پیشنهاد‌های سعید زارعین (٢١٣)

بازدید
٥٣٦
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پی بردن به

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گم شو! بزن به چاک! گورتو گم کن!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بحث و مشاجره راه انداختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یه مشت آدم بی سر و پا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

[تعبیری که در هنگام خشم به زبان آورده می شود] آدمو کُفری می کنه ها! لعنت خدا بر شیطون! لا اله الا الله!

پیشنهاد
٠

[در حالی که شخص از خنده روده بر شده] وای خدا مُردم از خنده!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاملاً، همواره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنبوک یا سمبوک نوعی قایق عربی کوچک با بادبانهای سه گوش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنزّل درجه دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش کسی پناه گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی را به شدت زدن و به زمین انداختن I was knocked blast by the blast. از شدت انفجار، نقش زمین شدم.

پیشنهاد
٠

جنس بنجل را به کسی قالب کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

on the never - never قسطی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

[پس از اینکه به چیزی پی می برید که قبلاً حدسش را می زدید]: همون چیزی که فکرشو می کردم. حدس می زدم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ظاهراً. . . اینطور به نظر می رسد که. . . از قرار معلوم. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی را تحت فرمان خود درآوردن کسی را مطیع خود کردن

پیشنهاد
٠

[خطاب به کسی رفتار یا گفتار بی ادبانه ای دارد] اینم از ادبت!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ماسماسک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیر آوردن ( کالا در بازار )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

محل قرارگیری چیزی مثلاً: Treasure's resting - place محل گنج

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دیوار موش داره، موش هم گوش داره.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

I'm absolutely dead beat. به کلی خسته و داغونم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

با فکر کردن به. . . افتادن به فکر. . . I still go cold at the thought of it. هنوزم، فکرشو که می کنم، سردم می شه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

One more pull on the oars and we're there! یه پاروی دیگه بزنیم، رسیدیم!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از کسی پیشی گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خسته و کوفته لهِ له خُرد و خسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخففِ Coxswain سکّاندار کشتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

[فرمان ناخدای کشتی] با حداکثر سرعت به پیـــــــــــــــش!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

حالا که دوباره فکرشو می کنم. . . الان که فکر می کنم می بینم که. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تسلیم شدن جا زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرعت یا قدرت را زیاد کردن برای انجام کاری مثال: Our ship's putting on steam. کشتی ما داره سرعتشو زیاد می کنه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دودوزه باز دودره باز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

باشه، خودت می دونی!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لایۀ یخ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جلب توجه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

[دستور ناخدای کشتی برای هدایت کشتی] Hard a starboard! با تمام توان به راست!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

to dance a jig با آهنگ تند رقصیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

احساس خستگی را از بین بردن خستگی را به در بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

I am Captain Maverick, in command of this ship! من کاپیتان ماوِریک هستم، مسئول این کشتی!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگهبانی دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

It makes me shiver to think of them. فکر کردن بهشون، تنمو می لرزونه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

[مثلاً وقتی که لباس مسخره ای پوشیده اید، ولی به طرفتان می گویید]: Don't you dare laugh! حق نداری بخندی!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در مورد چیزی صحبت کردن و راه حل پیدا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

[در مورد آشامیدنی] برو بالا! سر بکش!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیلی سریع به جایی برگشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مأمور به انجام وظیفه We are in duty bound. این وظیفۀ ماست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به کسی سر زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاچاق کردن پنهانی برداشتن و بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

What's it all in aid of? این همه برای چی هست؟ دلیل این همه . . . چی هست؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

استعفا کردن ( دادن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بدلیجات زیورآلات دوزاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

[به کنایه و ریشخند] So you deign to come? بالاخره تشریف اوردید؟ بالاخره نزول اجلال فرمودید؟

پیشنهاد
٠

نوش دارو پس از مرگ سهراب!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزی که در حال وقوع باشد Isn't there something in the wind between you and her? بین تو و اون قراره اتفاقی خاص بیفته؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

You'll catch your death of cold. بدجوری سرما می خوری.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

همین! والسلام! همین که گفتم! همین و بس!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کلی دیوانه I'm going stark staring mad. دارم به کلی دیوونه می شم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Your shoe lace is undone. بند کفشتون بازه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سپری شدن، متوقف شدن چیزی پس از وقوع مثال: The storm passed over. طوفان قطع شد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

