witheringly

جمله های نمونه

1. Katherine looked briefly and witheringly at Charley Lynch.
[ترجمه گوگل]کاترین کوتاه و پژمرده به چارلی لینچ نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]کاترین نگاه کوتاهی به چارلی لینچ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Guns fired witheringly at the railroad cars.
[ترجمه گوگل]اسلحه ها به شدت به سمت واگن های راه آهن شلیک کردند
[ترجمه ترگمان]تفنگ ها با witheringly به ماشین های راه آهن شلیک می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. From across the desk she gave him a witheringly imperious look.
[ترجمه گوگل]از آن سوی میز، نگاهی مهیب به او انداخت
[ترجمه ترگمان]از آن سوی میز نگاهی تحقیر آمیز به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Danny Sullivan, a respected expert on search engines, for example, posted a witheringly sarcastic comment on his site. "I did a search at Google today for 'cars' and was shocked, " he wrote.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، دنی سالیوان، کارشناس محترم موتورهای جستجو، نظر طعنه آمیزی را در سایت خود منتشر کرد او نوشت: «امروز در گوگل جستجویی برای «ماشین» انجام دادم و شوکه شدم
[ترجمه ترگمان]او نوشت: \"من امروز در گوگل جستجو کردم و شوکه شدم\" او نوشت: \" من امروز در گوگل جستجو کردم و شوکه شدم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I heard my husband querying in my mind contemptuously, witheringly.
[ترجمه گوگل]شنیدم که شوهرم در ذهنم با تحقیر و پژمرده پرس و جو می کرد
[ترجمه ترگمان]من شنیدم که شوهرم با تحقیر و تحقیر به من نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• while withering; while wilting

پیشنهاد کاربران

بپرس