infuriatingly
جمله های نمونه
1. Infuriatingly, I just missed my plane.
[ترجمه گوگل]به طرز خشمگینی، من فقط هواپیمای خود را از دست دادم
[ترجمه ترگمان] Infuriatingly، دلم واسه هواپیمای من تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Infuriatingly، دلم واسه هواپیمای من تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Infuriatingly, the shop had just closed.
[ترجمه گوگل]به طرز خشمگینی، مغازه به تازگی بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]Infuriatingly مغازه بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Infuriatingly مغازه بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She is almost infuriatingly together: smart, wise, funny and lit by that ephemeral glow of stardust.
[ترجمه گوگل]او تقریباً به طرز خشمگینی کنار هم است: باهوش، عاقل، بامزه و با آن درخشش زودگذر غبار ستاره ای روشن شده است
[ترجمه ترگمان]او تقریبا با هم حرف می زند: باهوش، باهوش، باهوش، با آن درخشش زودگذر کیهانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او تقریبا با هم حرف می زند: باهوش، باهوش، باهوش، با آن درخشش زودگذر کیهانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This book is infuriatingly repetitious.
[ترجمه گوگل]این کتاب به طرز وحشتناکی تکراری است
[ترجمه ترگمان]این کتاب infuriatingly تکرار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این کتاب infuriatingly تکرار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Lately a vexing problem had grown infuriatingly worse.
[ترجمه گوگل]اخیراً یک مشکل آزاردهنده به طرز خشمگینی بدتر شده بود
[ترجمه ترگمان]اخیرا یک مشکل آزار دهنده بدتر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اخیرا یک مشکل آزار دهنده بدتر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. "It seems obvious to me," she said infuriatingly.
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت گفت: "به نظر من واضح است "
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" به نظر من واضح است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" به نظر من واضح است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This is partly the fault of the translation which is infuriatingly unclear in places.
[ترجمه گوگل]این تا حدی تقصیر ترجمه است که در جاهایی به طرز خشمگینی مبهم است
[ترجمه ترگمان]این تا حدودی تقصیر ترجمه است که در بعضی جاها کاملا مشخص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این تا حدودی تقصیر ترجمه است که در بعضی جاها کاملا مشخص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I was anxious to head off in the cool of the day but Chutra dawdled infuriatingly.
[ترجمه گوگل]من مشتاق بودم که در هوای خنک روز راه بیفتم، اما چوترا به طرز خشمگینی غوغا کرد
[ترجمه ترگمان]من نگران بودم که در آن روز سرد و خنک، سر از سرم بیرون کنم، اما این بار سر و کله من پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من نگران بودم که در آن روز سرد و خنک، سر از سرم بیرون کنم، اما این بار سر و کله من پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It was still switched through to the secretary's office, and it took an infuriatingly long time to get a line.
[ترجمه گوگل]هنوز به دفتر منشی منتقل میشد، و به طرز خشمآمیزی زمان زیادی طول کشید تا یک خط دریافت شود
[ترجمه ترگمان]هنوز هم به دفتر دبیر رفته بود، و مدتی طول کشید تا یک خط پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هنوز هم به دفتر دبیر رفته بود، و مدتی طول کشید تا یک خط پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
به انگلیسی
• in an infuriating manner, in a manner which angers or enrages
پیشنهاد کاربران
اعصاب خورد کن
Example :
I would love to get as far as this in the game, but the game so infuriatingly bad that i just give up after taking over Whitechapel : من دوست دارم تا این حد ( تا اینجایی که تو پیش رفتی ) در بازی پیش بروم، اما بازی به قدری بد/اعصاب خوردکن است که بعد از تصاحب Whitechapel منصرف میشوم
این واژه یک قید هست که از افزودن ly به صفتِ فعلِ Infuriate یعنی infuriating بوجود آمده.
بد نیست اونارو هم مطالعه کنید
I would love to get as far as this in the game, but the game so infuriatingly bad that i just give up after taking over Whitechapel : من دوست دارم تا این حد ( تا اینجایی که تو پیش رفتی ) در بازی پیش بروم، اما بازی به قدری بد/اعصاب خوردکن است که بعد از تصاحب Whitechapel منصرف میشوم
این واژه یک قید هست که از افزودن ly به صفتِ فعلِ Infuriate یعنی infuriating بوجود آمده.
بد نیست اونارو هم مطالعه کنید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : infuriate
✅️ اسم ( noun ) : infuriation
✅️ صفت ( adjective ) : infuriating
✅️ قید ( adverb ) : infuriatingly
✅ فعل ( verb ) : infuriate
✅️ اسم ( noun ) : infuriation
✅️ صفت ( adjective ) : infuriating
✅️ قید ( adverb ) : infuriatingly