ببینیم و تعریف کنیم!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

[خطاب به کسی که سرش به یک جسم سخت برخورد کرده]: I think you'll have a lump. فکر می کنم، سرت قلنبه بشه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخففِ Little one بچۀ کوچولو Speak up, little 'un! حرف بزن کوچولو!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

I crave your indulgence. من خواستار عفو و آمرزش شما هستم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

[هنگام هُل دادن یک شیء سنگین با صرف انرژی زیاد] One. . . Two. . . Three. . . Heave! یک. . . دو. . . سه. . . علی! یک. . . دو. . . سه. . . حالا!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فروریزی سقف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

[اصطلاح دریانوردی] شناور به خوبی به اسکله بسته شده. معادل مختصرِ پیشنهادی: شناور تثبیت شده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

You need a cool head for this. برای این کار باید خونسرد باشی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

You see that spike of rock over there? We must try to lasso it with a rope. اون تیزیِ صخره رو اونجا می بینی؟ ما باید سعی کنیم یه طناب رو به اونجا گی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بری به جهنم!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

I haven't a notion. هیچ ایده ای ندارم. / اصلاً نمی دونم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

شاه کلید [مخففِ skeleton key]

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

راهبند قطار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

I may be able to pick up some of their language. ممکنه بتونم یه خورده از زبونشون رو یاد بگیرم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

با ترس و وحشت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فلنگ را بستن به چاک [جعده] زدن به سرعت گریختن

پیشنهاد
١

پرنده هم پر نمی زنه. انگار گَردِ مُرده پاشیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پیش داشتن ( ما ) We're in for a real blow. یه طوفان حسابی در پیش داریم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای کسی بر اثر فریاد زدن گرفته شدن I'm just shouting myself hoarse. با این داد زدن ها فقط صدام داره می گیره.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گندش بزنن! تُف توش! لعنت بهش!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سرنخ دادن، محرمانه اطلاع دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیوونگیه! این چه خل بازی ایه؟! چه غلطا! ( وقتی گوینده با یک حرف یا رفتار عجیب و غریب مواجه می شود )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

He's a bit touched in the upper storey. یه جورایی بالاخونه شو داده اجاره.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

They can't have vanished into thin air. امکان نداره دود شده باشن و به هوا رفته باشن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

میمون دماغ دراز

پیشنهاد
٠

بعد از اینکه کسی ( از چند نفر ) بمیرد، آن چند نفر را از جایی بیرون کشیدن مثال: Come out of that rat hole, or you'll be carried out feet first. از او ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی را به خاطر چیزی شدیداً تنبیه کردن He'd have my hide for this. اون به خاطر این کار پوستمو می کنه.

پیشنهاد
١

به این صورت هم نوشته می شود: He who laughs last, laughs longest. برنده، آخر ماجرا معلوم می شه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

It isn't all over by a long chalk. هنوز خیلی مونده تا تموم بشه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

We're home and dry. موفق شدیم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

همین! [فقط همین کار رو بکن!]

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

من هم [به دنبالت] خواهم آمد. منم [پشت سرت] میام.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

[رنگ] سبز بهاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

A fig for your documents! مستندات شما یه پاپاسی ارزش نداره!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خلاص کردن، خلاص شدن، نجات دادن، نجات پیدا کردن Those poor creatures will be delivered from their passion for alcohol at last. اون حیوونکی ها بالاخره ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیز بی ارزش We don't give a tinker's cuss for Alcazar's revolution. انقلاب آلکازار، برای ما پشیزی اهمیت نداره.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

از صدقه سریِ. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

معادل come on: یالا. بیا بریم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی در کنار دردسرهای دیگر، چیز بدتری هم اتفاق افتاده باشد. مثال: It rained, it snowed, and, to crown it all, our flight was canceled. بارون اومد، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

[فریاد هشدارآمیز ناخدا:] ICEBERG DEAD AHEAD! کوه یخ! درست پیش رو!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

باریکلا آفرین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به حضور پذیرفتن ملاقات کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

You little rascal! If you don't come at once, Papa will be cross! بچه شیطون! اگه همین الان نیای، بابا از دستت دلخور می شه / بابا باهات قهر می کنه!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

