پیشنهاد‌های مهدی عباس پور (٢١٦)

بازدید
٧٩
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصویر شطرنجی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بودن، زیستن، زندگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

از ریشه فارسی یا هندی ( همچنین در آلمانی: schakal )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فقر ، بیچارگی ، ضعف و. . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

paseo

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

ساده و بی نمک همچنین: plain

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

آبکی بودن، ساده و مبالغه آمیز بودن، کارتونی بودن، تک بعدی بودن و. . . . . صفتش میشه: cartoonish

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

sweep sth under the carpet/rug به معنای جارو کردنِ کثیفی ها و مخفی کردنشون زیر فرش یا قالیچه. معادل های فارسی : علاوه بر معادل هایی که دوستان ذکر ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

spare

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود از ریشه فارسی: بخشش انعام ، مزد اضافی، رایگان و. . . . . کاربرد به صورت اسم و صفت؛ در لهجه بریتیش. برای اصلاعات بیشتر baksheesh را بررسی کنی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

غذا را تا آخر خوردن، ته کاسه را در آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

پخته شده با خرده های نان یا پودر سوخاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بعنوان فعل : گنجایش غذایی را داشتن ، قادر به خوردن بودن، برای خوردنِ چیزی جا داشتن و. . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

subsequent

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

خون براه انداختن، خون بپا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

صفتdesperate قیدdesperately

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

حساس بودن راجع به چیزی he is really obsessed about his health اون روی سلامتیش خیلی حساسه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مغرور ، از خود راضی، خودبین و. . . . . همچنین: smug, cocky

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود دوستان اگه اسم خاص باشه استرس ( تاکید ) روی بخش اوله و اگه صفت باشه استرس روی بخش دوم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

میدان دید _ همچنین : field of vision

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

( با کسی ) گشتن، وقت گذراندن، بیرون رفتن و. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

مُلهِم : الهام کننده مُلهَم : الهام شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

to be on the line در خطر بودن پای کسی یا چیزی وسط بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

otherwise

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصطلاحی تقریبا قدیمی به معنی: مردی که به زنان، همنشینی با زنان، جلب توجه زنان، صحبت کردن ( لاس زدن ) با زنان علاقه دارد و از این کار لذت میبرد. " خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

میل ( زورخانه ) همچنین: Persian Meels/Mils میل گرفتن :to swing clubs/Meels

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کله خر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

فعل :از کسی یاد کردن، دانستن، برشمردن =credit مثال : He is noted/credited as the best footballer of all time از او بعنوان بهترین فوتبالیست در تمام ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

چه تفاسیر جالبی😂👌 gang bang= رابطه جنسی چند مرد با یک زن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

اکسیر حیات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شال_ از ریشه فارسی همچنین در آلمانی : schal

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

متاسفانه برخی از کلمه اشتباه "تحریک برانگیز"، بجای این کلمه استفاده میکنند. غافل از اینکه" برانگیختی" در واقع همان معادل پارسی برای واژه عربیِ "تحر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

حالت ماده ( جامد . مایع . گاز . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بیشتر در بریتیش استفاده میشه = garbage, trash, refuse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مطلقا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

infer, imply , intimate

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

ناممکن ، نشدنی، دور از ذهن و. . . . . . it's not really out of question چندان دور از ذهن نیست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

پشت رُل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

to attempt to vomit to try to vomit make an unsuccessful effort to heave بنظرم بیشتر " عُق زدن " هست. حتی اگه در عمل منجر به بالا آوردن نشه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جِلف: kitschy مترادف دیگر انگلیسی: corny آلمانی: kitschig

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

همه کاره، همه جانبه، چند منظوره all purpose فراگیر، جامع، عمومی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

حساسیت به خرج دادن ، موشکافی کردن، اهمیت دادن بیش از حد، مته به خشخاش گذاشتن و. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

درود وام گرفته شده از واژه فارسیِ *بخشش*. در انگلیسی با کاربرد اسم و فعل و به معنای : انعام یا رشوه و یا هرگونه مبلغی که برای تسریع در انجام امری ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

آشنا پنداری _ حالت پیش دیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیمودن ، درنوردیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

مهدکودک، کودکستان و. . . ماخوذ از آلمانی kinder :کودکان garten: باغ، بوستان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

کسی یا چیزی که به خوبی از آن یاد شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱_متصوِر: کسی که تصور می کند ( آینده خوبی را برایت متصوِر هستم ) ۲_متصوَر: چیزی که آن را تصور کنند و یا قابل تصور باشد. ( اتفاقی بدتر از این، بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

نور چشمی ، تحت الحمایه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

دور از میادین، از کار افتاده، بدون فعالیت، خراب،