پیشنهادهای سعید زارعین (٢١٣)
Ad - hoc network شبکه ی اَد - هاک - شبکه ی با کاربرد اختصاصی
ببینیم و تعریف کنیم!
Breakdown Gang تعمیرکار
The dog can't chew through those shutters. سگه نمی تونه اون پرده کرکره ای ها رو بجوئه و بره بیرون.
He's a bit touched in the upper storey. یه جورایی بالاخونه شو داده اجاره.
راهبند قطار
When the battery pack charges close to maximum charge level you selected, the charge indicator turns off. هنگامی که شارژ بسته ی باتری به حداکثر سطح ...
دودوزه باز دودره باز
احساس خستگی را از بین بردن خستگی را به در بردن
نگهبانی دادن
لایۀ یخ
سرعت یا قدرت را زیاد کردن برای انجام کاری مثال: Our ship's putting on steam. کشتی ما داره سرعتشو زیاد می کنه.
[فرمان ناخدای کشتی] با حداکثر سرعت به پیـــــــــــــــش!
مخففِ Coxswain سکّاندار کشتی
[خطاب به کسی رفتار یا گفتار بی ادبانه ای دارد] اینم از ادبت!
کسی را تحت فرمان خود درآوردن کسی را مطیع خود کردن
on the never - never قسطی
جنس بنجل را به کسی قالب کردن
پیش کسی پناه گرفتن
تنزّل درجه دادن
سنبوک یا سمبوک نوعی قایق عربی کوچک با بادبانهای سه گوش
کاملاً، همواره
[در حالی که شخص از خنده روده بر شده] وای خدا مُردم از خنده!
[تعبیری که در هنگام خشم به زبان آورده می شود] آدمو کُفری می کنه ها! لعنت خدا بر شیطون! لا اله الا الله!
یه مشت آدم بی سر و پا
بحث و مشاجره راه انداختن
خونِ دل مثال: thirteen weeks of blood toil and sweat سیزده هفته، عرق ریختن و خون دل خوردن
با دقت زیاد، به صورت کاملاً تحلیلی، به گونه ای موشکافانه
چیز بی ارزش We don't give a tinker's cuss for Alcazar's revolution. انقلاب آلکازار، برای ما پشیزی اهمیت نداره.
خلاص کردن، خلاص شدن، نجات دادن، نجات پیدا کردن Those poor creatures will be delivered from their passion for alcohol at last. اون حیوونکی ها بالاخره ...
A fig for your documents! مستندات شما یه پاپاسی ارزش نداره!
[رنگ] سبز بهاری
من هم [به دنبالت] خواهم آمد. منم [پشت سرت] میام.
It isn't all over by a long chalk. هنوز خیلی مونده تا تموم بشه.
کسی را به خاطر چیزی شدیداً تنبیه کردن He'd have my hide for this. اون به خاطر این کار پوستمو می کنه.
بعد از اینکه کسی ( از چند نفر ) بمیرد، آن چند نفر را از جایی بیرون کشیدن مثال: Come out of that rat hole, or you'll be carried out feet first. از او ...
میمون دماغ دراز
دیوونگیه! این چه خل بازی ایه؟! چه غلطا! ( وقتی گوینده با یک حرف یا رفتار عجیب و غریب مواجه می شود )
مردن، کشته شدن If someone's snooping, he's had his chips. اگه کسی در حال جاسوسی باشه، دخلش اومده.
[امتحان می کنیم] یا می گیره یا نمی گیره!
به حضور پذیرفتن ملاقات کردن
صدای کسی بر اثر فریاد زدن گرفته شدن I'm just shouting myself hoarse. با این داد زدن ها فقط صدام داره می گیره.
در پیش داشتن ( ما ) We're in for a real blow. یه طوفان حسابی در پیش داریم.
با ترس و وحشت
بری به جهنم!
[اصطلاح دریانوردی] شناور به خوبی به اسکله بسته شده. معادل مختصرِ پیشنهادی: شناور تثبیت شده.
فروریزی سقف
مخففِ Little one بچۀ کوچولو Speak up, little 'un! حرف بزن کوچولو!
به کلی دیوانه I'm going stark staring mad. دارم به کلی دیوونه می شم.
You'll catch your death of cold. بدجوری سرما می خوری.