پیشنهادهای ناصر خسروی (٢٠١)
روزی که ( منابع ) کمبود هست یا یکسری چیزها نیست.
به معنی چیزی که از آغاز بوده یا هست. میشه از �پیشابود� هم بهره برد. پیشنهاد دوستان، آغازه ای یا پیشداد خوبه ولی پیشداد برای من معنی �سنت/تراداد ی ...
دلهره، نگرانی. که دلهره را برابر stress خوبیه نگرانی هم برای concern.
خر بیشتر به معنی الاغ به کار میرود ولی در این واژه ها به معنی فراوان، بزرگ به کار میرود. خرچنگ، خرگوش، خرخاکی، خرپشته، خرپول ( پولدار، غنی ) خر ...
لیست انجام
پیشنهاد: بنگشت: به معنی دگرگونی و تغییر در بنیاد چیزی.
هَمرُخداد: زمانیکه دو مناسبت یا رویداد با هم در یک زمان رخداده باشند. برابر انگلیسش coincident هست که آکسفورد اینگونه تعریف کرده. occurring togeth ...
در لری بروجردی: اوسه use نمونه: ناهار هَردم اوسه وریسام. ناهار خوردم بعدش بلند شدم/برایستادم.
در لری بروجردی: مِرژِنگ merzheng
در لری بروجردی، وُرچیدن vorchidan به معنی سوا کردن، جدا کردن است. کمی کمک مادرت سبزی ورچین ( سبزی پاک کن ) .
در لری بروجردی گله gela برابر دانه است. برای نمونه: یه گِلَه بام وِرداشتم. برابر فارسی یک دانه بادام برداشتم.
مَتل matal به معنی داستان کوتاه است. در شعر: اَتل مَتل توتوله. . . یا در متلک انداختن. برابر انگلیسی tale یا در عربی مَثَل.
مَتل matal به معنی داستان است. در شعر: اَتل مَتل توتوله. . . یا در متلک انداختن. برابر انگلیسی tale یا در عربی مَثَل.
تعریف اکسفور: تکنیکالی، undead مرده است ولی هنوز حرکت میکنید، میجنبد. پیشنهاد: مُردال، مُردینه، زِگور ( یا زیگور ) مردال: آنچه که به مانند مرده ا ...
واژه ی آلمانی sauerkraut = کلم شور sauer = شور kraut = سبزیجات، کلم
فرازیست، pro = فرا biotic = زیست ( =زندگی ) سه واژه ی دیگر با bio biology = زیست - شناسی antibiotic = پادزیست biotechnology = زیست - فناوری
Refactoring: فرآیند بازسازیی یی که کارکرد اصلی تغییر نکند. refactor برای بازچینی بهتر/ بهبود انجام میشود و فرقش با rebuild این است rebuild بار معن ...
نوواژه برای جایگزینیِ #eros و #erotic به ترتیب به معنای الهه یا دیوِ شهوت و آنچه به شهوت مربوط است. ا↙️ برای #eros #ورنا 👈 varnā 👈 برساخته از وَ ...
نوواژه برای جایگزینیِ #eros و #erotic به ترتیب به معنای الهه یا دیوِ شهوت و آنچه به شهوت مربوط است. ا↙️ برای #eros #ورنا 👈 varnā 👈 برساخته از وَ ...
اسمِ مصدرِ گاییدن است، ستاک حال ش گا - است، نمونه بگام ( سکس بکنم ) ، میگام ( سکس میکنم ) ستاگ گذشته ش گای - است، نمونه گاییدم ( سکس کردم ) عقب و ...
برزیسته = survived ( یا برزیویده ) برزیستن = survive برزیوش = survival ( اسم ) برزیستی = survivable
تَرآاِنسانگرایی: به جنبش فلسفی، اجتماییِ که پشتیبانِ بالابردن و پیشرفت شرایط انسانی با توسعه و فرادسترسپذیر کردن تکنولوژی های پیچیده یی که شدیدا بتوا ...
a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...
a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...
a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...
a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...
در لری بروجردی لیج برابر لیز در فارسی است.
در لری بروجردی �لیج� است. دَسِم لیجهَ برابرِ دستم لیزه است.
