تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پی بردن به

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گم شو! بزن به چاک! گورتو گم کن!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بحث و مشاجره راه انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یه مشت آدم بی سر و پا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[تعبیری که در هنگام خشم به زبان آورده می شود] آدمو کُفری می کنه ها! لعنت خدا بر شیطون! لا اله الا الله!

پیشنهاد
٠

[در حالی که شخص از خنده روده بر شده] وای خدا مُردم از خنده!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاملاً، همواره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنبوک یا سمبوک نوعی قایق عربی کوچک با بادبانهای سه گوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنزّل درجه دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش کسی پناه گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی را به شدت زدن و به زمین انداختن I was knocked blast by the blast. از شدت انفجار، نقش زمین شدم.

پیشنهاد
٠

جنس بنجل را به کسی قالب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

on the never - never قسطی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

[پس از اینکه به چیزی پی می برید که قبلاً حدسش را می زدید]: همون چیزی که فکرشو می کردم. حدس می زدم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ظاهراً. . . اینطور به نظر می رسد که. . . از قرار معلوم. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی را تحت فرمان خود درآوردن کسی را مطیع خود کردن

پیشنهاد
٠

[خطاب به کسی رفتار یا گفتار بی ادبانه ای دارد] اینم از ادبت!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماسماسک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیر آوردن ( کالا در بازار )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محل قرارگیری چیزی مثلاً: Treasure's resting - place محل گنج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیوار موش داره، موش هم گوش داره.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

I'm absolutely dead beat. به کلی خسته و داغونم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با فکر کردن به. . . افتادن به فکر. . . I still go cold at the thought of it. هنوزم، فکرشو که می کنم، سردم می شه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

One more pull on the oars and we're there! یه پاروی دیگه بزنیم، رسیدیم!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از کسی پیشی گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خسته و کوفته لهِ له خُرد و خسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخففِ Coxswain سکّاندار کشتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[فرمان ناخدای کشتی] با حداکثر سرعت به پیـــــــــــــــش!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حالا که دوباره فکرشو می کنم. . . الان که فکر می کنم می بینم که. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تسلیم شدن جا زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرعت یا قدرت را زیاد کردن برای انجام کاری مثال: Our ship's putting on steam. کشتی ما داره سرعتشو زیاد می کنه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دودوزه باز دودره باز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باشه، خودت می دونی!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لایۀ یخ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جلب توجه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

[دستور ناخدای کشتی برای هدایت کشتی] Hard a starboard! با تمام توان به راست!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

to dance a jig با آهنگ تند رقصیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

احساس خستگی را از بین بردن خستگی را به در بردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

I am Captain Maverick, in command of this ship! من کاپیتان ماوِریک هستم، مسئول این کشتی!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگهبانی دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

It makes me shiver to think of them. فکر کردن بهشون، تنمو می لرزونه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

[مثلاً وقتی که لباس مسخره ای پوشیده اید، ولی به طرفتان می گویید]: Don't you dare laugh! حق نداری بخندی!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در مورد چیزی صحبت کردن و راه حل پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[در مورد آشامیدنی] برو بالا! سر بکش!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی سریع به جایی برگشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مأمور به انجام وظیفه We are in duty bound. این وظیفۀ ماست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به کسی سر زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قاچاق کردن پنهانی برداشتن و بردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

What's it all in aid of? این همه برای چی هست؟ دلیل این همه . . . چی هست؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استعفا کردن ( دادن )