکاری در ضرب سکه ها امرار معاش میکنند
Bothering
موجودی فولکلور ( که گفته می شود در آب زندگی می کند و بچه ها را با بازوهای بلندش می گیرد و غرق می کند. پ. ن:معنی فولکلور�فولکلوربه مجموعه فرهنگ مشتر ...
( تخیلی ) نوعی هیولای ابزی که از خون انسان تغذیه میکن، مقیم ژاپن
چوبه دار
با انجام یک ژست با دست ، بازو یا سر ، توجه کسی را جلب یا دعوت کردن.
بدخواهانه
فال با استفاده از اعداد، به ویژه با تعداد حروف در نام.
به یک عبارت خرافی گفته می شود، لمس کردن یا ضربه زدن به یک شی یا سطح چوبی، زمانی که فرد می خواهد چیز مثبتی ادامه یابد، مبادا بدشانسی برای او به ارمغان ...
پاسخ دادن به یک اظهارنظر یا اتهام، معمولاً به شیوه ای تند، عصبانی یا زیرکانه. I don't want to make him miserable, i" want to put him on his guard! ...
نمی توان از نظر کیفیت یا درجه فراتر از این رفت
لوناسکوپ یک ابزار نجومی بود که توسط Perpetua Fancourt اختراع شد. که مراحل ماه ( طوری که از زمین دیده میشوند ) را نشان می داد. این ابزار برای مقابله ...
یک نوع شیرینی خاص که شبیه پنکیکه ولی یکم زخیم تره و شیرین نیست یک تاریخچه کوتاه ازش: این کیک که معمولاً با خمیر آب یا شیر، آرد و مخمر تهیه می شود و ...
اعصاب خورد کن
موقعیت منحصربه فرد
The only person who survived She was the [sole survivor] of the crash. Everyone else died
شاخص استاندارد الودگی هوا
خوش حساب He always pays on the nail اون همیشه ادم خوش حسابیه
باید تا دینار اخر حساب پس بدی
در موقع استراحت
یه بوهایی میاد ( یه جای کار میلنگه، یه چیزی مشکوکه )
زاغ سیاه کسی را چوب زدن ، جاسوسی کسی را کردن She's spying on me داره زاغ سیاه من و چوب میزنه
غیر قابل باور
خبرا زود میرسه
? Am i interrupting مزاحم شدم؟
یک فرد مزاحم، به ویژه یک فرد پر سر و صدا
وقتی که میخوایم به کسی بگیم که اگه جای اون بودیم چیکار میکردیم I thought if i were in your shoes then maybe i could understand a little better
هر یک از بارش های شهابی که در اواسط ماه اوت رخ می دهد و به نظر می رسد از صورت فلکی پرسئوس تابش می کند.
فرار کردن
برداشتن He � withdrew � his gaze from the television او نگاه خیره شو از رو تلویزیون برداشت. همچنین withdraw میتواند به معنای پس گرفتن چیزی یا خا ...
ساق پا
اوج گرفت
سایه ای سیاه که در مقابل شی ای روشن قرار گرفته که میشه اون رو به عنوان یک شبح در نظر گرفت
به احتمال زیاد
اراسته تزئین شده
با لحنی تحقیر امیز
عقل
ضد طلسم
قابل انفجار
به طور متقاعد کننده
مسخره کردن سر به سر گذاشتن دست انداختن
Erised در واقع برعکس desire هست که ب معنی ارزو هستش. The mirror of erised در واقع آینه ارزو هستش ک تو کتاب هری پاتر عمیق ترین خواسته فرد بیننده رو ...
رد صلاحیت شدن
گوی زرین در کوییدیچ ( هری پاتر )
عجولانه از پله ها بالا رفت
جا زدن Maybe he's chickened out شاید اون جا زده.
لعنت کردن
( عامیانه ) مشروب الکلی ( به ویژه مشروب با کیفیت پایین یا تولید غیرقانونی ) ؛ ماری جوانا ( عامیانه ) کلبه کوچک کاهگلی ؛ خوابگاه ، محل زندگی ؛
گیاه سمی که با گلهای آبی پوشیده شده که از آن دارو آکونیت تولید می شود
محل نگهداری جغد ها
پاسبانی
گوشت بره
هجوم بردن
پلک چشم
دست و پاچلفتی فردی ک کارهارا ب صورت غلط انجام میدهد و همه چیز را بهم می ریزد
پایمال شده لگد مال شده
اروم و با احتیاط جلو اومدن
بالا کشیدن اب بینی با صدا
بند انگشتان
پف بال یک قارچ بزرگ گرد است که وقتی رسیده می شود منفجر می شود تا یک ابر از هاگ ها آزاد شود. Puffball skirt نوعی دامن
سیخونک زده
فرو رفتن ، رانش he might have been drifting into an uneasy sleep او ممکن است در خوابی ناخوشایند فرو رفته باشد.
بهتر
Stately home خانه ای بزرگ و قدیمی است که برای مدتی طولانی متعلق به یک خانواده اشرافی بوده است و گاهی اوقات مردم میتوانند از ان بازدید کنند.
با عجله حرکت کردن ( یک شخص یا حیوان کوچک ) که با قدم های کوتاه و سریع حرکت میکند.
دور هم جمع کردن دور هم جمع شدن
دست و پا زدن کوبیدن تکان خوردن
حمله ور شد
چنبر شده
یاقوت سرخ
شباهت داشتن/کپی برابر اصل بودن be a spitting image of someone بسیار به کسی شباهت داشتن be a spitting image of something عینا مانند چیز دیگری بودن
نیش ها
نمایان شد
نوعی موجود جاودانه
به شیوه ای احمقانه
What seemed like their last hope occurred to him چیزی که بنظر میومد اخرین شانسشونه به ذهنش خطور کرد Occurred to me به ذهنم رسید به ذهنم خطور کرد
قبض روح
با عصبانیت آشفته
Eyes popping بیرون زدن چشم از حدقه His eyes were popping چشم هایش از حدقه بیرون زده بود
اسب های بزرگی که برای کشیدن گاری یا کالسکه استفاده میشن
علاقه مند بودن
چرخ زدن گشتن
تهمت زدن انتشار دادن کثیف کردن
گیر افتادن
اشتیاق داشت، آرزو کرد
زشت و زننده ، ترسناک
تحت کنترل
نگاه پیروزمندانه ( از نوع مخرب )
قدم زدن
ملتمسانه
پافشاری کردن
پیچیده ترین
متمایل
ازار دهنده
پرسه زدن
قوت قلب ، تقویت روحیه
دم کردن
راند
کم رنگ ترین
باز کرد
با بیزاری
لکه دار ، کثیف شده ، تار
مجهول
Anxiously
کنار زد ، دور کرد
حفظ کردن ، نگه داشتن
با شدت ، به سختی
پاچه خوار ترین ، چاپلوس ترین
ویژه ، خاص
با اندوه ، به تلخی
بی روح ، با حالتی غم انگیز
در حال پژمرده شدن
انعکاس پیدا کرد
تحقیر امیز
شر شر ، غر غر
به زمین افتادن
با خوشی ، از روی خوشحالی
بازخواست ، حرف کشیدن
واضح