تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پردیس واژیست ایرانی از اوستایی. فردیس، فردوس، پارادایز ( انگلیسی ) از همین واژه اند. پیوند ریشه یابی را گذاشتم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

علاقه به معنی دلبستگی یا آنچه که به آن آویزون باشد. برابر انگلیسیش interest است به معنی آنچه درون یا میان است. پیشنهاد استاد ادیب سلطانی اندرست اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به معنی چیدن از فعل چنیدن: خیز تا گل چنیم و لاله چنیم پیش خسرو بریم و توده کنیم فرخی سیستانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در بروجردی: دُلگ dolg نمونه: sel ko dolgesh chani gapa ببین چقدر دلگش بزرگه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر فارسی: تِروفه یا trufe را میتوان داشت. trophy به معنی غنیمت یا نشان پیروزی که از دشمن گرفته میشد به مانند تاج یا انگشتر شاه. . . در پارسیگ ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

از لاتین com ponere درست شده به معنی یک پاره یی یا جزیی از یک کل بزرگتر. com به معنی باهم ponere به معنی نهادن، گذاشتن به فارسی میتوان داشت: از هِش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

باززایش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نمونه: به یارو گفتم اگر فُلانی بیاد بَهمان میکنم بعد بیسار میشه بعد باید پلیس بیاد داستان را جمع کنه. اینجا �یارو، فلانی، بهمان، بیسار� همه مجهول ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمونه: به یارو گفتم اگر فُلانی بیاد بَهمان میکنم بعد بیسار میشه بعد باید پلیس بیاد داستان را جمع کنه. اینجا �یارو، فلانی، بهمان، بیسار� همه مجهول ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

صرف فعل: گذشته ی ساده: اَفزودم، افزودی، افزود. . . حال ساده: اَفزایم، افزایی، افزاید. . . حال ساده با پیشوند ب یا بی هم صرف میشود: باَفزایم، بی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درپاسخ به کاربر �ستاره�: فردوسی، منوچهری، فرخی و شاعرهای کلاسیک از واژه ی چاکر به معنی خدمتکار و بنده استفاده کردند، آیا آنها هم لوتی های تهران بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همشیره = به کسی اشاره دارد که از شیر یک مادر نوشیده باشند به معنی خواهر، برادر، فرزندانی که از پستان یک مادر شیر نوشیده باشند که البته بیشتر به خواهر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لتته یا لته از لخته به معنی تکه یی، پاره یی از یک چیزی برابرهای انگلیسی: piece, part, portion, fragment.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

�اَست� فعل کمکی ( اسنادی ) است یعنی بتنهایی کاربرد ندارد چیزی را به چیزی دیگر نسبت میدهد. در انگلیسی بیشتر برابر فعل های to be است ( am, is, are ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١١

یک پیشنهاد برای to create از فعل هستن ( to exist ) در نوشته های فلسفی. هَستاندَن = create هستانِش = creating بازهستاندن = recreate ناهستاندن = uncr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه morph واژه یست یونانی از metamorphosis برای اشاره به دگرگونی از شکلی به شکلی دیگر. برای نمونه، دگرگونی خون آشام به خفاش یک دگرریختی است، نمونه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تَرآاِنسانگرایی: به جنبش فلسفی، اجتماییِ که پشتیبانِ بالابردن و پیشرفت شرایط انسانی با توسعه و فرادسترسپذیر کردن تکنولوژی های پیچیده یی که شدیدا بتوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تَرآاِنسانگرایی: به جنبش فلسفی، اجتماییِ که پشتیبانِ بالابردن و پیشرفت شرایط انسانی با توسعه و فرادسترسپذیر کردن تکنولوژی های پیچیده یی که شدیدا بتوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

immortal= نامیرا ( به معنی نامُردنی ) ، نامُردشَوا immortality = نامیرایی immortals = نامیران immortalize = نامیراستن ( فعل ) immortalized = نامیرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

