taunt

/ˈtɒnt//tɔːnt/

معنی: طعنه، مسخره، سرزنش کردن، طعنه زدن، شماتت کردن، دست انداختن و متلک گفتن
معانی دیگر: (دکل کشتی) بسیار بلند، مچل کردن، پاپی شدن، متلک گفتن، سر به سر کسی گذاشتن، کفری کردن، مسخره کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: taunts, taunting, taunted
مشتقات: tauntingly (adv.), taunter (n.)
(1) تعریف: to reproach, deride, or challenge in scornful, insulting language; jeer at.
مترادف: deride, gibe, jeer, mock, ridicule, twit
مشابه: challenge, insult, make fun of

(2) تعریف: to provoke or incite (someone) by derisive remarks.
مترادف: twit
مشابه: challenge, incite, needle, provoke, tease

جمله های نمونه

1. The other children used to taunt him in the playground because he was fat and wore glasses.
[ترجمه mwdif] دانش آموزان دیگر او را در زمین بازی مسخره می کردند چون هم چاق بود و هم عینک می پوشید.
|
[ترجمه حسین کتابدار] سابقاً بچه های دیگر ، در زمین بازی، او را که هم چاق بود و هم عینکی، مسخره می کردند.
|
[ترجمه گوگل]بچه های دیگر در زمین بازی به او طعنه می زدند چون چاق بود و عینک می زد
[ترجمه ترگمان]بچه های دیگر در زمین بازی به او متلک می گفتند، چون چاق بود و عینکش به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At her most vicious, Horatia would taunt him, calling into question his virility.
[ترجمه گوگل]در بدترین حالت، هوراتیا او را مسخره می‌کرد و مردانگی او را زیر سؤال می‌برد
[ترجمه ترگمان]در عین حال vicious و Horatia او را به ریشخند می گرفت و از مردانگی خود سوال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And no auditor would taunt or revile a patient for having been victimized by his engrams.
[ترجمه گوگل]و هیچ حسابرسی نمی‌تواند بیمار را به خاطر قربانی شدن توسط انگرام‌های او طعنه یا توهین کند
[ترجمه ترگمان]و هیچ بازرس به خاطر قربانی شدن قربانی او سرزنش یا ناسزا نمی گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dad used to taunt Robby, too, without mercy, about his nose.
[ترجمه گوگل]بابا هم بی رحمانه بابت دماغ رابی طعنه می زد
[ترجمه ترگمان]بابا هم بدون رحم و شفقت، از دماغش به رابی هم طعنه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She ignored his taunt.
[ترجمه FS] او ( مونث ) متلک های او ( مذکر ) را نادیده گرفت
|
[ترجمه گوگل]طعنه او را نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]او taunt را نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They taunt me and beat me.
[ترجمه گوگل]مسخره ام می کنند و کتکم می زنند
[ترجمه ترگمان]به من طعنه می زنند و مرا می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You can blast your buddies and taunt them verbally at the same time.
[ترجمه گوگل]شما می توانید دوستان خود را منفجر کنید و همزمان آنها را به صورت کلامی طعنه بزنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید buddies خود را منفجر کنید و در عین حال آن ها را به صورت شفاهی ایراد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Was this a recrimination, or a taunt?
[ترجمه گوگل]آیا این یک سرزنش بود یا تمسخر؟
[ترجمه ترگمان]این تهمت و طعنه بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Taunt the target to attack you.
[ترجمه گوگل]هدف را مسخره کنید تا به شما حمله کند
[ترجمه ترگمان]هدف حمله به تو را لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Why do the other children taunt him with having red hair?
[ترجمه گوگل]چرا بچه های دیگر او را با داشتن موهای قرمز مسخره می کنند؟
[ترجمه ترگمان]چرا بچه های دیگر با داشتن موهای سرخ او را مسخره می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The behaviour of taunt is surprisingly simple, once you remember the 10 % rule.
[ترجمه گوگل]رفتار تمسخر به طور شگفت انگیزی ساده است، زمانی که قانون 10 درصد را به یاد آورید
[ترجمه ترگمان]رفتار of به طرز شگفت آوری ساده است، زمانی که قانون ۱۰ % را به خاطر می آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why should she taunt him this way unless she had good grounds?
[ترجمه گوگل]چرا باید او را این گونه طعنه بزند مگر اینکه زمینه خوبی داشته باشد؟
[ترجمه ترگمان]چرا باید این طوری او را سرزنش می کرد مگر اینکه محوطه خوبی داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't taunt him with cowardice [ with being a coward ].
[ترجمه گوگل]او را به نامردی [به ترسو بودن] طعنه مکن
[ترجمه ترگمان]او را با بزدلی سرزنش نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The taunt, See then whether you shall be master!
[ترجمه گوگل]طعنه، پس ببین استاد میشی یا نه!
[ترجمه ترگمان]این طعنه و کنایه، ببین که آیا ارباب خواهی شد یا نه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. DAY 752 - captors continue to taunt me with bizarre dangling objects.
[ترجمه گوگل]روز 752 - اسیرکنندگان همچنان با اشیاء آویزان عجیب و غریب مرا طعنه می زنند
[ترجمه ترگمان]تعقیب کنندگان روز ۷۵۲ در حالی که اشیا عجیب و غریبی در دست دارند به من طعنه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طعنه (اسم)
invective, reproach, reproof, lash, quip, scoff, irony, jape, rebuke, twit, expostulation, sarcasm, jeer, jest, call-down, brush-off, taunt, satire, lashing

