پیشنهادهای ناصر خسروی (١٩٢)
یک پیشنهاد برای to create از فعل هستن ( to exist ) در نوشته های فلسفی. هَستاندَن = create هستانِش = creating بازهستاندن = recreate ناهستاندن = uncr ...
a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...
آمپسند ( popular ) : چیزی در میان کسان زیادی مورد پسند بودن. popularise: آمپسندیدن ( فعل ) popular: آمپسند popularized: آمپسندیده popularity: آمپ ...
دژفهم: چیزی را به درستی نفهمیدن. دیگر برابرها: بدفهم، کجفهم
a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...
تِل به معنی تپه است، در لری بروجردی برای اشاره به کسی که شکمش به مانند تپه بزرگ است به کار میرود.
شَوا: شدنی نمونه: آزمون شَوا
گِرَوش ( اسم مصدر ) گرویدن ( مصدر )
زامگرایی: یک باور فلسفیِ کل نگر و مینویی ( معنوی ) زمین محور است که عبارت های مشترکی با ادیان زمینی و پاگانیسم دارد، در حالی که منحصراً با دینهای خاص ...
تظاهر به دانستن.
به بروجردی: خِسیرَ xesira
در لری بروجردی لیج برابر لیز در فارسی است.
در پارسیگ تیک
نوواژه برای جایگزینیِ #eros و #erotic به ترتیب به معنای الهه یا دیوِ شهوت و آنچه به شهوت مربوط است. ا↙️ برای #eros #ورنا 👈 varnā 👈 برساخته از وَ ...
در لری بروجردی، وُرچیدن vorchidan به معنی سوا کردن، جدا کردن است. کمی کمک مادرت سبزی ورچین ( سبزی پاک کن ) .
کِلآشیدن = خاریدن
نوواژه برای جایگزینیِ #eros و #erotic به ترتیب به معنای الهه یا دیوِ شهوت و آنچه به شهوت مربوط است. ا↙️ برای #eros #ورنا 👈 varnā 👈 برساخته از وَ ...
در لری بروجردی: نیجی.
برزیسته = survived ( یا برزیویده ) برزیستن = survive برزیوش = survival ( اسم ) برزیستی = survivable
در لری بروجردی گله gela برابر دانه است. برای نمونه: یه گِلَه بام وِرداشتم. برابر فارسی یک دانه بادام برداشتم.
در لری بروجردی �لیج� است. دَسِم لیجهَ برابرِ دستم لیزه است.
آب ( اسم ) = water آبکی ( صفت ) = watery, liquid آبی ( اسم، صفت ) = رنگِ آبی = blue
تعریف اکسفور: تکنیکالی undead مرده است ولی هنوز حرکت میکنید، میجنبد. پیشنهاد: مُردال، زِگور ( یا زیگور ) مردال: آنچه که به مانند مرده است. زگور ...
در لری بروجردی: قَزون
Refactoring: فرآیند بازسازیی یی که کارکرد اصلی تغییر نکند. refactor برای بازچینی بهتر/ بهبود انجام میشود و فرقش با rebuild این است rebuild بار معن ...
ریزسبزی ها
a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...
مَتل matal به معنی داستان کوتاه است. در شعر: اَتل مَتل توتوله. . . یا در متلک انداختن. برابر انگلیسی tale یا در عربی مَثَل.
واژه ی آلمانی sauerkraut = کلم شور sauer = شور kraut = سبزیجات، کلم
در بروجردیِ لری درکی dareki = مصنوعی نمونه: فلانی دِنو درکی هِشتهَ. فلانی دندان مصنوعی گذاشته.
پنداری : انگار که، گویی
مَتل matal به معنی داستان است. در شعر: اَتل مَتل توتوله. . . یا در متلک انداختن. برابر انگلیسی tale یا در عربی مَثَل.
در لری بروجردی فنجیدن = پاشیدن
تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( فعل اکنون ) در لری ویر ب ...
برابر فارسی: تَرافَرازَنده
وب سایت: جایی که وب قراره گفته، نشانی یا آدرس در وب تصویب فرهنگستان : وبگاه ساخته سره گرایان: تارنما از وبسایت دکتر حیدری ملایری: وَپ سیت پیشنهاد خ ...
به معنی چیدن از فعل چنیدن: خیز تا گل چنیم و لاله چنیم پیش خسرو بریم و توده کنیم فرخی سیستانی
تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( ستاک اکنون ) در لری ویر ...
بازیافتگر - بازچرخِگر چیزی یا کسی که عملیات بازیافت را می انجامد. نمونه: دستگاه بازیافتگر دیگر پلاستیک ها را خوب جدا نمی کند.
تَرآاِنسانگرایی: به جنبش فلسفی، اجتماییِ که پشتیبانِ بالابردن و پیشرفت شرایط انسانی با توسعه و فرادسترسپذیر کردن تکنولوژی های پیچیده یی که شدیدا بتوا ...
آمپسند ( popular ) : چیزی در میان کسان زیادی مورد پسند بودن. popularise: آمپسندیدن ( فعل ) popular: آمپسند popularized: آمپسندیده popularity: آمپ ...
صرف فعل: گذشته ی ساده: اَفزودم، افزودی، افزود. . . حال ساده: اَفزایم، افزایی، افزاید. . . حال ساده با پیشوند ب یا بی هم صرف میشود: باَفزایم، بی ...
تَراتاب: به چونا یا کیفیت یک ماده که امکان اجازه عبور نور را می دهد. تراتاب پیشنهاد دکتر ملایری است.
پَرتُم = a priori اَفدُم = a posteriori از دهخدا
masculinity: ( اسم ) نرینگی/ مردگونگی/ مردانگی masculine : ( صفت ) نرین/ مردگون/ مردانه نمونه: در جهان پسانوین نرینگی مردان کم شده است و من میخواهم ...
تنهازی: کسی یا چیزی که به تنهایی زندگی میکند.
اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال اِموجی: شکلک، وینوات استیکر در برنامه های پیام رسان: نمادهای ایستا ( ثابت ) یا پویایی اَستند که برای بیان احساسات ...
دنبالیدن: following فعل دنبال کردن. دنبالشَوا: followable کسی که دنبال میشود. دنبالگر: follower کسی که دنبال میکند.
a priori: پَرتُم a posteriori: اَفدُم توضیح واژه ی: a priori: آنچه پیش تر هست/است a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید بودنت در خاک باشد بآفدم همچ ...
گایا الهه و نماد زمین از اساطیر یونانی است برابر امشاسپند ایرانیش را میتوان زَم یا زامیاد گفت.