yarn

/ˈjɑːrn//jɑːn/

معنی: خیط، غزل، نخ تابیده، الیاف، نخ بافندگی، داستان افسانه امیز، افسانه پردازی کردن
معانی دیگر: لیف (الیاف)، تار، ریسه، رشته، کنبه، نخ، ریسمان، (عامیانه) قصه، حکایت، داستان (به ویژه داستان من درآوردی یا اغراق آمیز)، (قدیمی) داستان پردازی کردن، دادسخن دادن، قصه اختراع کردن، قصه گفتن، تعریف کردن، ن  تابیده، ن  با فندگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a strand of twisted fibers made from natural or synthetic materials and used esp. for knitting or weaving.
مشابه: fiber, strand, textile, thread

(2) تعریف: a woven strand of coarse fibers from which rope is made.
مشابه: fiber, strand, thread

(3) تعریف: (informal) a long tale that is often exaggerated or hard to believe.
مشابه: account, anecdote, cock-and-bull story, fiction, invention, narrative, sob story, song and dance, story, tale
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: yarns, yarning, yarned
• : تعریف: (informal) to tell a long, often exaggerated story.
مشابه: bullshit, exaggerate, jaw

جمله های نمونه

1. woolen yarn for carpet weaving
نخ پشمی برای فرش بافی

2. spin a yarn
داستان بافتن،قصه اختراع کردن،حکایت من درآوردی درست کردن

3. turan khanom wound the yarn into a ball
توران خانم ریسمان را پیچید و به صورت گوی درآورد.

4. to disentangle a skein of yarn
کلاف کاموا را از پیچیدگی درآوردن

5. to entangle a ball of yarn
کلاف ریسمان را درهم پیچاندن

6. She still spins the yarn and knits sweaters for her family.
[ترجمه گوگل]او هنوز هم نخ می‌چرخاند و برای خانواده‌اش ژاکت می‌بافد
[ترجمه ترگمان]اون هنوز داره yarn رو می چرخه و برای خانواده اش sweaters می سازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Craft Resources also sells yarn and embroidery floss.
[ترجمه گوگل]Craft Resources همچنین نخ و نخ گلدوزی می فروشد
[ترجمه ترگمان]صنایع دستی also را به فروش می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The yarn is woven into a coarse fabric.
[ترجمه گوگل]نخ به صورت پارچه ای درشت بافته می شود
[ترجمه ترگمان]این نخ به یک پارچه زبر بافته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I stopped to have a yarn with him.
[ترجمه گوگل]توقف کردم تا با او کاموا داشته باشم
[ترجمه ترگمان] من جلوش رو گرفتم تا باه اش حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's a knot in the yarn.
[ترجمه گوگل]یک گره در نخ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه گره تو نخ yarn
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He spun us this unlikely yarn about being trapped for hours in a broken lift.
[ترجمه گوگل]او این نخ بعید را برای ما چرخاند که ساعت ها در یک آسانسور شکسته گیر افتاده ایم
[ترجمه ترگمان]او ما را به این طرف و آن طرف چرخاند تا برای ساعت ها در یک آسانسور شکسته گیر بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They balled off the woollen yarn.
[ترجمه Amir] آنها دور شدند از نخ پشمی
|
[ترجمه گوگل]نخ پشمی را گلوله کردند
[ترجمه ترگمان]the را مشت کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The old captain would often spin us a yarn about life aboard ship.
[ترجمه Meli] ناخدای پیر اغلب افسانه ایی از زندگی روی کشتی برای ما می بافد
|
[ترجمه گوگل]ناخدای پیر اغلب برای ما نخی از زندگی در کشتی می چرخاند
[ترجمه ترگمان]کاپیتان سابق اغلب ما را به عنوان یک نخ در مورد زندگی کشتی هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The yarn has to be threaded through the needle.
[ترجمه گوگل]نخ باید از طریق سوزن رد شود
[ترجمه ترگمان]نخ باید از طریق سوزن پیچ خورده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Doug has a yarn or two to tell me about his trips into the bush.
[ترجمه گوگل]داگ یک یا دو نخ دارد که از سفرهایش به بوته به من بگوید
[ترجمه ترگمان]داگ یک یا دو نخ دارد که در مورد سفره ای خود به بیشه به من می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیط (اسم)
cord, braid, thread, yarn

غزل (اسم)
ode, yarn, drinking song, sonnet, lyric poem, erotic poem, lyric poetry, spinning

نخ تابیده (اسم)
whipcord, yarn, lisle, spun yarn

الیاف (اسم)
yarn

نخ بافندگی (اسم)
yarn

داستان افسانه امیز (اسم)
yarn

افسانه پردازی کردن (فعل)
yarn

تخصصی

[نساجی] نخ - بند - رشته تابیده شده از الیاف - ریسمان - خامه کلاف نخ
[پلیمر] نخ، دسته رشته پیچیده شده نیم تاب

انگلیسی به انگلیسی

• woven string; tale, story
weave a story, tell a tale
yarn is thread that is used for knitting or making cloth.
a yarn is a story that someone tells, often a true story with invented details which make it more interesting; an informal use.

پیشنهاد کاربران

yarn ( n ) ( yɑrn ) =thread that has been spun, used for knitting =a long story, especially one that is exaggerated, e. g. He used to spin yarns ( tell stories ) about his time in the army
yarn
نخ کاموا
به این تفاوت ها دقت شود:
rope: طناب ( ساخته شده از چندین ریسمان در هم پیچیده شده )
string: ریسمان ( ساخته شده از چندین نخ در هم پیچیده شده )
thread : نخ
yarn: کاموا
a story, usually a long one with a lot of excitement or interest
داستان بلند با موضوعات هیجان انگیز و جالب
He knew how to spin a good yarn ( = tell a good story )
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/yarn#cald4-1-2
yarn ( مهندسی بسپار - الیاف )
واژه مصوب: نخ
تعریف: محصولی با سطح مقطع بسیار کم که از تابیدن یک رشته یا کنار هم قرار گرفتن الیاف با تابیدن یا بدون تابیدن به دست می آید
مزخرفات، چرت و پرت، شرّ و ور، آسمون ریسمون کردن
چاخان
داستان پردازی
داستان سرایی
Saga
Long , involved story
Tall tale
نخ کاموا .
قصه گفتن
نخ
الیاف
بافندگی
[رشته]الیاف تابیده شده، [دسته]الیاف پیچیده شده
الیاف تابیده شده
کاموا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس