پیشنهاد‌های مهدی عباس پور (٢١٦)

بازدید
٦٧١
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

sweep sth under the carpet/rug به معنای جارو کردنِ کثیفی ها و مخفی کردنشون زیر فرش یا قالیچه. معادل های فارسی : علاوه بر معادل هایی که دوستان ذکر ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصویر شطرنجی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

to be on the line در خطر بودن پای کسی یا چیزی وسط بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

ناممکن ، نشدنی، دور از ذهن و. . . . . . it's not really out of question چندان دور از ذهن نیست.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دوهزاریِ کسی افتادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

( با کسی ) گشتن، وقت گذراندن، بیرون رفتن و. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

مهدکودک، کودکستان و. . . ماخوذ از آلمانی kinder :کودکان garten: باغ، بوستان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

خانم "صبا" اولاً، mother درسته، نه" mater"😐 ثانیاً، چه با o و چه با u نوشته بشه، هیچکدوم "غلط" نیست و فقط حالات نوشتاری متفاوت در لهجه های بریتیش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مُلهِم : الهام کننده مُلهَم : الهام شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

۱_متصوِر: کسی که تصور می کند ( آینده خوبی را برایت متصوِر هستم ) ۲_متصوَر: چیزی که آن را تصور کنند و یا قابل تصور باشد. ( اتفاقی بدتر از این، بر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

to attempt to vomit to try to vomit make an unsuccessful effort to heave بنظرم بیشتر " عُق زدن " هست. حتی اگه در عمل منجر به بالا آوردن نشه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

درود اگه بخوایم معنیِ "شرایط سخت"، "هچل" ، "مخمصه" ( بدون علامت سوال ) رو بگذاریم کنار، در حالتی که این عبارت علامتِ سوال داشته باشه، یک نوع احوال پر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

صفتdesperate قیدdesperately

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

صندلی ای که معمولا پشتی و زیردستی نداره . و بر خلاف نظر برخی دوستان، فقط در فروشگاه ها استفاده نمیشه و برای نشستن هم بکار میره؛ مثلا در بعضی رستوران ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

جِلف: kitschy مترادف دیگر انگلیسی: corny آلمانی: kitschig

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بعنوان اسم هم بکار میره؛ چاپلوس، خایه مال، تملق گو و. . . . =toady , apple_polisher , fawner و. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همونطور که دوستان گفتن معنی "خوره" ، "شیفته" و" بسیار علاقه مند" هم میده و میتونه مترادف nerd در نظر گرفته بشه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

غلط انداز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

در فارسی عامیانه همان "ترافیک" ( که غلط است ) بهترین معادل: راه بندان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

اوقات فراغت، اوقات مُرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

تامین بودجه کردن، سرمایه گذاری کردن و. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

آقااا. . . چرا اصرار دارید اطلاعات غلط بدید؟! مجبورید مگه؟ همون درسای کلاس زبانتونو بخونید بَسِتونه. . . تِز نمی خواد بدید. کلمه ی quite وقتی قبل ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ساده و بی نمک همچنین: plain

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بطورِ بحث برانگیز، بطورِ جدل آمیز و. . . . بگونه ای که دربابِ درستیِ یک مسئله، اختلاف نظر وجود داشته باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

عقیم گذاشتن، بی نتیجه باقی گذاشتن، نقش برآب کردن، خنثی کردن، بی اثر کردن، چوب لای چرخ گذاشتن، و. . . . . . همچنین: frustrate

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

کسی یا چیزی که به خوبی از آن یاد شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حتی الامکان ، تا بتوان ، تا جایی که بشود . . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مغرور ، از خود راضی، خودبین و. . . . . همچنین: smug, cocky

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

فقر ، بیچارگی ، ضعف و. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

get goosebumps مور مور شدن، مو به تن سیخ شدن، ( در محاوره دیده شده که اصطلاحِ "پوست مرغی شدن" هم بعنوان معادل، استفاده بشه ) بعضی اوقات برای ابر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

آبکی بودن، ساده و مبالغه آمیز بودن، کارتونی بودن، تک بعدی بودن و. . . . . صفتش میشه: cartoonish

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

جسورانه، بدون شرمساری و. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

قابل توجه دوستانی که میگن این کلمه ترکی هست. این کلمه "equipe"، در اصل فرانسوی و به معنی گروه، ( دار و ) دسته، تیم، تیم فوتبال، باند و. . . . هست. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

