پیشنهاد‌های Mary.hb (١٥٦)

ضمیمه شده. پیوست شده

به نتیجه رسیدن از روی شواهد شصتم خبردار شد. متوجه شدم. فهمیدم ( دوستان عزیز دو دو تا چهار تا کردن به معنای خوب فکر کردن و جوانب کاری را سنجیدن است ب ...

لذت بردن

مراسم شب هالووین که کودکان به درب خانه های مردم می روند و این اصطلاح را میگویند تا شیرینی و شکلات بگیرند. ( هدیه بده وگرنه شیطنت میکنم )

اولین نفری باشی که خبری رو میده

پرونده قضایی

علاقمند و دلبسته وافر و بیش از اندازه به چیزی

به فرایند تایپ، ادیت، ذخیره و پرینت متن ها در کامپیوتر گفته می شود

- اگه نظر منو بخواهی. . . - حالا این نظر منه ؛نمیدونم مفیده یا نه! - درست و غلطش رو نمیدونم ولی. . . . .

کسی که در دادگاه مورد دادرسی یا محاکمه قرار گرفته

پذیرفتن و کنار اومدن با یک موقعیت سخت و غم انگیز

جور دیگری استفاده کردن تغییر کاربری دادن به چیز دیگری پرداختن

علاوه بر

باد کردن. متورم شدن

باری از روی دوش برداشته شدن

رنگ حنایی

بدقت دنبال چیزی بودن

عقده داشتن. کینه داشتن

شرکت یا کمپانی خیلی بزرگ و موفق

محکوم کردن. مجرم اعلام کردن

کوچک کردن کسی. تحقیر کردن کسی

دوره محکومیت را گذرااندن در زندان بودن

سیل وار آمدن. هجوم آوردن

چیزی که در همان لحظه به ذهن می رسد ( حضور ذهن )

به این دلیل که . . .

بدون نوبت جلو رفتن

داشتن حق قانونی برای انجام کاری

مخخف استرالیا رایج در میان اهالی استرالیا

بعد یهویی. . . . .

خجالت زده شدن. شرمنده شدن

پایین کشیدن از قدرت. به زیر آوردن از قدرت

اسهال. دل پیچه

۱ - عوض کردن موضوع صحبت ۲ - به هوش آوردن ۳ - متقاعد کردن ۴ - کسی یا چیزی را به خانه آوردن

دیر یا زود بالاخره

یُبس کسی که شکمش سفت شده و کار نمیکنه

شنوندگان مورد نظر

کاهش پیدا کردن. کم شدن

دارای سعه نظر کسی که روی عقیده خاصی تعصب نداره و به تمام عقاید احترام میگذارد willing to consider and accept other people’s ideas and opinions

اهمیت ندادن. نادیده گرفتن.

اتفاق مهم. واقعه حائز اهمیت

عزل کردن. از شغل یا سمتی برکنار کردن

نبرد باخته را جنگیدن

هم چنین، باضافه ی

حقوق بگیر

دست روی دست گذاشتن و کاری نکردن

تبانی. تقلب

رویا یا خوابی که بیننده آن در عالم خواب می داند که در حال رویا دیدن ( خواب دیدن ) است.

دیگه دوست نداشتن چیزی که قبلا دوست می داشتی I used to love chicken , but I've gone off it now

مجددا استفاده کردن مجددا اعمال کردن مجددا برقرار کردن

I'm not available tomorrow ! فردا نمیتونم، کاردارم. وقتم آزاد نیست