در لری بروجردی: قَزون
در لری بروجردی قیچ به معنی کج چشم قیچ = چشم کجی = strabismus
کِلآشیدن = خاریدن
در لری بروجردی شیتَک
تِل به معنی تپه است، در لری بروجردی برای اشاره به کسی که شکمش به مانند تپه بزرگ است به کار میرود.
پنداری : انگار که، گویی
در لری بروجردی ( و قطعا بسیاری از شهرهای دیگر ) �نالی� و �نالیچه� را برای زیرانداز، تشک استفاده میکنند.
جُستَن = to find: پیدا کردن، یافتن جُسته = found، پیدا شده ستاک حال جُستن، جوی - است. برای نمونه: جُستم، اول شخص زمان گذشته است جویم، اول شخص زمان اک ...
survive = برزیویدن survival = برزیوش
زَهره zahre در فارسی ( نمونه ی شناخته: زَهرم ترکید ) زَلوک zaluk در پارسیگ زلَه zela, zēla در لری
در پارسیگ تیک
در لری بروجردی فنجیدن = پاشیدن
در بروجردیِ لری درکی dareki = مصنوعی نمونه: فلانی دِنو درکی هِشتهَ. فلانی دندان مصنوعی گذاشته.
آب ( اسم ) = water آبکی ( صفت ) = watery, liquid آبی ( اسم، صفت ) = رنگِ آبی = blue
ریزسبزی ها
دشواری = difficulty دشوار = difficult آسان = easy هنجار = normal سخت = hard
در لری بروجردی: نیجی.
آگاه باش. واژه ی آگاه با نگاهیدن درپیوند است پس در کل مشکلی نیست که be aware me را �به من آگاه باش� یا �aware me� مرا آگاه کن، بیاگاه مرا ، ترجمه ک ...
در لری بروجردی غاره زدن، به معنی صدای بلندی درآوردن، فریاد و بانگ زدن در کتاب دکتر محمد بشیر حسین، زغاریدن: بانگ زدن، فریاد زدن
گاه به معنی زمان است و گاهشمار یعنی زمانشمار، شمارننده ی زمان. استاد حیدری ملایر گاهشمار را برابر calendar /تقویم به کاربردند.
آمپسند ( popular ) : چیزی در میان کسان زیادی مورد پسند بودن. popularis ( z ) e: آمپسندیدن ( فعل ) popular: آمپسند popularized: آمپسندیده populari ...
آمپسند ( popular ) : چیزی در میان کسان زیادی مورد پسند بودن. popularise: آمپسندیدن ( فعل ) popular: آمپسند popularized: آمپسندیده popularity: آمپ ...
آمپسند ( popular ) : چیزی در میان کسان زیادی مورد پسند بودن. popularise: آمپسندیدن ( فعل ) popular: آمپسند popularized: آمپسندیده popularity: آمپ ...
چرا نباید واژه ی نظریه را برابر theory به کاربرد و نگره بهتر است؟ زیرا ۱ - نظریه را از نظر گرفته اند و نظر به معنی نگاهی بسیار کوتاه داشتن است که در ...
backward compatibility: پشتسوسازگاری : سازگاری با آنچه که پشت سر است foreward compatibility: پیشسوسازگاری : سازگاری با آنچه که پیش روی است
سگویی: به گفتگو یا بحث میان سه کس فعل آن را میتوان به دیس های ( forms ) زیر داشت: سگویی کردن، سگوییدن واژه های هم ساختار: دُگویی: dialogue تَکگو ...
استراتژی: فراروندِ ساختنِ مجموعه ای از فعالیت های خوب هماهنگ شده که با هدف اشغال یا گرفتن یک جایگاه باارزش در زمینه یی رقابتی است.
به لری بروجردی هُمال یعنی رقیب یا کسی که میکوشد برابری کند. نمونه: رضا با من هُمالی میکنه ( به بروجردی reza va me homali mona ) نمونه: رضا هُمالمه ...
به بروجردی میگیم پَلاخش پَلاخشه یا پَلاخشِسهَ یا به فارسی میتوان گفت پلاخشیده
دوشیزه میتواند از دوخ به معنی دختر و یزه پسوند کوچک ساز باشد و سرهم میشود دختری که کوچک و جوان است به مانند دخترک. این تنها یک حدس بود.
masculinity: ( اسم ) نرینگی/ مردگونگی/ مردانگی masculine : ( صفت ) نرین/ مردگون/ مردانه نمونه: در جهان پسانوین نرینگی مردان کم شده است و من میخواهم ...
