پیشنهاد‌های محمد علی امینی (٢٨٢)

بازدید
٤٧٩
تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کاوْدَن: فرایندی که در آن چیزی، برای یافتن اطلاعات یا کشف چیز جدید، مورد جست وجو یا بررسی دقیق قرار بگیرد. فَراکاوْدَن: فرایندی که در آن کیهان، برای ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

اشارال: ⚓اشار ( اشاره ) ال ( وسیله اشاره ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* رُتِبیک:❖ چندتایی مرتب 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* رُتِبْئیک:❖ چندتایی مرتب 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* سَقَلاء:❖ مستقل کننده ( پودمان؛ ماژول ) * سَقَلْماء:❖ مستقل شده ( پودمان؛ ماژول ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* رُتِبیک:❖ چندتایی مرتب * رُتِبْئیک:❖ چندتایی مرتب 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* اَسِسْماء:❖ پیاده سازی شونده * اَسِسِش:❖ روند پیاده سازی 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* کَمانِّویسِه:❖ پرانتز 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* لَفْتَن:❖ مورد بسته بندی شدن قرار دادن * حَصِرْدَن:❖ مورد محصورشدن قرار دادن 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مَگَراء:❖ استثناء 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* کِرِزْماء:❖ کپی شده * کِرِزْدَن:❖ مورد نسخه برداری شدن قرار دادن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* کِرِزْدَن:❖ مورد نسخه برداری شدن قرار دادن 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* کِرِزْماء:❖ کپی شده 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* تُلِوْلان:❖ محیط به خاطر سپاری موقت ( حافظه نهان ) * تُلِواء:❖ به خاطر سپاری کننده 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* تُلِوْلان:❖ محیط به خاطر سپاری موقت ( حافظه نهان ) * تُلِواء:❖ به خاطر سپاری کننده 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* تَرْجُمِسال:❖ وسیله سازنده ترجمه * تَرْجُمِسانال:❖ مترجم ( کامپایلر؛ سیستم سازنده ترجمه ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* ( رایانش ) بُکْماء:❖ بسته بندی شده 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* ( رایانش ) نِویسایْن:❖ نحو ( نویس آیین ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* تَرْجُمَنْدِه:❖ ترجمه کننده * تَرْجُمال:❖ وسیله ترجمه کردن 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* سِیْرانال:❖ مسیریاب ( سیستم سیر دهنده ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* نِمویار:❖ صفحه نمایش؛ مانیتور 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* نِمویار:❖ صفحه نمایش؛ مانیتور 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* ( رایانش ) نُوبَتیک:❖ لیست * نُوبَتْئیک:❖ یک مجموعه شیء پشت سر هم ( لیست ) * فِهْرِسْت:❖ یک برگه شامل چند قلم یادداشت 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* ( رایانش ) نُوبَتیک:❖ لیست * فِهْرِسْت:❖ یک برگه شامل چند قلم یادداشت * نُوبَتْئیک:❖ یک مجموعه شیء پشت سر هم ( لیست ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* ( رایانش ) کارْلان:❖ فضای کاری 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* سِیْرانال:❖ مسیریاب ( سیستم سیر دهنده ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* سِیْرانال:❖ مسیریاب ( سیستم سیر دهنده ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* رایانال:❖ رایانه؛ کامپیوتر * رایال:❖ محاسبه گر ( ماشین حساب ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* تُدِک:❖ حافظه مستقیم ( رم ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

پیشنهاد
٠

* رابَک:❖ رابط برنامه کاربردی 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* دَسْتْماء:❖ آنچه دسته بندی شود * دَسْتاء:❖ آنچه دسته بندی را معین می کند ( معرف دسته ) * جَمِعْماء:❖ آنچه در مجموعه قرار بگیرد ( عضو بدون تکرار ) ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خِصاء:❖ خصوصیت ( ویژگی های مقداری چیزی ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* نِمویال:❖ نمایشگر ( اسکرین ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

پیشنهاد
٠

پَساوُسِعَنْدِه:❖ توسعه دهنده سمت سرور ( بک اند ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* لَغِزْماء:❖ باگ؛ لغزش 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* لَغِزْماء:❖ باگ؛ لغزش ( آنچه حاصل لغزش است ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

* فَرْمال:❖ هر یک از دکمه های فشاری روی کنترل ها * جُدال:❖ هر یک از دکمه های دارای دو وضعیت قطع - وصل چِفْتال:❖ دکمه لباس 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

