تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روزی که ( منابع ) کمبود هست یا یکسری چیزها نیست.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی چیزی که از آغاز بوده یا هست. میشه از �پیشابود� هم بهره برد. پیشنهاد دوستان، آغازه ای یا پیشداد خوبه ولی پیشداد برای من معنی �سنت/تراداد ی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلهره، نگرانی. که دلهره را برابر stress خوبیه نگرانی هم برای concern.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خر بیشتر به معنی الاغ به کار میرود ولی در این واژه ها به معنی فراوان، بزرگ به کار میرود. خرچنگ، خرگوش، خرخاکی، خرپشته، خرپول ( پولدار، غنی ) خر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لیست انجام

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد: بنگشت: به معنی دگرگونی و تغییر در بنیاد چیزی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هَمرُخداد: زمانیکه دو مناسبت یا رویداد با هم در یک زمان رخداده باشند. برابر انگلیسش coincident هست که آکسفورد اینگونه تعریف کرده. occurring togeth ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در لری بروجردی: اوسه use نمونه: ناهار هَردم اوسه وریسام. ناهار خوردم بعدش بلند شدم/برایستادم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در لری بروجردی: مِرژِنگ merzheng

پیشنهاد
٠

در لری بروجردی، وُرچیدن vorchidan به معنی سوا کردن، جدا کردن است. کمی کمک مادرت سبزی ورچین ( سبزی پاک کن ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی گله gela برابر دانه است. برای نمونه: یه گِلَه بام وِرداشتم. برابر فارسی یک دانه بادام برداشتم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مَتل matal به معنی داستان کوتاه است. در شعر: اَتل مَتل توتوله. . . یا در متلک انداختن. برابر انگلیسی tale یا در عربی مَثَل.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مَتل matal به معنی داستان است. در شعر: اَتل مَتل توتوله. . . یا در متلک انداختن. برابر انگلیسی tale یا در عربی مَثَل.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعریف اکسفور: تکنیکالی، undead مرده است ولی هنوز حرکت میکنید، میجنبد. پیشنهاد: مُردال، مُردینه، زِگور ( یا زیگور ) مردال: آنچه که به مانند مرده ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی آلمانی sauerkraut = کلم شور sauer = شور kraut = سبزیجات، کلم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرازیست، pro = فرا biotic = زیست ( =زندگی ) سه واژه ی دیگر با bio biology = زیست - شناسی antibiotic = پادزیست biotechnology = زیست - فناوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Refactoring: فرآیند بازسازیی یی که کارکرد اصلی تغییر نکند. refactor برای بازچینی بهتر/ بهبود انجام میشود و فرقش با rebuild این است rebuild بار معن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوواژه برای جایگزینیِ #eros و #erotic به ترتیب به معنای الهه یا دیوِ شهوت و آنچه به شهوت مربوط است. ا↙️ برای #eros #ورنا 👈 varnā 👈 برساخته از وَ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوواژه برای جایگزینیِ #eros و #erotic به ترتیب به معنای الهه یا دیوِ شهوت و آنچه به شهوت مربوط است. ا↙️ برای #eros #ورنا 👈 varnā 👈 برساخته از وَ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

اسمِ مصدرِ گاییدن است، ستاک حال ش گا - است، نمونه بگام ( سکس بکنم ) ، میگام ( سکس میکنم ) ستاگ گذشته ش گای - است، نمونه گاییدم ( سکس کردم ) عقب و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

برزیسته = survived ( یا برزیویده ) برزیستن = survive برزیوش = survival ( اسم ) برزیستی = survivable

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تَرآاِنسانگرایی: به جنبش فلسفی، اجتماییِ که پشتیبانِ بالابردن و پیشرفت شرایط انسانی با توسعه و فرادسترسپذیر کردن تکنولوژی های پیچیده یی که شدیدا بتوا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی لیج برابر لیز در فارسی است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی �لیج� است. دَسِم لیجهَ برابرِ دستم لیزه است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی: قَزون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در لری بروجردی قیچ به معنی کج چشم قیچ = چشم کجی = strabismus