چه تفاسیر جالبی😂👌 gang bang= رابطه جنسی چند مرد با یک زن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

درود اگر ما واقعاً پاسدارِ پارسی و خواستار کم شدن نفوذ عربی در پارسی هستیم، بیایید از همینجا شروع کنیم و به جای سلام، به یکدیگر "درود" بگوییم تا این ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

to ghost on someone قطعِ کامل و ناگهانیِ یک ارتباط ( معمولا عاطفی ) با یک شخص، بدون هیچگونه توضیح و توجیه و هشدار و دلیل و. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

شخصی غیرعادی و حواس پرت و غیر قابل اتکا و. . . که روابط عمومی ضعیف و عملکرد نه چندان خوبی در اجتماع دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

sap one's energy کسی را خسته و مستأصل کردن، شیره وجود کسی را کشیدن، و. . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

همچنین "vicious "cycle

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

متاثر کردن ، تاثیر گذاشتن ، تحت الشعاع قرار دادن و. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

کامروا کردن ، کامیاب کردن، خشنود ساختن، رضامند کردن، راضی کردن، ارضا کردن، اقناع کردن، سیراندن، و. . . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دُگم: عقیده ی خشک و انعطاف ناپذیر دُگماتیک: فردِ جزم اندیش و متعصب _ و یا همچنین: چیزی وابسته به دگم_ دُگماتیسم: جزم اندیشی، خشک اندیشی، تعصب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کله خر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

همچنین: موشکافی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

میل ( زورخانه ) همچنین: Persian Meels/Mils میل گرفتن :to swing clubs/Meels

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اشاره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

infer, imply , intimate

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

spare

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

to have ( the ) guts to do something جَنَم داشتن جربزه داشتن شجاعت داشتن جگر داشتن دل و جرات داشتن و اصطلاحات دیگه ای که خودتون میدونید😉

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

حساس بودن راجع به چیزی he is really obsessed about his health اون روی سلامتیش خیلی حساسه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

دقیقا متضادِ همین چیزی که کاربر "رها" اشاره کردند: ) ) ) عَرَضیات _در مقابلِ_ ذاتیات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاحی تقریبا قدیمی به معنی: مردی که به زنان، همنشینی با زنان، جلب توجه زنان، صحبت کردن ( لاس زدن ) با زنان علاقه دارد و از این کار لذت میبرد. " خ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پیش از . . . ، قبل از. . . the run - up to an event is the period of time just before it

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

درود بر شما جناب آقای حسنلو. شوربختانه بنده با زبان آذری آشنایی ندارم و بر صحت و سقمِ ادعای جناب عالی مبنی بر ورودِ این واژه از آذری به فارسی، واقف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

paseo

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

فعل :از کسی یاد کردن، دانستن، برشمردن =credit مثال : He is noted/credited as the best footballer of all time از او بعنوان بهترین فوتبالیست در تمام ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تنزل دادن demote در مقابلِ ترفیع دادنpromote

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

واگشت : تحول ، انقلاب ، تغییر ناگهانی_ Revolution ( در مقابلِ ) فرگشت : تطور ، سیر تکاملی ، تغییر تدریجی_Evolution

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

اکسیر حیات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

درود دوستان اگه اسم خاص باشه استرس ( تاکید ) روی بخش اوله و اگه صفت باشه استرس روی بخش دوم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

دستکاری کردن ، دست بردن در چیزی ( به منظور اصلاح یا تغییر )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

پشت رُل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

مشغله ذهنی ، دل مشغولی ، دغدغه و. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩٥

درود تفاوت migrate _ immigrate_emigrate migrate یه مقدار کلی تر هستش و معنی کوچ کردن یا مهاجرت کردن میده. بیشتر برای حیوانات استفاده میشه. اگر برای ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خون براه انداختن، خون بپا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

subsequent

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

از ریشه پارسی : زرناپه/ سرناپا/ زرناپا یا از ریشه هندی ( همچنین در آلمانی : giraffe )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

از ریشه فارسی یا هندی ( همچنین در آلمانی: schakal )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شال_ از ریشه فارسی همچنین در آلمانی : schal

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بودن، زیستن، زندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بعنوان فعل : گنجایش غذایی را داشتن ، قادر به خوردن بودن، برای خوردنِ چیزی جا داشتن و. . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