* لَفْتَن [برآمده از لفافه و ـتن]: مورد بسته بندی شدن قرار دادن * حَصِرْدَن [برآمده از حصر و ـدن]: مورد محصورشدن قرار دادن 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَگَراء [استثناءگر] * If the file does not exist, the program raises an exception. اگر فایل هه ( مذکور ) نَوُجومائد ( وجود نداشته باشد ) ، برنامه هه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( رایانه ) تَلْگِفْتَن [تل و گِفتن ( گیفتن ) ]: مورد بارگیری شدن قرار دادن؛ مثال: * فایل هایی که برایت فرستادم را دانلود کن. 🔮فایل ها هی که بَرایَت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَلْگِفْتَن [تل و گِفْتَن ( گفیدن ) ]: مورد بارگیری شدن قرار دادن؛ مثال: * فایل هایی که برایت فرستادم را دانلود کن. 🔮 فایل ها هی که بَرایَت فرستادم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَلْسِنْدَن [تل و سِنْدَن ( فرستادن شمالی ) ]: مورد بارگذاری شدن قرار دادن؛ مثال: * فایل ها را در سایت بارگذاری کن. 🔮فایل ها را در سایت هه بِتَلْسِن ...

پیشنهاد
٠

( رایانه ) تَلْسِنْدَن [تل و سِنْدَن ( فرستادن شمالی ) ]: مورد بارگذاری شدن قرار دادن؛ مثال: * فایل ها را در سایت بارگذاری کن. 🔮فایل ها را در سایت ه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانِزْدِن [مان ( ماندگار ) ـ، ـز ( ایجاد ) ، و ـدن ( مصدرنما ) ]: بکاپ گرفتن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانِزْدَن: مورد پشتیبان گیری قرار دادن؛ مثلا: * Don't forget to back up your files regularly. 🔮 مانِزْدَن بابرنامه از فایل ها اَت را نَشُفَرامو ( فر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانِزْدَن: مورد پشتیبان گیری قرار دادن؛ مثلا: * باید هر روز از اطلاعات مهمت بکاپ بگیری. 🔮 باید هر روز اطلاع های مهم اَت را بِمانِزی. 🫵 اطلاعات بی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دورْفَمال [دور، ـفمـ ( دهان ) ، و ـال]: وسیله صحبت با دور؛ مثلا: * 🗝️ دوستم تلفن را جواب داد. 🔮 دوست اَم دورفَمال را جَوابْد ( جواب داد ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

# سِتُرال وب [سِتُردن و ـال]:وسیله کندن قسمت های مطلوب وب؛ # سِتُرار وب [سِتُردن و ـال]: سیستم کندن قسمت های مطلوب وب؛ مثال: * 🏺A web scraper is a t ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حَفِظْدَن [حفظ و ـدن]: مورد حفاظت قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️مردم باید محیط زیستشان را حفظ کنند. 🔮مردم باید زیلان ( محیط زیست ) اِشان را بِحَفِظَنْد. خ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( رایانش ) فَرْماء [فرمان و ـاء]: دستورالعمل؛ مثلا: * 🗝️پردازنده های ساده دستورالعمل ها را یکی یکی اجرا می کنند. 🔮پَرْدازالْ های ( پردازنده های ) پ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( برنامه نویسی ) عَمَلاء [عملـ و ـاء]: خصیصه رفتاری یه کلاس؛ مثلا: * 🗝️در پایتون، با متد append می توانی یک شیء را به یک لیست اضافه کنی. 🔮در پایتون ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

دورْفَمال [دور، ـفمـ ( دهان ) ، و ـال]: وسیله صحبت با دور؛ مثلا: * 🗝️دوستم تلفن را جواب داد. 🔮دوست اَم دورفَمال را جَوابْد ( جواب داد ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