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کِلآشیدن = خاریدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در لری بروجردی شیتَک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تِل به معنی تپه است، در لری بروجردی برای اشاره به کسی که شکمش به مانند تپه بزرگ است به کار میرود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنداری : انگار که، گویی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در لری بروجردی ( و قطعا بسیاری از شهرهای دیگر ) �نالی� و �نالیچه� را برای زیرانداز، تشک استفاده میکنند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جُستَن = to find: پیدا کردن، یافتن جُسته = found، پیدا شده ستاک حال جُستن، جوی - است. برای نمونه: جُستم، اول شخص زمان گذشته است جویم، اول شخص زمان اک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

survive = برزیویدن survival = برزیوش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زَهره zahre در فارسی ( نمونه ی شناخته: زَهرم ترکید ) زَلوک zaluk در پارسیگ زلَه zela, zēla در لری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در پارسیگ تیک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی فنجیدن = پاشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در بروجردیِ لری درکی dareki = مصنوعی نمونه: فلانی دِنو درکی هِشتهَ. فلانی دندان مصنوعی گذاشته.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب ( اسم ) = water آبکی ( صفت ) = watery, liquid آبی ( اسم، صفت ) = رنگِ آبی = blue

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریزسبزی ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دشواری = difficulty دشوار = difficult آسان = easy هنجار = normal سخت = hard

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی: نیجی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

آگاه باش. واژه ی آگاه با نگاهیدن درپیوند است پس در کل مشکلی نیست که be aware me را �به من آگاه باش� یا �aware me� مرا آگاه کن، بیاگاه مرا ، ترجمه ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی غاره زدن، به معنی صدای بلندی درآوردن، فریاد و بانگ زدن در کتاب دکتر محمد بشیر حسین، زغاریدن: بانگ زدن، فریاد زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاه به معنی زمان است و گاهشمار یعنی زمانشمار، شمارننده ی زمان. استاد حیدری ملایر گاهشمار را برابر calendar /تقویم به کاربردند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

آمپسند ( popular ) : چیزی در میان کسان زیادی مورد پسند بودن. popularis ( z ) e: آمپسندیدن ( فعل ) popular: آمپسند popularized: آمپسندیده populari ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

آمپسند ( popular ) : چیزی در میان کسان زیادی مورد پسند بودن. popularise: آمپسندیدن ( فعل ) popular: آمپسند popularized: آمپسندیده popularity: آمپ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

آمپسند ( popular ) : چیزی در میان کسان زیادی مورد پسند بودن. popularise: آمپسندیدن ( فعل ) popular: آمپسند popularized: آمپسندیده popularity: آمپ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چرا نباید واژه ی نظریه را برابر theory به کاربرد و نگره بهتر است؟ زیرا ۱ - نظریه را از نظر گرفته اند و نظر به معنی نگاهی بسیار کوتاه داشتن است که در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

backward compatibility: پشتسوسازگاری : سازگاری با آنچه که پشت سر است foreward compatibility: پیشسوسازگاری : سازگاری با آنچه که پیش روی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سگویی: به گفتگو یا بحث میان سه کس فعل آن را میتوان به دیس های ( forms ) زیر داشت: سگویی کردن، سگوییدن واژه های هم ساختار: دُگویی: dialogue تَکگو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

استراتژی: فراروندِ ساختنِ مجموعه ای از فعالیت های خوب هماهنگ شده که با هدف اشغال یا گرفتن یک جایگاه باارزش در زمینه یی رقابتی است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

به لری بروجردی هُمال یعنی رقیب یا کسی که میکوشد برابری کند. نمونه: رضا با من هُمالی میکنه ( به بروجردی reza va me homali mona ) نمونه: رضا هُمالمه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بروجردی میگیم پَلاخش پَلاخشه یا پَلاخشِسهَ یا به فارسی میتوان گفت پلاخشیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوشیزه میتواند از دوخ به معنی دختر و یزه پسوند کوچک ساز باشد و سرهم میشود دختری که کوچک و جوان است به مانند دخترک. این تنها یک حدس بود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

masculinity: ( اسم ) نرینگی/ مردگونگی/ مردانگی masculine : ( صفت ) نرین/ مردگون/ مردانه نمونه: در جهان پسانوین نرینگی مردان کم شده است و من میخواهم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پردیس واژیست ایرانی از اوستایی. فردیس، فردوس، پارادایز ( انگلیسی ) از همین واژه اند. پیوند ریشه یابی را گذاشتم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