پردیس واژیست ایرانی از اوستایی. فردیس، فردوس، پارادایز ( انگلیسی ) از همین واژه اند. پیوند ریشه یابی را گذاشتم.
علاقه به معنی دلبستگی یا آنچه که به آن آویزون باشد. برابر انگلیسیش interest است به معنی آنچه درون یا میان است. پیشنهاد استاد ادیب سلطانی اندرست اس ...
به معنی چیدن از فعل چنیدن: خیز تا گل چنیم و لاله چنیم پیش خسرو بریم و توده کنیم فرخی سیستانی
در بروجردی: دُلگ dolg نمونه: sel ko dolgesh chani gapa ببین چقدر دلگش بزرگه.
برابر فارسی: تِروفه یا trufe را میتوان داشت. trophy به معنی غنیمت یا نشان پیروزی که از دشمن گرفته میشد به مانند تاج یا انگشتر شاه. . . در پارسیگ ( ...
از لاتین com ponere درست شده به معنی یک پاره یی یا جزیی از یک کل بزرگتر. com به معنی باهم ponere به معنی نهادن، گذاشتن به فارسی میتوان داشت: از هِش ...
باززایش
نمونه: به یارو گفتم اگر فُلانی بیاد بَهمان میکنم بعد بیسار میشه بعد باید پلیس بیاد داستان را جمع کنه. اینجا �یارو، فلانی، بهمان، بیسار� همه مجهول ا ...
نمونه: به یارو گفتم اگر فُلانی بیاد بَهمان میکنم بعد بیسار میشه بعد باید پلیس بیاد داستان را جمع کنه. اینجا �یارو، فلانی، بهمان، بیسار� همه مجهول ا ...
صرف فعل: گذشته ی ساده: اَفزودم، افزودی، افزود. . . حال ساده: اَفزایم، افزایی، افزاید. . . حال ساده با پیشوند ب یا بی هم صرف میشود: باَفزایم، بی ...
درپاسخ به کاربر �ستاره�: فردوسی، منوچهری، فرخی و شاعرهای کلاسیک از واژه ی چاکر به معنی خدمتکار و بنده استفاده کردند، آیا آنها هم لوتی های تهران بودند.
همشیره = به کسی اشاره دارد که از شیر یک مادر نوشیده باشند به معنی خواهر، برادر، فرزندانی که از پستان یک مادر شیر نوشیده باشند که البته بیشتر به خواهر ...
لتته یا لته از لخته به معنی تکه یی، پاره یی از یک چیزی برابرهای انگلیسی: piece, part, portion, fragment.
�اَست� فعل کمکی ( اسنادی ) است یعنی بتنهایی کاربرد ندارد چیزی را به چیزی دیگر نسبت میدهد. در انگلیسی بیشتر برابر فعل های to be است ( am, is, are ) ...
یک پیشنهاد برای to create از فعل هستن ( to exist ) در نوشته های فلسفی. هَستاندَن = create هستانِش = creating بازهستاندن = recreate ناهستاندن = uncr ...
واژه morph واژه یست یونانی از metamorphosis برای اشاره به دگرگونی از شکلی به شکلی دیگر. برای نمونه، دگرگونی خون آشام به خفاش یک دگرریختی است، نمونه ...
تَرآاِنسانگرایی: به جنبش فلسفی، اجتماییِ که پشتیبانِ بالابردن و پیشرفت شرایط انسانی با توسعه و فرادسترسپذیر کردن تکنولوژی های پیچیده یی که شدیدا بتوا ...
تَرآاِنسانگرایی: به جنبش فلسفی، اجتماییِ که پشتیبانِ بالابردن و پیشرفت شرایط انسانی با توسعه و فرادسترسپذیر کردن تکنولوژی های پیچیده یی که شدیدا بتوا ...
immortal= نامیرا ( به معنی نامُردنی ) ، نامُردشَوا immortality = نامیرایی immortals = نامیران immortalize = نامیراستن ( فعل ) immortalized = نامیرا ...
زامگرایی: یک باور فلسفیِ کل نگر و مینویی ( معنوی ) زمین محور است که عبارت های مشترکی با ادیان زمینی و پاگانیسم دارد، در حالی که منحصراً با دینهای خاص ...