مسخره (اسم)
flout, antic, mockery, ridicule, scoff, zany, aunt sally, irony, patch, gibe, butt, jeer, bob, jest, taunt, buffoon, clown, droll, laughingstock, staring-quarter, cut-up, witticism, merry-andrew, mickey, own-glass, pickle herring, punchball

سرزنش کردن (فعل)
snub, snap, blame, reproach, haze, censure, trounce, rebuke, berate, scold, upbraid, chide, twit, reprove, call down, taunt, jack, objurgate, dispraise, vituperate, reprimand, reprehend, tongue-lash

طعنه زدن (فعل)
reproach, quip, taunt, needle

شماتت کردن (فعل)
taunt

دست انداختن و متلک گفتن (فعل)
taunt

انگلیسی به انگلیسی

• teasing, mockery; provocation
sneer, mock; provoke, tease
if you taunt someone, you speak offensively to them about their weaknesses or failures in order to upset or annoy them. verb here but can also be used as a count noun. e.g. the children had to put up with taunts like `you haven't got a dad.'

پیشنهاد کاربران

شکلک درآوردن
ریشخند کردن
ادا درآوردن
[VERB]
( با صحبت یا یک اظهار نظر ) متلک انداختن - مسخره کردن - دست انداختن و متلک گفتن - تیکه انداختن بمنظور طعنه زدن
💠 Israeli soldiers taunt Palestinians at Gaza checkpoint
. . .
Israeli soldiers can be heard taunting Palestinian women and children as they passed by a checkpoint to monitor people being forcibly displaced in southern Gaza. The soldiers are also heard mocking leaders of Hamas over the loudspeaker.
...
[مشاهده متن کامل]

[NOUN]
متلک - تیکه اندازی - تمسخر از طریق طعنه زدن
▪️▪️▪️
tout ( v, n )
🗣️تَاوْت
از کسی یا چیزی بسیار تعریف کردن - ستودن
taunt ( v, n )
🗣️تُنْت
متلک انداختن - طعنه زدن - دست انداختن و متلک گفتن - تیکه انداختن

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : taunt
✅️ اسم ( noun ) : taunt
✅️ صفت ( adjective ) : taunting
✅️ قید ( adverb ) : tauntingly
متلک انداختن هم معنی میده
He is always taunting me in the street
فشاری کردن
1. تحریک کردن یا تمسخر با تمسخر، تحقیر یا انتقاد
2. اذیت کردن; وسوسه کردن
3. اظهار تمسخر
4. باستانی
موضوع تمسخر
5. دریایی
بلند، بسیار بلند، به عنوان یک دکل
تمسخر
حرص کسی را در آوردن
کسی را مسخره کردن
کسی را عصبانی کردن
سر به سر کسی گذاشتن
کسی را کفری کردن
کسی را تحریک کردن
روی اعصاب کسی رفتن
طعنه اسم
طعنه زدن مسخره کرده
he was goofy and we occasionally taunted him
I'm tied of her taunts
مسخره کردن

بپرس