علاقه به معنی دلبستگی یا آنچه که به آن آویزون باشد. برابر انگلیسیش interest است به معنی آنچه درون یا میان است. پیشنهاد استاد ادیب سلطانی اندرست اس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

به معنی چیدن از فعل چنیدن: خیز تا گل چنیم و لاله چنیم پیش خسرو بریم و توده کنیم فرخی سیستانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در بروجردی: دُلگ dolg نمونه: sel ko dolgesh chani gapa ببین چقدر دلگش بزرگه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر فارسی: تِروفه یا trufe را میتوان داشت. trophy به معنی غنیمت یا نشان پیروزی که از دشمن گرفته میشد به مانند تاج یا انگشتر شاه. . . در پارسیگ ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

از لاتین com ponere درست شده به معنی یک پاره یی یا جزیی از یک کل بزرگتر. com به معنی باهم ponere به معنی نهادن، گذاشتن به فارسی میتوان داشت: از هِش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باززایش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمونه: به یارو گفتم اگر فُلانی بیاد بَهمان میکنم بعد بیسار میشه بعد باید پلیس بیاد داستان را جمع کنه. اینجا �یارو، فلانی، بهمان، بیسار� همه مجهول ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمونه: به یارو گفتم اگر فُلانی بیاد بَهمان میکنم بعد بیسار میشه بعد باید پلیس بیاد داستان را جمع کنه. اینجا �یارو، فلانی، بهمان، بیسار� همه مجهول ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

صرف فعل: گذشته ی ساده: اَفزودم، افزودی، افزود. . . حال ساده: اَفزایم، افزایی، افزاید. . . حال ساده با پیشوند ب یا بی هم صرف میشود: باَفزایم، بی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درپاسخ به کاربر �ستاره�: فردوسی، منوچهری، فرخی و شاعرهای کلاسیک از واژه ی چاکر به معنی خدمتکار و بنده استفاده کردند، آیا آنها هم لوتی های تهران بودند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

همشیره = به کسی اشاره دارد که از شیر یک مادر نوشیده باشند به معنی خواهر، برادر، فرزندانی که از پستان یک مادر شیر نوشیده باشند که البته بیشتر به خواهر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

لتته یا لته از لخته به معنی تکه یی، پاره یی از یک چیزی برابرهای انگلیسی: piece, part, portion, fragment.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

�اَست� فعل کمکی ( اسنادی ) است یعنی بتنهایی کاربرد ندارد چیزی را به چیزی دیگر نسبت میدهد. در انگلیسی بیشتر برابر فعل های to be است ( am, is, are ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

یک پیشنهاد برای to create از فعل هستن ( to exist ) در نوشته های فلسفی. هَستاندَن = create هستانِش = creating بازهستاندن = recreate ناهستاندن = uncr ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه morph واژه یست یونانی از metamorphosis برای اشاره به دگرگونی از شکلی به شکلی دیگر. برای نمونه، دگرگونی خون آشام به خفاش یک دگرریختی است، نمونه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تَرآاِنسانگرایی: به جنبش فلسفی، اجتماییِ که پشتیبانِ بالابردن و پیشرفت شرایط انسانی با توسعه و فرادسترسپذیر کردن تکنولوژی های پیچیده یی که شدیدا بتوا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تَرآاِنسانگرایی: به جنبش فلسفی، اجتماییِ که پشتیبانِ بالابردن و پیشرفت شرایط انسانی با توسعه و فرادسترسپذیر کردن تکنولوژی های پیچیده یی که شدیدا بتوا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

immortal= نامیرا ( به معنی نامُردنی ) ، نامُردشَوا immortality = نامیرایی immortals = نامیران immortalize = نامیراستن ( فعل ) immortalized = نامیرا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زامگرایی: یک باور فلسفیِ کل نگر و مینویی ( معنوی ) زمین محور است که عبارت های مشترکی با ادیان زمینی و پاگانیسم دارد، در حالی که منحصراً با دینهای خاص ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گایا الهه و نماد زمین از اساطیر یونانی است برابر امشاسپند ایرانیش را میتوان زَم یا زامیاد گفت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