بَدِلْدَن [بدلـ و ـدن]: تغییر ماهیت با تلاش برای حفظ کردن ماهیت آن؛ مثلا: * 🗝️ گاهی تبدیل کردن یک کارخانه به دفتر کار، بد نیست. 🔮 گاهی بَدِلْدَن کا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اِلْنامه [الـ ( الکترونیک ) و ـنامه]: نامه الکترونیکی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اِلْنامه [الـ ( الکترونیک ) و ـنامه]: نامه الکترونیکی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صُوَرْدَن [صور و ـدن]: مورد تصورشدن قرار دادن ( فرایند مورد تصور/درک/شناخت قرار دادن بوسیله انگاره/گمان های ذهنی ) ؛ مثلا: * 🗝️ دانشمندان برای سالیا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( برنامه نویسی ) نوعِپال ( نوعـ ، ـپـ، و ـال ) : کلاس ( وسیله انگاشتن بعنوان نوع ) ؛ مثلا: * 🗝️ در برنامه نویسی شیءگرا ( OOP ) ، کلاس یک الگو یا قال ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَسْگِرِفْتَن [دسـ و ـگرفتن]: مورد پیش بردن قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ مدیر پروژه، مدیریت کارها را به صورت حرفه ای به دست گرفت. 🔮 دَبِّرَنْدِه ( مدیر ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَسْگِرِفْتَن [دسـ و ـگرفتن]: مورد پیش بردن قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ مدیر پروژه، مدیریت کارها را به صورت حرفه ای به دست گرفت. 🔮 دَبِّرَنْدِه پروژه، دَ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَبِّرْدَن [دبر و ـدن]: مورد مدیریت شدن قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ رئیس شرکت با مهارت بالا توانست بحران مالی را مدیریت کند. 🔮 رئیس شرکت توانست ماهِرانِه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَبِّرْدَن [دبر و ـدن]: مورد مدیریت شدن قرار دادن ؛ مثلا: * 🗝️ رئیس شرکت با مهارت بالا توانست بحران مالی را مدیریت کند. 🔮 رئیس شرکت توانست ماهِرانِ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

پُرْجُزْء [پُر و جرء]: دارای اجزاء زیاد ( پیچیده ) ؛ مثلا: * Scientists were able to reduce the complex data into a single, clear graph. 🔮دانشمندها ...

پیشنهاد
٠

تُخَطَرْدَن [تُـ، خطر، و ـدن]:❖ مورد خطرکرده قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ راهنما با نادیده گرفتن علائم رانندگی، گروه را به خطر انداخت. 🔮 رَهْنَما با ناوَج ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَطَرْدَن [خطر و ـدن]: مورد پذیرش خطر قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ در یک شب تاریک و طوفانی، ملوانان با خطر کردن سعی کردند کشتی را به ساحل برسانند. 🔮 در یِ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیمانْدَن [�زیـ� و �ماندن�]: مورد زنده مانی قرار دادن؛ مثلا: * The wizard used his magic to immortalize the hero, freeing him from the grasp of death ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیمانْدَن [�زیـ� و �ـماندن�]: مورد زنده مانی قرار دادن؛ مثلا: 🗝️جادوگر از جادوی خود استفاده کرد تا قهرمان را نامیرا کند و او را از دست مرگ رها کند. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیهِشْتَن [�زیـ� و �هِشْتَن�]: مورد زنده رهاشده قرار دادن؛ مثلا: * فرعونیان زنانتان را برای کنیزی زنده می گذاشتند. 🔮فرعونیان زنان اِتان را برای اُنْ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

ویرْدَن: مورد بیدارشدن قرار دادن؛ مثلا: * The loud noise woke me up at midnight. صدای بلند من را نصف شب ویرْد. ویرِمْدَن: از خواب بیدار شدن؛ مثلا: * ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویرْدَن: مورد بیدارشدن قرار دادن؛ مثلا: * فرزندش هر روز صبح زود از خواب بیدارش می کند. 🔮فرزند اَش هر روز صبح زود می ویرَد اَش.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل پرتلاشی زنبور؛ مثلا: * My mum has been as busy as a beaver preparing for the birthday party. مادر اَم مهمانی تولد را مثل پرتلاشی زنبور فی تَمْهَد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نَفَقْدَن: مورد انفاق قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ مالتان را در راه خدا انفاق کنید. 🔮 مال اِتان را در راه خدا بِنَفَقید.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمیدَن: مورد آماده شدن برای شرایطی قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ معلمش برای آزمون نهایی آماده اش کرد. 🔮 آموزگار اَش برای آزمون نهایی آمید اَش. فَرِهْدَن: ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تُآموزْدَن: مورد تعلیم قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ حسن را با مبحث کاربرد مشتق آموزش دادم. 🔮 حسن را با بحث کاربرد مشتق تُآموزْدَم. آموزانْدَن: مورد آموخ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

یُشَتِرْدَن: مورد شطرنجی ( شبکه بندی ) شدن قرار دادن * The engineers will grid the area to prepare it for construction. مهندس ها منطقه را برای ساخت و ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَفْزونْدَن: افزایش دادن میزان

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

وَیا: این کتاب ویا آن یکی را بخر ( نه هر دو ) .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارلان [کار لان ( لانه ) ]: فضایی که عملیات در آن انجام می شود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فامْلان ( لانه/خانه رنگ )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حِسّْتَن [برامده از حس و ـتن]: دریافتن ویژگی های چیزی با حواس پنجگانه؛ مثلا: * The smoke detector sensed the smoke and immediately set off the alarm. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

