پرسش خود را بپرسید
ترجمه و معادل فارسی" Get over something"
٧ ماه پیش
١٥٥
ترجمه و معادل فارسی برای اصطلاح
" Get over something"
٣,٢٣٩
٠
٢
١٣٨
٢ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
1-
to accept an unpleasant fact or situation after dealing with it for a while
پذیرش یک واقعیت یا موقعیت ناخوشایند پس از مدتی دست و پنجه نرم کردن با آن، کنار آمدن با یک واقعیت یا چالش ناخوشایند
They’re upset that you didn’t call, but they’ll get over it.
2-
to return to your usual state of health or happiness after having a bad or unusual experience, or an illness
به وضعیت سلامت یا شادی معمول خود باز گشتن پس از یک تجربه بد یا غیر معمول یا یک بیماری
She’s just getting over the flu.
I can’t get over how short he is (= it surprised me).
٤١٧,١٨٥
٣٣٦
٤,٦٩٠
٢,٨٥٧
٧ ماه پیش
از چیزی عبور کردن، با چیزی کنار اومدن، چیزی رو پشت سر گذاشتن
١٨,٤٧٤
٢٠
٣٢٣
٣٨
٧ ماه پیش