پیشنهادهای Mary.hb (١٦٢)
زنده شدن مرده دوباره زنده شدن پس از مردن
شعله اجاق گاز
برای اشاره به خدا هم بکار میرود Big guy upstairs
مثل ققنوس از خاکستر خود بلند شدن
کسی که ارواح پلید را بیرون می راند ( از یک مکان یا از جسم یک انسان )
بزار حرفمو تموم کنم!!
غایب بودن، غیبت داشتن
به موعد مقرر رسیدن به تاریخ مقرر رسیدن
کیکی که بعد از بیرون آمدن از فر سر و ته میشود
ripe smell بوی بد، بوی ناخوشایند، بوی گند
On second thought I am not coming to the party نظرم عوض شد، به مهمونی نمی آیم
نفس گرفتن ( وقتی خسته و از نفس افتاده شده ایم )
بخش هایی از خاورمیانه ( با محوریت بیت المقدس ) که بیشتر وقایع ذکر شده در کتاب های مقدس انجیل، تورات و قرآن در آنجا اتفاق افتاده است
Bug صحیح است Snug as a bug in a rug
سیستم صوتی حرفه ای شامل باند و بلند گو و غیره
مامور مخفی
درب گردان
ورجه وورجه نکن، شلوغ کاری نکن
بشدت فکر کردن ( برای یادآوری چیزی ) به مغز خود فشار آوردن ( برای یادآوری چیزی )
خود واقعی مان را به کسی نشان دادن
این اصطلاح برای نشان دادن نارضایتی و ناراحتی از کسی است که بخاطر کار اشتباهی که انجام داده خیلی دیر معذرت خواهی میکنه
Put the baby down بچه را خواباندن
این چه طرز حرف زدنه؟ چرا اینطوری حرف میزنی؟
عوض شدن ناگهانی حال کسی
رفتن آب دهان آب دهان از لب و لوچه آویزان شدن
مبتلا به بیماری کم خونی
دولپی خوردن
اشتباه از من بوده
شماره دوزی
زیر ملاقه ای /زیر قاشقی وسیله ای که در هنگام پخت و پز استفاده میشه تا از ریختن مایعات و روغن و غیره به سطح میز جلوگیری کنه
راز مگو
گل لیلیوم
جوجه گردان
مرد زن ذلیل
فراری
چشم چران
تازه کار
از حقیقت دور بودن. بویی از حقیقت نبردن
کارت زدن یا انگشت زدن برای اعلام حضور در محل کار
military muscle قدرت نظامی political muscle قدرت سیاسی economic muscle قدرت اقتصادی
پیش آگاهی داشتن/به دل برات شدن
دقیقا محاسبه و برآورد کردن
هم چنین، باضافه ی
( از خستگی ) خوابت ببره
۱ - عوض کردن موضوع صحبت ۲ - به هوش آوردن ۳ - متقاعد کردن ۴ - کسی یا چیزی را به خانه آوردن
مجددا استفاده کردن مجددا اعمال کردن مجددا برقرار کردن
کسی را از نگرانی درآوردن
سر خانه اول برگشتن
انتقام جویانه. تلافی جویانه
فخرفروشی. پز دادن. فیس و افاده
پرمشغله بودن یا خیلی کار داشتن و گرفتار بودن
گونه فرعی. نژاد فرعی
جور دیگری استفاده کردن تغییر کاربری دادن به چیز دیگری پرداختن
قاطع. بی باک. مصمم. سرسخت کسی که علیرغم سختی ها و ناخوشایندی کاری، در انجام آن تردید نمیکند We'll have to be ruthless if we want to make this company ...
یُبس کسی که شکمش سفت شده و کار نمیکنه
آدم غیر اجتماعی. نجوش. مردم گریز
اسهال. دل پیچه
رنگ حنایی
رایج. متداول. در حال استفاده
سیل وار آمدن. هجوم آوردن
منتظر بودن
به نتیجه رسیدن از روی شواهد شصتم خبردار شد. متوجه شدم. فهمیدم ( دوستان عزیز دو دو تا چهار تا کردن به معنای خوب فکر کردن و جوانب کاری را سنجیدن است ب ...
دیر یا زود بالاخره
بهترین بودن؛بسیار بهتر و بالاتر بودن ( طوری که رقابت و نزدیک شدن به آن سخت باشد )
بهترین بودن؛بسیار بهتر و بالاتر بودن ( طوری که رقابت و نزدیک شدن به آن سخت باشد )
نه تنها بامزه نیست که نگران کننده و رنجاننده است
دیگه دوست نداشتن چیزی که قبلا دوست می داشتی I used to love chicken , but I've gone off it now
سوختن و ساختن
فکر خوبیه که . . . ؛ایده خوبیه که . . . ؛میتونی. . . ( برای دادن توصیه یا پیشنهاد استفاده میشود )
- اگه نظر منو بخواهی. . . - حالا این نظر منه ؛نمیدونم مفیده یا نه! - درست و غلطش رو نمیدونم ولی. . . . .
آگاه و آماده بودن ( در شرایط سخت و غیرقابل پیش بینی )
علاقمند و دلبسته وافر و بیش از اندازه به چیزی
۱_مفید بودن. سودمند بودن 2 - خوبی کردن. احسان کردن.