سَهیدَن: احساس کردن وضعیت/هیجان درونی حاصل از یه تجربه؛ مثلا: * I never feel safe when Richard is driving. هنگامیکه ریچارد می راند هرگز امنیت را نمی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عَلَنیَدَن [برامده از علنی و ـدن]: امکان دریافتن اطلاعات درمورد چیزی را ممکن کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهال [برامده از راه و ـال]: وسیله راه رفتن گامال [برامده از گام و ـال]: وسیله گام برداشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نادیدن: فعل ندیدن را انجام دادن؛ مثال: * I ignored the message he was making and kept studying. علامت هایی که داشت می داد را نادیدم و به مطالعه ادامه ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( رایانش ) اَنْجْلان [برامده از انجام و لان]: محیطی که انجام/اجرای یک تابع در آن شکل می گیرد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

وَجهیدَن [برامده از توجه و ـیدن]: چیزی را از جنبه ای برای درک کردنش مورد دید قرار دادن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زحمیدن [برامده از زحمت و ـیدن]: کاری را با پذیرش مشقت یا رنجش انجام دادن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زَحْمیدَن [برامده از زحمت و ـیدن]: کاری را انجام دادن بهمراه دچار سختی و رنج شدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کِتْمیدَن [برامده از کتمان و ـیدن]: واقعیت چیزی را پنهان کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

( جدید ) بر دوش گرفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کولیدن [برامده از کول و ـیدن]: بر شانه گرفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدمیدن [برامده از قدم و ـیدن]: به آرامی و آرامش مسیری را قدم زنان طی کردن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

قدمیدن [برامده از قدم و ـیدن]: به آرامی و آرامش مسیری را قدم زنان طی کردن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَرتابیدَن [برامده از پرتاب و ـیدن]: شیءای را با اعمال نیروی اولیه بهش، در هوا حرکت دادن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پَرتابیدَن [برامده از پرتاب و ـیدن]: شیءای را با اعمال نیروی اولیه بهش، در هوا حرکت دادن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویرامایِش [برامده از ویرایش و همایش] ویراجار [برامده از ویرایش و جار] هَماویرا [برامده از همایش و ویرا] داویرامِش [برامده از داو ( داوطلب ) و ویرایش]

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

عَلَنْدن [برامده از علنـ و ـدن]: فهمیدن یا دریافتن چیزی را ممکن کردن ( اعلان کردن ) ؛ مثال: * The committee will determine the winner of the competit ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عَزمیدن [برامده از عزم و - یدن]: ترک کردن موقعیت یا مکان کنونی برای رسیدن به مقصدی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غُلُویدَن [برامده از غلو و یدن]: وصف کردن چیزی بزرگتر از آنچه هست.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غُلُویدَن: وصف کردن چیزی بزرگتر از آنچه هست.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

غُلُویدن [برامده از غلو و یدن]: وصف کردن چیزی بزرگتر از آنچه هست.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

چَرْخپا [برامده از چرخ و پا]: چرخی که بجای پا استفاده می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چَرْخْپا [برامده از چرخ و پا]: چرخی که به جای پا استفاده می شود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چَرْخْپا [برامده از چرخ و پا]: چرخی که به جای پا استفاده می شود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

رَصَدیدن [برامده از رصد و ـیدن]: چیزی را بخاطر شناختن رفتارهایش مورد نظر قرار دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برامده از رصد و ـیدن چیزی را برای شناختن اش مورد نگریستن قرار دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رَصَدیدَن [برامده از رصد و ـیدن]: نگریستن به رفتار های چیزی برای شناختن اش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

معادل انگلیسی رصد کردن observe است نه sight. sight بمعنی چمش کسی به چیزی خوردن است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

داویدن [به تعریف جدید]: انجام کاری را مشروط به نتیجه ای [صادق شدن اتفاقی در آینده] کردن: * حسن خوردن ۱۰ لیتر بستنی را به باختن استقلال [که نتیجه بازی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

[بازتعریف] انجام کاری را به نتیجه چیزی مشروط کردن؛ شرط بندی کردن: * خوردن یک لیتر بستنی را به باختن استقلال داوید. [= شرط بست درصورت باختن استقلال یک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

دَعْویدَن [برامده از ادعا و ـیدن]: ادعا کردن؛ راست بودن چیزی که راستی اش نامشخص است را بیان کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَعْویدَن [برامده از ادعا و ـیدن]: ادعا کردن؛ راست بودن چیزی که راستی اش نامشخص است را بیان کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَلَویدَن [برامده از خلوت و ـیدن]: خلوت کردن؛ جایی را از وسیله های اضافی بشکلی خالی کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَلْویدَن [برامده از خلوت و ـیدن]: خلوت کردن؛ جایی را از وسیله های اضافی بشکلی خالی کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

