پیشنهادهای محمد علی امینی (٢٨٢)
( برنامه نویسی ) رَبْطال ( ربط، ـال ) : وسیله مرتبط کردن
( رایانش ) دَرْجِبْتیدن ( درج، ابتدا، ـیدن ) : در ابتدا یا بالای پشته درج کردن
پَساوُسع: پس، ا، وسع ( توسعه ) [توسعه دهنده پیشا ( بک اند ) ]
پیشاوُسْع: پیش، ا، وسع ( توسعه ) [توسعه دهنده پیشا ( فرانت اند ) ]
( برنامه نویسی ) گیرُخْتَن: برداشتن یکی از عضوهای یه شی مجموعه ای ( برنامه نویسی ) گیرِنْتُخْتَن:برداشتن آخرین عضو یه شی مجموعه ای
( برنامه نویسی ) ️پُدَرِجْدَن: مورد درج شدن در انتها قرار دادن؛ مثلا: * You can append new entries to the database using this function. 🔮 با این تاب ...
فعل: کیاستن
یافتن: پیدا کردن کَشْفیدن: کشف کردن یه مطلب جدید کَشْفِنادن: بشکل ناخواسته کشف کردن یه مطلب جدید مثلا: While hiking in the mountains, they discovere ...
( در زمینه شغل ) فعل: کارُستن اسم: کارُساء
فعل: خَرابیدن: دچار آسیب کردن صَدَمیدن: درچار خرابی فیزیکی کردن خُسریدن: دچار خرابی کیفیتی کردن نُقْصیدن: دچار خرابی عملکردی کردن اسم: صَدَماء: ...
مهلیدن مثال: I gave him a respite by extending the deadline. او را با تمدید سررسید مهلیدم. یا، با تمدید سررسید مهلیدم اش.
دروغاپتن
دروغاپتن
پوچناپذیر
پوچپذیر
️مَکِّنْدن [برامده از مکنت و ـدن]: مورد از عهده برآمدن قرار دادن؛ مثلا: * I’ve been saving my money so I can afford to buy a new bike. 🔮 پول اَم را ...
عُضْویماء: عضو، ایما، ء ( اشاره کننده به یه عضو )
وَجِهْدَن: مورد توجه قرار دادن ؛ مثلا: * Please attend to the instructions carefully. لطفا بادقت دستورالعمل ها را بِوَجْهید. شُوَجِهْدَن: متوجه شدن؛ ...
آغازیدن
عَلَنیدن
شیفتن ( شیفته کردن ) شِیْدیدن ( شیدا کردن ) بُهْتیدن ( مبهوت کردن ) جَلِبْدن ( جلب کردن ) 🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇
( برنامه نویسی ) لغزبریدن ( برنامه نویسی ) لغزعاردن
لغزبریدن: لغز بری دن لغزعاردن: لغز عاری دن
ناهَمْلُوناء
هَمْلُوناء
داکرستن
غیرپذیر
نِویسایْن [نویس ( بن مضارع نوشتن ) و آیین]: آیین نوشتن؛ نحو؛ مثلا: * 🏺 The programming language has strict syntax rules governing how code must be s ...
رجعیدن
آریکدن
رغبیدن؛ قانعیدن؛ قبولاندن؛ مجابیدن
دبریدن
تَرْجُمار [برامده از ترجمه و ـار ( سیستم ) ]: یک سیستم نرم افزاری که برای ترجمه کردن کدها استفاده می شود
بُنْچیدَن [بنچـ ـیدن]: * The scientist will document the results of the experiment in detail. دانشمندها نتیجه آزمایش را با دقت بُنْچِینَنْد ( خواهند ...
میزیدن
( رایانش ) لغزعاردن
پیکریدن
( رایانش ) ترجمسار
جملیدن
حَلّْدَن: مورد حل شدن قرار دادن؛ مثلا: * The scientists will analyze the data collected from the experiment to draw meaningful conclusions. 🔮 دانشمن ...
جَوَزْدَن [برامده از جواز و ـدن]: چیزی را رسما مجاز کردن؛ مثلا: * The CEO authorized her assistant to sign documents on her behalf. مدیر عامل جَوَزْد ...
( برنامه نویسی ) نوبتیک
کیاجْدَن: مورد احراز هویت شدن قرار دادن؛ مثلا: * When a user logs into their company's network, they are required to use their unique username and pa ...
کیجیدن
ملفیدن
میزئیدن
اشاریدن
پِنْلان
ناملان
اجرالان