darken

/ˈdɑːrkən//ˈdɑːkən/

معنی: تاریک کردن، تیره کردن، تاریک شدن
معانی دیگر: تاریک شدن یا کردن، تیره کردن یا شدن، تارین کردن یا شدن، شبدیز شدن، خشین کردن یا شدن، کور کردن یا شدن، (چشم) تار شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: darkens, darkening, darkened
(1) تعریف: to cause to be dark or darker.
متضاد: blanch, illuminate, light, lighten
مشابه: black, blacken, cloud, eclipse

(2) تعریف: to make murky or obscure.
متضاد: illuminate
مشابه: becloud, black, eclipse, fog

(3) تعریف: to cause to be somber.
متضاد: lighten
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: darkener (n.)
(1) تعریف: to become dark.
متضاد: bleach, illuminate, light, lighten
مشابه: gloom, lower

(2) تعریف: to become murky or obscure.
متضاد: illuminate
مشابه: cloud

(3) تعریف: to become somber.

جمله های نمونه

1. to darken a room by turning off the lights
با خاموش کردن چراغ ها اتاقی را تاریک کردن

2. not darken one's door (or doorway)
به خانه ی کسی نرفتن،(به جایی) نرفتن

3. Though malice may darken truth, it cannot put it out.
[ترجمه گوگل]اگرچه بدخواهی ممکن است حقیقت را تاریک کند، اما نمی تواند آن را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]اگر چه کینه به دل دارد، نمی تواند آن را خاموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The sky began to darken as the storm approached.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن طوفان، آسمان شروع به تاریک شدن کرد
[ترجمه ترگمان]هنگام نزدیک شدن طوفان، آسمان تیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Go ! And never darken my door again!
[ترجمه ariaee] برو و هیچوقت به خانه ی من نیا!
|
[ترجمه گوگل]برو! و دیگر هرگز در خانه ام را تاریک نکن!
[ترجمه ترگمان]! برو و هیچ وقت دوباره در خونه من تیره و تار نمی شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nothing was going to darken his mood today.
[ترجمه سهیلا] امروز هیچ چیز نمیتوانست حالش را خراب کند.
|
[ترجمه گوگل]هیچ چیز قرار نبود امروز روحیه اش را تیره کند
[ترجمه ترگمان]امروز هیچ خبری نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Buildings often darken as they get older.
[ترجمه گوگل]ساختمان ها اغلب با افزایش سن تاریک می شوند
[ترجمه ترگمان]ساختمان ها اغلب وقتی بزرگ تر می شوند تاریک تر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Applied with fine steel wool, the wax can darken faded wood and provide a resistant finish.
[ترجمه گوگل]این موم با استفاده از پشم فولادی ریز می تواند چوب محو شده را تیره کند و پوششی مقاوم ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]موم که از پشم فولادی نازک استفاده می کند، می تواند چوب محو شده را تیره کرده و یک روکش مقاوم در برابر آن ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sky was already beginning to darken as she stumbled along the path.
[ترجمه گوگل]آسمان از قبل شروع به تاریک شدن کرده بود که او در طول مسیر تلو تلو خورد
[ترجمه ترگمان]در همان حال که از کوره راه سکندری می خورد، آسمان شروع به تیره شدن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By now the sky has begun to darken overhead, and night is fast approaching.
[ترجمه گوگل]اکنون آسمان شروع به تاریک شدن کرده است و شب به سرعت نزدیک شده است
[ترجمه ترگمان]کم کم آسمان از آسمان تیره می شود و شب به سرعت نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mr Mullen's face seemed to darken and swell, and Anna retreated behind Jimmy.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید صورت آقای مولن تیره و متورم شده بود و آنا پشت جیمی عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]چهره آقای مولن تیره و متورم به نظر می رسید و آنا پشت سر جیمی عقب نشینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To Carrefour, her face seemed to darken, perhaps in shadow.
[ترجمه گوگل]به نظر کارفور، صورتش تیره شده بود، شاید در سایه
[ترجمه ترگمان]برای چهار راه، چهره او تیره و شاید در سایه دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Never darken my door again!
[ترجمه سوگل] دیگه هرگز به خانه ی من نیا!
|
[ترجمه گوگل]دیگر هرگز در خانه ام را تاریک نکن!
[ترجمه ترگمان]دیگر هرگز در خانه من تیره نمی شود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Darken the room. Shine the flashlight beam at the bowl.
[ترجمه گوگل]اتاق را تاریک کنید پرتو چراغ قوه را به کاسه بتابانید
[ترجمه ترگمان]اتاق را باز کنید # # # # # #
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I noticed the leather of my shoes darken as it picked up the moisture from the grass.
[ترجمه گوگل]متوجه شدم چرم کفش هایم تیره شده و رطوبت را از چمن ها می گیرد
[ترجمه ترگمان]همان طور که رطوبت باران را از روی علف ها برداشت متوجه شدم که چرم کفش من تیره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاریک کردن (فعل)
obscure, overshadow, gloom, becloud, darken

تیره کردن (فعل)
mud, obscure, fog, dim, gloom, blur, shade, bedim, overcloud, darken, tarnish, overcast

تاریک شدن (فعل)
darken

انگلیسی به انگلیسی

• make dark; dim; grow dark; obscure
if something such as the sky darkens or if something darkens it, it becomes darker in colour.
if someone's face darkens, they suddenly look angry.
see also darkened.

پیشنهاد کاربران

تاریک کردن
به معنی
ناراحت شدن ( بیشتر از روی عصبانیت ) هم معنی میده
Her mood darkened at the news.
مودش با شنیدن خبر عوض شد ( عصبانی شد )
Luke's face darkened .
رنگ چهره ش عوض شد ( عصبانی شد )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : darken
✅️ اسم ( noun ) : darkness / dark
✅️ صفت ( adjective ) : dark / darkling / darkened
✅️ قید ( adverb ) : darkly
تیرهیدن
تیرهاندن
تاریکیدن
تاریکاندن
رنگ عوض کردن - رنگ باختن
به نوعی تغییر کردن ( با توجه به متن )
تیره و تاریک شدن
[Bad Weather]
[Collocation]
the sky darkens/​turns black
تیره کردن

بپرس