مُلِقْدَن [برامده از ملاقات و ـدن]: با کسی برای نخستین بار بقصد کسب شناخت گفتگوی رودرو انجام دادن قِبَلْدَن [برامده از قبلـ ـدن] مورد روبرویی ( برخور ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُلاقیدَن [برامده از ملاقات و ـیدن]: با کسی برای نخستین بار رودرو گفتگو کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

شَفَعیدَن [برامده از شفاعت و ـیدن]: درخواست بخشش گناه کسی را کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَفَعیدَن [برامده از شفاعت و ـیدن]: درخواست بخشش گناه کسی را کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نِجاتیدن [برامده از نجات و ـیدن]: نجات دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نِجاتیدَن [برامده از نجات و ـیدن]: نجاد دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گُمیدَن [برامده از گم و ـیدن]: گم کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُمیدَن [برامده از گم و ـیدن]: گم کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَفْزونْدَن [برامده از افزون و ـدن]: میزان چیزی را افزایش دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شی ءای همجنس را به مجوعه ای اضافه کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیءای جدید را در مجموعه ای آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگ چیزی را عوض کردن یا چیزی را دارای رنگ کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فامیدَن [برامده از فام و ـیدن]: رنگ چیزی را بشکل عوض کردن یا چیزی را دارای رنگی کردن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

اِضافْتَن [برامده از اضافه و ـتن]: وارد کردن در یک کل ؛ مثلا: * یه موضوع جدید را به پایان نامه ام اِضافْتَم. افزودن:به تعداد چیزی اضافه کردن ؛ مثلا: ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرایش کسی را با بیان کردن جنبه های مثبتی چیزی تغییر دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را به درست بودن انجام کاری، با بیان کردن جنبه های مثبت، باورمند کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حَصْریدَن [برامده از حصر و ـیدن]: محصور کردن؛ دارای حصر کردن عُصاریدَن [برامده از عصاره و ـیدن]: اجزاء یا ماهیت مهم چیزی را استخراج کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سُراوَر [سُر، ـا ( دارای صفت ) ، و ـور ( اطراف ) ]: چیزیکه براحتی به طرفین سر می خورد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( برنامه نویسی ) نوعِپال [برامده از نوع، ـپـ، ـال] وسیله نوع انگاشتن شی ها/موجودها

پیشنهاد

برنامه نویسی نوعِپْگَرایانه [برامده از نوع، ـپـ ( انگاشتن/پنداشتن ) ، گرای، و ـانه]: برنامه نویسی بر اساس جهان بینی نوع انگاری شی ها

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رَسْمال [رسم و ـال]: وسیله رسم کردن نِگارال [نگار و ـال]: وسیله نگاشتن رَسْمْلَت [رَسم و ـلَت]: صفحه ترسیم نِگارلَت [نگار و ـلَت]: صفحه نگاشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نِویسال [نویس ( بن مضارع نوشتن ) و ـال]: وسیله نوشتن دَرْجال [درج و ـال]: وسیله درج کردن اطلاعات

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رَسمال [رسم و ـال]: وسیله رسم کردن نِگارال [نگار ( بن مضارع نگاشتن و ـال]: وسیله نگاشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذِکْرامیدَن [ذکر، ـام، و ـیدن]: به یاد آوردن درحالت کلی برای ساختن مصدرها ناگذرا به بن مضارع پسوند ـمیدن یا ـامیدن می چسبد؛ مثلا: - ذکریدن ( یادآوری ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ذِکْرامیدَن [ذکر، ـام، و ـیدن]: حالت ناگذرای مصدر ذکریدن ( یادآوری کردن )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذِکْرامیدَن [ذکر، ـام و ـیدن]: مصدر ناگذرای ذِکْریدَن درحالت کلی برای ساختن حالت ناگذرای یک مصدر گذرا، پس از بن مضارع آن مصدر پسوند ـمیدن یا ـامیدن چ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اطلاعاتی را به ذهن آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ذِکْریدَن [ذکر و ـیدن]: اطلاعاتی را به ذهن آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذِکریدَن [ذکر و ـیدن]: اطلاعاتی را به ذهن آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

ذِکْریدَن [ذکر و ـیدن]: اطلاعاتی را به ذهن آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وضعیت یا حالت چیزی را حفظ کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

