پیشنهاد‌های داود رمضانی (١٤٢)

بازدید
٥٥٤
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در آن مقطع

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوقلمون صفت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

گلایه در مواردی تظلم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رو به فزونی، در حال اوج گرفتن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجرد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبنا

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اون زن خیلی حساس است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاهی معنی شخصیت هم می گیرد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفت بارز

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی خاصیت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من آدم تو نیستم من آلت دست تو نیستم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

فیض، صاحب فیض یا همان نظر کرده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من غرق در شور و جذبه میشم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تبرک کردن ( لمس کسی یا چیزی به دلیل مقدس داشتن آن )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل تردید و مجادله

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

در موارد عامیانه برای تحسین و آفرین معنی ایول و ایوالله هم می دهد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه و بیراه ( خواب ) پارچه یا چرم، پشت و روی پارچه یا چرم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرگردانی، مات و خیره شدن، گم شدن، محو

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

توهم، غبار آلود، نا واضح

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بعضی موارد آلاینده، دودآلود

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالا دست، ارشد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در مواردی ( الهام بخش ) بودن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اساساً

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذرا، زودگذر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گویا. . . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

حالا حالاها، مدتها، زمان بر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بین ایستادن و خم شدن مکثی کردن ( تمارض کردن ) تظاهر به خم شدن به قصد فریب ادای یه کاری را درآوردن و کار دیگری کردن مثال:If the batter were really sm ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آشیانه، جان پناه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نابود کردن - محو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لوس کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تسویه حساب به نوعی تسویه حساب شخصی همراه با مشاجره و حل اختلافات مالی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

انفصال از کار ( به نوعی اخراج شدن )

پیشنهاد
١

سرود ملی آمریکا پرچم پر ستاره آمریکا

پیشنهاد
٠

من تو دو دو تا موندم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی شیله پیله

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تعریف الکی از کسی یا چیزی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دختر اشراف زاده ( که میخواد با زندگی اجتماعی آشنا بشود )

پیشنهاد
٣

پناه بر خدا، محض رضای خدا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیشرفت کردن، بسیار مورد توجه قرار گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مناسب حال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

کنایه از بسیار تحت نظر بودن، به راحتی دیده شدن، هست و نیست کسی در معرض دید عموم قرار گرفتن ( مثل ستاره های سینما ) شرایطی که همه از کارت سر دربیارن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کلی گویی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیشگویی کردن، ادعا کردن وانمود کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

ریشه کن کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

جمع کردن، جمع و جور کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

جعل کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نرمش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

معذور بودن ( در کاری یا تصمیمی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

انتظار چیزی یا کسی را نداشتن ( در صورتیکه بعید هم نیست )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

احاطه کردن به کسی یا چیزی ( بصورت آرام و خزنده )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

چابک سوار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در موارد نادر کلبه یا آلونک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

واگذار کردن - مثلا امتیاز سهام یا ایده ایی رو به کسی واگذار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بدون تعارف کاری را انجام دادن - تعارفات را کنار گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در موارد نادر به معنی چیزیکه اول صبح میخورن نزدیک به صبحانه به معنی ناشتایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

ابتکار عمل رو به دست گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پشت گرمی داشتن - دلگرمی - بعضی موار به معنی امید داشتن به چیزی در دور دست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

داوطلب شدن - پیش افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

از حمایت شما متشکرم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دراز به دراز خوابیدن - ولو شدن به پشت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

عقلشونو از دست دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیش بینی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به اندازه کافی دل و جرات داری؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مجردم، از هفت دولت آزادم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

عقیده خودرو داشتن، افکار مستقل داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ابوقراضه، قارقارک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فیصله دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گاهی در حالت صفت به معنی ( بی پروایی ) و ( بی احتیاطی ) هم میآید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

هم آوازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نوبت - دور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرافکندگی - شرمندگی - خجالت زدگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ریسک کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در پوست خود نگنجیدن - خیلی هیجانزده شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

قپی در کردن - دروغ شاخدار I don't see nothing funny in her talking like a cowhand منکه چیز خنده داری تو حرف زدنش مثل دروغ گفتن ( خالی بندی ) نمیبینم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آبرو - وجهه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

احترامگذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در پرده چیزی رو گفتن - گوشه ایی زدن به مطلبی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آرام شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

عاشق کسی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

غیبت کسی را گفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

از گفتن چیزی اکراه داشتن - از گفتن چیزی ابا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