زامگرایی: یک باور فلسفیِ کل نگر و مینویی ( معنوی ) زمین محور است که عبارت های مشترکی با ادیان زمینی و پاگانیسم دارد، در حالی که منحصراً با دینهای خاص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گایا الهه و نماد زمین از اساطیر یونانی است برابر امشاسپند ایرانیش را میتوان زَم یا زامیاد گفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یادآوری دوستانه، یادآوریِ مهربانانه، یادآوری بامهربانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تصادف به معنی رخدادی بد. میتوان از "دژامد" یا "دشامد" هم استفاده کرد ( از دکتر حدیری ملایری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دنبالیدن: following فعل دنبال کردن. دنبالشَوا: followable کسی که دنبال میشود. دنبالگر: follower کسی که دنبال میکند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گِرَوش ( اسم مصدر ) گرویدن ( مصدر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به فارسی وَرتا: یعنی نسخه یا گونه یی از چیزیی که در برخی جنبه ها باهم فرق دارن. نمونه: ورتاهای کرونا Omicron, Delta, Alpha . . . اند اُمیکرون از دی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در بروجردی: مِنگُو: ماده گاو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در لری بروجردی: مِنگُو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

میغ ابری است از گاز و خاک در فضای میانستاره یی. میغ به معنی nebula یا سحابی است از mighlā پوروا هندوایرانی واروپایی است که mist انگلیسی همریشه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

میشود به جای مسواک گفت: دِنوسا به معنای دندان سای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای تمایز میان اندام زبان و سیستم زبان میتوان داشت: زوفان = tongue زبان = language

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

♦️ نوواژه برای جایگزینیِ #to_control به معنای تعیین کردنِ رفتارِ چیزی یا کسی؛ هدایت کردنِ اجرایِ چیزی؛ و جُزین ا↙️ #ترنادن ( tornādan ) یا: #ترنای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ذهنواز : کسی که دارای ذهنی واز ( =باز ) برای پذیرفتن اندیشه های نو دارد ذهنوازیده= open - minded یا اگر واژه ی نوتر میخواهید: منتواز = mentvAz

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

VS: مخالف، دربرابر، گاهی هم معنی مقایسه می دهد توضیح: VS کوتاهیده ی versus است از لاتینی In this week batman vs superman will be played

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُل ( bol ) : در فارسی به معنی چیزی که زیاد یا فراوان است. به مانند بلهوس، یعنی کسی که دارای هوس زیادی است بل ( bal ) : در لری بروجردی به معنی گذاش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

برابر فارسی: تَرافَرازَنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در بروجردی: پِشکَ : peška

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

برای دیدن سودمندی و دلیل بکارگیری پسوند - ایک به پیوند زیر بروید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

درباره ریشه احتمالی این واژه: در اوستایی واژه ی mairiia به معنی مریز، بیمار بوده. همچنین پیشوند mel - در لاتین malus به معنی بد، شیطان در انگلیسی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوتاهیده: کوتاه شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

برابر فارسی بَرآخت ( barAxt ) : از به روی چیزی آخته شده و درآخت برابر subject : از درون چیزی آخته شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

واقعا این چه نامیه؟ در این نقش سه سنگنگاری شده است که اولی برای نشست اردشیر پاپکان با بزرگان ( یا تاجگذاری ) است دومی برای تاج گذاری اردشیر پاپکان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

برابر فارسی اش میتوان "هوروی" را داشت به معنی خوب چهره، از "هو" به معنی خوب در هومن هوتن ( از اوستایی ) است. و "روی" به معنی چهره از پریچهر نیز م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

توضیح: extract به معنی چیزی را از درون چیزی زدودن یا بیرون کشیدن به ویژه بازور یا باکوشش extract با واژه ی abstract هم ریشه است to extract : بَرهَن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

problematic: به معنی چیزی که دارای ویژگی دردسرساز است یا موجب دشواری و دردسر می شود problematical: دارای ویژگی problematic برابرهای فارسی: ماچیستی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تظاهر به دانستن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

گرانیک: gravity گرانش: gravitation واژه مصوب برای gravity گرانی است ولی برای اینکه با گران بودن کالاها اشتباه گرفته نشود بنظرم بهتر است با پسوند ic ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

reform: به معنای فرم یا دیس چیزی را تغییر دادن، باز فرم دادن. برابر فارسی: بازدیسی از تندیس، سردیس برای دیدن واژه ی دیس به form بروید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( فعل اکنون ) در لری ویر ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( ستاک اکنون ) در لری ویر ...