نِگَهیدَن [نگه و ـیدن]: وضعیت یا حالت چیزی را حفظ کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نِگَهیدَن [نگه و ـیدن]: وضعیت یا حالت چیزی را حفظ کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بَشریدن [بشر و ـیدن]: آگاه کردن کسی از چیزی پنهان سرورانگیز.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را از چیزی پنهان و سرورانگیز آگاه کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بَشِریدَن [برامده از بشر و ـیدن]: خبری سرورآور و پنهان را به کسی دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

اَذّیدَن [برامده از اذیت و ـیدن]: کسی را دچار رنج کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

کیاجِشْ [برامده از کیـ ( چه کسی ) با ـجـ ( سنجیدن ) و ـش ( فرایند ) ]: هویت کسی را سنجیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شناسال [شناس ( بن مضارع شناختن ) و ـال]: وسیله شناسایی کردن چیزی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

عَمَریدَن [برامده از تعمیر و ـدن]: وضعیت چیزی را از ناسالم به سالم تغییر دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فُروبینال: برامده از فرو ( زیر، پایین ) ، بین ( بن مضارع دیدن ) ، و ـال ( وسیله ) مقابل فرابینال بمعنی Telescope

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

صُحبیدن [برامده از صحبت و ـیدن]: گفتن مطلبی به منظور آشکار شدن موضوعی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تَرْکیدَن [برامیده از تَرک و ـیدن]: خاتمه دادن به بودن در وضعیت یا حالتی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَرْکیدَن [برامده از ترک و ـیدن]: خاتمه دادن به بودن در وضعیت یا حالتی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

️زَمیکْدَن [برامده از زم ( دمای پایین ) ـیک ( خصلت ) و ـدن]: چیزی را دچار کاهش دما کردن ( زیر ۲۰ درجه سانتیگراد ) ️خُنَیکدَن [برامده از خن، ـیک و ـ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

آمیدن [برامده از آماده و ـدن]: شرایط، وضعیت، یا حالت چیزی را بمنظور هدفی مرتب کردن مثال: I need to prepare the documents for the meeting tomorrow. با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُهِیْدَن وسیله های موردنیاز را از مکان های مختلف آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

مُهِیْدَن [برامده از مهیا و ـدن]: چیزهای مورد نیاز را از مکان های مختلف آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

( رایانش ) تَرایال [برامده از تَرا ـال]: وسیله انتقال تغییرات از یک سکو به سکوی کاری دیگر

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نَمایال [برامده از نما ( بن مضارع نمودن ) و ـال]: وسیله نشان دهنده چیزی نماینده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اِشارال [برامده از اشاره و ـال]: وسیله اشاره کننده مَکانَّما [برامده از مکان و نما]: نشانگر

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اِشارال [برامده از اشاره و ـال]: وسیله ای برای اشاره کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

در نقش اسم: وَرابینال یا فَرابینال: فرا یا ورا، بین ( مضارع دین ) ، و ـال ( وسیله ) فراگشال [برامده از فرا، گشا، و ـال] بمعنی وسیله گشاینده چیزهای ف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

واقِعیدَن: واقع با ـیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فَراموژْدَن: مصدر سببی فرامودن؛ یعنی بر اثر فرایند طبیعی فراموش کردن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( رایانش ) فرامودن [برامده از فراموش و ـیدن]: یعنی اطلاع هایی را به فراموشی دادن

پیشنهاد
٠

فرامودَن: برامده از فراموش و ـیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لَفْگودن: لف، گو، ـدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

لَفْگودن: ساخته شده از لَف، گو ( بن مضارع گفتن ) و ـدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را با استفاده از باورهای خودش به درستی انجام کاری باورمند کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسیله ای برای ریخت دادن به چیزی ازطریق ایجاد ساختار موردنظر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماندگار کردن چیزی به شکل مادی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توجه کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شکل ناصریح چیزی را گفتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شروع کردن کاری با ترک کردن موقعیت کنونی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَحْویدَن [محو و ـیدن]: چیزی را همراه اثرهایش، بطور کامل، نابود کردن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

قانِعیدن [قانع و ـیدن]: مورد قانع شدگی قرار دادن * I tried to convince my friend to join the study group. تلاش کردم دوستانم را بِقانِعَم تا به گروه م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چَمْگودَن [چم، گو ( گفتن ) ، و ـدن]: چیزی را بشکل ناصریح بیان کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رویْلان [برامده از روی و لان]: یعنی محیط یا محوطه رویدادها.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

ریخْتال: برامده از ریخت و ـال

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

تَهایَند: ته، آیند

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

اِخْتِراعیدن [برامده از اختراع، و ـیدن] چاخانیدن [چاخان و ـیدن] و دروغْبافتن [دروغ و بافتن]

