پرسشها با دستهبندی (زبان فارسی => زبان فارسی => شعر)
تفسیر بیت "همه هرچه هستند از آن کمترند // که با هستیش نام هستی برند"
خار در دل گر بدیدی هر خسی دست کی بودی غمان را بر کسی ✏ «مولوی»
مائیم که بیقماش و بیسیم خوشیم در رنج مرفهیم و در بیم خوشیم مولانا
" اصحابی نجوم" در این بیت به چه کسانی اشاره داره ؟ هادی راهست یار اندر قدوم ** مصطفی زین گفت اصحابی نجوم
منظور مولانا از " آسیب خضر" چیه ؟ ماهی بریان ز آسیب خضر زنده شد در بحر گشت او مستقر
ای غلامت عقل و تدبیرات و هوش چون چنینی خویش را ارزان فروش خدمتت بر جمله هستی مفترض جوهری چون نجده خواهد از عرض تفسیر کلی بیت های بالا چیه ؟ "جوهری چون نجده " به چه معناست ؟
منظور از " کمندانداز بیت" کیست ؟ گفت حقش ای کمندانداز بیت آن ز من دان ما رمیت اذ رمیت
دشمن به دشمن آن نپسندد که بیخرد با نفس خود کند به مراد و هوای خویش گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق بهتر ز دیدهای که نبیند خطای خویش چاهست و راه و دیدهٔ بینا و آفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش چندین چراغ دارد و بیراه میرود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خوایش ✏ «سعدی»
برو پاس درویش محتاج دار که شاه از رعیت بود تاجدار ✏ «سعدی»
آرایه ی ادبی بیت "چون لسان وجان او بود آن/ او آن او با او بود گستاخگو"