[امتحان می کنیم] یا می گیره یا نمی گیره!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردن، کشته شدن If someone's snooping, he's had his chips. اگه کسی در حال جاسوسی باشه، دخلش اومده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مغز آدم سوت می کشد!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

Breakdown Gang تعمیرکار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Launching bay محوّطه پرتاب فضایی که برای پرتاب موشک ماهواره بر در نظر گرفته می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

در زبان عامیانه، به معنای سنده یا فضله است: Horse Apple: عنِ اسب

پیشنهاد
٢

[اصطلاح عامیانۀ بریتیش] ترجمۀ تحت اللفظی: انگار صد پوند گم کرده ای و ده پنی پیدا کرده ای! ترجمۀ اصطلاحی: انگار بدجوری ضرر کرده ای! انگار کشتیهات غرق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

to dress like a dog's dinner لباس خیلی رسمی و نامناسب برای جایی پوشیدن ( مانند پوشیدن لباس شب برای شرکت در کلاس ) مثال: You've dressed like a dog's ...

پیشنهاد
١

از تو یه گِلِگی دارم. . .

پیشنهاد
٤

[ضرب المثل] معادل: روزیِ ما افتاده دست قوزی! چاره ای نیست؛ به هر سازشان باید رقصید!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

با دقت زیاد، به صورت کاملاً تحلیلی، به گونه ای موشکافانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

to give somebody soft soap مجیزِ کسی را گفتن، هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

پیشنهاد
٣

[کنایه از اینکه هنوز باید منتظر چیزهایی ماند] معادل: شب آبستن است تا چه زاید سحر!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

[اصطلاح] خوب که دیدمت. چه خوب شد که دیدمتون. اتفاقاً می خواستم ببینمتون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خونِ دل مثال: thirteen weeks of blood toil and sweat سیزده هفته، عرق ریختن و خون دل خوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

He got a point. پُر بیراه هم نمی گفت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Have it on me! غذا یا نوشیدنی، مهمون من!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

. If I ever see you again, it will be too soon [اصطلاح] دیگر مایل نیستم شما را ببینم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Feeble Excuses بهانه های واهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

To do with oneself کاری انجام دادن ( مخصوصاً در اوقات فراغت ) مثال: Tell us what you did with yourself, John. بهمون بگو تو چیکارا کردی، جان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خالی کردن سطل زباله I creamed out your bin. سطل آشغالیتون رو خالی کردم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ساختاری که به دنبال خشم و عصبانیت بر زبان آورده می شود: حالا که اینجور شد. . . من هم [به تلافی این رفتار] چنین و چنین می کنم. مثال: I have a good ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

I'll sort him out. حسابش رو می رسم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اردک بمبئی ( نوعی ماهی ) یا بومبیل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پاپَدُم نوعی نان لواش هندی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آها؛ همینو بگو!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مثال: Mr. Brown may put up with your stupid remarks, but I assure you will find me a different kettle of fish. آقای براون شاید با اظهارات احمقانۀ شم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

He would be along later. دیرتر خواهد رسید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

موقعیت فرضی: بچه ای بغل شماست و یکی از شما می پرسد: What is that baby doing in your arms? ( اون بچه بغلت چیکار می کنه؟ ) و شما پاسخ می دهید: I'll ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

[تعبیری برای نوزادان] طفلکی، طفل معصوم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

[خطاب به زنی که احتمال می رود باردار باشد] Expecting? توراهی داری؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

[خطاب معلم به شاگردان کلاس] Places please! لطفاً سر جاهاتون بشینید!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Tickle his tummy, he likes it. شکمش رو غلغلک بده، خوشش میاد. [در مورد کودک!]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

As for you, words failed. در مورد شما، حرف زدن بی فایده بوده. / به هیچ تذکری پایبند نبودید. / هر چی تذکر دادیم، باد هوا بوده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

I appreciate your calling, but it's just that I would recover much quicker if I were left alone. ممنونم که بهم سر زدید؛ اما موضوع اینه که اگه تنها ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

it's fouled. [مثلاً بعد از خوردن یک داروی بدمزه] زهر ماره! / مزۀ زهرمار می ده!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

روشی برای حل مسئله که یا به طور کلی شکست می خورد یا کاملاً موفقیت آمیز خواهد بود. مثال: Having a baby can be kill or cure for a troubled marriage. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

