تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١١

یک پیشنهاد برای to create از فعل هستن ( to exist ) در نوشته های فلسفی. هَستاندَن = create هستانِش = creating بازهستاندن = recreate ناهستاندن = uncr ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آمپسند ( popular ) : چیزی در میان کسان زیادی مورد پسند بودن. popularise: آمپسندیدن ( فعل ) popular: آمپسند popularized: آمپسندیده popularity: آمپ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دژفهم: چیزی را به درستی نفهمیدن. دیگر برابرها: بدفهم، کجفهم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

تِل به معنی تپه است، در لری بروجردی برای اشاره به کسی که شکمش به مانند تپه بزرگ است به کار میرود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

شَوا: شدنی نمونه: آزمون شَوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گِرَوش ( اسم مصدر ) گرویدن ( مصدر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

زامگرایی: یک باور فلسفیِ کل نگر و مینویی ( معنوی ) زمین محور است که عبارت های مشترکی با ادیان زمینی و پاگانیسم دارد، در حالی که منحصراً با دینهای خاص ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تظاهر به دانستن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بروجردی: خِسیرَ xesira

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی لیج برابر لیز در فارسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پارسیگ تیک

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوواژه برای جایگزینیِ #eros و #erotic به ترتیب به معنای الهه یا دیوِ شهوت و آنچه به شهوت مربوط است. ا↙️ برای #eros #ورنا 👈 varnā 👈 برساخته از وَ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی، وُرچیدن vorchidan به معنی سوا کردن، جدا کردن است. کمی کمک مادرت سبزی ورچین ( سبزی پاک کن ) .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کِلآشیدن = خاریدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوواژه برای جایگزینیِ #eros و #erotic به ترتیب به معنای الهه یا دیوِ شهوت و آنچه به شهوت مربوط است. ا↙️ برای #eros #ورنا 👈 varnā 👈 برساخته از وَ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی: نیجی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برزیسته = survived ( یا برزیویده ) برزیستن = survive برزیوش = survival ( اسم ) برزیستی = survivable

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی گله gela برابر دانه است. برای نمونه: یه گِلَه بام وِرداشتم. برابر فارسی یک دانه بادام برداشتم.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی �لیج� است. دَسِم لیجهَ برابرِ دستم لیزه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب ( اسم ) = water آبکی ( صفت ) = watery, liquid آبی ( اسم، صفت ) = رنگِ آبی = blue

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعریف اکسفور: تکنیکالی undead مرده است ولی هنوز حرکت میکنید، میجنبد. پیشنهاد: مُردال، زِگور ( یا زیگور ) مردال: آنچه که به مانند مرده است. زگور ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی: قَزون

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Refactoring: فرآیند بازسازیی یی که کارکرد اصلی تغییر نکند. refactor برای بازچینی بهتر/ بهبود انجام میشود و فرقش با rebuild این است rebuild بار معن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریزسبزی ها

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مَتل matal به معنی داستان کوتاه است. در شعر: اَتل مَتل توتوله. . . یا در متلک انداختن. برابر انگلیسی tale یا در عربی مَثَل.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی آلمانی sauerkraut = کلم شور sauer = شور kraut = سبزیجات، کلم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در بروجردیِ لری درکی dareki = مصنوعی نمونه: فلانی دِنو درکی هِشتهَ. فلانی دندان مصنوعی گذاشته.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنداری : انگار که، گویی

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مَتل matal به معنی داستان است. در شعر: اَتل مَتل توتوله. . . یا در متلک انداختن. برابر انگلیسی tale یا در عربی مَثَل.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی فنجیدن = پاشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( فعل اکنون ) در لری ویر ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

برابر فارسی: تَرافَرازَنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

وب سایت: جایی که وب قراره گفته، نشانی یا آدرس در وب تصویب فرهنگستان : وبگاه ساخته سره گرایان: تارنما از وبسایت دکتر حیدری ملایری: وَپ سیت پیشنهاد خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به معنی چیدن از فعل چنیدن: خیز تا گل چنیم و لاله چنیم پیش خسرو بریم و توده کنیم فرخی سیستانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( ستاک اکنون ) در لری ویر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بازیافتگر - بازچرخِگر چیزی یا کسی که عملیات بازیافت را می انجامد. نمونه: دستگاه بازیافتگر دیگر پلاستیک ها را خوب جدا نمی کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تَرآاِنسانگرایی: به جنبش فلسفی، اجتماییِ که پشتیبانِ بالابردن و پیشرفت شرایط انسانی با توسعه و فرادسترسپذیر کردن تکنولوژی های پیچیده یی که شدیدا بتوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آمپسند ( popular ) : چیزی در میان کسان زیادی مورد پسند بودن. popularise: آمپسندیدن ( فعل ) popular: آمپسند popularized: آمپسندیده popularity: آمپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

صرف فعل: گذشته ی ساده: اَفزودم، افزودی، افزود. . . حال ساده: اَفزایم، افزایی، افزاید. . . حال ساده با پیشوند ب یا بی هم صرف میشود: باَفزایم، بی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تَراتاب: به چونا یا کیفیت یک ماده که امکان اجازه عبور نور را می دهد. تراتاب پیشنهاد دکتر ملایری است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پَرتُم = a priori اَفدُم = a posteriori از دهخدا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

masculinity: ( اسم ) نرینگی/ مردگونگی/ مردانگی masculine : ( صفت ) نرین/ مردگون/ مردانه نمونه: در جهان پسانوین نرینگی مردان کم شده است و من میخواهم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنهازی: کسی یا چیزی که به تنهایی زندگی میکند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال اِموجی: شکلک، وینوات استیکر در برنامه های پیام رسان: نمادهای ایستا ( ثابت ) یا پویایی اَستند که برای بیان احساسات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دنبالیدن: following فعل دنبال کردن. دنبالشَوا: followable کسی که دنبال میشود. دنبالگر: follower کسی که دنبال میکند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گایا الهه و نماد زمین از اساطیر یونانی است برابر امشاسپند ایرانیش را میتوان زَم یا زامیاد گفت.