پیشنهادهای Mary.hb (١٥٦)
سر خانه اول برگشتن
فکر خوبیه که . . . ؛ایده خوبیه که . . . ؛میتونی. . . ( برای دادن توصیه یا پیشنهاد استفاده میشود )
نه تنها بامزه نیست که نگران کننده و رنجاننده است
از دور. دورادور. با فاصله
جور کردن ( پول )
استخدام کارگران خارجی به جای نیروی کار داخلی
military muscle قدرت نظامی political muscle قدرت سیاسی economic muscle قدرت اقتصادی
آلوده. عفونی. چرکی
فکرت جای دیگه ای بودن حواست جای دیگه ای بودن توی باغ نبودن
نتوانستن. به سختی توانستن. نباید
کسی را بسیار درگیر و تحت تاثیر ( احساسات یا یک موقعیت یا حادثه ) قرار دادن Be/get swept along بسیار غرق و درگیر حادثه یا احساسی شدن که بقیه چیزها را ...
بخش نیازمندی روزنامه ها
بهترین بودن؛بسیار بهتر و بالاتر بودن ( طوری که رقابت و نزدیک شدن به آن سخت باشد )
با ارائه با نشان دادن ( کارت شناسایی یا کارت عضویت یا بلیط یا. . . . )
بهترین بودن؛بسیار بهتر و بالاتر بودن ( طوری که رقابت و نزدیک شدن به آن سخت باشد )
مطالبه کردن. درخواست کردن
( برنامه تلویزیونی ) پخش شدن، نشان داده شدن
( از خستگی ) خوابت ببره
تکنیسین آزمایشگاه
چیزی را دزدیدن و جیم شدن
بقول معروف
رایج. متداول. در حال استفاده
دزدی در روز روشن. ( وقتی چیزی خیلی گرون باشه )
قاطع. بی باک. مصمم. سرسخت کسی که علیرغم سختی ها و ناخوشایندی کاری، در انجام آن تردید نمیکند We'll have to be ruthless if we want to make this company ...
خیلی کار دارم. سرم شلوغه
یک نوع غذای تایلندی یا هندی
Set back your clock five minutes ساعتت رو پنج دقیقه عقب بکش
ذله شدن. خسته شدن
به دلیلِ. به علتِ. به خاطرِ
حق سرویس
انتقام جویانه. تلافی جویانه
شب نما
توجه کردن ( به حرف دیگری ) و واکنش نشون دادن
پیش آگاهی داشتن/به دل برات شدن
سرنوشت ساز
آگاه و آماده بودن ( در شرایط سخت و غیرقابل پیش بینی )
وظیفه یا مسئولیت تو است
دقیقا محاسبه و برآورد کردن
ترسو. کم رو. خجالتی
در مدت کمی قبل از اینکه زمان زیادی بگذرد
هرکاری می خواهی بکن ( به من چه )
بی خانمان. بی جا و مکان
سخته. مشکله I have a hard time doing sth در انجام کاری مشکل دارم
اشتباه از من بوده
بافریب. بادروغ. با تظاهر. با اغفال کردن. با گول زدن
این اصطلاح برای نشان دادن نارضایتی و ناراحتی از کسی است که بخاطر کار اشتباهی که انجام داده خیلی دیر معذرت خواهی میکنه
هم از توبره خوردن هم از آخور خوردن با دو طرف مخالف در ارتباط بودن
۱_مفید بودن. سودمند بودن 2 - خوبی کردن. احسان کردن.
فراری
اشتباه کردن. دچار اشتباه شدن. مرتکب اشتباه شدن