[معادل تقریبی] بکش تا زنده بمانی! [مترادف تقریبی] Live and let die!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی بخر، یک مجانی ببر! [یک شیوۀ هوشمندانۀ فروش برای قالب کردن اجناس بنجل به مشتریان]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

They are having a hard time deciding. آنها برای تصمیم گرفتن، با مشکلاتی رو به رو هستند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

[اصطلاح بریتانیایی] شکل این حرفا نیستی!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

[اسلنگ بریتانیایی] آب خنک خوردن ( گذراندن دوران محکومیت در زندان )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجوّز ویژه [انگلیسی بریتانیایی] مجوّزی برای ازدواج بدون رعایت تشریفات معمول

پیشنهاد
٢

[ضرب المثل] احتیاط شرط عقل است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی که گوینده می خواهد خودش را به عنوان یک نمونه ی جالب و کم سابقه معرفی کند. �مثلاً خودِ من. . . �

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوستِ یک پسر یا مرد، که جنسیتش مذکر باشد. معادل �دوست پسر� مناسب نیست؛ شاید تعبیر �دوست همجنس� به عنوان کوتاهترین و دقیقترین معادل، مناسب باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

I wasn't planning on doing that anyways. من تحت هیچ شرایطی، قصد انجام این کار را نداشتم. / در هر حال، چنین کاری نمی کردم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

�خیلی زود� مثال: You'll get familiar with it all soon enough. خیلی زود با این [پروسه] آشنا خواهی شد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاریخ انتها، تاریخ انقضا تاریخی که به عنوان آخرین مهلت اعتبار، روی یک سند درج می شود؛ مترادف است با: Expiration Date.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ضد حال زدن، حس و حال خوش را از بین بردن، عیش را منغّص کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارکنان مجموعه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Fine - tipped Pen قلم نوک تیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نسبت به چیزی هشدار دادن، چیزی را توصیه نکردن Hearing experts advise against continuous, loud and extended play. متخصصان شنوایی نسبت به پخش مداوم، ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Ground yourself by maintaining contact with an unpainted metal portion of the chassis. خودتان را از طریق لمس یک قسمت فلزیِ رنگ نشده از شاسی، به زمین ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوشش سلوفان ( تعبیر رایج: سِلِفون )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی گاگول، بسیار احمق، اِندِ شُل مغز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاف دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیاد طول نمی کشه. / زیاد دیر نمی کنم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

The inspector wants to call in on your class. بازرس می خواد به کلاستون سر بزنه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

- I was just on my way to see you actually. ( من راستش تو راه بودم که بیام شما رو ببینم. ) - That's not the impression I got. ( من همچین برداشتی ند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

At last a breakthrough! بالاخره فرجی شد! / بالاخره خلاص شدیم! / بالاخره به یه جایی رسیدیم!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مخفف Penny یا Pence که برابر است با یک صدمِ Pound این مخفف ( P ) به معنای پنی، در انگلستان به وفور کاربرد دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

[رایانه و فناوری اطلاعات] همساز با قبل سیستمی که به طوری طراحی شده تا با ورژن های برنامه ریزی شده ی قبل از خود سازگاری داشته باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

[رایانه و فناوری اطلاعات] همساز با بَعد سیستمی که به طوری طراحی شده تا با ورژن های برنامه ریزی شده ی بعدیِ خود سازگاری داشته باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٥

Ad - hoc network شبکه ی اَد - هاک - شبکه ی با کاربرد اختصاصی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

[مجموعاً به عنوان یک صفت]: مربوط به یک مدل خاص مثال: Model - specific Tasks وظایف مربوط به یک مدل خاص

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

U - shaped cut شیارِ U شکل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

When the battery pack charges close to maximum charge level you selected, the charge indicator turns off. هنگامی که شارژ بسته ی باتری به حداکثر سطح ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

The indicator light blinks fast in orange. چراغ نشانگر، به رنگ نارنجی، سریع چشمک می زند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوشۀ گندم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پاوپاو یا انبۀ سردسیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گذرگاه عابر پیاده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Thank you for catching that. ممنون که حواست بود ( و تذکر دادی ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در همان موقع ها - تقریباً همان زمان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

How have you been? چه خبر در این همه مدت؟/چه می کردی؟ ( هنگامی که شخصی را بعد از مدتی طولانی ملاقات می کنید )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