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

سِیْکامْدَن [برآمده از سیر ، کار ، ـمـ ( برای ساختن مصدر نگذرایی ) ، ـدن ( مصدرنما ) ]: مورد سیرکردن کاری قرار گرفتن؛ مثلا: * It's exhausting commuti ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

( برنامه نویسی ) رِکُنِشْ [ برامده از رِ ( بمعنی تکرار به ازای مفعول/شی های نه لزوما یکسان ) ، کن ( بن مضارع کردن ) ، و ـش ( بمعنی روند یا فرایند ) ] ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

اِرْثیدن: خصلتی را به ارث بردن؛ مثل: کلاس الف [خصلت های] ب را ارثیده. اِرْثاهیدن: چیزی را به ارثبردن از خصلتی واداشتن؛ مثل: کلاس الف را از ب اِرْثاه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اَتا: سرواژه های �اگر و تنها اگر�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لَمْسْلان [ لمس لان ( لانه ) ]: محدوده لمس

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

کَمانِّویسِه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَسِسْتَن [برامده از اَسس ( تاسیس ) و ـتن]: طرح ساختی را به سرانجام رساندن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( برنامه نویسی ) پَسَنْدُریدن [برامده از پسند ( بن مضارع پسندیدن ) ، دوره، ـیدن]: انتخاب کردن عضوهایی از یه شی مجموعه ای براساس یه دوره گردش خاص ( مث ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رِکُنال: رِ ( تکرار ) کن ( بن مضارع کردن ) ـال ( وسیله ) رِکُنیکال: رِ ( تکرار ) کن ( بن مضارع کردن ) ـیکـ ( خصلت ) ـال ( وسیله ) [تکرارکننده کن یا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

( برنامه نویسی ) رِکُنِشْپَذیر [رِ ( تکرار ) کن ( بن مضارع کردن ) ، ـشـ ( نشان دهنده فرایند؛ مانند کنش ) ، ـپذیر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رِکُنیدن [ر ( تکرار ) ، کن ( بن مضارع کردن ) ، ـیدن ( پسوند مصدر ساز ) ]: فرایندی را، نه لزوما عینا، تکرار کردن ( ممکن مفعول عینا یکسان نباشد ) در ک ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بَدَلیدن [ برامده از بدل و ـیدن]: ماهیت چیزی را تغییر دادن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حَسْبِشِ مانَرْز ( برامده از حسب، ـش و مان ارز ) فرایند محاسبه ثابت ها

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( برنامه نویسی ) رَبْطال ( ربط، ـال ) : وسیله مرتبط کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

( رایانش ) دَرْجِبْتیدن ( درج، ابتدا، ـیدن ) : در ابتدا یا بالای پشته درج کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَساوُسع: پس، ا، وسع ( توسعه ) [توسعه دهنده پیشا ( بک اند ) ]

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشاوُسْع: پیش، ا، وسع ( توسعه ) [توسعه دهنده پیشا ( فرانت اند ) ]

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

( برنامه نویسی ) گیرُخْتَن: برداشتن یکی از عضوهای یه شی مجموعه ای ( برنامه نویسی ) گیرِنْتُخْتَن:برداشتن آخرین عضو یه شی مجموعه ای

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( برنامه نویسی ) ️پُدَرِجْدَن: مورد درج شدن در انتها قرار دادن؛ مثلا: * You can append new entries to the database using this function. 🔮 با این تاب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فعل: کیاستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یافتن: پیدا کردن کَشْفیدن: کشف کردن یه مطلب جدید کَشْفِنادن: بشکل ناخواسته کشف کردن یه مطلب جدید مثلا: While hiking in the mountains, they discovere ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( در زمینه شغل ) فعل: کارُستن اسم: کارُساء

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فعل: خَرابیدن: دچار آسیب کردن صَدَمیدن: درچار خرابی فیزیکی کردن خُسریدن: دچار خرابی کیفیتی کردن نُقْصیدن: دچار خرابی عملکردی کردن اسم: صَدَماء: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهلیدن مثال: I gave him a respite by extending the deadline. او را با تمدید سررسید مهلیدم. یا، با تمدید سررسید مهلیدم اش.

