oar

/ˈɔːr//ɔː/

معنی: پارو، پارو زدن
معانی دیگر: (قایقرانی) پارو، (کسی که پارو می زند) پارو زن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a long pole, broad and flat at one end, that is used to row, or sometimes steer, a boat.

(2) تعریف: someone who rows; oarsman.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: oars, oaring, oared
• : تعریف: to use oars to propel (a boat or the like); row.
مشابه: row
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: oarless (adj.), oarlike (adj.)
• : تعریف: to use oars to move forward.
مشابه: row

جمله های نمونه

1. put one's oar in
فضولی کردن،در کار دیگران دخالت کردن

2. he grasped the oar firmly and did not loosen his grip
او پارو را محکم گرفت و آن را رها نکرد.

3. to plunge an oar into the water
پارو را در آب فرو بردن

4. the blade of an oar
پهنه ی پارو

5. she leaped into the boat and grabbed the oar
او جست توی قایق و پارو را گرفت.

6. i hit the shark on the nose with an oar
با پارو زدم به پوز کوسه ماهی.

7. The blade of the oar had entangled itself with something in the water.
[ترجمه گوگل]تیغه پارو با چیزی در آب درگیر شده بود
[ترجمه ترگمان]تیغه پارو با چیزی در آب گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An oar often acts as rudder.
[ترجمه گوگل]پارو اغلب به عنوان سکان عمل می کند
[ترجمه ترگمان]پاروب غالبا مانند سکان عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The oar broke with a snap.
[ترجمه گوگل]پارو با یک ضربه ناگهانی شکست
[ترجمه ترگمان]پارویی شکسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The oar struck against something hard.
[ترجمه گوگل]پارو به چیزی محکم برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]پارویی به چیزی سخت برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Oxford oar presented as a momento, will help bail him out of any troubled waters he's yet to encounter.
[ترجمه گوگل]پارو آکسفورد که به‌عنوان یک حرکت لحظه‌ای ارائه می‌شود، به او کمک می‌کند تا از هر آب آشفته‌ای که هنوز با آن روبرو نشده است نجات یابد
[ترجمه ترگمان]پارویی اکسفورد به عنوان یک لحظه حاضر می شود و کمکش می کند تا او را از هر آب های پر دردسر نجات دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A piece of the boat or an oar or a white tennis shoe: Did tennis shoes float?
[ترجمه گوگل]یک تکه قایق یا یک پارو یا یک کفش تنیس سفید: آیا کفش های تنیس شناور بودند؟
[ترجمه ترگمان]یک تکه از قایق یا پارویی یا کفش تنیس: کفش های تنیس روی آب شناور بودند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I am in Sam's oar boat, enjoying the luxury of safety straps to hang on to.
[ترجمه گوگل]من در قایق پارو سام هستم و از تجملات تسمه های ایمنی برای آویزان کردن لذت می برم
[ترجمه ترگمان]من در قایق پارویی سم هستم و از داشتن تسمه امنیتی که به آن آویزان است لذت می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I desperately attempted to draw my oar nearer to me, but in doing so created an immediate and irretrievable imbalance.
[ترجمه گوگل]من ناامیدانه سعی کردم پارو خود را به خودم نزدیک کنم، اما با این کار یک عدم تعادل فوری و غیرقابل جبران ایجاد کردم
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی سعی کردم تعادلم را به خودم نزدیک تر کنم، اما با انجام این کار، عدم تعادل ناگهانی و irretrievable ایجاد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The occasional dip of an oar rippled the lake's glassy surface.
[ترجمه گوگل]غوطه ور شدن گاه به گاه یک پارو سطح شیشه ای دریاچه را موج می زد
[ترجمه ترگمان]گاه گاهی شناور در سطح آب دریاچه شنا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پارو (اسم)
paddle, shovel, oar, snow shovel

پارو زدن (فعل)
row, paddle, oar, scull

انگلیسی به انگلیسی

• long pole with a wide flat end that is used to propel a boat, paddle; oar-like implement; oarsman
move a boat through the use of oars, row
oars are long poles with a wide, flat blade at one end which are used for rowing a boat.

پیشنهاد کاربران

oar ( n ) ( ɔr ) =a long pole with a flat blade at one end that is used for rowing a boat, e. g. She pulled as hard as she could on the oars.
oar
oar: پارو
One more pull on the oars and we're there!
یه پاروی دیگه بزنیم، رسیدیم!
پارو زدن
پارو

بپرس