metaphysic


(نادر) ماورای طبیعت، مابعدالطبیعه، متافیزیک

جمله های نمونه

1. Metaphysic Trinity: The universal forces of Stasis, Dynamism and Entropy.
[ترجمه گوگل]تثلیث متافیزیک: نیروهای جهانی ایستایی، پویایی و آنتروپی
[ترجمه ترگمان]Metaphysic تثلیث: نیروهای جهانی of، Dynamism و آنتروپی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Marxism also breaks away from metaphysics, but adopts dialectics, the reasonable core of Hegel's philosophy, namely, of metaphysic tradition.
[ترجمه گوگل]مارکسیسم نیز از متافیزیک جدا می شود، اما دیالکتیک، هسته معقول فلسفه هگل، یعنی سنت متافیزیک را می پذیرد
[ترجمه ترگمان]مارکسیسم همچنین از متافیزیک جدا می شود، اما دیالکتیک را می پذیرد، هسته منطقی فلسفه هگل، به نام سنت metaphysic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Now the method of the old metaphysic, as Kant correctly states it, consisted in substituting for these statements of experience the corresponding categories or metaphysical terms.
[ترجمه گوگل]اکنون روش متافیزیک قدیم، همانطور که کانت به درستی بیان می‌کند، عبارت بود از جایگزینی برای این گزاره‌های تجربه، مقولات یا اصطلاحات متافیزیکی مربوطه
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر روش of قدیم، همان طور که کانت به درستی بیان می کند، عبارت بود از جایگزین کردن این صورت های تجربه در مقوله های مرتبط یا اصطلاحات متافیزیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Instead of winning a concrete, this metaphysic stuck fast on an abstract, identity.
[ترجمه گوگل]این مابعدالطبیعه به جای برنده شدن در یک امر ملموس، به سرعت بر هویتی انتزاعی و انتزاعی چسبید
[ترجمه ترگمان]این metaphysic بجای برنده شدن بتن، به سرعت به یک هویت مجرد تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The beauty of metaphysic is flexibility of the knowledge, yet it should be bound by certain metaphysical principles.
[ترجمه گوگل]زیبایی متافیزیک در انعطاف پذیری دانش است، با این حال باید به اصول متافیزیکی خاصی وابسته باشد
[ترجمه ترگمان]زیبایی of، انعطاف پذیری دانش است، با این حال باید با برخی از اصول متافیزیکی آن را محدود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Physic of Metaphysic begs defence.
[ترجمه گوگل]فیزیک متافیزیک التماس دفاع است
[ترجمه ترگمان]Physic از Metaphysic دفاع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A very important step was undoubtedly made, when the terms of the old metaphysic were subjected to scrutiny.
[ترجمه گوگل]زمانی که اصطلاحات متافیزیک قدیم مورد بررسی قرار گرفت، بدون شک گام بسیار مهمی برداشته شد
[ترجمه ترگمان]بدون شک، زمانی که شرایط of قدیمی مورد موشکافی قرار گرفت، یک گام بسیار مهم ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is wrong therefore to take the mind for a processless ens, as did the old metaphysic which divided the processless inward life of the mind from its outward life.
[ترجمه گوگل]بنابراین، اشتباه است که ذهن را به عنوان یک انس بدون فرآیند در نظر بگیریم، همانطور که متافیزیک قدیمی که زندگی درونی بدون فرآیند ذهن را از زندگی بیرونی آن تقسیم می کرد
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین است که ذهن آدم را به for ens، همان طور که the قدیم که زندگی درونی ذهن را از زندگی بیرون divided تقسیم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How to provide a logically consistent theoretical basis promoted the theory of economic liberalism to the stage of metaphysic.
[ترجمه گوگل]چگونگی ارائه یک مبنای نظری منطقی سازگار، نظریه لیبرالیسم اقتصادی را به مرحله متافیزیک ارتقا داد
[ترجمه ترگمان]چگونه یک پایه نظری سازگار منطقی را فراهم آورد و نظریه لیبرالیسم اقتصادی را به مرحله of ارتقا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With the development of modern physics, the focus of modern realism changes from medieval metaphysic to modern realism concerning more about relation, macrocosm and cognitive behavior.
[ترجمه گوگل]با توسعه فیزیک مدرن، تمرکز رئالیسم مدرن از متافیزیک قرون وسطی به رئالیسم مدرن تغییر می کند که بیشتر در مورد رابطه، جهان کلان و رفتار شناختی است
[ترجمه ترگمان]با پیشرفت فیزیک مدرن، تمرکز واقع گرایی مدرن از metaphysic قرون وسطایی به رئالیسم مدرن مربوط به ارتباط بیشتر در رابطه با رابطه، macrocosm و رفتار شناختی تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Secondly, through a series of critical practice, it deconstructed the instructional function of metaphysic in reading the text, thus deconstructed the traditional poetic.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، از طریق یک سری تمرین انتقادی، کارکرد آموزشی متافیزیک را در خوانش متن واسازی کرد، بنابراین شعر سنتی را واسازی کرد
[ترجمه ترگمان]دوم، از طریق مجموعه ای از اعمال انتقادی، نقش آموزشی metaphysic در خواندن متن را تحلیل می کرد، در نتیجه فضای شاعرانه سنتی را تحلیل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this respect the zero represents a domain of metaphysic : We may infinite approach it, but never achieve actually.
[ترجمه گوگل]از این نظر، صفر نشان‌دهنده حوزه‌ای از متافیزیک است: ممکن است بی‌نهایت به آن نزدیک شویم، اما هرگز به واقعیت دست یابیم
[ترجمه ترگمان]در این رابطه صفر، دامنه of را نشان می دهد: ما ممکن است به آن نزدیک شویم اما هرگز به آن دست پیدا نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In a world where everything is given and nothing is explained, the fecundity of a value or of a metaphysic is a notion devoid of meaning.
[ترجمه گوگل]در جهانی که همه چیز داده می شود و هیچ چیز توضیح داده نمی شود، باروری یک ارزش یا یک متافیزیک مفهومی خالی از معناست
[ترجمه ترگمان]در دنیایی که همه چیز به آن داده می شود و هیچ چیز توضیح داده نمی شود، باروری یک مقدار یا یک metaphysic یک مفهوم عاری از معنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

( metaphysic ) :مَتاگیتیک بخش مَتا اندر این واژه برگرفته از ( matay ) اوستایی گرفته شده است٬ این چیستان مَتاگیتیکی از ریشه سرشتِ ویر ( ذهن ) است.
فراگیتایی، فراسرشتین
مَتاگیتیک: آنچه که ماورای گیتی ( جهان ) باشد،
آنچه که پس از گیتی درنظر گرفته می شود.

بپرس