گایا الهه و نماد زمین از اساطیر یونانی است برابر امشاسپند ایرانیش را میتوان زَم یا زامیاد گفت.
یادآوری دوستانه، یادآوریِ مهربانانه، یادآوری بامهربانی
تصادف به معنی رخدادی بد. میتوان از "دژامد" یا "دشامد" هم استفاده کرد ( از دکتر حدیری ملایری )
دنبالیدن: following فعل دنبال کردن. دنبالشَوا: followable کسی که دنبال میشود. دنبالگر: follower کسی که دنبال میکند.
گِرَوش ( اسم مصدر ) گرویدن ( مصدر )
به فارسی وَرتا: یعنی نسخه یا گونه یی از چیزیی که در برخی جنبه ها باهم فرق دارن. نمونه: ورتاهای کرونا Omicron, Delta, Alpha . . . اند اُمیکرون از دی ...
در بروجردی: مِنگُو: ماده گاو
در لری بروجردی: مِنگُو
میغ ابری است از گاز و خاک در فضای میانستاره یی. میغ به معنی nebula یا سحابی است از mighlā پوروا هندوایرانی واروپایی است که mist انگلیسی همریشه است.
میشود به جای مسواک گفت: دِنوسا به معنای دندان سای
برای تمایز میان اندام زبان و سیستم زبان میتوان داشت: زوفان = tongue زبان = language
♦️ نوواژه برای جایگزینیِ #to_control به معنای تعیین کردنِ رفتارِ چیزی یا کسی؛ هدایت کردنِ اجرایِ چیزی؛ و جُزین ا↙️ #ترنادن ( tornādan ) یا: #ترنای ...
ذهنواز : کسی که دارای ذهنی واز ( =باز ) برای پذیرفتن اندیشه های نو دارد ذهنوازیده= open - minded یا اگر واژه ی نوتر میخواهید: منتواز = mentvAz
VS: مخالف، دربرابر، گاهی هم معنی مقایسه می دهد توضیح: VS کوتاهیده ی versus است از لاتینی In this week batman vs superman will be played
بُل ( bol ) : در فارسی به معنی چیزی که زیاد یا فراوان است. به مانند بلهوس، یعنی کسی که دارای هوس زیادی است بل ( bal ) : در لری بروجردی به معنی گذاش ...
برابر فارسی: تَرافَرازَنده
در بروجردی: پِشکَ : peška
برای دیدن سودمندی و دلیل بکارگیری پسوند - ایک به پیوند زیر بروید
درباره ریشه احتمالی این واژه: در اوستایی واژه ی mairiia به معنی مریز، بیمار بوده. همچنین پیشوند mel - در لاتین malus به معنی بد، شیطان در انگلیسی ...
کوتاهیده: کوتاه شده
برابر فارسی بَرآخت ( barAxt ) : از به روی چیزی آخته شده و درآخت برابر subject : از درون چیزی آخته شده
واقعا این چه نامیه؟ در این نقش سه سنگنگاری شده است که اولی برای نشست اردشیر پاپکان با بزرگان ( یا تاجگذاری ) است دومی برای تاج گذاری اردشیر پاپکان ...
برابر فارسی اش میتوان "هوروی" را داشت به معنی خوب چهره، از "هو" به معنی خوب در هومن هوتن ( از اوستایی ) است. و "روی" به معنی چهره از پریچهر نیز م ...
توضیح: extract به معنی چیزی را از درون چیزی زدودن یا بیرون کشیدن به ویژه بازور یا باکوشش extract با واژه ی abstract هم ریشه است to extract : بَرهَن ...
problematic: به معنی چیزی که دارای ویژگی دردسرساز است یا موجب دشواری و دردسر می شود problematical: دارای ویژگی problematic برابرهای فارسی: ماچیستی ...
تظاهر به دانستن.
گرانیک: gravity گرانش: gravitation واژه مصوب برای gravity گرانی است ولی برای اینکه با گران بودن کالاها اشتباه گرفته نشود بنظرم بهتر است با پسوند ic ...
reform: به معنای فرم یا دیس چیزی را تغییر دادن، باز فرم دادن. برابر فارسی: بازدیسی از تندیس، سردیس برای دیدن واژه ی دیس به form بروید.
تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( فعل اکنون ) در لری ویر ب ...
تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( ستاک اکنون ) در لری ویر ...
پَرتُم = a priori اَفدُم = a posteriori از دهخدا
USA : United state of america هر واژه فرصتیست برای دیدن یک مفهوم/کانسپت از دیدگاه های گوناکون. گرچه رایج است که USA را ایالات متحده ی آمریکا گویند ...
اندیشَنده: کسی که با اندیشه زیاد سرُکار دارد. کسی که می اندیشَد.
به بروجردی: خِسیرَ xesira
چَفتپَذیر، چفتشوا : flexible از فعل چفتن، چَفتیدن به معنی خَمیدن، خمیدن قامت یا پشت نمونه شعری: چو شد سال آن پادشا بر دو هفت بنالید و آن سرو نازان ...
نوواژه ی برای جایگزینیِ brand به معنای نشانه ای که بر روی گلّه ها، برده ها یا مجرمان می زدند تا مالکیت یا نسبت آن ها را مشخص کنند؛ امروزه نیز به معنا ...
برابر فارسی: مَتا از اوستایی به معنی پیش رفتگی، آنور چیزی meta پیشوند یونانی است به معنی بعد از، پشت متاگیتیک: metaphysic مَتا - کهکشان: metagalaxy
دژفهم: چیزی را به درستی نفهمیدن. دیگر برابرها: بدفهم، کجفهم
مَتاگیتیکی: مربوط به مَتاگیتیک یا دارای ویژگی مَتاگیتیک به واژه متافیزیک بروید.
مَتاگیتیک: آنچه که ماورای گیتی ( جهان ) باشد، آنچه که پس از گیتی درنظر گرفته می شود.
مَتاگیتیک: آنچه که ماورای گیتی ( جهان ) باشد، آنچه که پس از گیتی درنظر گرفته می شود. از استاد ادیب سلطلانی
بیشواکنش : overreaction تعریف : بیش از حد واکنش دادن نمونه: همیشه پیش از بالا رفتن دلار در بورس بیشواکنشی رخ میدهد. کمواکنش، فروواکنش : under - rea ...
پَرژَن: critique پَرژَنیدن: criticize پَرژَنِش :criticization پَرژَنی، پرژنال، پرژنیک: critical واژه ی غربال، گربال با critique هم ریشه اند.
dialogue: گفتگو میان دو یا چند کس برابر فارسی: دوگویی این واژه از یونانی dia - logos درست شده dia : دو logos: سُخَنیدن، حرف زدن که واژه های همانند ...
dialogue: گفتگو میان دو یا چند کس برابر فارسی: دُگویی این واژه از یونانی dia - logos درست شده dia : دو logos: سُخَنیدن، حرف زدن، گفتن ( گوییدن ) و ...
دیم ( dim ) به معنی چهره، رخسار، صورت، از واژگان پهلوی آذری و تاتی، تالشی، گیلکی. ریشه دیم از "دَیمَن" daēman در اوستایی است همچنین در پهلوی میانه " ...
برابر های فارسی درآخت: subject که فعل آن درآختن است برآخت: object که فعل آن برآختن است آخته از فعل آهیختن یا آختن یعنی چیزی را از درون چیزی دیگر ب ...
روله: فرزند کوچک ولی همچنین برای اشاره به فرزند عزیز نیز به کار می رود. این واژه با آمیختن رود و پسوند اوله ساخته شده که کوچک ساز است به مانند گلول ...
سَوایِش: عمل جدا کردن سَواییدن: فعل جدا کردن
شَوا: شدنی نمونه: آزمون شَوا
کاغذتا، کاغذپیچ به هنرِ �تا� کردن یا درست کردن شکلی با کاغذ را اُریگامی گویند که واژیست ژاپنی به معنی تا کردن کاغذ. هنگامی که خردسال بودم برادرم ب ...
به معنی توانا یا توانایی چیزی را داشتن زمانی که در جایگاه پسوند بیاید می توان آن را به شکل زیر ترجمه کنیم. برای نمونه: trackable دنبال پذیر، دنبال ...
level up: تراز ( سطح ) چیزی را بالاتر آوردن به فارسی میتوان داشت: مِهتراز، بِهتراز نمونه: مِهترازیدن ماشین برایم پنج میلیون هزینه داشت. level down: ...
اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال اِموجی: شکلک، وینوات استیکر در برنامه های پیام رسان: نمادهای ایستا ( ثابت ) یا پویایی اَستند که برای بیان احساسات ...
اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال اِموجی: شکلک، وینوات استیکر در برنامه های پیام رسان: نمادهای ایستا ( ثابت ) یا پویایی اَستند که برای بیان احساسات ...
اِموجی: شکلک، وینوات اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال معنی و کارکردِ اِموجی: واژه ی است ژاپنی به معنی تصویر نویسه، اموجی در اصل نویسه ای ( حرف ) ا ...
تَراتاب: به چونا یا کیفیت یک ماده که امکان اجازه عبور نور را می دهد. تراتاب پیشنهاد دکتر ملایری است.
form واژه ایست لاتین - فرانسوی به معنی قالب[کالب] یا به روشی که یک چیز پدیدار است. برابر فارسی: دیس نمونه ی "دیس" از نظامی گنجوی از بهترین شاعران ...
چیزی که دارای ویژگی خود کار بودن باشد. پیشنهاد من: خودکاریک ایک یا ic پسوندیست ایرانی برای دارای ویژگی کردن فعل که در انگلیسی همین کاربرد را دارد. ...
چیزی را ایستاندن یا ثابت کردن یا تعمیر کردن بَرجا: fix برجادَن: fixing برجایِش، برجایدن: fixation برجایده ( برجا شده ) : fixed به تعریف ساده چیزی ر ...
کاغذتا، کاغذپیچ به هنرِ �تا� کردن یا درست کردن شکلی ( دیسه ی ) با کاغذ را اُریگامی گویند که واژیست ژاپنی به معنی تا کردن کاغذ. هنگامی که خردسال بو ...
در لری بروجردی لُف lof به معنی: شبیه، دوقلو
fragile: صفتی است به معنی دارای ویژگی به آسانی شکستن. پیشنهاد من: زودشکن یا زودشکنیک. پادواژه fragile واژه sturdy است به معنی دیرشکن. دوستان دقت ...
فعل گذشته dream Dreamt برابر dreamed نمونه: I dreamt about my mother فارسی: مادرمُ در خواب دیدِام ، درباره مادرم خواب دیده ام
درباره ریشه این واژه: این واژه از پوروا آلمانی murthran گرفته شده و در سانسکریت mar� و جالبه در پهلوی ( فارسی میانه ) murtan که امروزه در فارسی مردن ...
در زبان های برنامه سازی و ریاضی دروند: infix پسوند: postfix پیشوند: prefix
نگاریک نمونه: عکسبرداریک: photographic زمین نگاریک : geographic توضیح: گرافیکُس graphikos واژیست یونایی که در انگلیسی وارد شده و پسوند �ایک: را د ...
ترانما : transparent تراتاب : translucent پیشنهاد دکتر حیدرملایری
ریف کردن در لری بروجردی: میوه را تکه تکه یا ردیف ردیف کردن می گویند شاید این واژه در زبان ها و گویش های ایرانی دیگر هم این کاربرد را داشته باشد.
زمانه: فاصله طولانی و بلند زمانی از تاریخ نمونه: زمانه مسیحیت از زادمان حضرت عیسی آغاز شد. با سقوط کمونیسم ( هَمدارگرایی ) زمانه ی نوینی آمد. ما د ...
وب سایت: جایی که وب قراره گفته، نشانی یا آدرس در وب تصویب فرهنگستان : وبگاه ساخته سره گرایان: تارنما از وبسایت دکتر حیدری ملایری: وَپ سیت پیشنهاد خ ...
بازیافتگر - بازچرخِگر چیزی یا کسی که عملیات بازیافت را می انجامد. نمونه: دستگاه بازیافتگر دیگر پلاستیک ها را خوب جدا نمی کند.
نوسازی، تازِسازی توضیح بیشتر: refresh از دو بخش re =باز و fresh=تازه درست شده به معنی بازتازه که به نگرمن نوسازی یا تازِسازی گویاترُ مناسب تر است. ...
verification: فراروند [=فرآیند =process] برجاییدن ( برقرار کردن ) راستی چیزی، یا درستیِ چیزی را به دست آوردن یا نشان دادن برابر فارسی: راست آزمایی، ...
