bleakly

جمله های نمونه

1. He stared at me bleakly and said nothing.
[ترجمه میترا] او نا امیدانه به من خیره شد و چیزی نگفت.
|
[ترجمه گوگل]با تاریکی به من خیره شد و چیزی نگفت
[ترجمه ترگمان]او با اندوه به من نگاه کرد و چیزی نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was a bleakly impressive coastline.
[ترجمه گوگل]این یک خط ساحلی تاریک و چشمگیر بود
[ترجمه ترگمان]خط ساحلی بسیار جالبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'There seems no hope,' she said bleakly.
[ترجمه گوگل]او با ناراحتی گفت: "به نظر می رسد هیچ امیدی وجود ندارد "
[ترجمه ترگمان]با اندوه گفت: هیچ امیدی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The windows of the house stared bleakly down at her.
[ترجمه گوگل]پنجره های خانه با تاریکی به او خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]پنجره های خانه با اندوه به او خیره شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cultural climate was bleakly corrupt and cautiously conservative.
[ترجمه گوگل]فضای فرهنگی بسیار فاسد و محتاطانه محافظه کارانه بود
[ترجمه ترگمان]آب و هوای فرهنگی بسیار corrupt و محتاطانه محافظه کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lifting her head, she gazed around bleakly, and sighed.
[ترجمه گوگل]سرش را بلند کرد و با تاریکی به اطراف خیره شد و آهی کشید
[ترجمه ترگمان]سرش را بالا گرفت و با اندوه به اطراف نگاه کرد و آه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's even a terrifying, bleakly humorous description of the state of Kinshasa's one nuclear reactor.
[ترجمه گوگل]حتی یک توصیف وحشتناک و شوخ‌آمیز از وضعیت یک رآکتور هسته‌ای کینشاسا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]حتی یک توصیف مضحک و bleakly از وضعیت رآکتور هسته ای کینشاسا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bleakly, he sat at the kitchen table eating spaghetti bolognaise out of a tin.
[ترجمه گوگل]او با تاریکی پشت میز آشپزخانه نشسته بود و در حال خوردن اسپاگتی بولونیزی از یک قوطی بود
[ترجمه ترگمان]او کنار میز آشپزخانه نشسته بود و اسپاگتی می خورد و اسپاگتی می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. " Oh, dear ,'she murmured bleakly, " We owe $ 39 "
[ترجمه گوگل]او با زمزمه غمگینی زمزمه کرد: «اوه، عزیزم، ما 39 دلار بدهکاریم»
[ترجمه ترگمان]غمگینانه زیر لب گفت: اوه، عزیزم، ما ۳۹ دلار بدهکاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Oh, dear, she murmured bleakly, we owe $ 39 They had managed to collect only $ 13
[ترجمه گوگل]اوه، عزیزم، او زمزمه غم انگیزی کرد، ما 39 دلار بدهکار بودیم، آنها موفق شده بودند فقط 13 دلار جمع آوری کنند
[ترجمه ترگمان]غمگینانه زیر لب گفت: اوه، عزیزم، ما ۳۹ دلار به آن ها بدهکار بودیم، آن ها فقط چند دلار جمع کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was bleakly lonely in the evening, when he dined by himself at the Regency Hotel.
[ترجمه گوگل]او غروب، زمانی که به تنهایی در هتل ریجنسی شام خورد، به شدت تنها بود
[ترجمه ترگمان]شب، هنگامی که در هتل Regency شام می خورد، غمگین به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She clinched her hands and shook her head bleakly.
[ترجمه گوگل]دستانش را به هم فشار داد و سرش را به شدت تکان داد
[ترجمه ترگمان]دست هایش را به هم مالید و با اندوه سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Walking nearer, he murmured bleakly, Ma.
[ترجمه گوگل]نزدیک‌تر که می‌شد، زمزمه‌های تاریکی کرد، مادر
[ترجمه ترگمان]با ناراحتی زمزمه کرد: قدم زدن نزدیک تر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lorrie looked bleakly amused.
[ترجمه گوگل]لوری به طرز تاریکی مات و مبهوت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]با نگاهی حاکی از اندوه و اندوه به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• gloomily, in a cheerless manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : bleakness
✅️ صفت ( adjective ) : bleak
✅️ قید ( adverb ) : bleakly
بی روح ، با حالتی غم انگیز

بپرس