یادآوری دوستانه، یادآوریِ مهربانانه، یادآوری بامهربانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تصادف به معنی رخدادی بد. میتوان از "دژامد" یا "دشامد" هم استفاده کرد ( از دکتر حدیری ملایری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

دنبالیدن: following فعل دنبال کردن. دنبالشَوا: followable کسی که دنبال میشود. دنبالگر: follower کسی که دنبال میکند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گِرَوش ( اسم مصدر ) گرویدن ( مصدر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به فارسی وَرتا: یعنی نسخه یا گونه یی از چیزیی که در برخی جنبه ها باهم فرق دارن. نمونه: ورتاهای کرونا Omicron, Delta, Alpha . . . اند اُمیکرون از دی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در بروجردی: مِنگُو: ماده گاو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در لری بروجردی: مِنگُو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

میغ ابری است از گاز و خاک در فضای میانستاره یی. میغ به معنی nebula یا سحابی است از mighlā پوروا هندوایرانی واروپایی است که mist انگلیسی همریشه است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

میشود به جای مسواک گفت: دِنوسا به معنای دندان سای

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

برای تمایز میان اندام زبان و سیستم زبان میتوان داشت: زوفان = tongue زبان = language

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

♦️ نوواژه برای جایگزینیِ #to_control به معنای تعیین کردنِ رفتارِ چیزی یا کسی؛ هدایت کردنِ اجرایِ چیزی؛ و جُزین ا↙️ #ترنادن ( tornādan ) یا: #ترنای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ذهنواز : کسی که دارای ذهنی واز ( =باز ) برای پذیرفتن اندیشه های نو دارد ذهنوازیده= open - minded یا اگر واژه ی نوتر میخواهید: منتواز = mentvAz

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

VS: مخالف، دربرابر، گاهی هم معنی مقایسه می دهد توضیح: VS کوتاهیده ی versus است از لاتینی In this week batman vs superman will be played

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بُل ( bol ) : در فارسی به معنی چیزی که زیاد یا فراوان است. به مانند بلهوس، یعنی کسی که دارای هوس زیادی است بل ( bal ) : در لری بروجردی به معنی گذاش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر فارسی: تَرافَرازَنده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در بروجردی: پِشکَ : peška

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

برای دیدن سودمندی و دلیل بکارگیری پسوند - ایک به پیوند زیر بروید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

درباره ریشه احتمالی این واژه: در اوستایی واژه ی mairiia به معنی مریز، بیمار بوده. همچنین پیشوند mel - در لاتین malus به معنی بد، شیطان در انگلیسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوتاهیده: کوتاه شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

برابر فارسی بَرآخت ( barAxt ) : از به روی چیزی آخته شده و درآخت برابر subject : از درون چیزی آخته شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

واقعا این چه نامیه؟ در این نقش سه سنگنگاری شده است که اولی برای نشست اردشیر پاپکان با بزرگان ( یا تاجگذاری ) است دومی برای تاج گذاری اردشیر پاپکان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

برابر فارسی اش میتوان "هوروی" را داشت به معنی خوب چهره، از "هو" به معنی خوب در هومن هوتن ( از اوستایی ) است. و "روی" به معنی چهره از پریچهر نیز م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

توضیح: extract به معنی چیزی را از درون چیزی زدودن یا بیرون کشیدن به ویژه بازور یا باکوشش extract با واژه ی abstract هم ریشه است to extract : بَرهَن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

problematic: به معنی چیزی که دارای ویژگی دردسرساز است یا موجب دشواری و دردسر می شود problematical: دارای ویژگی problematic برابرهای فارسی: ماچیستی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تظاهر به دانستن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گرانیک: gravity گرانش: gravitation واژه مصوب برای gravity گرانی است ولی برای اینکه با گران بودن کالاها اشتباه گرفته نشود بنظرم بهتر است با پسوند ic ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

reform: به معنای فرم یا دیس چیزی را تغییر دادن، باز فرم دادن. برابر فارسی: بازدیسی از تندیس، سردیس برای دیدن واژه ی دیس به form بروید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( فعل اکنون ) در لری ویر ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( ستاک اکنون ) در لری ویر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پَرتُم = a priori اَفدُم = a posteriori از دهخدا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