آواپخش من آواپخش را می پسندم زیبا، کوتاه و رسا است. چرا پادپخش خوب نیست، پاد پیشوند باستانی فارسی است به معنی ضد است برابر anti در انگلیسی، این پیش ...
زمانسنج یا زمانشمار
شناسه برابر Identification است id یا ID کوته نوشت Identification - Identity است که به عنوان شناسه گر یک چیز یا کَسی به کار می رود که در دانش رایانه ...
پایا برابر constant const کوتاه شدای constant است که در برنامه نویسی یک کلید واژه است برای تعریف داده های که هیچگاه تغییر نمی کند. در زبان جاوا و c ...
همدارگرایی برابر کمُنیسم. Communism از common ( مشترک ) می آید به معنی اشتراک گرایی، کمُنیسم یا همدار گرایی باوریست برای اداره کشور که همه چیز را م ...
هستومند: آنچه که دارای هست باشد. این واژه برابر existent در انگلیسی است نمونه: تمام هستومند ها دنیا را با چشم آدم نمی توان دید، باید از تلسکوپ استف ...
تنهازی: کسی یا چیزی که به تنهایی زندگی میکند.
آهَنجِش تنها اسم مصدر آهَنجیدن است از بُنِ آهَنج که در انگلیسی abstraction در عربی انتزاع می گویند. به پردازش یا فراروند آهنجیدن، آهنجش گویند یعنی شم ...
آهَنجیده برابر abstract است از بُنِ آهنج با اسم مصدر آهَنجِش. پادچِم ( معنی مخالف ) آن concrete است. هر چیزی که تنها بتواند در ذهن وجود داشته باشد ...
در زمینه دانش بالستیک : پَرتابیک توضیح: آنچه که دارای ویژگی یا مربوط به پرتاب یا فن پرتاب شود مانند موشک های بالاستیک. نمونه: موشک های پرتابیک تا ا ...
فَرگَرد: بخشی ازکتاب، فصل در کتاب اُرگانون ( منطق ارسطو ) برگردان میر شمس الدین ادیب سلطانی �فرگرد� در برابر �فصل� ( عربی ) و �chapter� به کار رفته ...
Like برابر فارسیش: پسند، مانند، سان، شبیه، دوست داشتن، خوش آمدن است. اصطلاح Like که امروزه در شبکه های همگانی/ اجتماعی پرکاربرد شده و در این برنامه ...
روزآمد واژه تصویب شده فرهنگستان برای update است که مردم بیشتر بروزرسانی را به کار میگیرند. نمونه روزآمد یا بروزرسانی در گوشی های هوشمند همون update ...
نِژاده کسی یا چیزی که پاک از هرگونه ناخالصی باشد
داتار یا دادار، این واژه پهلوی اوستایی است به معنی خالق، آفریدگار، بخشنده، زاینده که می توان به جای نویسنده، مولف یا خالق استفاده کرد. این واژه هنوز ...
نمارِش به معنی ایما، اشاره از نُمارِستن. نمونه بهرام به سیاوش اشاره کرد. بهرام به سیاوش نمارِش کرد. بهرام به سیاوش نمارِید. نمونه ای از شاهنامه: ...
ضمیر برابر فَرانام ( pronoun ) ، نام واره اشاره برابر نُمارِش برای ضمیر شخصی از فَرانام نُمارِشی بهره می برم
اگر �گَر�در جایگاه واژه بیاید: کوتاه شده اگر است. نمونه از حافظ: �گر� زلف پریشانت در دست صبا افتد هرجا که دلی باشد در دام بلا افتد اگر �گَر� در جا ...
پَسنوندیست که مانَک های ( معنی ) گوناگونی دارد ولی بیشتر برای گروه بندی به کار می رود برای تکرار: دَه گان بیست گان سی گان سدگان هزارگان برای نشانه ...
توضیح: undo: باعث خنثی شدنِ آخرین فرمانِ اجراشده می شود redo: باعث تکرار آخرین فرمان اجراشده می شود برابرهای فارسی: undo : ناانجام، واگرد redo : باز ...
توضیح: redo: باعث تکرار آخرین فرمان اجراشده می شود undo: باعث خنثی شدنِ آخرین فرمانِ اجراشده می شود برابرهای فارسی: redo : بازانجام، اَزنو undo : نا ...
