⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
مهدی عباس پور
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
arguably
بطورِ بحث برانگیز، بطورِ جدل آمیز و....
بگونه ای که دربابِ درستیِ یک مسئله، اختلاف نظر وجود داشته باشد.
١٤٠٠/٠١/٢٣
0
|
0
2
foil
عقیم گذاشتن، بی نتیجه باقی گذاشتن،
نقش برآب کردن، خنثی کردن،بی اثر کردن،
چوب لای چرخ گذاشتن، و......
همچنین: frustrate
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
3
foil
عقیم گذاشتن، بی نتیجه باقی گذاشتن،
نقش برآب کردن، خنثی کردن، و......
همچنین: frustrate
١٤٠٠/٠١/٢٠
0
|
0
4
fondly remembered
کسی یا چیزی که به خوبی از آن یاد شود.
١٤٠٠/٠١/٢٠
0
|
0
5
fondly remembered
کسی یا چیزی که به خوبی از آن یاد شود.
١٤٠٠/٠١/٢٠
0
|
0
6
as far as possible
حتی الامکان ، تا بتوان ، تا جایی که بشود .....
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
7
arrogant
مغرور ، از خود راضی، خودبین و.....
همچنین: smug, cocky
١٤٠٠/٠١/١٩
2
|
0
8
poorness
فقر ، بیچارگی ، ضعف و....
١٤٠٠/٠١/١٩
2
|
0
9
goosebumps
get goosebumps
مور مور شدن، مو به تن سیخ شدن،
(در محاوره دیده شده که اصطلاحِ
"پوست مرغی شدن"
هم بعنوان معادل، استفاده بشه)
١٤٠٠/٠١/١٨
2
|
0
10
cartoonishness
آبکی بودن، ساده و مبالغه آمیز بودن،
کارتونی بودن، تک بعدی بودن و.....
صفتش میشه: cartoonish
١٤٠٠/٠١/١٨
2
|
0
11
unapologetically
جسورانه، بدون شرمساری و...
١٤٠٠/٠١/١١
10
|
0
12
اکیپ
قابل توجه دوستانی که میگن این کلمه ترکی هست.
این کلمه "equipe"، در اصل فرانسوی و به معنی گروه، (دار و)دسته، تیم، تیم فوتبال، باند و.... هست.
...
١٤٠٠/٠١/١١
10
|
0
13
gang bang
چه تفاسیر جالبی😂👌
gang bang= رابطه جنسی چند مرد با یک زن
١٤٠٠/٠١/١١
13
|
0
14
درود
درود
اگر ما واقعاً پاسدارِ پارسی و خواستار کم شدن نفوذ عربی در پارسی هستیم، بیایید از همینجا شروع کنیم و به جای سلام، به یکدیگر "درود" بگوییم تا ...
١٤٠٠/٠١/١٠
15
|
0
15
ghost
to ghost on someone
قطعِ کامل و ناگهانیِ یک ارتباط(معمولا عاطفی) با یک شخص، بدون هیچگونه توضیح و توجیه و هشدار و دلیل و....
١٤٠٠/٠١/١٠
13
|
0
16
flaky
شخصی غیرعادی و حواس پرت و غیر قابل اتکا و...
که روابط عمومی ضعیف و عملکرد نه چندانخوبی
در اجتماع دارد.
١٤٠٠/٠١/١٠
13
|
0
17
sap
sap one's energy
کسی را خسته و مستأصل کردن،
شیره وجود کسی را کشیدن،
و.....
١٤٠٠/٠١/٠٩
15
|
0
18
vicious circle
همچنین "vicious "cycle
١٤٠٠/٠١/٠٩
10
|
1
19
permeate
متاثر کردن ، تاثیر گذاشتن ،
تحت الشعاع قرار دادن و...
١٤٠٠/٠١/٠٩
13
|
0
20
fulfill
کامروا کردن ، کامیاب کردن، خشنود ساختن،
رضامند کردن،راضی کردن، ارضا کردن،
اقناع کردن، سیراندن، و......
١٤٠٠/٠١/٠٩
13
|
0
21
دگم
دُگم: عقیدهی خشک و انعطاف ناپذیر
دُگماتیک: فردِ جزم اندیش و متعصب
_و یا همچنین: چیزی وابسته به دگم_
دُگماتیسم: جزم اندیشی، خشک ا ...