USA : United state of america هر واژه فرصتیست برای دیدن یک مفهوم/کانسپت از دیدگاه های گوناکون. گرچه رایج است که USA را ایالات متحده ی آمریکا گویند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اندیشَنده: کسی که با اندیشه زیاد سرُکار دارد. کسی که می اندیشَد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بروجردی: خِسیرَ xesira

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چَفتپَذیر، چفتشوا : flexible از فعل چفتن، چَفتیدن به معنی خَمیدن، خمیدن قامت یا پشت نمونه شعری: چو شد سال آن پادشا بر دو هفت بنالید و آن سرو نازان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نوواژه ی برای جایگزینیِ brand به معنای نشانه ای که بر روی گلّه ها، برده ها یا مجرمان می زدند تا مالکیت یا نسبت آن ها را مشخص کنند؛ امروزه نیز به معنا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

برابر فارسی: مَتا از اوستایی به معنی پیش رفتگی، آنور چیزی meta پیشوند یونانی است به معنی بعد از، پشت متاگیتیک: metaphysic مَتا - کهکشان: metagalaxy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دژفهم: چیزی را به درستی نفهمیدن. دیگر برابرها: بدفهم، کجفهم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مَتاگیتیکی: مربوط به مَتاگیتیک یا دارای ویژگی مَتاگیتیک به واژه متافیزیک بروید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مَتاگیتیک: آنچه که ماورای گیتی ( جهان ) باشد، آنچه که پس از گیتی درنظر گرفته می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مَتاگیتیک: آنچه که ماورای گیتی ( جهان ) باشد، آنچه که پس از گیتی درنظر گرفته می شود. از استاد ادیب سلطلانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیشواکنش : overreaction تعریف : بیش از حد واکنش دادن نمونه: همیشه پیش از بالا رفتن دلار در بورس بیشواکنشی رخ میدهد. کمواکنش، فروواکنش : under - rea ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پَرژَن: critique پَرژَنیدن: criticize پَرژَنِش :criticization پَرژَنی، پرژنال، پرژنیک: critical واژه ی غربال، گربال با critique هم ریشه اند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

dialogue: گفتگو میان دو یا چند کس برابر فارسی: دوگویی این واژه از یونانی dia - logos درست شده dia : دو logos: سُخَنیدن، حرف زدن که واژه های همانند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

dialogue: گفتگو میان دو یا چند کس برابر فارسی: دُگویی این واژه از یونانی dia - logos درست شده dia : دو logos: سُخَنیدن، حرف زدن، گفتن ( گوییدن ) و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

دیم ( dim ) به معنی چهره، رخسار، صورت، از واژگان پهلوی آذری و تاتی، تالشی، گیلکی. ریشه دیم از "دَیمَن" daēman در اوستایی است همچنین در پهلوی میانه " ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر های فارسی درآخت: subject که فعل آن درآختن است برآخت: object که فعل آن برآختن است آخته از فعل آهیختن یا آختن یعنی چیزی را از درون چیزی دیگر ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

روله: فرزند کوچک ولی همچنین برای اشاره به فرزند عزیز نیز به کار می رود. این واژه با آمیختن رود و پسوند اوله ساخته شده که کوچک ساز است به مانند گلول ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

سَوایِش: عمل جدا کردن سَواییدن: فعل جدا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

شَوا: شدنی نمونه: آزمون شَوا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کاغذتا، کاغذپیچ به هنرِ �تا� کردن یا درست کردن شکلی با کاغذ را اُریگامی گویند که واژیست ژاپنی به معنی تا کردن کاغذ. هنگامی که خردسال بودم برادرم ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به معنی توانا یا توانایی چیزی را داشتن زمانی که در جایگاه پسوند بیاید می توان آن را به شکل زیر ترجمه کنیم. برای نمونه: trackable دنبال پذیر، دنبال ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

