snobbery

/ˈsnɑːbəri//ˈsnɒbəri/

معنی: افاده، رفتار از روی خودستایی، افاده فروشی
معانی دیگر: خودخواهی، خود پسندی، باد سری، تفرعن (snobism هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: snobberies
• : تعریف: the character, behavior, or act of a snob or snobs.

جمله های نمونه

1. They considered her behaviour a shameful piece of snobbery.
[ترجمه سعید - رم] رفتار آن خانم را نوعی فخر فروشی شرم آور تلقی کردند. به نظر آنها رفتار آن زن یک نوع فیس و افاده شرم آور بود.
|
[ترجمه گوگل]آنها رفتار او را یک فخر فروشی شرم آور می دانستند
[ترجمه ترگمان]آن ها رفتار او را یک piece شرم آور تلقی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dad was always the grateful recipient of her snobbery.
[ترجمه گوگل]بابا همیشه قدردان فحاشی او بود
[ترجمه ترگمان]پدر همیشه از تشخص پرستی او سپاسگزار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was very little snobbery or class-consciousness in the wartime navy.
[ترجمه گوگل]اسنوبیسم یا آگاهی طبقاتی در نیروی دریایی زمان جنگ بسیار کم بود
[ترجمه ترگمان]در نیروی دریایی زمان جنگ، فیس و افاده چندانی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Is his distance a result of snobbery or shyness?
[ترجمه سوناده] دوری او ناشی از افاده است یا خجالت؟
|
[ترجمه گوگل]آیا دوری او ناشی از فحاشی است یا خجالتی بودن؟
[ترجمه ترگمان]آیا فاصله او ناشی از ظاهر بینی و یا خجالت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She accused me of snobbery because I sent my sons to a private school.
[ترجمه گوگل]او مرا به اسنوبیسم متهم کرد زیرا پسرانم را به مدرسه خصوصی فرستادم
[ترجمه ترگمان]او مرا متهم به ظاهر بینی کرد، چون I را به یک مدرسه خصوصی فرستادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her novel is a satire on social snobbery.
[ترجمه گوگل]رمان او طنزی در مورد اسنوبیسم اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]رمان او هجو نویس اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jocelyn accused Dexter of snobbery.
[ترجمه گوگل]جوسلین دکستر را به فحاشی متهم کرد
[ترجمه ترگمان]ژاکلین دکستر را به ظاهر بینی متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was snobbery, and attitudes formed by social and educational background.
[ترجمه گوگل]اسنوبیسم وجود داشت و نگرش هایی که بر اساس پیشینه اجتماعی و تحصیلی شکل می گرفت
[ترجمه ترگمان]ظاهر بینی، و نگرش های شکل گرفته توسط سابقه اجتماعی و آموزشی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Talk about class distinction, snobbery, it makes one bloody sick to think about it.
[ترجمه گوگل]در مورد تمایز طبقاتی صحبت کنید، اسنوبیسم، فکر کردن به آن آدم را بیمار می کند
[ترجمه ترگمان]در مورد تمایز طبقاتی و تشخص پرستی صحبت کنید، این باعث می شود که آدم بخواهد به آن فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Polls suggest that cultural snobbery is largely confined to intellectuals.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ها حاکی از آن است که اسنوبیسم فرهنگی عمدتاً به روشنفکران محدود می شود
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی ها نشان می دهند که این ظاهر بینی فرهنگی تا حد زیادی به روشنفکران محدود می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bliss is totally pleasuring with no frills or snobbery.
[ترجمه گوگل]سعادت کاملاً لذت‌بخش است، بدون هیچ زواید یا فضولی
[ترجمه ترگمان]نعمت به طور کامل از هیچ گونه تشخص یا تشخص پرستی لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At best it was a snobbery which wholly overlooked his timing, eye and exactitude of judgment and imagery.
[ترجمه گوگل]در بهترین حالت، این یک فخرفروشی بود که به طور کامل زمان‌بندی، نگاه و دقت قضاوت و تصویرسازی او را نادیده می‌گرفت
[ترجمه ترگمان]بهترین it بود که به موقع از آن چشم می پوشید، چشم و دقتی در زمینه قضاوت و تصورات داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hating himself for that snobbery, he drove the boy harder, refusing to admit to himself that he was failing.
[ترجمه گوگل]او که از خود به خاطر آن فحاشی متنفر بود، پسر را سخت‌تر می‌راند و از اعتراف به شکست خود امتناع می‌کرد
[ترجمه ترگمان]از خود دفاع می کرد، به خاطر این تشخص پرستی، پسرک را سخت تر می راند، نمی خواست به خود اعتراف کند که دارد از کار می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another Bloomsbury hallmark was witty conversation and upper-class snobbery, which has made Bloomsbury reviled in some circles.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مشخصه های بلومزبری مکالمه شوخ طبعی و بداخلاقی طبقه بالا بود که بلومزبری را در برخی محافل مورد اهانت قرار داد
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از مشخصه بلومزبری، گفتگو witty و تشخص طبقه بالای طبقه بالا بود، که باعث می شد بلومزبری در بعضی از محافل مورد توهین و دشنام قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افاده (اسم)
pride, snobbery, snobbism

رفتار از روی خودستایی (اسم)
snobbery

افاده فروشی (اسم)
snobbery

انگلیسی به انگلیسی

• arrogance, haughtiness, condescension
snobbery is the attitude of a snob; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

behaviour and opinions that are typical of a snob
فخرفروشی
تکبر، پرنخوتی، بادسری، پرافادگی، گنددماغی و ظاهرپسندی
She accused me of snobbery because I sent my sons to a private school
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/snobbery
تفاخر
تشخص مآبی
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
فخرفروشی. پز دادن. فیس و افاده
خود بزرگ بینی

بپرس