در یک ردیف یا جایگاه قرار گرفتن ، هم تراز کردن don't align yourself with me خودتو بامن هم تراز نکن، خودتو با من جمع نبند، خودتو با من یکی نکن و. . . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

میدان دید _ همچنین : field of vision

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

هر چی کمتر، بهتر The phrase less is more means that having just the essential things is better than having way too much of superfluous things. It a ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

خدم و حشم، همراهان، ملازمان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧١

⚠️دوستان حواستون به تلفظ باشه⚠️ تعظیم کردن :بَو کمان: بُو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

چرتکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

"ببین" و "میدونی" معادل های خوبی هستند. معمولا بعد از گفتن کلماتی از این دست، شخص شروع به توضیح درباره چیزی میکنه. همچنین : you know

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کساد، راکد ، بی رونق، ایستا ، ساکن و. . . . همچنین : slack, sluggish, static, still, off, dull

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همه کاره، همه جانبه، چند منظوره all purpose فراگیر، جامع، عمومی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

غذا را تا آخر خوردن، ته کاسه را در آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود از ریشه فارسی: بخشش انعام ، مزد اضافی، رایگان و. . . . . کاربرد به صورت اسم و صفت؛ در لهجه بریتیش. برای اصلاعات بیشتر baksheesh را بررسی کنی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درود وام گرفته شده از واژه فارسیِ *بخشش*. در انگلیسی با کاربرد اسم و فعل و به معنای : انعام یا رشوه و یا هرگونه مبلغی که برای تسریع در انجام امری ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نور چشمی ، تحت الحمایه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بیشتر در بریتیش استفاده میشه = garbage, trash, refuse

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

همچنین: رعایت کردن ، مراعات کردن ، ملاحظه کردن و. . . . = observe

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

ساده ( بی نمک یا بدون ادویه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

از سر گذراندن، از پس چیزی بر آمدن، پشت سر گذاشتن همچنین : get through

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

آشنا پنداری _ حالت پیش دیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کورسوی امید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

on average : به طور میانگین ، به طور متوسط

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

عشق یک طرفه ، عشق بی فرجام ، همچنین ممکنه در مواردی معادل "شکست عشقی" باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

متاسفانه برخی از کلمه اشتباه "تحریک برانگیز"، بجای این کلمه استفاده میکنند. غافل از اینکه" برانگیختی" در واقع همان معادل پارسی برای واژه عربیِ "تحر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢٤

درود دوستان دو کلمه besides و beside باهم تفاوت دارند. Beside and besides are quite commonly confused with one another despite their different de ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

یکی از معادل های f*cking ( لعنتی ) در انگلستان. همچنین بعنوان فعل هم استفاده میشه. به معنی : به خون آغشته کردن. که صفتِ مشتق از همین فعل میشه blo ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کله شق، چموش، سرکش، لجوج ، لجباز ، یک دنده، خیره سر ، سرسخت، سمج و. . . . . . a stubborn horse : یک اسب چموش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

درود اصطلاحی در اشاره به : بیهوده تلاش کردن برای رسیدن به چیزی دست نیافتنی یا موفقیت در کاری غیر ممکن attempting to reach the unreachable, in the o ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

استراتژی هویج و چماق تشویق و در عین حال تهدید به تنبیه

پیشنهاد
٢٥

درود dangle a carrot infront of someone ( در لغت به معنی: آویزان کردن هویج در مقابل کسی ) 👆یا همچنین👇 offer someone a carrot ( در لغت به معنی:ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عجیب و غریب، غیر مرسوم، نامتعارف، غیر عادی، مورد استثنایی، مستثنی و. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

حساسیت به خرج دادن ، موشکافی کردن، اهمیت دادن بیش از حد، مته به خشخاش گذاشتن و. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بنا یا جاذبه طبیعی یا تاریخی برجسته ای ، که به راحتی قابل رویت باشد و به عنوان نمادِ آن منطقه باشد. مانند برج میلاد یا میدان آزادی در تهران.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

روبرو شدن ، کنار آمدن ، سر و کله زدن، درگیر شدن ، گلاویز شدن ، از پس چیزی برآمدن، همچنین: cope with _ deal with _ confront _ tackle

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

blink : پلک زدن، چشم بر هم زدن wink : چشمک زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عالی، آفرین، ایول way to go excellent