level up: تراز ( سطح ) چیزی را بالاتر آوردن به فارسی میتوان داشت: مِهتراز، بِهتراز نمونه: مِهترازیدن ماشین برایم پنج میلیون هزینه داشت. level down: ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال اِموجی: شکلک، وینوات استیکر در برنامه های پیام رسان: نمادهای ایستا ( ثابت ) یا پویایی اَستند که برای بیان احساسات ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال اِموجی: شکلک، وینوات استیکر در برنامه های پیام رسان: نمادهای ایستا ( ثابت ) یا پویایی اَستند که برای بیان احساسات ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اِموجی: شکلک، وینوات اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال معنی و کارکردِ اِموجی: ​واژه ی است ژاپنی به معنی تصویر نویسه، اموجی در اصل نویسه ای ( حرف ) ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تَراتاب: به چونا یا کیفیت یک ماده که امکان اجازه عبور نور را می دهد. تراتاب پیشنهاد دکتر ملایری است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

form واژه ایست لاتین - فرانسوی به معنی قالب[کالب] یا به روشی که یک چیز پدیدار است. برابر فارسی: دیس نمونه ی "دیس" از نظامی گنجوی از بهترین شاعران ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چیزی که دارای ویژگی خود کار بودن باشد. پیشنهاد من: خودکاریک ایک یا ic پسوندیست ایرانی برای دارای ویژگی کردن فعل که در انگلیسی همین کاربرد را دارد. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چیزی را ایستاندن یا ثابت کردن یا تعمیر کردن بَرجا: fix برجادَن: fixing برجایِش، برجایدن: fixation برجایده ( برجا شده ) : fixed به تعریف ساده چیزی ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کاغذتا، کاغذپیچ به هنرِ �تا� کردن یا درست کردن شکلی ( دیسه ی ) با کاغذ را اُریگامی گویند که واژیست ژاپنی به معنی تا کردن کاغذ. هنگامی که خردسال بو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی لُف lof به معنی: شبیه، دوقلو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

fragile: صفتی است به معنی دارای ویژگی به آسانی شکستن. پیشنهاد من: زودشکن یا زودشکنیک. پادواژه fragile واژه sturdy است به معنی دیرشکن. دوستان دقت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

فعل گذشته dream Dreamt برابر dreamed نمونه: I dreamt about my mother فارسی: مادرمُ در خواب دیدِام ، درباره مادرم خواب دیده ام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

درباره ریشه این واژه: این واژه از پوروا آلمانی murthran گرفته شده و در سانسکریت mar� و جالبه در پهلوی ( فارسی میانه ) murtan که امروزه در فارسی مردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبان های برنامه سازی و ریاضی دروند: infix پسوند: postfix پیشوند: prefix

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگاریک نمونه: عکسبرداریک: photographic زمین نگاریک : geographic توضیح: گرافیکُس graphikos واژیست یونایی که در انگلیسی وارد شده و پسوند �ایک: را د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ترانما : transparent تراتاب : translucent پیشنهاد دکتر حیدرملایری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ریف کردن در لری بروجردی: میوه را تکه تکه یا ردیف ردیف کردن می گویند شاید این واژه در زبان ها و گویش های ایرانی دیگر هم این کاربرد را داشته باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

زمانه: فاصله طولانی و بلند زمانی از تاریخ نمونه: زمانه مسیحیت از زادمان حضرت عیسی آغاز شد. با سقوط کمونیسم ( هَمدارگرایی ) زمانه ی نوینی آمد. ما د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

وب سایت: جایی که وب قراره گفته، نشانی یا آدرس در وب تصویب فرهنگستان : وبگاه ساخته سره گرایان: تارنما از وبسایت دکتر حیدری ملایری: وَپ سیت پیشنهاد خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بازیافتگر - بازچرخِگر چیزی یا کسی که عملیات بازیافت را می انجامد. نمونه: دستگاه بازیافتگر دیگر پلاستیک ها را خوب جدا نمی کند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوسازی، تازِسازی توضیح بیشتر: refresh از دو بخش re =باز و fresh=تازه درست شده به معنی بازتازه که به نگرمن نوسازی یا تازِسازی گویاترُ مناسب تر است. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

verification: فراروند [=فرآیند =process] برجاییدن ( برقرار کردن ) راستی چیزی، یا درستیِ چیزی را به دست آوردن یا نشان دادن برابر فارسی: راست آزمایی، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