You look just the same. تغییر نکرده ای. ( وقتی دو دوست قدیم، یکدیگر را بعد از مدتی طولانی، ملاقات می کنند )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

to get ink: جوهری شدن Be careful not to get ink on your clothes. مراقب باش، جوهر روی لباست نریزه/نپاشه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تلفنِ صفحه چرخان تلفن با شماره گیر چرخان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

I knocked him stone cold! نفسشو بریدم!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

The dog can't chew through those shutters. سگه نمی تونه اون پرده کرکره ای ها رو بجوئه و بره بیرون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

What's the game? جریان/داستان چیه؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

He walked right into the trap. اون با پای خودش رفت توی تله.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Here's the score. . . نقشه از این قراره. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

He landed my pals in the cooler. اون، رفقای منو انداخت هلفدونی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

How are you all coming? کار شماها چطور پیش می ره؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

I can't reach it ( = ventilator shaft ) , I might need a boost. دستم بهش ( = لولۀ هواکش ) نمی رسه، احتمالاً یکی باید برام قلّاب بگیره.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

I'm looking you in the face, and I don't see jack shit. وقتی به قیافه ت نگاه می کنم، هیچّی ( = هیچ استعدادی ) نمی بینم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

You don't look like the painting type to me. بهت نمیاد اهل نقاشی کردن باشی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

محلول آب و صابون مثلاً: Wash all the parts in warm soapy water. : کلیۀ قطعات را در محلول گرمِ آب و صابون بشویید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

All - night restaurant: رستوران شبانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

To hit the slopes: اسکی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

To get a make on something or somebody: چیزی یا کسی را ردیابی کردن مثلاً: Did you get a make on the vehicle? ردِ ماشین رو زدید؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

To squeeze a lemon: ( عامیانه ) شاشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

To find one's way around: پیدا کردن موقعیت، راه یا مسیرِ خود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

To model after something: از روی چیزی الگو برداشتن مثلاً: St. Patrick's Cathedral is modeled after the cathedral in Cologne. کلیسای جامعِ سنت پاتریک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرایط مورد اجتناب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مربوط به سم شناسی؛ مثلاً: Toxicological Data: اطلاعات/داده های سم شناختی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل عامیانۀ واژۀ Defecate است به معنای اجابت مزاج یا ریدن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به صورت Vasilopitta هم نوشته می شود. نوعی نان یا کیکِ مخصوص روز سالِ نو که بیشتر در یونان، و در کشورهای اروپای شرقی و بالکان برای خوش شانسی تدارک د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سر و کار داشتن با پول ( تحویل دادن و تحویل گرفتن پول مثلاً در یک فروشگاه که کار صندوق دار است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بخش پذیرش ( فضایی ساخته شده از اِستَند به صورت گِرد یا نیم دایره در لابیِ ساختمان برای پذیرش مراجعه کنندگان و هدایت آنها به سایر بخش ها )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Wood - burning: چوبْ سوز Wood - burning stove: اجاق چوب سوز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

میز توالت ( آرایش )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

دانشجو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

مجموعه ای از افراد که کار مشخصی به آنها محوّل شده؛ مثلاً: I'd like to find out about joining the kitchen detail. می خواستم بدونم چطوری می تونم به ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

امکان داشتن، ممکن بودن، اجازه داشتن ( برای انجام کاری ) ؛ مثال از فیلم Escape from Alcatraz: Frank Morris: Any chance of exchanging this spoon? Look ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در شطرنج به معنای "گسترش" به کار می رود و یکی از مراحل تعیین کننده این بازی است؛ به مفهوم "بیرون آوردن مهره ها از وضعیت اولیه شان برای تصاحب مرکز".

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در بازی شطرنج به معنای "جدول نتایج بازی" به کار می رود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خَز، ازمُدافتاده؛ مثلاً: Gay - ass music ( موزیکِ خَز )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بحث بر سرِ این نیست که. . . دیالوگی از فیلم �Shawn of the Dead�: It's not that I don't get on with her. . . ( نه اینکه من با اون کنار نیام. . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصطلاحی در تیراندازی است، وقتی که می خواهند در یک مسابقه، برندۀ نهایی را مشخص کنند. دیالوگی از فیلم �Super Bad� که این اصطلاح در آن به کار رفته: - I ...