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

صاحب نظر = صائب نظر شخصی تیزبین و کاردان که دارای آگاهی بالا و نقطه نظرات صریح و بحق در مسائل بخصوص است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

۱_بلوف زدن، لاف زدن، قپی آمدن و. . . . = boast _ bluff ۲_خودنمایی کردن ، پز دادن، به رخ کشیدن و. . . . = flaunt _ show off _ boast

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

با دلیل و منطق توجیه کردن، دلیل تراشیدن ، منطقی جلوه دادن و. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

report to شخصی را معرفی کردن ( برای کار یا انجام وظیفه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

بی برو برگرد، بی چون و چرا، قطعا، مسلما، اکیدا، مطلقا و. . . . همچنین : definitely , outright

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

نوشیدنی ( هر نوع نوشیدنی سرد یا گرم ، الکلی یا غیر الکلی _ بجز : آب و دارو )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ریشه ، بن ، مصدر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

defending champion مدافع عنوان قهرمانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

( همان referee ) اسم : داور فعل : داوری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

۱_متکی بودن به ، تکیه کردن به و. . . . ۲_ فشار وارد کردن به ، تحت فشار قرار دادن ، تهدید کردن و. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

تحت اللفظی : تکیه کردن بر نِی شکسته. یعنی به چیزی غیر قابل اعتماد متکی بودن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

این دوتا رو اشتباه نگیرید👇 فعل : envelop اسم :envelope

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

بعنوان فعل : ( معمولا با with ) همنشینی کردن، همنشین شدن، معاشرت کردن، نشست و برخاست کردن و. . . . همچنین : ( assort ( with

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

رک و راست، بی پرده، صریح و. . . . . همچنین : plain plainspoken direct candid blunt straight stark genuine frank explicit

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

مناسب ، شایسته ، بجا ، مطرح مربوط، مربوطه ( همچنین: respective ) مطابق ، همخوان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

امیدوارانه، خوشبینانه، انشاالله ، به امید خدا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

از خود دفاع کردن ، با کسی به طور فیزیکی مقابله کردن، ( در دعوا و زد و خورد ) پیروز شدن، از پس کسی بر آمدن. .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

حرص کسی را در آوردن کسی را مسخره کردن کسی را عصبانی کردن سر به سر کسی گذاشتن کسی را کفری کردن کسی را تحریک کردن روی اعصاب کسی رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

پسوند : مانند، گونه ، طور و. . . مثلا : اشرافی مآب= اشرافی گونه ، اشرافی طور ، اشرافی مانند .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

1_ کسی که خودش وسیله ای را بِراند ( اسب ، موتور سیکلت، دوچرخه و. . . . ) a traveler who actively rides a vehicle ( as a bicycle or motorcycle ) م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

قلق چیزی را آموختن در کاری حرفه ای شدن نحوه کار را یاد گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

محبوب ، سر زبان افتاده، رایج ، باب ، مد روز و. . . . صفت : trendy اسم : trend

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

عقیده ، اصول بدوی و پایه مشابه : creed , doctrine

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

قمه ، قداره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

دُگم : عقیده ای خشک، که هیچ شک و انتقاد و نقضی بر آن پذیرفته نشود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

noun: مجموعه، عقده و. . . . . adj :پیچیده = complicated

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

hani عزیز ، اطلاعات غلط رو خودت میدی که فکر میکنی معانی کلمات، به همونایی که تو کلاس زبانتون میگن محدود میشه. از پرکاربرد ترین معانی skip : نادیده گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شیرینی، کیک، پیراشکی ( حتی پیراشکی های غیر شیرین )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

otherwise

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

!!!!you've outdone yourself از همیشه بهتر بودی. 👍

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

تحکیم کردن، پابرجا کردن، استوار کردن همچنین: nail down _ solidify

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

رجوع، ارجاع ، بازگشت ، اشاره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

در متن، در بافت، همچنین: "بکار برده شده" یا "بکار رفته" هم بنظر من، میتونه معادل خوبی باشه. ضمناً ممکنه، مقصود ما نه لزوماً متن یا نوشتار، بلکه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