آواپخش من آواپخش را می پسندم زیبا، کوتاه و رسا است. چرا پادپخش خوب نیست، پاد پیشوند باستانی فارسی است به معنی ضد است برابر anti در انگلیسی، این پیش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

زمانسنج یا زمانشمار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شناسه برابر Identification است id یا ID کوته نوشت Identification - Identity است که به عنوان شناسه گر یک چیز یا کَسی به کار می رود که در دانش رایانه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پایا برابر constant const کوتاه شدای constant است که در برنامه نویسی یک کلید واژه است برای تعریف داده های که هیچگاه تغییر نمی کند. در زبان جاوا و c ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

همدارگرایی برابر کمُنیسم. Communism از common ( مشترک ) می آید به معنی اشتراک گرایی، کمُنیسم یا همدار گرایی باوریست برای اداره کشور که همه چیز را م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

هستومند: آنچه که دارای هست باشد. این واژه برابر existent در انگلیسی است نمونه: تمام هستومند ها دنیا را با چشم آدم نمی توان دید، باید از تلسکوپ استف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنهازی: کسی یا چیزی که به تنهایی زندگی میکند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آهَنجِش تنها اسم مصدر آهَنجیدن است از بُنِ آهَنج که در انگلیسی abstraction در عربی انتزاع می گویند. به پردازش یا فراروند آهنجیدن، آهنجش گویند یعنی شم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

آهَنجیده برابر abstract است از بُنِ آهنج با اسم مصدر آهَنجِش. پادچِم ( معنی مخالف ) آن concrete است. هر چیزی که تنها بتواند در ذهن وجود داشته باشد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در زمینه دانش بالستیک : پَرتابیک توضیح: آنچه که دارای ویژگی یا مربوط به پرتاب یا فن پرتاب شود مانند موشک های بالاستیک. نمونه: موشک های پرتابیک تا ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فَرگَرد: بخشی ازکتاب، فصل در کتاب اُرگانون ( منطق ارسطو ) برگردان میر شمس الدین ادیب سلطانی �فرگرد� در برابر �فصل� ( عربی ) و �chapter� به کار رفته ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Like برابر فارسیش: پسند، مانند، سان، شبیه، دوست داشتن، خوش آمدن است. اصطلاح Like که امروزه در شبکه های همگانی/ اجتماعی پرکاربرد شده و در این برنامه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

روزآمد واژه تصویب شده فرهنگستان برای update است که مردم بیشتر بروزرسانی را به کار میگیرند. نمونه روزآمد یا بروزرسانی در گوشی های هوشمند همون update ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

نِژاده کسی یا چیزی که پاک از هرگونه ناخالصی باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

داتار یا دادار، این واژه پهلوی اوستایی است به معنی خالق، آفریدگار، بخشنده، زاینده که می توان به جای نویسنده، مولف یا خالق استفاده کرد. این واژه هنوز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نمارِش به معنی ایما، اشاره از نُمارِستن. نمونه بهرام به سیاوش اشاره کرد. بهرام به سیاوش نمارِش کرد. بهرام به سیاوش نمارِید. نمونه ای از شاهنامه: ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضمیر برابر فَرانام ( pronoun ) ، نام واره اشاره برابر نُمارِش برای ضمیر شخصی از فَرانام نُمارِشی بهره می برم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اگر �گَر�در جایگاه واژه بیاید: کوتاه شده اگر است. نمونه از حافظ: �گر� زلف پریشانت در دست صبا افتد هرجا که دلی باشد در دام بلا افتد اگر �گَر� در جا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پَسنوندیست که مانَک های ( معنی ) گوناگونی دارد ولی بیشتر برای گروه بندی به کار می رود برای تکرار: دَه گان بیست گان سی گان سدگان هزارگان برای نشانه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

توضیح: undo: باعث خنثی شدنِ آخرین فرمانِ اجراشده می شود redo: باعث تکرار آخرین فرمان اجراشده می شود برابرهای فارسی: undo : ناانجام، واگرد redo : باز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

توضیح: redo: باعث تکرار آخرین فرمان اجراشده می شود undo: باعث خنثی شدنِ آخرین فرمانِ اجراشده می شود برابرهای فارسی: redo : بازانجام، اَزنو undo : نا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

