• drop a bomb on something; cause a great disturbance
پیشنهاد کاربران
Phrase - informal : خبری غافلگیرکننده را به صورت ناگهانی به کسی دادن به عنوان مثال : Finally she dropped the bombshell. She was pregnant and I was the fathe
بمب انداختن ، خبر ناگهانی و غافلگیر کننده دادن ، آشوب و هرج و مرج ایجاد کردن . . . .