این فعل در حالات "simple past" و "past participle"، هم به صورت quit و هم به صورت quitted ( نادر ) بکاربرده میشود. در اصل استفاده از quit بجای quitt ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

liqueur رو با liquor اشتباه نگیرید. اولی، معمولا نوع خاصی از مشروبه که شیرین و غلیظ و قویه. ولی دومی، عموما به "مشروب" اطلاق میشه. ضمنا تلفظشون در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پخته شده با خرده های نان یا پودر سوخاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فضول، فضولانه، مزاحم، ناخوانده، آزاردهنده، بی ادبانه و. . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

تلقی شدن، بنظر رسیدن، تعبیر شدن = be construed , be received

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

گله و شکایت کردن، غر زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠٤

درود. ببینید این کلمه دو تا کاربرد مهم داره. اولی به معنی "هنوز" ؛ که در آخر جمله میاد. تفاوتش با Still اینه که : still در جملات مثبت ( و پرسشیِ م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بیرون بَر . one coffee to go, please یه قهوه لطفا، ( با خودم ) می بَرم.

پیشنهاد
٣٢

overall all in all collectively utterly totally

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

سراغِ چیزی ( موضوعی ) رفتن، به چیزی پرداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

اصل مطلب، لب کلام همچنین : crux, gist, heart , core

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

هر چه پیش آید خوش آید، هر چه بادا باد ( ( همچنین:come what will ) )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

آقای حسنلو؛ بنظرم ساحت را با واژه "صحت" اشتباه گرفته اید. ساحت در اینجا به معنی: حدِ/اندازه ی/میزانِ/درجه ی/سطحِ/مقیاسِ/کمیتِ/وسعتِ/درازای/طولِ/مدت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دو و میدانی ( همچنین: Track )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

بمب انداختن ، خبر ناگهانی و غافلگیر کننده دادن ، آشوب و هرج و مرج ایجاد کردن . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیمودن ، درنوردیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

خرد کردن ، ضایع کردن، لطمه زدن و. . . . every time I tried to tell you my feeling, i was clobbered هر بار سعی کردم حسم رو بهت بگم، خورد شدم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

چند لایه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مطلقا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

همچنین در اصطلاح به معنی باعث تعجب شدن. مثال: the film raised some eysbrows فیلم، موجبِ تعجب برخی شد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بعنوان اسم ( noun ) هم میتونه استفاده بشه. However, most are usually worth at least a chuckle or two i'd like to think so . he said with a chuckle

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

tough , robust

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

گذشته از ، جدای از ، سوای از ، فارغ از و. . . . apart from = aside from

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

درود when things have stopped happening . and the results can be clearly seen وقتی اتفاقاتِ در حال وقوع، متوقف شوند و نتایج به وضوح قابل مشاهده باش ...

پیشنهاد
٣٧

اصلاحی برای اشاره به : دروغ گفتن ، غیر صادقانه یا فریبنده صحبت کردن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

درود. warmonger : جنگ طلب ( اسم ) مثال : Those people are warmongers آن افراد، جنگ طلب هستند warmongering : جنگ طلبی ( اسم ) مثال : A country's ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

ضد و نقیض ، متناقض ، مغایر ، هم ستیز و. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

ریشه کلمه از آلمانی است. آلمانی : واندرلوست انگلیسی : واندرلاست ( البته تلفظ w نیز در این دو زبان متفاوت است ) به معنی علاقه و میل قوی ( و غالبا د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

شربت ( به گفته برخی، ریشه این کلمه از فارسی است. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

جاذبه مهم ، منبع جذابیت بزرگ ، منبع جذب a big attraction _ a big source of attraction _

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

دوباره مورد توجه قرار گرفتن ، دوباره پدیدار شدن ، دوباره بر سر زبان ها افتادن ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

آقای جدیدی اطلاعات غلط ندید . . . . aubergine بادمجان در بریتیش هست، نه خیار!!!😐

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

ترجمه ای قرضی از یک عبارت اسپانیایی است که وارد انگلیسی شده است. ولی کاربرد آن در انگلیسی فراتر از کاربرد اسپانیایی آن، ( ( یعنی زمان کشتن گاو توس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سرزنده کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دنده عقب reverse gear دنده عقب زدن to put into reverse دنده عقب رفتن back up

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

این دوتا رو اشتباه نگیرید ( تفاوتشون در حروف e و a هست ) confectionary : شیرینی confectionery : شیرینی فروشی ، قنادی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

با نیم نگاهی دیدن یا فهمیدن، به سادگی متوجه شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

در جریان ، جاری ، پیش رو ، در شرف وقوع ، محسوس و. . . . . .