هنگامی که در جایگاه پیشوند استفاده شود به معنی دوباره است مانند: بازخوانی، بازگفتن، بازطراحی، بازسازی، بازآیی. . . هنگامی که در جایگاه پسوند استفاد ...
کَسری که در حسابداری استفاده می شود برابر با �کاستی� است کسرا برابر با شاه
دوست دار، شورمند. من مشتاق دیدار شمام. من دوست دار دیدار شمام.
گاهی می توان از بی شک، صددرصد به جای حتما استفاده کرد. نمونه: رضا حتما سرکار میای؟ رضا صددرصد سرکار میای؟ رضا بی شک سرکار میای؟ ولی واژگان درست آن ...
�کالانما�، �کارنما� پ ن: catalog دفترچه یا پرونده ای ( file ) است که درآن کالاها یا کارهای یک شرکت نمایش داده می شود یعنی فهرستی از کالا ها. ریخت در ...
�کالانما�، �کارنما� پ ن: catalog دفترچه یا پرونده ( file ) است که درآن کالاها یا کارهای یک شرکت نمایش داده می شود یعنی فهرستی از کالا ها.
�کالانما�، �کارنما� پ ن: catalog دفترچه یا پرونده ای ( file ) است که درآن کالاها یا کارهای یک شرکت نمایش داده می شود یعنی فهرستی از کالا ها.
برابر واژه format قالب است که �قالب� عربیده ی کالِب است که واژه ایست فارسی، همچنین از �ریخت� نیز می توان بهره برد. نمونه "دوستت چه خوش ریختِ" یعن ...
�قالب� معرب شده کالِب است که واژه ایست فارسی همچنین از �ریخت� نیز می توان بهره برد. نمونه "دوستت چه خوش ریختِ" یعنی دوست چه خوش هیکل، چه خوش چهره ا ...
�رزم نامه� در زمینه نظامی
در زمینه نظامی: پایور برابر با نیروی نظامی غیروظیفه
Handle به معنی رسیدگی یا مدیریت که گاه با process در جمله ها جابجا می شود. از پردازش نیز می توان بهره برد زیرا به معنی رسیدگی و انجام دادن است. بر ...
روزآمد، به روز، بهنگام، امروزی، نوین
به روز، بهنگام، امروزی
بازکردن، گُشودن که وارنه آن بستن، قفل کردن است.
تَکال به معنی یگانه، یکتا، تک، منفرد، یک دانه، هر چیزی که یکی باشد
به فارسی: آماد، آمایش، تدارکات ( عربی ) فرهنگستان برای logistics �آماد� را تصویب کرده و تعریف آماد: علم طرح ریزی و جابه جایی و نگهداری نیروها عمدتا ...
با این وجود
وَشتْیدَن، وشتن = رقصیدن وَشتْ = رقص وَشتار، وَشتَنده، وَشتگَر = رقاص وَشتْیدَن شکل یا دیسه ای دیگر از گردیدن ( چرخیدن ) در فارسی میانه و در گیلانی ...
گلوگاه
برای remaster بازتدوین برای remake بازسازی
فراز به معنی بالا و اوج هست فرازُ فُرود صعودُ نزول
اِموجی: شکلک، وینوات اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال معنی و کارکردِ اِموجی: واژه ی است ژاپنی به معنی تصویر نویسه، اموجی در اصل نویسه ای ( حرف ) ا ...
آهَنجیده برابر abstract از بُنِ آهنج با اسم مصدر آهَنجِش و مصدر آهنجیدن هر چیزی که تنها بتواند در ذهن وجود داشته باشد نه در جهان واقعی را آهنجیده، ...
آهَنجیده برابر abstract از بُنِ آهنج با اسم مصدر آهَنجِش و مصدر آهنجیدن هر چیزی که تنها بتواند در ذهن وجود داشته باشد نه در جهان واقعی را آهنجیده، ...
بسیار، بسی، فراوان، انبوه گاه می توان از �بزرگ� نیز بهره برد نمونه: بخش �زیادی� از مردم ورزش نمیکنند. بخش �بزرگی� از مردم ورزش نمیکنند.
در جایگاه gerund formatting : به معنی format دادن به چیزی برابر فارسی: دیسارش، دیسارکردن، قالبیدن پ ن: دیس برابر form است که در تندیس و سردیس هم است ...