پیشنهاد‌های مهدی عباس پور (٢١٦)

بازدید
٨٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

حالت ماده ( جامد . مایع . گاز . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥٢

واقعا متوجه نمیشم بعضی کاربرا چطور این عبارت رو سلام معنی میکنند😐 و مسئول مربوطه هم نظراتشونو ثبت میکنه. واس اپ موفقی مثل آبادیس اصلا خوب نیس. ببین ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

مراقبت کردن رسیدگی کردن رفع و رجوع کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

"آمپاس" هم میتونه معادل خوبی باشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

ضرب المثل کامل the last straw that breaks the camel's back به صورت تحت الفظی یعنی ( ( آخرین دانه کاه که باعث میشود کمر شتر بشکند ) ) و در اصطلاح ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

به عنوان فعل هم میتونه استفاده بشه: جریان داشتن _ سیال بودن _ منتشر کردن یا شدن _

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

معنی "به کاری پرداختن " هم میده .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

dunk on : حرکتی در بسکتبال _ نوعی عمل جنسی _ مسخره کردن یا تحقیر کردن کسی _

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

غیر عمدی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨٢

سلام اگر با of استفاده بشه به معنی: متشکل بودن از ، شامل چیزی بودن، عبارات بودن از ، دارای چیزی بودن و. . . . . برعکس ، اگر با in استفاده بشه به مع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

That's excellent; that's great news. A jubilant response to good news or a positive outcome _________________________________________ اصطلاحی که بیشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

calk یا caulk که در امریکن "کاک" و در بریتیش "کُک" تلفظ میشه. و معنیش به فارسی یعنی کوک زدن یا درز گیری کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

کاری را بدون اشتباه و به نحو احسن انجام دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢٧

the pot's door چیه دیگ؟ آخه مگه مجبورید؟ درِ قابلمه pot lid _درِ ماهیتابه pan lid

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

هم با take و هم با have استفاده میشه. به معنی : بر چیزی اولویت یا ارجحیت داشتن. مثال :_ A_ takes or has priority over _B_ معنی : ( A ) بر ( B ) اول ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

به معنی کامیون یا هر گونه ماشین سنگین بارکش. lorry بیشتر در بریتیش استفاده میشه و truck بیشتر در امریکن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

کالسکه یا درشکه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

این کلمه غلطه. . homework حالت جمع نداره.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

to have resonance with یا resonate with با کسی یا چیزی ( ( مطابقت، همخوانی، موافقت، قرابت، سازگاری ) ) داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اصطلاحی برای بیان جوانی و بی تجربگی. ex: he was a greener than grass player

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

chancellor : صدراعظم همچنین در آلمانی : Kanzler

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بی تعارف بددن تردید و دودلی رُک و بی پرده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

آلت تناسلی مرد، در لهجه بریتیش.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

قشر ضعیف ، قشر آسیب پذیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

تحکیم کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

به عنوان فعل : نقش مهمی ایفا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

شنیده ، گزارش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

عصیان کردن ، سرکشی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

دور از میادین، از کار افتاده، بدون فعالیت، خراب،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

این غلطه دوستان. درستش fall asleep به معنی: به خواب رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

پرافتخار مثلا: the most decorated athletes پر افتخار ترین ورزشکاران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

معادل فارسی "خوره" برای این کلمه مناسبه. . . یعنی کسی که موضوعی، کسی یا چیزی رو به شدت دنبال میکنه و ازش اطلاعات زیاد داره.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

علاوه بر "درآوردن لباس"، معنی "فیت شدن در یک لباس" یا "اندازه شدن" هم میده. : how are you pulling this off یا i don't think you can pull the jeans ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

درخت خرما ( نخل ) یا درخت نارگیل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

به معنی منتظر بودن هم هست. مثال: look out for me at 8 o'clock

پیشنهاد
١٦

مسئله مرگ و زندگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

حکاکی کردن ، حک کردن Example : a name was cut into the gravestone

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

خواه ناخواه ، ناگزیر ، به ناچار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

گل یاس بنفش _ وام گرفته شده از فارسی

پیشنهاد
١٨

به راحتیِ پوست کندن نخود فرنگی معادلِ " به سادگیِ آب خوردن" در فارسی. همچنین : as easy as pie یا a piece of cake

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

در جریان ، جاری ، پیش رو ، در شرف وقوع ، محسوس و. . . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

با نیم نگاهی دیدن یا فهمیدن، به سادگی متوجه شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

این دوتا رو اشتباه نگیرید ( تفاوتشون در حروف e و a هست ) confectionary : شیرینی confectionery : شیرینی فروشی ، قنادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دنده عقب reverse gear دنده عقب زدن to put into reverse دنده عقب رفتن back up

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سرزنده کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

ترجمه ای قرضی از یک عبارت اسپانیایی است که وارد انگلیسی شده است. ولی کاربرد آن در انگلیسی فراتر از کاربرد اسپانیایی آن، ( ( یعنی زمان کشتن گاو توس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

آقای جدیدی اطلاعات غلط ندید . . . . aubergine بادمجان در بریتیش هست، نه خیار!!!😐

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

دوباره مورد توجه قرار گرفتن ، دوباره پدیدار شدن ، دوباره بر سر زبان ها افتادن ،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

جاذبه مهم ، منبع جذابیت بزرگ ، منبع جذب a big attraction _ a big source of attraction _

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

شربت ( به گفته برخی، ریشه این کلمه از فارسی است. )