پیشنهاد
١٨

به راحتیِ پوست کندن نخود فرنگی معادلِ " به سادگیِ آب خوردن" در فارسی. همچنین : as easy as pie یا a piece of cake

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

گل یاس بنفش _ وام گرفته شده از فارسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

خواه ناخواه ، ناگزیر ، به ناچار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

حکاکی کردن ، حک کردن Example : a name was cut into the gravestone

پیشنهاد
١٧

مسئله مرگ و زندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

به معنی منتظر بودن هم هست. مثال: look out for me at 8 o'clock

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

درخت خرما ( نخل ) یا درخت نارگیل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

علاوه بر "درآوردن لباس"، معنی "فیت شدن در یک لباس" یا "اندازه شدن" هم میده. : how are you pulling this off یا i don't think you can pull the jeans ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

معادل فارسی "خوره" برای این کلمه مناسبه. . . یعنی کسی که موضوعی، کسی یا چیزی رو به شدت دنبال میکنه و ازش اطلاعات زیاد داره.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

پرافتخار مثلا: the most decorated athletes پر افتخار ترین ورزشکاران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

این غلطه دوستان. درستش fall asleep به معنی: به خواب رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دور از میادین، از کار افتاده، بدون فعالیت، خراب،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

عصیان کردن ، سرکشی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

شنیده ، گزارش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

به عنوان فعل : نقش مهمی ایفا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

تحکیم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

قشر ضعیف ، قشر آسیب پذیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

آلت تناسلی مرد، در لهجه بریتیش.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بی تعارف بددن تردید و دودلی رُک و بی پرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

chancellor : صدراعظم همچنین در آلمانی : Kanzler

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اصطلاحی برای بیان جوانی و بی تجربگی. ex: he was a greener than grass player

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

to have resonance with یا resonate with با کسی یا چیزی ( ( مطابقت، همخوانی، موافقت، قرابت، سازگاری ) ) داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

این کلمه غلطه. . homework حالت جمع نداره.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

کالسکه یا درشکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

به معنی کامیون یا هر گونه ماشین سنگین بارکش. lorry بیشتر در بریتیش استفاده میشه و truck بیشتر در امریکن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

هم با take و هم با have استفاده میشه. به معنی : بر چیزی اولویت یا ارجحیت داشتن. مثال :_ A_ takes or has priority over _B_ معنی : ( A ) بر ( B ) اول ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢٨

the pot's door چیه دیگ؟ آخه مگه مجبورید؟ درِ قابلمه pot lid _درِ ماهیتابه pan lid

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

کاری را بدون اشتباه و به نحو احسن انجام دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

calk یا caulk که در امریکن "کاک" و در بریتیش "کُک" تلفظ میشه. و معنیش به فارسی یعنی کوک زدن یا درز گیری کردن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

That's excellent; that's great news. A jubilant response to good news or a positive outcome _________________________________________ اصطلاحی که بیشت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩١

سلام اگر با of استفاده بشه به معنی: متشکل بودن از ، شامل چیزی بودن، عبارات بودن از ، دارای چیزی بودن و. . . . . برعکس ، اگر با in استفاده بشه به مع ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

غیر عمدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

dunk on : حرکتی در بسکتبال _ نوعی عمل جنسی _ مسخره کردن یا تحقیر کردن کسی _

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

معنی "به کاری پرداختن " هم میده .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

به عنوان فعل هم میتونه استفاده بشه: جریان داشتن _ سیال بودن _ منتشر کردن یا شدن _

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

ضرب المثل کامل the last straw that breaks the camel's back به صورت تحت الفظی یعنی ( ( آخرین دانه کاه که باعث میشود کمر شتر بشکند ) ) و در اصطلاح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

"آمپاس" هم میتونه معادل خوبی باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

مراقبت کردن رسیدگی کردن رفع و رجوع کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥٣

واقعا متوجه نمیشم بعضی کاربرا چطور این عبارت رو سلام معنی میکنند😐 و مسئول مربوطه هم نظراتشونو ثبت میکنه. واس اپ موفقی مثل آبادیس اصلا خوب نیس. ببین ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

حالت ماده ( جامد . مایع . گاز . )