اسائه ادب - بی احترامی

پیشنهاد
٣

او باید وقت قبلی بگیره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به صلاح توست مناسب توست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رواج ( رواج یک مد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیشرفت ( به صورت کنایه آمیز و طعنه آمیز ) پیشرفت کوچکی را ناچیز انگاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

رنگ عوض کردن - رنگ باختن به نوعی تغییر کردن ( با توجه به متن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در جایی یا مکانی حاضر شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دیگه چی شده باز چه خبره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

فریبنده، گول زنک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

أویختن مثل آویزون کردن پرده ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

چرب زبانی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

رابطه هم معنی میدهد به نوعی در مالکیت معنوی زناشویی "رابطه یا پیوند" معنی میدهد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

راه و چاه نشون دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پیچوندن duck it:بپیچونش ( از زیر کار در رفتن هم اومده و همچنین زیر آبی رفتن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

فاحش - تکان دهنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تو کار کسی دخالت کردن، فضولی کردن، اضهار سلیقه شخصی بیجا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مزخرفات، چرت و پرت، شرّ و ور، آسمون ریسمون کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیغام - پیام فرستادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیش از همه بنطرم معنی یه تایم کوتا میده، مثل یه درنگ یا مکثی گذرا معنی"خیلی کوتاه"بعضی وقتها بسته به جمله مناسب است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

همشهری - احمق - شنگول

پیشنهاد
١

دکتر لیوینگستون کنایه از اضهار آشنایی کردن با کسی که نمیشناسیش، به نوعی فضولی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

معامله ایی رو جوش دادن - کاری رو جفت و جور کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

گرم گرفتن، اخت شدن با کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی کم و کاست - بی برو برگرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آبغوره گرفتن ( حقه زدن ) - شیره مالیدن ( فریب زدن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

از درک تو عاجزم - قادر به پاسخگویی تو نیستم درمانده ام کردی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

حال کسی رو سر جا آوردن - حواس کسی رو جمع کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تو بغل هم فرو رفتن، به هم چسبیدن در رابطه زن و مرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی حیا، هرزه، بی چشم و رو و هوسران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

می تواند اهانت آمیز باشد مثل به زور لب گرفتن. یا گاهی در ملاء عام بار منفی پیدا کند مثل دهن تو دهن شدن زن و مرد اما نه لزوما به قصد معاشقه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تشر زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

فینگیلی - جینگیلی - بند انگشتی کوچولموچولو - ریزه پیزه

پیشنهاد
١

مامانی که حواسش به همه جا نیست ( یا مثلا:منکه دو تا دست بیشتر ندارم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به کشتن دادن ( بخاطر آزار و اذیت فراوان ) - از میان برداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اعصاب کسی را بهم ریختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

یا خدا! خدای من ( در حال حرف ندا )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

شک داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

توازن بر قرار کردن - وفق دادن با چیزی یا کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کم آوردن - از نفس افتادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

از کسی تقلید کردن کردن گاهی طرفداری کسی را کردن ( البته چشم و گوش بسته )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خودنمایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیکته کردن چیزی - اعمال سلیقه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بجا - در جایگاه درست

پیشنهاد
٣

با خبر از اسرار یک سازمان کسیکه به واسطه داشتن اطلاعات بسیار از یک سازمان، قدرتمند است و حتی میتواند افشاگری کند کسیکه به واسطه طولانی بودن در یک شرک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

موردی را قید کردن، بندی را اضافه کردن ( در قرار داد و ازین قبیل چیزها )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کاری رو فلّه ایی انجام دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی شکننده ( از لحاظ عاطفی و جسمی ) لاجون، مردنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پای کسی در کاری گیر بودن، مقصر بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

چنانکه پیداست، از ظاهر آن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی را تحقیر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کمابیش - تقریبا ( حتی کمتر یا حد اکثر ) کم کم یا پر پر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

چشم و گوش باز - کسیکه به همه جا سرک میکشه ( فضول )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چیزی را با کسی در میان گذاشتن - هم اندیشی کردن - درد دل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کنار آمدن با ( چیزی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مو به مو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خدایی ?Where on earth do you rake up all these boyfriends خدایی اینهمه دوست پسرو از کجا تور کردی؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به جایی بر خوردن - مضر بودن کاری رو بی وقت انجام دادن یا چیزی رو بی موقع آوردن حفظ ظاهر نکردن یا بی کلاسی کردن مثال: I don't think a little food woul ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

سخاوت - بخشندگی - دست و دلبازی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

نافذ - با انرژی مثبت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اتفاق نظر داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

درگیری فیزیکی