پیشنهاد
٠

دروغاپتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دروغاپتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوچناپذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوچپذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

️مَکِّنْدن [برامده از مکنت و ـدن]: مورد از عهده برآمدن قرار دادن؛ مثلا: * I’ve been saving my money so I can afford to buy a new bike. 🔮 پول اَم را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عُضْویماء: عضو، ایما، ء ( اشاره کننده به یه عضو )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

وَجِهْدَن: مورد توجه قرار دادن ؛ مثلا: * Please attend to the instructions carefully. لطفا بادقت دستورالعمل ها را بِوَجْهید. شُوَجِهْدَن: متوجه شدن؛ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آغازیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

عَلَنیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شیفتن ( شیفته کردن ) شِیْدیدن ( شیدا کردن ) بُهْتیدن ( مبهوت کردن ) جَلِبْدن ( جلب کردن ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( برنامه نویسی ) لغزبریدن ( برنامه نویسی ) لغزعاردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لغزبریدن: لغز بری دن لغزعاردن: لغز عاری دن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ناهَمْلُوناء

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

هَمْلُوناء

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داکرستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیرپذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نِویسایْن [نویس ( بن مضارع نوشتن ) و آیین]: آیین نوشتن؛ نحو؛ مثلا: * 🏺 The programming language has strict syntax rules governing how code must be s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

رجعیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آریکدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رغبیدن؛ قانعیدن؛ قبولاندن؛ مجابیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دبریدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تَرْجُمار [برامده از ترجمه و ـار ( سیستم ) ]: یک سیستم نرم افزاری که برای ترجمه کردن کدها استفاده می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بُنْچیدَن [بنچـ ـیدن]: * The scientist will document the results of the experiment in detail. دانشمندها نتیجه آزمایش را با دقت بُنْچِینَنْد ( خواهند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

میزیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( رایانش ) لغزعاردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پیکریدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( رایانش ) ترجمسار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جملیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حَلّْدَن: مورد حل شدن قرار دادن؛ مثلا: * The scientists will analyze the data collected from the experiment to draw meaningful conclusions. 🔮 دانشمن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جَوَزْدَن [برامده از جواز و ـدن]: چیزی را رسما مجاز کردن؛ مثلا: * The CEO authorized her assistant to sign documents on her behalf. مدیر عامل جَوَزْد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( برنامه نویسی ) نوبتیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیاجْدَن: مورد احراز هویت شدن قرار دادن؛ مثلا: * When a user logs into their company's network, they are required to use their unique username and pa ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کیجیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ملفیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میزئیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اشاریدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پِنْلان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناملان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اجرالان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مانوزْدَن: مورد پشتیبان گیری قرار دادن؛ مثلا: * Don't forget to back up your files regularly. 🔮 مانوزْدَن بابرنامه از فایل ها اَت را نَشُفَرامو ( فر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راهنمال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در حالت گذرا: تَراجایدن [تلفظ نزدیک تراجادن] در حالت ناگذرا: تَراجائیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خوانشنویسه: خوان ( بن مضارع خواندن ) ـِش نویسه خوانِّویسه: خوان نویسه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دگرشناپذیر: دگر ـِش ـناپذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دگرشپذیر: دگر - ِش ـپذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کریزدن: کِرْ ( شبیه ) ـیز ( ایجاد کردن؛ زادن ) ـدَنْ ( مصدرنما )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرزبچه؛ بچه فرز؛ بچه زرنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرزبچه؛ بچه فرز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

نمایال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نَمایار [برامده از نما و ـار]: سیستم/دستگاه نمایش دهنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دورنمار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کرانویسه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

( رایانش ) وضعلان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرانویسه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

( رایانش ) چمنویسه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فرانوشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فرانوشت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

وَنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

هَمیتْ: ظرفی که درونش چیزهایی برای ارسال/فروش نهاده شده ریشه شناسی: برآمده از هم ( همیدن ) با ـیتْ؛ مانند: تاشیت ( t�ŝit ) به معنی، ۱ - بریده، مقطوع ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

( رایانش ) رُتْبیکْ ( ریاضی ) رتبئیک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

افزودن چیزی به یه شی یا محل به ویژه برای جذابتر کردن اش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

آمودَن: به معنی افزودن چیزی به یه شی یا محل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمایَنده: کسی که چیزی به یه شی یا مکان می افزاید به ویژه برای جذاب کردن اش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

آمودَن: به معنی افزودن چیزی به یه شی یا محل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

نَماکْ: برآمده از "نما" "ک"؛ به معنی نمودنده ی کوچک.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بِرْکا: برآمده از "برنامه کاربردی"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

راکا: برآمده از "رابط کاربری"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

تِکْرارِشْ: مانند "روش" که به چگونگی/حالت رفتن اشاره می کند، تکرارش هم به چگونگی تکرار کردن اشاره می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

بُکْتَن [برامده از بقچه و ـدن]: مورد بسته بندی شدن قرار دادن؛ مثلا: * I haven't packed my clothes yet. هنوز لباس ها اَم را نَبُکِه ئَم ( مورد بسته بن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پیشا: "پیش" "ا" به معنی سمت جلو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پَسا: "پس" "ا" به معنی سمت عقب