پیشنهاد
٥

جور کردن ( پول )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

استخدام کارگران خارجی به جای نیروی کار داخلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیگه دوست نداشتن چیزی که قبلا دوست می داشتی I used to love chicken , but I've gone off it now

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مجددا استفاده کردن مجددا اعمال کردن مجددا برقرار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

حقوق بگیر

پیشنهاد
٦

نتوانستن. به سختی توانستن. نباید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بخش نیازمندی روزنامه ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بهترین بودن؛بسیار بهتر و بالاتر بودن ( طوری که رقابت و نزدیک شدن به آن سخت باشد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نه تنها بامزه نیست که نگران کننده و رنجاننده است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( برنامه تلویزیونی ) پخش شدن، نشان داده شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بهترین بودن؛بسیار بهتر و بالاتر بودن ( طوری که رقابت و نزدیک شدن به آن سخت باشد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

military muscle قدرت نظامی political muscle قدرت سیاسی economic muscle قدرت اقتصادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

با ارائه با نشان دادن ( کارت شناسایی یا کارت عضویت یا بلیط یا. . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

رایج. متداول. در حال استفاده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تکنیسین آزمایشگاه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

چیزی را دزدیدن و جیم شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بقول معروف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی را بسیار درگیر و تحت تاثیر ( احساسات یا یک موقعیت یا حادثه ) قرار دادن Be/get swept along بسیار غرق و درگیر حادثه یا احساسی شدن که بقیه چیزها را ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فکرت جای دیگه ای بودن حواست جای دیگه ای بودن توی باغ نبودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

( از خستگی ) خوابت ببره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

قاطع. بی باک. مصمم. سرسخت کسی که علیرغم سختی ها و ناخوشایندی کاری، در انجام آن تردید نمیکند We'll have to be ruthless if we want to make this company ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیلی کار دارم. سرم شلوغه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مطالبه کردن. درخواست کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دزدی در روز روشن. ( وقتی چیزی خیلی گرون باشه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع غذای تایلندی یا هندی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Set back your clock five minutes ساعتت رو پنج دقیقه عقب بکش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ذله شدن. خسته شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به دلیلِ. به علتِ. به خاطرِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرنوشت ساز

پیشنهاد
٤

آگاه و آماده بودن ( در شرایط سخت و غیرقابل پیش بینی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

توجه کردن ( به حرف دیگری ) و واکنش نشون دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آلوده. عفونی. چرکی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

انتقام جویانه. تلافی جویانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شب نما

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

حق سرویس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

وظیفه یا مسئولیت تو است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سخته. مشکله I have a hard time doing sth در انجام کاری مشکل دارم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

هرکاری می خواهی بکن ( به من چه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی خانمان. بی جا و مکان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بافریب. بادروغ. با تظاهر. با اغفال کردن. با گول زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱_مفید بودن. سودمند بودن 2 - خوبی کردن. احسان کردن.

پیشنهاد
٣

هم از توبره خوردن هم از آخور خوردن با دو طرف مخالف در ارتباط بودن

پیشنهاد
٣

در مدت کمی قبل از اینکه زمان زیادی بگذرد

پیشنهاد
٢

اشتباه کردن. دچار اشتباه شدن. مرتکب اشتباه شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سوختن و ساختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیش آگاهی داشتن/به دل برات شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مخفف اصطلاح go over the top به معنای افراط کردن. زیاده روی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زیر یک سقف بودن. با هم زندگی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترسو. کم رو. خجالتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خسته کننده. کسل کننده