پیشنهاد‌های مهدی عباس پور (٢١٦)

بازدید
٦١
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

sweep sth under the carpet/rug به معنای جارو کردنِ کثیفی ها و مخفی کردنشون زیر فرش یا قالیچه. معادل های فارسی : علاوه بر معادل هایی که دوستان ذکر ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصویر شطرنجی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

to be on the line در خطر بودن پای کسی یا چیزی وسط بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

ناممکن ، نشدنی، دور از ذهن و. . . . . . it's not really out of question چندان دور از ذهن نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دوهزاریِ کسی افتادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

( با کسی ) گشتن، وقت گذراندن، بیرون رفتن و. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

مهدکودک، کودکستان و. . . ماخوذ از آلمانی kinder :کودکان garten: باغ، بوستان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣١

خانم "صبا" اولاً، mother درسته، نه" mater"😐 ثانیاً، چه با o و چه با u نوشته بشه، هیچکدوم "غلط" نیست و فقط حالات نوشتاری متفاوت در لهجه های بریتیش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

مُلهِم : الهام کننده مُلهَم : الهام شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱_متصوِر: کسی که تصور می کند ( آینده خوبی را برایت متصوِر هستم ) ۲_متصوَر: چیزی که آن را تصور کنند و یا قابل تصور باشد. ( اتفاقی بدتر از این، بر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

to attempt to vomit to try to vomit make an unsuccessful effort to heave بنظرم بیشتر " عُق زدن " هست. حتی اگه در عمل منجر به بالا آوردن نشه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

درود اگه بخوایم معنیِ "شرایط سخت"، "هچل" ، "مخمصه" ( بدون علامت سوال ) رو بگذاریم کنار، در حالتی که این عبارت علامتِ سوال داشته باشه، یک نوع احوال پر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

صفتdesperate قیدdesperately

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

صندلی ای که معمولا پشتی و زیردستی نداره . و بر خلاف نظر برخی دوستان، فقط در فروشگاه ها استفاده نمیشه و برای نشستن هم بکار میره؛ مثلا در بعضی رستوران ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جِلف: kitschy مترادف دیگر انگلیسی: corny آلمانی: kitschig

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بعنوان اسم هم بکار میره؛ چاپلوس، خایه مال، تملق گو و. . . . =toady , apple_polisher , fawner و. . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همونطور که دوستان گفتن معنی "خوره" ، "شیفته" و" بسیار علاقه مند" هم میده و میتونه مترادف nerd در نظر گرفته بشه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

غلط انداز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

در فارسی عامیانه همان "ترافیک" ( که غلط است ) بهترین معادل: راه بندان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اوقات فراغت، اوقات مُرده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تامین بودجه کردن، سرمایه گذاری کردن و. . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

آقااا. . . چرا اصرار دارید اطلاعات غلط بدید؟! مجبورید مگه؟ همون درسای کلاس زبانتونو بخونید بَسِتونه. . . تِز نمی خواد بدید. کلمه ی quite وقتی قبل ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

ساده و بی نمک همچنین: plain

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

بطورِ بحث برانگیز، بطورِ جدل آمیز و. . . . بگونه ای که دربابِ درستیِ یک مسئله، اختلاف نظر وجود داشته باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عقیم گذاشتن، بی نتیجه باقی گذاشتن، نقش برآب کردن، خنثی کردن، بی اثر کردن، چوب لای چرخ گذاشتن، و. . . . . . همچنین: frustrate

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

کسی یا چیزی که به خوبی از آن یاد شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حتی الامکان ، تا بتوان ، تا جایی که بشود . . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مغرور ، از خود راضی، خودبین و. . . . . همچنین: smug, cocky

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فقر ، بیچارگی ، ضعف و. . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

get goosebumps مور مور شدن، مو به تن سیخ شدن، ( در محاوره دیده شده که اصطلاحِ "پوست مرغی شدن" هم بعنوان معادل، استفاده بشه ) بعضی اوقات برای ابر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

آبکی بودن، ساده و مبالغه آمیز بودن، کارتونی بودن، تک بعدی بودن و. . . . . صفتش میشه: cartoonish

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جسورانه، بدون شرمساری و. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

قابل توجه دوستانی که میگن این کلمه ترکی هست. این کلمه "equipe"، در اصل فرانسوی و به معنی گروه، ( دار و ) دسته، تیم، تیم فوتبال، باند و. . . . هست. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

چه تفاسیر جالبی😂👌 gang bang= رابطه جنسی چند مرد با یک زن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

درود اگر ما واقعاً پاسدارِ پارسی و خواستار کم شدن نفوذ عربی در پارسی هستیم، بیایید از همینجا شروع کنیم و به جای سلام، به یکدیگر "درود" بگوییم تا این ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

to ghost on someone قطعِ کامل و ناگهانیِ یک ارتباط ( معمولا عاطفی ) با یک شخص، بدون هیچگونه توضیح و توجیه و هشدار و دلیل و. . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

شخصی غیرعادی و حواس پرت و غیر قابل اتکا و. . . که روابط عمومی ضعیف و عملکرد نه چندان خوبی در اجتماع دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

sap one's energy کسی را خسته و مستأصل کردن، شیره وجود کسی را کشیدن، و. . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

همچنین "vicious "cycle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

متاثر کردن ، تاثیر گذاشتن ، تحت الشعاع قرار دادن و. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

کامروا کردن ، کامیاب کردن، خشنود ساختن، رضامند کردن، راضی کردن، ارضا کردن، اقناع کردن، سیراندن، و. . . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دُگم: عقیده ی خشک و انعطاف ناپذیر دُگماتیک: فردِ جزم اندیش و متعصب _ و یا همچنین: چیزی وابسته به دگم_ دُگماتیسم: جزم اندیشی، خشک اندیشی، تعصب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کله خر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

همچنین: موشکافی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

میل ( زورخانه ) همچنین: Persian Meels/Mils میل گرفتن :to swing clubs/Meels

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اشاره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

infer, imply , intimate

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

spare

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

to have ( the ) guts to do something جَنَم داشتن جربزه داشتن شجاعت داشتن جگر داشتن دل و جرات داشتن و اصطلاحات دیگه ای که خودتون میدونید😉

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

حساس بودن راجع به چیزی he is really obsessed about his health اون روی سلامتیش خیلی حساسه.