هنگامی که در جایگاه پیشوند استفاده شود به معنی دوباره است مانند: بازخوانی، بازگفتن، بازطراحی، بازسازی، بازآیی. . . هنگامی که در جایگاه پسوند استفاد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کَسری که در حسابداری استفاده می شود برابر با �کاستی� است کسرا برابر با شاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

دوست دار، شورمند. من مشتاق دیدار شمام. من دوست دار دیدار شمام.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

گاهی می توان از بی شک، صددرصد به جای حتما استفاده کرد. نمونه: رضا حتما سرکار میای؟ رضا صددرصد سرکار میای؟ رضا بی شک سرکار میای؟ ولی واژگان درست آن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

�کالانما�، �کارنما� پ ن: catalog دفترچه یا پرونده ای ( file ) است که درآن کالاها یا کارهای یک شرکت نمایش داده می شود یعنی فهرستی از کالا ها. ریخت در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

�کالانما�، �کارنما� پ ن: catalog دفترچه یا پرونده ( file ) است که درآن کالاها یا کارهای یک شرکت نمایش داده می شود یعنی فهرستی از کالا ها.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

�کالانما�، �کارنما� پ ن: catalog دفترچه یا پرونده ای ( file ) است که درآن کالاها یا کارهای یک شرکت نمایش داده می شود یعنی فهرستی از کالا ها.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

برابر واژه format قالب است که �قالب� عربیده ی کالِب است که واژه ایست فارسی، همچنین از �ریخت� نیز می توان بهره برد. نمونه "دوستت چه خوش ریختِ" یعن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

�قالب� معرب شده کالِب است که واژه ایست فارسی همچنین از �ریخت� نیز می توان بهره برد. نمونه "دوستت چه خوش ریختِ" یعنی دوست چه خوش هیکل، چه خوش چهره ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

�رزم نامه� در زمینه نظامی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در زمینه نظامی: پایور برابر با نیروی نظامی غیروظیفه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Handle به معنی رسیدگی یا مدیریت که گاه با process در جمله ها جابجا می شود. از پردازش نیز می توان بهره برد زیرا به معنی رسیدگی و انجام دادن است. بر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

روزآمد، به روز، بهنگام، امروزی، نوین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به روز، بهنگام، امروزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بازکردن، گُشودن که وارنه آن بستن، قفل کردن است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تَکال به معنی یگانه، یکتا، تک، منفرد، یک دانه، هر چیزی که یکی باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به فارسی: آماد، آمایش، تدارکات ( عربی ) فرهنگستان برای logistics �آماد� را تصویب کرده و تعریف آماد: علم طرح ریزی و جابه جایی و نگهداری نیروها عمدتا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

با این وجود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

وَشتْیدَن، وشتن = رقصیدن وَشتْ = رقص وَشتار، وَشتَنده، وَشتگَر = رقاص وَشتْیدَن شکل یا دیسه ای دیگر از گردیدن ( چرخیدن ) در فارسی میانه و در گیلانی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

گلوگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

برای remaster بازتدوین برای remake بازسازی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراز به معنی بالا و اوج هست فرازُ فُرود صعودُ نزول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اِموجی: شکلک، وینوات اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال معنی و کارکردِ اِموجی: ​واژه ی است ژاپنی به معنی تصویر نویسه، اموجی در اصل نویسه ای ( حرف ) ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

آهَنجیده برابر abstract از بُنِ آهنج با اسم مصدر آهَنجِش و مصدر آهنجیدن هر چیزی که تنها بتواند در ذهن وجود داشته باشد نه در جهان واقعی را آهنجیده، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

آهَنجیده برابر abstract از بُنِ آهنج با اسم مصدر آهَنجِش و مصدر آهنجیدن هر چیزی که تنها بتواند در ذهن وجود داشته باشد نه در جهان واقعی را آهنجیده، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بسیار، بسی، فراوان، انبوه گاه می توان از �بزرگ� نیز بهره برد نمونه: بخش �زیادی� از مردم ورزش نمیکنند. بخش �بزرگی� از مردم ورزش نمیکنند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در جایگاه gerund formatting : به معنی format دادن به چیزی برابر فارسی: دیسارش، دیسارکردن، قالبیدن پ ن: دیس برابر form است که در تندیس و سردیس هم است ...