لذت بردن
آزرده. رنجیده. دلخور
داشتن حق قانونی برای انجام کاری
فروخته شده
با ارائه با نشان دادن ( کارت شناسایی یا کارت عضویت یا بلیط یا. . . . )
به میلِ به اختیارِ به صلاحدیدِ
کوچک کردن کسی. تحقیر کردن کسی
ناراحت یا عصبانی کردن خسته یا دلزده کردن
دارای سعه نظر کسی که روی عقیده خاصی تعصب نداره و به تمام عقاید احترام میگذارد willing to consider and accept other people’s ideas and opinions
اولین نفری باشی که خبری رو میده
شب نما
آلوده. عفونی. چرکی
مطالبه کردن. درخواست کردن
I'm not available tomorrow ! فردا نمیتونم، کاردارم. وقتم آزاد نیست
یک نوع غذای تایلندی یا هندی
حقوق بگیر
از خنده پخش زمین شدن
Web cruise: وبگردی کردن. گشت زنی در اینترنت
در انگلیسی هندی: دزد. راهزن
مخخف استرالیا رایج در میان اهالی استرالیا
در کانادا:شهردار
عزل کردن. از شغل یا سمتی برکنار کردن
وظیفه یا مسئولیت تو است
پذیرفتن و کنار اومدن با یک موقعیت سخت و غم انگیز
( برنامه تلویزیونی ) پخش شدن، نشان داده شدن
Set back your clock five minutes ساعتت رو پنج دقیقه عقب بکش
پایین کشیدن از قدرت. به زیر آوردن از قدرت
تبانی. تقلب
آدم عجیب غریب و غیر عادی
بطرز بهت آوری
خسته کننده. کسل کننده
ترسو. کم رو. خجالتی
ذله شدن. خسته شدن
سخته. مشکله I have a hard time doing sth در انجام کاری مشکل دارم
بعد یهویی. . . . .
از دور. دورادور. با فاصله
کسی که در دادگاه مورد دادرسی یا محاکمه قرار گرفته
دوره محکومیت را گذرااندن در زندان بودن
محکوم کردن. مجرم اعلام کردن
تکنیسین آزمایشگاه
به این دلیل که . . .
پرونده قضایی
بقول معروف
چیزی را دزدیدن و جیم شدن
به فرایند تایپ، ادیت، ذخیره و پرینت متن ها در کامپیوتر گفته می شود
لپ گلی. rosy cheeked
خیلی کار دارم. سرم شلوغه
زیر یک سقف بودن. با هم زندگی کردن
حق سرویس
بخش نیازمندی روزنامه ها
بافریب. بادروغ. با تظاهر. با اغفال کردن. با گول زدن
بی خانمان. بی جا و مکان
هرکاری می خواهی بکن ( به من چه )
فکرت جای دیگه ای بودن حواست جای دیگه ای بودن توی باغ نبودن
به دلیلِ. به علتِ. به خاطرِ
اشتباه کردن. دچار اشتباه شدن. مرتکب اشتباه شدن
دست روی دست گذاشتن و کاری نکردن
عقده داشتن. کینه داشتن
کسی را بسیار درگیر و تحت تاثیر ( احساسات یا یک موقعیت یا حادثه ) قرار دادن Be/get swept along بسیار غرق و درگیر حادثه یا احساسی شدن که بقیه چیزها را ...
دزدی در روز روشن. ( وقتی چیزی خیلی گرون باشه )
اهمیت ندادن. نادیده گرفتن.
حل نشده باقی ماندن
سرنوشت ساز
شنوندگان مورد نظر
توجه کردن ( به حرف دیگری ) و واکنش نشون دادن
امیدوار کردن. امید دادن
هم از توبره خوردن هم از آخور خوردن با دو طرف مخالف در ارتباط بودن
نبرد باخته را جنگیدن
نتوانستن. به سختی توانستن. نباید
بدقت دنبال چیزی بودن
چیزی که در همان لحظه به ذهن می رسد ( حضور ذهن )
اجرا کردن. نمایش دادن. نشان دادن
باری از روی دوش برداشته شدن
مخفف اصطلاح go over the top به معنای افراط کردن. زیاده روی کردن
اتفاق مهم. واقعه حائز اهمیت
در مدت کمی قبل از اینکه زمان زیادی بگذرد
کاهش پیدا کردن. کم شدن
بدون نوبت جلو رفتن
باد کردن. متورم شدن
جور کردن ( پول )
شاهزاده سوار بر اسب
خجالت زده شدن. شرمنده شدن
استخدام کارگران خارجی به جای نیروی کار داخلی
شرکت یا کمپانی خیلی بزرگ و موفق
علاوه بر
مراسم شب هالووین که کودکان به درب خانه های مردم می روند و این اصطلاح را میگویند تا شیرینی و شکلات بگیرند. ( هدیه بده وگرنه شیطنت میکنم )
رویا یا خوابی که بیننده آن در عالم خواب می داند که در حال رویا دیدن ( خواب دیدن ) است.
روز بارانی
ضمیمه شده. پیوست شده