١٣٩٩/١٢/٢٦
15
|
0
22
bad ass
کله خر
١٣٩٩/١٢/٢١
13
|
0
23
امعان نظر
همچنین: موشکافی
١٣٩٩/١٢/٢١
10
|
0
24
club
میل (زورخانه)
همچنین: Persian Meels/Mils
میل گرفتن :to swing clubs/Meels
١٣٩٩/١٢/١٩
13
|
0
25
nod
اشاره
١٣٩٩/١٢/١٩
10
|
0
26
insinuate
infer, imply , intimate
١٣٩٩/١٢/١١
13
|
0
27
فروگذار کردن
spare
١٣٩٩/١٢/١١
10
|
0
28
have guts
to have '"the'" guts
جَنَم داشتن
جربزه داشتن
شجاعت داشتن
جگر داشتن
دل و جرات داشتن
و اصطلاحات دیگه ای که خودتون میدونید😉
١٣٩٩/١٢/١١
15
|
0
29
obsessed about
حساس بودن راجع به چیزی
he is really obsessed about his health
اون روی سلامتیش خیلی حساسه.
١٣٩٩/١٢/٠٤
13
|
0
30
عرضی
دقیقا متضادِ همین چیزی که کاربر "رها"
اشاره کردند:)))
عَرَضیات _در مقابلِ_ ذاتیات
١٣٩٩/١١/٢٩
17
|
0
31
ladies man
اصطلاحی تقریبا قدیمی به معنی:
مردی که به زنان، همنشینی با زنان، جلب توجه زنان،صحبت کردن(لاس زدن) با زنان علاقه دارد
و از این کار لذت میبرد.
١٣٩٩/١١/٢٤
13
|
0
32
run up to
پیش از ... ، قبل از...
the run-up to an event is the period of time just before it
١٣٩٩/١١/٢١
10
|
0
33
ساحت خواب
درود بر شما جناب آقای حسنلو.
شوربختانه بنده با زبان آذری آشنایی ندارم و
بر صحت و سقمِ ادعای جناب عالی مبنی بر ورودِ این واژه از آذری به فارسی ...
١٣٩٩/١١/٢٠
21
|
0
34
promenade
paseo
١٣٩٩/١١/٢٠
10
|
0
35
note
فعل :از کسی یاد کردن، دانستن، برشمردن
=credit
مثال :
He is noted/credited as the best footballer of all time
از او بعنوان بهترین فوت ...
١٣٩٩/١١/١٧
15
|
1
36
demote
تنزل دادن demote
در مقابلِ
ترفیع دادنpromote
١٣٩٩/١١/١٢
17
|
1
37
واگشت
واگشت : تحول ، انقلاب ، تغییر ناگهانی_ Revolution
(در مقابلِ)
فرگشت : تطور ،سیر تکاملی ،تغییر تدریجی_Evolution
١٣٩٩/١١/١١
15
|
1
38
elixir of life
اکسیر حیات
١٣٩٩/١١/١١
13
|
1
39
askew
درود
دوستان اگه اسم خاص باشه استرس(تاکید) روی بخش اوله و اگه صفت باشه استرس روی بخش دوم.
١٣٩٩/١١/١١
13
|
1
40
tweak
دستکاری کردن ، دست بردن در چیزی
(به منظور اصلاح یا تغییر)
١٣٩٩/١١/٠٩
13
|
1
41
at the wheel
پشت رُل
١٣٩٩/١١/٠٨
10
|
1
42
obsession
مشغله ذهنی ، دلمشغولی ، دغدغه و...
١٣٩٩/١١/٠٨
15
|
1
43
migrate
درود
تفاوت migrate _ immigrate_emigrate
migrate یه مقدار کلی تر هستش و معنی کوچ کردن یا مهاجرت کردن میده. بیشتر برای حیوانات استفاده ...
١٣٩٩/١٠/٢٨
40
|
1
44
draw blood
خون براه انداختن، خون بپا کردن
١٣٩٩/١٠/٢٨
15
|
1
45
ensuing
subsequent
١٣٩٩/١٠/٢٦
13
|
1
46
giraffe
از ریشه پارسی : زرناپه/ سرناپا/ زرناپا یا از ریشه هندی
(همچنین در آلمانی : giraffe)
١٣٩٩/١٠/٢٦
10
|
1
47
jackal
از ریشه فارسی یا هندی
(همچنین در آلمانی: schakal)
١٣٩٩/١٠/٢٦
10
|
1
48
shawl
شال_ از ریشه فارسی
همچنین در آلمانی : schal
١٣٩٩/١٠/٢٦
13
|
0
49
بود و باش
بودن، زیستن، زندگی
١٣٩٩/١٠/٢٥
10
|
0
50
stomach
بعنوان فعل :
گنجایش غذایی را داشتن ، قادر به خوردن بودن،
برای خوردنِ چیزی جا داشتن و.....
١٣٩٩/١٠/٢٢
13
|
0
1
2
3
4
<